21-04-2017, 11:11 AM
(آخرین ویرایش: 21-04-2017, 11:15 AM، توسط mahdi mahalbani.)
کلمه راست به فارسی چه می ؟
در اصل) مستقیم، (خط) راست، قائمه، (گوشه) راست، ایستا، درست، صحیح، مناسب، درخور، بجا، سزاوار، جور، شایسته، منصفانه، (طرف خوب یا روی هر چیز) رو، رویه، سالم، بهنجار، سلیم، عاقل، بسامان، مرتب، منظم، سرجا، در وضع رضایت بخش، (طرف) راست (در برابر: چپ left)، (سیاست) محافظه کار، دست راستی، (قدیمی) واقعی، غیر مصنوعی، اصیل، نیک، خوب، نیکی، خوبی، حق (حقوق)، (معمولا جمع) حق مالکیت، ادعا (به ملک و غیره)، (چرخش یا قرارگیری و غیره) به سوی راست، در دست راست، بخش راست، (مشت بازی) ضربه با دست راست، مستقیما، یک سره، سر راست، یکراست، کاملا، تماما، کلا، خیلی، بسی، دقیقا، همین، فورا، هم اکنون، بی درنگ، (در برخی عنوان ها) بسیار، مستطاب، راست (می گویید)، درست (است)، بلی، حق با شماست، بسیار خوب، آری، بله، قائم کردن، ایستاندن، به پا داشتن، (چیز واژگون یا چپه شده را) راست کردن، اصلاح کردن، درست کردن، صحیح کردن، مرتب کردن، منظم کردن، سامان دادن، (نسبت به کسی) عادلانه رفتار کردن، منصف بودن، جبران کردن، تلافی کردن، انتقام گرفتن، صاف کردن یا شدن، شق کردن یا شدن، راست کردن یا شدن، (با: to be) حق داشتن، (با: the) واقعی، حقیقی، راستین، (بازرگانی) حق تقدم سهامداران در خرید سهام جدید با تخفیف، سند حق تقدم (که قابل خرید و فروش است)، واقعی، عمودی، درستکار، در سمت راست، دفع ستم کردن از، درست شدن، قائم نگاهداشتن
در اصل) مستقیم، (خط) راست، قائمه، (گوشه) راست، ایستا، درست، صحیح، مناسب، درخور، بجا، سزاوار، جور، شایسته، منصفانه، (طرف خوب یا روی هر چیز) رو، رویه، سالم، بهنجار، سلیم، عاقل، بسامان، مرتب، منظم، سرجا، در وضع رضایت بخش، (طرف) راست (در برابر: چپ left)، (سیاست) محافظه کار، دست راستی، (قدیمی) واقعی، غیر مصنوعی، اصیل، نیک، خوب، نیکی، خوبی، حق (حقوق)، (معمولا جمع) حق مالکیت، ادعا (به ملک و غیره)، (چرخش یا قرارگیری و غیره) به سوی راست، در دست راست، بخش راست، (مشت بازی) ضربه با دست راست، مستقیما، یک سره، سر راست، یکراست، کاملا، تماما، کلا، خیلی، بسی، دقیقا، همین، فورا، هم اکنون، بی درنگ، (در برخی عنوان ها) بسیار، مستطاب، راست (می گویید)، درست (است)، بلی، حق با شماست، بسیار خوب، آری، بله، قائم کردن، ایستاندن، به پا داشتن، (چیز واژگون یا چپه شده را) راست کردن، اصلاح کردن، درست کردن، صحیح کردن، مرتب کردن، منظم کردن، سامان دادن، (نسبت به کسی) عادلانه رفتار کردن، منصف بودن، جبران کردن، تلافی کردن، انتقام گرفتن، صاف کردن یا شدن، شق کردن یا شدن، راست کردن یا شدن، (با: to be) حق داشتن، (با: the) واقعی، حقیقی، راستین، (بازرگانی) حق تقدم سهامداران در خرید سهام جدید با تخفیف، سند حق تقدم (که قابل خرید و فروش است)، واقعی، عمودی، درستکار، در سمت راست، دفع ستم کردن از، درست شدن، قائم نگاهداشتن