کلمه راست به فارسی چه می ؟
در اصل) مستقیم، (خط) راست، قائمه، (گوشه) راست، ایستا، درست، صحیح، مناسب، درخور، بجا، سزاوار، جور، شایسته، منصفانه، (طرف خوب یا روی هر چیز) رو، رویه، سالم، بهنجار، سلیم، عاقل، بسامان، مرتب، منظم، سرجا، در وضع رضایت بخش، (طرف) راست (در برابر: چپ left)، (سیاست) محافظه کار، دست راستی، (قدیمی) واقعی، غیر مصنوعی، اصیل، نیک، خوب، نیکی، خوبی، حق (حقوق)، (معمولا جمع) حق مالکیت، ادعا (به ملک و غیره)، (چرخش یا قرارگیری و غیره) به سوی راست، در دست راست، بخش راست، (مشت بازی) ضربه با دست راست، مستقیما، یک سره، سر راست، یکراست، کاملا، تماما، کلا، خیلی، بسی، دقیقا، همین، فورا، هم اکنون، بی درنگ، (در برخی عنوان ها) بسیار، مستطاب، راست (می گویید)، درست (است)، بلی، حق با شماست، بسیار خوب، آری، بله، قائم کردن، ایستاندن، به پا داشتن، (چیز واژگون یا چپه شده را) راست کردن، اصلاح کردن، درست کردن، صحیح کردن، مرتب کردن، منظم کردن، سامان دادن، (نسبت به کسی) عادلانه رفتار کردن، منصف بودن، جبران کردن، تلافی کردن، انتقام گرفتن، صاف کردن یا شدن، شق کردن یا شدن، راست کردن یا شدن، (با: to be) حق داشتن، (با: the) واقعی، حقیقی، راستین، (بازرگانی) حق تقدم سهامداران در خرید سهام جدید با تخفیف، سند حق تقدم (که قابل خرید و فروش است)، واقعی، عمودی، درستکار، در سمت راست، دفع ستم کردن از، درست شدن، قائم نگاهداشتن
(21-04-2017, 11:11 AM)mahdi mahalbani نوشته است: [ -> ]کلمه راست به فارسی چه می ؟
در اصل) مستقیم، (خط) راست، قائمه، (گوشه) راست، ایستا، درست، صحیح، مناسب، درخور، بجا، سزاوار، جور، شایسته، منصفانه، (طرف خوب یا روی هر چیز) رو، رویه، سالم، بهنجار، سلیم، عاقل، بسامان، مرتب، منظم، سرجا، در وضع رضایت بخش، (طرف) راست (در برابر: چپ left)، (سیاست) محافظه کار، دست راستی، (قدیمی) واقعی، غیر مصنوعی، اصیل، نیک، خوب، نیکی، خوبی، حق (حقوق)، (معمولا جمع) حق مالکیت، ادعا (به ملک و غیره)، (چرخش یا قرارگیری و غیره) به سوی راست، در دست راست، بخش راست، (مشت بازی) ضربه با دست راست، مستقیما، یک سره، سر راست، یکراست، کاملا، تماما، کلا، خیلی، بسی، دقیقا، همین، فورا، هم اکنون، بی درنگ، (در برخی عنوان ها) بسیار، مستطاب، راست (می گویید)، درست (است)، بلی، حق با شماست، بسیار خوب، آری، بله، قائم کردن، ایستاندن، به پا داشتن، (چیز واژگون یا چپه شده را) راست کردن، اصلاح کردن، درست کردن، صحیح کردن، مرتب کردن، منظم کردن، سامان دادن، (نسبت به کسی) عادلانه رفتار کردن، منصف بودن، جبران کردن، تلافی کردن، انتقام گرفتن، صاف کردن یا شدن، شق کردن یا شدن، راست کردن یا شدن، (با: to be) حق داشتن، (با: the) واقعی، حقیقی، راستین، (بازرگانی) حق تقدم سهامداران در خرید سهام جدید با تخفیف، سند حق تقدم (که قابل خرید و فروش است)، واقعی، عمودی، درستکار، در سمت راست، دفع ستم کردن از، درست شدن، قائم نگاهداشتن
این کلمه مترادف است با کلمات حق، درست، صائب، صحیح، صدق، صواب، سهی، شق، مستقیم، مستوی، یمین، امین، صدیق ، ناراست، کج، ناصاف، یسار، نادرست و در فرهنگ معین به این صورت آمده است
1 - بی انحراف ، مستقیم . 2 - سالم ، بی عیب . 3 - صواب ، درست . 4 - درست ، دقیقاً. 5 - مقابل چپ . 6 - اصطلاحی است سیاسی که به افراد محافظه کار مخالف با هرگونه دگرگونی و تحولات انقلابی اطلاق می شود این اصطلاح برگرفته از انقلاب فرانسه است که در مجمع ملی آن محافظه کارها در سمت راست مجلس می نشستند.
مقابلچپ, سخندرستوبرحق, ضددروغ, تمام, کامل
1 - ( اسم ) یمین مقابل چپ یسار . 2 - ( صفت ) آنچه در طرف راست است جانب راست . یا دست راست . 1 - دستی که در جانب راست بدن قرار دارد . 2 - سمت راست مقابل دست چپ . 3 - خط مستقیم مقابل منحنی و منکسر کج : خط راست . 4 - بی انحراف مستقیم غیر مستقیم کج : حرکت راست راه راست . 5 - سلیم سالم : طبع راست قریحه راست 6 - صحیح درست : [[ و آنچه آوردم حق است و راست ]] ( کشف الاسرار 525 : 2 ) . یا راه راست صراط مستقیم . 7 - صادق حقیقی مقابل دروغی سخن راست گقته راست . 8 - ( اسم ) صدق صواب مقابل کذب : [[ دوستان از راست میرنجد نگارم چون کنم ]] ( حافظ 240 ) . یا راه راست راست کاملا راست و درست . 9 - ( صفت ) برابر یکسان : [[ که یارد داشت با او خویشتن راست ? ]] ( دقیقی لغت فرس 10 . ) 253 - متساوی : [[ هر برجی را به پنج پاره تقسیم کردند بر قسمتی نه راست ]] . 11 - هموار [[ ز بس خواری شده با خاک ره راست ]] ( خسرو و شیرین 12 . ) 73 - معتدل 13 - قایم . یا راست ستون استوانه . 14 - عینا : [[ پدرم آمد و خون لهراسب خواست مرا همچنان داستانست راست ]] . 15 - ( صفت ) آنکه طرفدار دولت است موافق بورژوازی یا سرمایه داری . 16 - ( اسم ) آهنگی است از موسیقی قدیم : پرده راست . یا به راست راست فرمانی است در نظام سربازان پس از شنیدن این فرمان به راست میگردند بدین نحو که نخست پای راست را بیک زاویه قایمه ( 90 درجه ) براست خود بر میگردانند و سپس پای چپ را بدان ملحق میسازند
مستقیم. بی انحراف. بی اعوجاج. مقابل کج.
در اصل) مستقیم، (خط) راست، قائمه، (گوشه) راست، ایستا، درست، صحیح، مناسب، درخور، بجا، سزاوار، جور، شایسته، منصفانه، (طرف خوب یا روی هر چیز) رو، رویه، سالم، بهنجار، سلیم، عاقل، بسامان، مرتب، منظم، سرجا، در وضع رضایت بخش، (طرف) راست (در برابر: چپ left)، (سیاست) محافظه کار، دست راستی، (قدیمی) واقعی، غیر مصنوعی، اصیل، نیک، خوب، نیکی، خوبی، حق (حقوق)، (معمولا جمع) حق مالکیت، ادعا (به ملک و غیره)، (چرخش یا قرارگیری و غیره) به سوی راست، در دست راست، بخش راست، (مشت بازی) ضربه با دست راست، مستقیما، یک سره، سر راست، یکراست، کاملا، تماما، کلا، خیلی، بسی، دقیقا، همین، فورا، هم اکنون، بی درنگ، (در برخی عنوان ها) بسیار، مستطاب، راست (می گویید)، درست (است)، بلی، حق با شماست، بسیار خوب، آری، بله، قائم کردن، ایستاندن، به پا داشتن، (چیز واژگون یا چپه شده را) راست کردن، اصلاح کردن، درست کردن، صحیح کردن
مترادف: حق، درست کار، قائم، صحیح، درست، واقعی، راست، بجا، محقق، ذیحق، اصلاح کردن، درست کردن، درست شدن، دفع ستم کردن از، قائم نگاداشتن، در سمت راست
معانی دیگر: (در اصل) مستقیم، (خط) راست، قائمه، (گوشه) راست، ایستا، مناسب، درخور، سزاوار، جور، شایسته، منصفانه، (طرف خوب یا روی هر چیز) رو، رویه، سالم، بهنجار، سلیم، عاقل، بسامان، مرتب، منظم، سرجا، در وضع رضایت بخش، (طرف) راست (در برابر: چپ left)، (سیاست) محافظه کار، دست راستی، (قدیمی) واقعی، غیر مصنوعی، اصیل، نیک، خوب، نیکی، خوبی، حق (حقوق)، (معمولا جمع) حق مالکیت، ادعا (به ملک و غیره)، (چرخش یا قرارگیری و غیره) به سوی راست، در دست راست، بخش راست، (مشت بازی) ضربه با دست راست، مستقیما، یک سره، سر راست، یکراست، کاملا، تماما، کلا، خیلی، بسی، دقیقا، همین، فورا، هم اکنون، بی درنگ، (در برخی عنوان ها) بسیار، مستطاب، راست (می گویید)، درست (است)، بلی، حق با شماست، بسیار خوب، آری، بله، قائم کردن، ایستاندن، به پا داشتن، (چیز واژگون یا چپه شده را) راست کردن، صحیح کردن، مرتب کردن، منظم کردن، سامان دادن، (نسبت به کسی) عادلانه رفتار کردن، منصف بودن، جبران کردن، تلافی کردن، انتقام گرفتن، صاف کردن یا شدن، شق کردن یا شدن، راست کردن یا شدن، (با: to be) حق داشتن، (با: the) واقعی، حقیقی، راستین، (بازرگانی) حق تقدم سهامداران در خرید سهام جدید با تخفیف، سند حق تقدم (که قابل خرید و فروش است)، عمودی، قائم نگاهداشتن