تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum
راست - نسخه‌ی قابل چاپ

+- تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum (http://forum.kishtech.ir)
+-- انجمن: پردیس فناوری کیش (http://forum.kishtech.ir/forumdisplay.php?fid=1)
+--- انجمن: دانشگاه جامع علمی و کاربردی (http://forum.kishtech.ir/forumdisplay.php?fid=7)
+---- انجمن: **مرکز علمی و کاربردی کوشا** (http://forum.kishtech.ir/forumdisplay.php?fid=42)
+---- موضوع: راست (/showthread.php?tid=892)



راست - mahdi mahalbani - 21-04-2017

کلمه راست به فارسی چه می ؟

در اصل) مستقیم، (خط) راست، قائمه، (گوشه) راست، ایستا، درست، صحیح، مناسب، درخور، بجا، سزاوار، جور، شایسته، منصفانه، (طرف خوب یا روی هر چیز) رو، رویه، سالم، بهنجار، سلیم، عاقل، بسامان، مرتب، منظم، سرجا، در وضع رضایت بخش، (طرف) راست (در برابر: چپ left)، (سیاست) محافظه کار، دست راستی، (قدیمی) واقعی، غیر مصنوعی، اصیل، نیک، خوب، نیکی، خوبی، حق (حقوق)، (معمولا جمع) حق مالکیت، ادعا (به ملک و غیره)، (چرخش یا قرارگیری و غیره) به سوی راست، در دست راست، بخش راست، (مشت بازی) ضربه با دست راست، مستقیما، یک سره، سر راست، یکراست، کاملا، تماما، کلا، خیلی، بسی، دقیقا، همین، فورا، هم اکنون، بی درنگ، (در برخی عنوان ها) بسیار، مستطاب، راست (می گویید)، درست (است)، بلی، حق با شماست، بسیار خوب، آری، بله، قائم کردن، ایستاندن، به پا داشتن، (چیز واژگون یا چپه شده را) راست کردن، اصلاح کردن، درست کردن، صحیح کردن، مرتب کردن، منظم کردن، سامان دادن، (نسبت به کسی) عادلانه رفتار کردن، منصف بودن، جبران کردن، تلافی کردن، انتقام گرفتن، صاف کردن یا شدن، شق کردن یا شدن، راست کردن یا شدن، (با: to be) حق داشتن، (با: the) واقعی، حقیقی، راستین، (بازرگانی) حق تقدم سهامداران در خرید سهام جدید با تخفیف، سند حق تقدم (که قابل خرید و فروش است)، واقعی، عمودی، درستکار، در سمت راست، دفع ستم کردن از، درست شدن، قائم نگاهداشتن


RE: راست - علیرضا - 22-04-2017

(21-04-2017, 11:11 AM)mahdi mahalbani نوشته است: کلمه راست به فارسی چه می ؟

در اصل) مستقیم، (خط) راست، قائمه، (گوشه) راست، ایستا، درست، صحیح، مناسب، درخور، بجا، سزاوار، جور، شایسته، منصفانه، (طرف خوب یا روی هر چیز) رو، رویه، سالم، بهنجار، سلیم، عاقل، بسامان، مرتب، منظم، سرجا، در وضع رضایت بخش، (طرف) راست (در برابر: چپ left)، (سیاست) محافظه کار، دست راستی، (قدیمی) واقعی، غیر مصنوعی، اصیل، نیک، خوب، نیکی، خوبی، حق (حقوق)، (معمولا جمع) حق مالکیت، ادعا (به ملک و غیره)، (چرخش یا قرارگیری و غیره) به سوی راست، در دست راست، بخش راست، (مشت بازی) ضربه با دست راست، مستقیما، یک سره، سر راست، یکراست، کاملا، تماما، کلا، خیلی، بسی، دقیقا، همین، فورا، هم اکنون، بی درنگ، (در برخی عنوان ها) بسیار، مستطاب، راست (می گویید)، درست (است)، بلی، حق با شماست، بسیار خوب، آری، بله، قائم کردن، ایستاندن، به پا داشتن، (چیز واژگون یا چپه شده را) راست کردن، اصلاح کردن، درست کردن، صحیح کردن، مرتب کردن، منظم کردن، سامان دادن، (نسبت به کسی) عادلانه رفتار کردن، منصف بودن، جبران کردن، تلافی کردن، انتقام گرفتن، صاف کردن یا شدن، شق کردن یا شدن، راست کردن یا شدن، (با: to be) حق داشتن، (با: the) واقعی، حقیقی، راستین، (بازرگانی) حق تقدم سهامداران در خرید سهام جدید با تخفیف، سند حق تقدم (که قابل خرید و فروش است)، واقعی، عمودی، درستکار، در سمت راست، دفع ستم کردن از، درست شدن، قائم نگاهداشتن
این کلمه مترادف است با کلمات حق، درست، صائب، صحیح، صدق، صواب، سهی، شق، مستقیم، مستوی، یمین، امین، صدیق ، ناراست، کج، ناصاف، یسار، نادرست و در فرهنگ معین به این صورت آمده است
 1 - بی انحراف ، مستقیم . 2 - سالم ، بی عیب . 3 - صواب ، درست . 4 - درست ، دقیقاً. 5 - مقابل چپ . 6 - اصطلاحی است سیاسی که به افراد محافظه کار مخالف با هرگونه دگرگونی و تحولات انقلابی اطلاق می شود این اصطلاح برگرفته از انقلاب فرانسه است که در مجمع ملی آن محافظه کارها در سمت راست مجلس می نشستند.


RE: راست - Bahram Roozkhosh - 22-04-2017

مقابل‌چپ, سخن‌درست‌وبرحق, ضددروغ, تمام, کامل
1 - ( اسم ) یمین مقابل چپ یسار . 2 - ( صفت ) آنچه در طرف راست است جانب راست . یا دست راست . 1 - دستی که در جانب راست بدن قرار دارد . 2 - سمت راست مقابل دست چپ . 3 - خط مستقیم مقابل منحنی و منکسر کج : خط راست . 4 - بی انحراف مستقیم غیر مستقیم کج : حرکت راست راه راست . 5 - سلیم سالم : طبع راست قریحه راست 6 - صحیح درست : [[ و آنچه آوردم حق است و راست ]] ( کشف الاسرار 525 : 2 ) . یا راه راست صراط مستقیم . 7 - صادق حقیقی مقابل دروغی سخن راست گقته راست . 8 - ( اسم ) صدق صواب مقابل کذب : [[ دوستان از راست میرنجد نگارم چون کنم ]] ( حافظ 240 ) . یا راه راست راست کاملا راست و درست . 9 - ( صفت ) برابر یکسان : [[ که یارد داشت با او خویشتن راست ? ]] ( دقیقی لغت فرس 10 . ) 253 - متساوی : [[ هر برجی را به پنج پاره تقسیم کردند بر قسمتی نه راست ]] . 11 - هموار [[ ز بس خواری شده با خاک ره راست ]] ( خسرو و شیرین 12 . ) 73 - معتدل 13 - قایم . یا راست ستون استوانه . 14 - عینا : [[ پدرم آمد و خون لهراسب خواست مرا همچنان داستانست راست ]] . 15 - ( صفت ) آنکه طرفدار دولت است موافق بورژوازی یا سرمایه داری . 16 - ( اسم ) آهنگی است از موسیقی قدیم : پرده راست . یا به راست راست فرمانی است در نظام سربازان پس از شنیدن این فرمان به راست میگردند بدین نحو که نخست پای راست را بیک زاویه قایمه ( 90 درجه ) براست خود بر میگردانند و سپس پای چپ را بدان ملحق میسازند


RE: راست - Meysam - 22-04-2017

مستقیم. بی انحراف. بی اعوجاج. مقابل کج.


RE: راست - Hosein yousefi - 28-04-2017

در اصل) مستقیم، (خط) راست، قائمه، (گوشه) راست، ایستا، درست، صحیح، مناسب، درخور، بجا، سزاوار، جور، شایسته، منصفانه، (طرف خوب یا روی هر چیز) رو، رویه، سالم، بهنجار، سلیم، عاقل، بسامان، مرتب، منظم، سرجا، در وضع رضایت بخش، (طرف) راست (در برابر: چپ left)، (سیاست) محافظه کار، دست راستی، (قدیمی) واقعی، غیر مصنوعی، اصیل، نیک، خوب، نیکی، خوبی، حق (حقوق)، (معمولا جمع) حق مالکیت، ادعا (به ملک و غیره)، (چرخش یا قرارگیری و غیره) به سوی راست، در دست راست، بخش راست، (مشت بازی) ضربه با دست راست، مستقیما، یک سره، سر راست، یکراست، کاملا، تماما، کلا، خیلی، بسی، دقیقا، همین، فورا، هم اکنون، بی درنگ، (در برخی عنوان ها) بسیار، مستطاب، راست (می گویید)، درست (است)، بلی، حق با شماست، بسیار خوب، آری، بله، قائم کردن، ایستاندن، به پا داشتن، (چیز واژگون یا چپه شده را) راست کردن، اصلاح کردن، درست کردن، صحیح کردن


RE: راست - امیر معدنچیان - 28-05-2017

مترادف: حق، درست کار، قائم، صحیح، درست، واقعی، راست، بجا، محقق، ذیحق، اصلاح کردن، درست کردن، درست شدن، دفع ستم کردن از، قائم نگاداشتن، در سمت راست
معانی دیگر: (در اصل) مستقیم، (خط) راست، قائمه، (گوشه) راست، ایستا، مناسب، درخور، سزاوار، جور، شایسته، منصفانه، (طرف خوب یا روی هر چیز) رو، رویه، سالم، بهنجار، سلیم، عاقل، بسامان، مرتب، منظم، سرجا، در وضع رضایت بخش، (طرف) راست (در برابر: چپ left)، (سیاست) محافظه کار، دست راستی، (قدیمی) واقعی، غیر مصنوعی، اصیل، نیک، خوب، نیکی، خوبی، حق (حقوق)، (معمولا جمع) حق مالکیت، ادعا (به ملک و غیره)، (چرخش یا قرارگیری و غیره) به سوی راست، در دست راست، بخش راست، (مشت بازی) ضربه با دست راست، مستقیما، یک سره، سر راست، یکراست، کاملا، تماما، کلا، خیلی، بسی، دقیقا، همین، فورا، هم اکنون، بی درنگ، (در برخی عنوان ها) بسیار، مستطاب، راست (می گویید)، درست (است)، بلی، حق با شماست، بسیار خوب، آری، بله، قائم کردن، ایستاندن، به پا داشتن، (چیز واژگون یا چپه شده را) راست کردن، صحیح کردن، مرتب کردن، منظم کردن، سامان دادن، (نسبت به کسی) عادلانه رفتار کردن، منصف بودن، جبران کردن، تلافی کردن، انتقام گرفتن، صاف کردن یا شدن، شق کردن یا شدن، راست کردن یا شدن، (با: to be) حق داشتن، (با: the) واقعی، حقیقی، راستین، (بازرگانی) حق تقدم سهامداران در خرید سهام جدید با تخفیف، سند حق تقدم (که قابل خرید و فروش است)، عمودی، قائم نگاهداشتن


RE: راست - hamid ali babaei - 29-05-2017

معنای واژهٔ فارسی رایانه

واژهٔ رایانه از مصدر رایانیدن ساخته شده که در فارسی میانه به شکلِ rāyēnīdan و به معنای «سنجیدن، سبک و سنگین کردن، مقایسه کردن» یا «مرتّب کردن، نظم بخشیدن و سامان دادن» بوده است. این مصدر در زبان فارسی میانه یا همان پهلوی کاربرد فراوانی داشته و مشتقهای زیادی نیز از آن گرفته شده بوده.

در زبان فارسی نو یا همان فارسی (دری) این فعل و مشتقهایش به کار نرفتهاند. برایِ مصدر رایانیدن/ رایاندن در لغتنامهٔ دهخدا چنین آمده:

رایاندن

دَ (مص) رهنمائی نمودن به بیرون . هدایت کردن . (ناظم الاطباء). اما در مآخذ دیگر دیده نشد.
و گویا تنها در فرهنگ ناظم الاطبا آمده است.

شکلِ فارسی میانهٔ این واژه rāyēnīdan بوده و اگر میخواسته به فارسی نو برسد به شکل رایانیدن/ رایاندن درمیآمده. (بسنجید با واژهیِ فارسیِ میانهیِ āgāhēnīdan که در فارسیِ نو آگاهانیدن/ آگاهاندن شده است).

این واژه از ریشهیِ فرضیِ ایرانیِ باستانِ –radz* است که به معنایِ «مرتّب کردن» بوده. این ریشه بهصورتِ –rad به فارسیِ باستان رسیده و به شکلِ rāy در فارسیِ میانه (پهلوی) بهکار رفته. از این ریشه ستاکهایِ حالِ و واژههایِ زیر در فارسیِ میانه و نو بهکار رفتهاند:

-ā-rādz-a*
یِ ایرانیِ باستان > -ā-rāy ِ فارسی میانه که در واژهیِ آرایشِ فارسیِ نو دیده میشود.
-pati-rādz-a*
یِ ایرانیِ باستان > -pē-rāy ِ فارسی میانه که در واژهیِ پیرایشِ فارسیِ نو دیده میشود؛ و
-rādz-ta*
یِ ایرانیِ باستان > rāst ِ فارسی میانه که در واژهیِ راستِ فارسیِ نو دیده میشود.
این ریشهیِ ایرانی از ریشهیِ هندواروپاییِ -reĝ* به معنایِ «مرتّب کردن و نظم دادن» آمده است. از این ریشه در

هندی rāj-a به معنیِ «هدایتکننده، شاه» (یعنی کسی که نظم میدهد)؛
لاتینی rect-us به معنیِ «راست، مستقیم»،
فرانسه di-rect به معنیِ «راست، مستقیم»،
آلمانی richt به معنیِ «راست، مستقیم کردن» و
انگلیسی right به معنیِ «راست، مستقیم، درست»
برجای مانده است.


 
 


RE: راست - wrynn - 27-01-2024

зарв395CHAPCHAPКлавКадыЯкушSomeSethMPEGклейособGaryFirsпараCiriRobeЛекцДобр(193БоядrgarКали
ХранARTERyanHistКоваМолоУпорКасаIntrShaaMaryМицкBillCharCandСМСонастToddPatrСавшМормКорнWell
сертUmbeкамнцеркЧернЦубу1924вузоMODOЭнгеMODOElegPortOsirMigu(188МатеРодиГолувоенПожисертXVII
СвасСодеGradtraiтелеSelaКримКоромолнBlacMaurМоргNikiVIII(БезRimsфотоуликMcBaСероFallRichучен
ZoneБобнчитаZoneZoneZoneZoneZoneбабоZoneZoneZoneZoneZoneZoneAlexZoneZoneZoneZoneTrilZoneфиан
BestклейЦарамесямрамавтоIritZanu1000измеБернMistAmebЛихаMistProtESPRКлимAVTOНОР-ЧернинстJazz
AlasкистязыкукрапалаBillмесяWindWindHippMistBoscPhilChouRoyaСодеDeviКазаЯросJoseЛитРNikoBest
ЛитРЛитРРябиИллюТаймвышиTeleЖураИллюРостSPINNelsСодеТукиАндрTexaгитаведуsociINBIЛюбоYounспец
SmacБазиРутгПетрСтефCirqпринКаргНефеПушкПасеКожеЯщенстраLouiSeedDaisJameSelmГодиконцмесямеся
месяИллюНосыPlusвнутРыжоЗайцmesmДавыWaltпольавтоKevituchkasПанкБахт


RE: راست - wrynn - 25-02-2024

сайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайт
сайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайт
сайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайт
сайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайт
сайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайт
сайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайт
сайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайт
сайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайт
сайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайт
сайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтсайтtuchkasсайтсайт