تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum
  • سردر
  • جستجو
  • فهرست اعضا
  • سالنامه
  • راهنما
درود مهمان گرامی! ورود ثبت‌نام
ورود
نام کاربری:
گذرواژه‌:
گذرواژه‌تان را فراموش کرده‌اید؟
 
تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum › پردیس فناوری کیش › دانشگاه جامع علمی و کاربردی › **مرکز علمی و کاربردی کوشا** v
« قبلی 1 … 5 6 7 8 9 … 47 بعدی »

راست

امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
حالت موضوعی
راست
mahdi mahalbani آفلاین
عضو جوان
**
ارسال‌ها: 20
موضوع‌ها: 13
تاریخ عضویت: Mar 2017
اعتبار: 0
#1
21-04-2017, 11:11 AM (آخرین ویرایش: 21-04-2017, 11:15 AM، توسط mahdi mahalbani.)
کلمه راست به فارسی چه می ؟

در اصل) مستقیم، (خط) راست، قائمه، (گوشه) راست، ایستا، درست، صحیح، مناسب، درخور، بجا، سزاوار، جور، شایسته، منصفانه، (طرف خوب یا روی هر چیز) رو، رویه، سالم، بهنجار، سلیم، عاقل، بسامان، مرتب، منظم، سرجا، در وضع رضایت بخش، (طرف) راست (در برابر: چپ left)، (سیاست) محافظه کار، دست راستی، (قدیمی) واقعی، غیر مصنوعی، اصیل، نیک، خوب، نیکی، خوبی، حق (حقوق)، (معمولا جمع) حق مالکیت، ادعا (به ملک و غیره)، (چرخش یا قرارگیری و غیره) به سوی راست، در دست راست، بخش راست، (مشت بازی) ضربه با دست راست، مستقیما، یک سره، سر راست، یکراست، کاملا، تماما، کلا، خیلی، بسی، دقیقا، همین، فورا، هم اکنون، بی درنگ، (در برخی عنوان ها) بسیار، مستطاب، راست (می گویید)، درست (است)، بلی، حق با شماست، بسیار خوب، آری، بله، قائم کردن، ایستاندن، به پا داشتن، (چیز واژگون یا چپه شده را) راست کردن، اصلاح کردن، درست کردن، صحیح کردن، مرتب کردن، منظم کردن، سامان دادن، (نسبت به کسی) عادلانه رفتار کردن، منصف بودن، جبران کردن، تلافی کردن، انتقام گرفتن، صاف کردن یا شدن، شق کردن یا شدن، راست کردن یا شدن، (با: to be) حق داشتن، (با: the) واقعی، حقیقی، راستین، (بازرگانی) حق تقدم سهامداران در خرید سهام جدید با تخفیف، سند حق تقدم (که قابل خرید و فروش است)، واقعی، عمودی، درستکار، در سمت راست، دفع ستم کردن از، درست شدن، قائم نگاهداشتن
ارسال‌ها
پاسخ
علیرضا آفلاین
علیرضا حق دوست
**
ارسال‌ها: 32
موضوع‌ها: 13
تاریخ عضویت: Mar 2017
اعتبار: 1
#2
22-04-2017, 09:22 AM
(21-04-2017, 11:11 AM)mahdi mahalbani نوشته است: کلمه راست به فارسی چه می ؟

در اصل) مستقیم، (خط) راست، قائمه، (گوشه) راست، ایستا، درست، صحیح، مناسب، درخور، بجا، سزاوار، جور، شایسته، منصفانه، (طرف خوب یا روی هر چیز) رو، رویه، سالم، بهنجار، سلیم، عاقل، بسامان، مرتب، منظم، سرجا، در وضع رضایت بخش، (طرف) راست (در برابر: چپ left)، (سیاست) محافظه کار، دست راستی، (قدیمی) واقعی، غیر مصنوعی، اصیل، نیک، خوب، نیکی، خوبی، حق (حقوق)، (معمولا جمع) حق مالکیت، ادعا (به ملک و غیره)، (چرخش یا قرارگیری و غیره) به سوی راست، در دست راست، بخش راست، (مشت بازی) ضربه با دست راست، مستقیما، یک سره، سر راست، یکراست، کاملا، تماما، کلا، خیلی، بسی، دقیقا، همین، فورا، هم اکنون، بی درنگ، (در برخی عنوان ها) بسیار، مستطاب، راست (می گویید)، درست (است)، بلی، حق با شماست، بسیار خوب، آری، بله، قائم کردن، ایستاندن، به پا داشتن، (چیز واژگون یا چپه شده را) راست کردن، اصلاح کردن، درست کردن، صحیح کردن، مرتب کردن، منظم کردن، سامان دادن، (نسبت به کسی) عادلانه رفتار کردن، منصف بودن، جبران کردن، تلافی کردن، انتقام گرفتن، صاف کردن یا شدن، شق کردن یا شدن، راست کردن یا شدن، (با: to be) حق داشتن، (با: the) واقعی، حقیقی، راستین، (بازرگانی) حق تقدم سهامداران در خرید سهام جدید با تخفیف، سند حق تقدم (که قابل خرید و فروش است)، واقعی، عمودی، درستکار، در سمت راست، دفع ستم کردن از، درست شدن، قائم نگاهداشتن
این کلمه مترادف است با کلمات حق، درست، صائب، صحیح، صدق، صواب، سهی، شق، مستقیم، مستوی، یمین، امین، صدیق ، ناراست، کج، ناصاف، یسار، نادرست و در فرهنگ معین به این صورت آمده است
 1 - بی انحراف ، مستقیم . 2 - سالم ، بی عیب . 3 - صواب ، درست . 4 - درست ، دقیقاً. 5 - مقابل چپ . 6 - اصطلاحی است سیاسی که به افراد محافظه کار مخالف با هرگونه دگرگونی و تحولات انقلابی اطلاق می شود این اصطلاح برگرفته از انقلاب فرانسه است که در مجمع ملی آن محافظه کارها در سمت راست مجلس می نشستند.
ارسال‌ها
پاسخ
Bahram Roozkhosh آفلاین
عضو جوان
**
ارسال‌ها: 13
موضوع‌ها: 1
تاریخ عضویت: Mar 2017
اعتبار: 0
#3
22-04-2017, 11:41 AM
مقابل‌چپ, سخن‌درست‌وبرحق, ضددروغ, تمام, کامل
1 - ( اسم ) یمین مقابل چپ یسار . 2 - ( صفت ) آنچه در طرف راست است جانب راست . یا دست راست . 1 - دستی که در جانب راست بدن قرار دارد . 2 - سمت راست مقابل دست چپ . 3 - خط مستقیم مقابل منحنی و منکسر کج : خط راست . 4 - بی انحراف مستقیم غیر مستقیم کج : حرکت راست راه راست . 5 - سلیم سالم : طبع راست قریحه راست 6 - صحیح درست : [[ و آنچه آوردم حق است و راست ]] ( کشف الاسرار 525 : 2 ) . یا راه راست صراط مستقیم . 7 - صادق حقیقی مقابل دروغی سخن راست گقته راست . 8 - ( اسم ) صدق صواب مقابل کذب : [[ دوستان از راست میرنجد نگارم چون کنم ]] ( حافظ 240 ) . یا راه راست راست کاملا راست و درست . 9 - ( صفت ) برابر یکسان : [[ که یارد داشت با او خویشتن راست ? ]] ( دقیقی لغت فرس 10 . ) 253 - متساوی : [[ هر برجی را به پنج پاره تقسیم کردند بر قسمتی نه راست ]] . 11 - هموار [[ ز بس خواری شده با خاک ره راست ]] ( خسرو و شیرین 12 . ) 73 - معتدل 13 - قایم . یا راست ستون استوانه . 14 - عینا : [[ پدرم آمد و خون لهراسب خواست مرا همچنان داستانست راست ]] . 15 - ( صفت ) آنکه طرفدار دولت است موافق بورژوازی یا سرمایه داری . 16 - ( اسم ) آهنگی است از موسیقی قدیم : پرده راست . یا به راست راست فرمانی است در نظام سربازان پس از شنیدن این فرمان به راست میگردند بدین نحو که نخست پای راست را بیک زاویه قایمه ( 90 درجه ) براست خود بر میگردانند و سپس پای چپ را بدان ملحق میسازند
TEAM=Together Each Achieves More
ارسال‌ها
پاسخ
Meysam آفلاین
meysam rahmanpoor
**
ارسال‌ها: 13
موضوع‌ها: 5
تاریخ عضویت: Mar 2017
اعتبار: 0
#4
22-04-2017, 02:52 PM
مستقیم. بی انحراف. بی اعوجاج. مقابل کج.
ارسال‌ها
پاسخ
Hosein yousefi آفلاین
عضو جوان
**
ارسال‌ها: 16
موضوع‌ها: 2
تاریخ عضویت: Mar 2017
اعتبار: 0
#5
28-04-2017, 05:49 PM
در اصل) مستقیم، (خط) راست، قائمه، (گوشه) راست، ایستا، درست، صحیح، مناسب، درخور، بجا، سزاوار، جور، شایسته، منصفانه، (طرف خوب یا روی هر چیز) رو، رویه، سالم، بهنجار، سلیم، عاقل، بسامان، مرتب، منظم، سرجا، در وضع رضایت بخش، (طرف) راست (در برابر: چپ left)، (سیاست) محافظه کار، دست راستی، (قدیمی) واقعی، غیر مصنوعی، اصیل، نیک، خوب، نیکی، خوبی، حق (حقوق)، (معمولا جمع) حق مالکیت، ادعا (به ملک و غیره)، (چرخش یا قرارگیری و غیره) به سوی راست، در دست راست، بخش راست، (مشت بازی) ضربه با دست راست، مستقیما، یک سره، سر راست، یکراست، کاملا، تماما، کلا، خیلی، بسی، دقیقا، همین، فورا، هم اکنون، بی درنگ، (در برخی عنوان ها) بسیار، مستطاب، راست (می گویید)، درست (است)، بلی، حق با شماست، بسیار خوب، آری، بله، قائم کردن، ایستاندن، به پا داشتن، (چیز واژگون یا چپه شده را) راست کردن، اصلاح کردن، درست کردن، صحیح کردن
ارسال‌ها
پاسخ
امیر معدنچیان آفلاین
عضو جوان
**
ارسال‌ها: 9
موضوع‌ها: 3
تاریخ عضویت: Apr 2017
اعتبار: 0
#6
28-05-2017, 06:35 PM
مترادف: حق، درست کار، قائم، صحیح، درست، واقعی، راست، بجا، محقق، ذیحق، اصلاح کردن، درست کردن، درست شدن، دفع ستم کردن از، قائم نگاداشتن، در سمت راست
معانی دیگر: (در اصل) مستقیم، (خط) راست، قائمه، (گوشه) راست، ایستا، مناسب، درخور، سزاوار، جور، شایسته، منصفانه، (طرف خوب یا روی هر چیز) رو، رویه، سالم، بهنجار، سلیم، عاقل، بسامان، مرتب، منظم، سرجا، در وضع رضایت بخش، (طرف) راست (در برابر: چپ left)، (سیاست) محافظه کار، دست راستی، (قدیمی) واقعی، غیر مصنوعی، اصیل، نیک، خوب، نیکی، خوبی، حق (حقوق)، (معمولا جمع) حق مالکیت، ادعا (به ملک و غیره)، (چرخش یا قرارگیری و غیره) به سوی راست، در دست راست، بخش راست، (مشت بازی) ضربه با دست راست، مستقیما، یک سره، سر راست، یکراست، کاملا، تماما، کلا، خیلی، بسی، دقیقا، همین، فورا، هم اکنون، بی درنگ، (در برخی عنوان ها) بسیار، مستطاب، راست (می گویید)، درست (است)، بلی، حق با شماست، بسیار خوب، آری، بله، قائم کردن، ایستاندن، به پا داشتن، (چیز واژگون یا چپه شده را) راست کردن، صحیح کردن، مرتب کردن، منظم کردن، سامان دادن، (نسبت به کسی) عادلانه رفتار کردن، منصف بودن، جبران کردن، تلافی کردن، انتقام گرفتن، صاف کردن یا شدن، شق کردن یا شدن، راست کردن یا شدن، (با: to be) حق داشتن، (با: the) واقعی، حقیقی، راستین، (بازرگانی) حق تقدم سهامداران در خرید سهام جدید با تخفیف، سند حق تقدم (که قابل خرید و فروش است)، عمودی، قائم نگاهداشتن
ارسال‌ها
پاسخ
hamid ali babaei آفلاین
عضو جوان
**
ارسال‌ها: 16
موضوع‌ها: 6
تاریخ عضویت: Mar 2017
اعتبار: 0
#7
29-05-2017, 01:40 PM
معنای واژهٔ فارسی رایانه

واژهٔ رایانه از مصدر رایانیدن ساخته شده که در فارسی میانه به شکلِ rāyēnīdan و به معنای «سنجیدن، سبک و سنگین کردن، مقایسه کردن» یا «مرتّب کردن، نظم بخشیدن و سامان دادن» بوده است. این مصدر در زبان فارسی میانه یا همان پهلوی کاربرد فراوانی داشته و مشتق‌های زیادی نیز از آن گرفته شده بوده.

در زبان فارسی نو یا همان فارسی (دری) این فعل و مشتق‌هایش به کار نرفته‌اند. برایِ مصدر رایانیدن/ رایاندن در لغتنامهٔ دهخدا چنین آمده:

رایاندن

دَ (مص) رهنمائی نمودن به بیرون . هدایت کردن . (ناظم الاطباء). اما در مآخذ دیگر دیده نشد.
و گویا تنها در فرهنگ ناظم الاطبا آمده است.

شکلِ فارسی میانهٔ این واژه rāyēnīdan بوده و اگر می‌خواسته به فارسی نو برسد به شکل رایانیدن/ رایاندن درمی‌آمده. (بسنجید با واژه‌یِ فارسیِ میانه‌یِ āgāhēnīdan که در فارسیِ نو آگاهانیدن/ آگاهاندن شده است).

این واژه از ریشه‌یِ فرضیِ ایرانیِ باستانِ –radz* است که به معنایِ «مرتّب کردن» بوده. این ریشه به‌صورتِ –rad به فارسیِ باستان رسیده و به شکلِ rāy در فارسیِ میانه (پهلوی) به‌کار رفته. از این ریشه ستاک‌هایِ حالِ و واژه‌هایِ زیر در فارسیِ میانه و نو به‌کار رفته‌اند:

-ā-rādz-a*
یِ ایرانیِ باستان > -ā-rāy ِ فارسی میانه که در واژه‌یِ آرایشِ فارسیِ نو دیده می‌شود.
-pati-rādz-a*
یِ ایرانیِ باستان > -pē-rāy ِ فارسی میانه که در واژه‌یِ پیرایشِ فارسیِ نو دیده می‌شود؛ و
-rādz-ta*
یِ ایرانیِ باستان > rāst ِ فارسی میانه که در واژه‌یِ راستِ فارسیِ نو دیده می‌شود.
این ریشه‌یِ ایرانی از ریشه‌یِ هندواروپاییِ -reĝ* به معنایِ «مرتّب کردن و نظم دادن» آمده است. از این ریشه در

هندی rāj-a به معنیِ «هدایت‌کننده، شاه» (یعنی کسی که نظم می‌دهد)؛
لاتینی rect-us به معنیِ «راست، مستقیم»،
فرانسه di-rect به معنیِ «راست، مستقیم»،
آلمانی richt به معنیِ «راست، مستقیم کردن» و
انگلیسی right به معنیِ «راست، مستقیم، درست»
برجای مانده است.


 
 
ارسال‌ها
پاسخ
« قدیمی‌تر | جدیدتر »


  • مشاهده‌ی نسخه‌ی قابل چاپ
پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
  • تیم انجمن
  • صفحه‌ی تماس
  • تالار کیش تک / kishtech forum
  • بازگشت به بالا
  • بایگانی
  • نشانه‌گذاری تمامی انجمن‌ها به عنوان خوانده شده
  • پیوند سایتی RSS
زمان کنونی: 13-07-2025، 01:00 PM Persian Translation by MyBBIran.com - Ver: 6.5
Powered by MyBB, © 2002-2025 MyBB Group.