07-08-2023, 05:02 PM
افسردگی و اختلالات افسردگی
افسردگی اختلالی است که با تغییرات خلقی همراه است. می توان آن را با رویکرد روان درمانی و/یا دارویی درمان کرد.
افسردگی و اختلالات افسردگی
درخواست اطلاعات در مورد روان درمانی
افسردگی چیست و اختلالات افسردگی چیست؟
وقتی در زبان روزمره و حتی در زمینه های بالینی از افسردگی صحبت می کنیم ، عملاً به یک اختلال افسردگی اشاره می کنیم . اصطلاح اختلال افسردگی گروهی از اختلالات روانپزشکی و روانپزشکی را تعریف می کند که در درجه اول شامل تغییرات قابل توجه در خلق و خوی فرد همراه با علائم دیگری از طبیعت جسمانی و روانی است. تصویر کلی این علائم و تغییرات خلقی منجر به اختلال در عملکرد اجتماعی و شغلی فرد می شود.
علائم افسردگی
چگونه خود را نشان می دهد و علائم افسردگی که انواع مختلف اختلال افسردگی را متحد می کند و در بین آنها یافت می شود چیست؟
در درجه اول، افسردگی تنها با خلق افسرده و/یا کاهش علاقه و/یا لذت به فعالیت های روزانه (از جمله کاهش میل جنسی) مشخص می شود. معمولاً احساسات غم و اندوه عمیق و مداوم، ناامیدی، دلهره، خشم، بی تفاوتی ایجاد می شود. فرد از نظر عاطفی احساس بی ثباتی می کند و به راحتی گریه می کند، افکار خودارزیابی و گناه، بدبینی، افکار منفی و عزت نفس پایین ظاهر می شود. در افسردگی افکار مرگ، درماندگی، و افکار/برنامه ریزی برای خودکشی نیز ممکن است وجود داشته باشد. با انحراف خلق و خو، سطوح انرژی فیزیکی، خستگی، کیفیت خواب و اشتها نیز تغییر می کند. در زندگی روزمره، فرد می تواند احساس خستگی بیشتر و احساس خستگی، مشکل مشخص در تمرکز و عدم تصمیم گیری در انجام وظایف یا اقدامات ساده خود را درک کند. در سطح شناختی به طور کلی نشخوار فکری و/یا فکر کردن مکرر وجود دارد. علاوه بر این، کاهش یا افزایش وزن بدن و اشتها، و همچنین پرخوابی یا بی خوابی نیز علائمی هستند که می توانند در شرایطی ایجاد شوند. افسردگی. ( اختلالات افسردگی یا افسردگی تک قطبی ) با عدم وجود دوره های شیدایی یا هیپومانیک در تاریخچه بیمار مشخص می شود.
افسردگی دچار مشکل و ناراحتی شدید می شوند. می تواند خود را با سطوح مختلف شدت نشان دهد: برخی از افراد علائم افسردگی خفیف و گذرا دارند ، در حالی که برخی دیگر دارای اشکال شدیدتر افسردگی هستند و در انجام فعالیت های روزانه برای مدت زمان طولانی تری
انواع افسردگی: اختلالات افسردگی
صحبت در مورد افسردگی از نظر فنی می تواند به معنای اشاره به اختلالات افسردگی خاص (یا می توانیم بگوییم انواع مختلف افسردگی) باشد ، از جمله:
اپیزود افسردگی اساسی
در گروه اختلالات افسردگی ، اپیزودهای منفرد تغییر خلق میتواند ایجاد شود و ارزیابی شروع چنین دورههایی در طول زمان برای اهداف تشخیصی بسیار مرتبط است. بنابراین، برای مثال، هنگامی که ما در مورد افسردگی صحبت می کنیم ، می تواند یک دوره افسردگی اساسی باشد که با وجود - در طول و برای حداقل یک دوره دو هفته ای - حداقل پنج مورد از علائم زیر (که یکی از اولین علائم آن است) مشخص می شود. دو مورد برای تشخیص یک دوره افسردگی اساسی ضروری است :
خلق و خوی افسرده در اکثر اوقات روز، تقریباً هر روز (که توسط افراد گزارش شده یا توسط دیگران مشاهده شده است).
کاهش چشمگیر علاقه یا لذت به همه یا تقریباً همه فعالیتها در بیشتر روز، تقریباً هر روز.
کاهش وزن قابل توجه، نه به دلیل رژیم غذایی، یا افزایش وزن (به عنوان مثال، تغییر بیش از 5٪ وزن بدن در یک ماه) یا کاهش یا افزایش اشتها.
بی خوابی یا پرخوابی تقریباً هر روز؛
تحریک روانی حرکتی یا عقب ماندگی تقریباً هر روز.
خستگی یا کمبود انرژی بیشتر روزها؛
تقریباً هر روز احساس بی ارزشی یا احساس گناه بیش از حد یا نامناسب
کاهش توانایی تفکر یا تمرکز، یا عدم تصمیم گیری در اکثر روزها.
افکار مکرر مرگ، افکار مکرر خودکشی بدون برنامه مشخص، یا اقدام به خودکشی، یا برنامه خاصی برای خودکشی
برای تشخیص یک دوره افسردگی اساسی ، علائم باید با ناراحتی یا اختلال قابل توجه در عملکرد اجتماعی، شغلی یا سایر زمینه های مهم مرتبط باشد. بعلاوه، اپیزود خلقی قابل انتساب به اثرات فیزیولوژیکی یک ماده یا شرایط پزشکی عمومی دیگر نیست. میانگین مدت یک دوره افسردگی اساسی بسته به شدت آن می تواند از 6 ماه تا یک سال طول بکشد (Blaney & Millon, 2009).
اختلال افسردگی اساسی
از نظر اختلالات، معادل دوره افسردگی اساسی آن نوع افسردگی است که در ادبیات به عنوان اختلال افسردگی اساسی تعریف شده است . برای تشخیص اختلال افسردگی اساسی، فرد باید حداقل یک دوره افسردگی اساسی در تاریخ داشته باشد و سابقه دوره های شیدایی یا هیپومانیا باید حذف شود.
در تعیین تشخیص افسردگی اساسی باید به خاطر داشت که دوره های غمگینی و تحریک پذیری جنبه های ذاتی تجربه انسان و فیزیولوژیکی هستند. احساس غمگینی و کمبود انرژی، داشتن احساس پوچی، احساس اینکه بعد از از دست دادن یکی از عزیزانتان تمام علاقه خود را از دست داده اید (مثلاً جدایی، طلاق، سوگ) یک واکنش طبیعی است که مطابق با تجربه ای است که در حال زندگی هستیم و در بیشتر موارد، گذرا. بنابراین، چنین دوره هایی نباید به عنوان افسردگی تشخیص داده شوند، مگر اینکه معیارهای شدت، مدت، و پریشانی بالینی رعایت شود. همچنین تصاویر بالینی مکرری از افسردگی خفیف وجود دارد که میتوانیم آنها را به عنوان زیرآستانه تعریف کنیم، یعنی برخی از علائم افسردگی در آنها وجود دارد، اما معیارهای هیچ اختلالی از نظر مدت، شدت یا کمیت علائم رعایت نمیشود.
اختلال افسردگی مداوم (دیستیمیا)
در این حالت خلق و خوی منحرف شده تقریباً هر روز برای حداقل 2 سال وجود دارد. در مورد اختلال افسردگی مداوم ، حداقل 2 مورد از علائم زیر همراه با خلق افسرده وجود دارد: کم اشتهایی یا پرفاژی، بی خوابی یا پرخوابی، آستنی، اعتماد به نفس پایین، مشکل در تمرکز یا تصمیم گیری، احساس ناامیدی. در این حالت هیچ فکر مرگ وجود ندارد، بلکه احساس ضعف و ناکارآمدی، افکار منفی نسبت به خود و آینده، اعتماد به نفس پایین، مشکل در احساس لذت و مواجهه با مشکلات در زندگی روزمره غالب است.
اختلال بی نظمی خلقی مخل
با عصبانیت های شدید و مکرر آشکار و/یا رفتاری مشخص می اختلال در نظم خلقی مخرب شود که از نظر شدت یا مدت زمان به شدت با موقعیت تناسب ندارد. فراوانی کج خلقی به طور متوسط سه بار یا بیشتر در هفته است. فردی که در بین کج خلقی قرار دارد در بیشتر روزها و بیشتر روزها به طور مداوم خلق و خوی تحریک پذیر یا عصبانی دارد و توسط دیگران قابل مشاهده است. برای واجد شرایط بودن برای اختلال اختلال تنظیم خلقی، چنین کج خلقی باید حداقل 12 ماه وجود داشته باشد و در طول این بازه زمانی، نباید دوره ای به مدت 3 ماه متوالی یا بیشتر بدون همه علائم وجود داشته باشد. میتوان گفت که در این چارچوب، قهرمانها خشم و خشم و در نتیجه مشکلات بین فردی و رابطهای هستند که با این پویاییهای تغییر خلق، تحریکپذیری و بینظمی عاطفی مرتبط است.
اختلال ناخوشی پیشقاعدگی
مستلزم اختلال نارسایی پیش از قاعدگی وجود حداقل 5 علامت در هفته قبل از قاعدگی در بیشتر دوره های قاعدگی است (این علائم در عرض چند روز پس از شروع قاعدگی شروع به بهبود می کنند و به حداقل می رسند یا در هفته بعد از قاعدگی ناپدید می شوند). در میان علائم معمول این نوع اختلال افسردگی نارسا مرتبط با چرخه قاعدگی، میتوان به موارد زیر اشاره کرد: بیحرکتی عاطفی مشخص (مثلاً نوسانات خلقی، احساس غم و اندوه ناگهانی یا تمایل به گریه کردن، و غیره). تحریک پذیری یا عصبانیت مشخص یا افزایش تعارضات بین فردی؛ خلق و خوی آشکار افسرده، احساس ناامیدی، یا افکار انتقادی از خود. اضطراب، تنش و/یا احساس سرگیجه؛ مشکل در تمرکز یا تصمیم گیری؛ احساس ناامیدی
اختلال افسردگی همراه با اضطراب
همبودی بین افسردگی و علائم اضطراب بسیار مکرر است، به طوری که تا نسخه قبلی DSMIV اختلال اضطراب-افسردگی مختلط وجود داشت که با خلق ناخوشایند مداوم حداقل یک ماه مشخص می شد و حداقل با چهار مورد از علائم زیر همراه بود: مشکل در تمرکز، اختلال خواب، خستگی، کمبود انرژی، تحریک پذیری، نگرانی، اشک ریختن، هوشیاری بیش از حد، انتظار منفی، ناامیدی، عزت نفس پایین و نفرت از خود. تا به امروز، این دسته بندی تشخیصی در سایر سیستم های طبقه بندی باقی مانده است (به عنوان مثال، ICD-10)، در حالی که در مورد DSM5، این تصویر بالینی دیگر این نام را ندارد، اما در عوض می توان مشخصات "با اضطراب" را اضافه کرد. به هر نوع اختلال افسردگی .
افسردگی ناشی از شرایط پزشکی- دارویی
وجود داشته باشد علاوه بر این، ممکن است برخی از اشکال افسردگی که در واقع نتیجه مصرف مواد یا داروها باشد، یا با سایر شرایط پزشکی مرتبط باشد و ممکن است علائمی مشابه سایر اختلالات افسردگی داشته باشد ، اما علت و شروع آن به وضوح به هم مرتبط است. به شرایط خاص پزشکی-دارویی یا سوء مصرف مواد.
اختلال دوقطبی
یک دوره افسردگی ممکن است به عنوان بخشی از یک اختلال خلقی دوقطبی ایجاد شود . به همین دلیل همیشه ضروری است که با متخصصین آسیب شناسی روانی و روانپزشکی تماس بگیرید تا یک بررسی آنامنسیک و تشخیصی دقیق داشته باشید.
است اختلالات افسردگی اغلب با سایر اختلالات روانپزشکی مانند سوء مصرف مواد، اختلالات اضطرابی، اختلالات شخصیت و غیره مرتبط . در برخی موارد علائم روان پریشی نیز وجود دارد که با افسردگی اساسی و سایر اختلالات افسردگی همراه است .
شروع و دوره افسردگی
از نظر زمانی، اختلالات افسردگی شروعی دارد که می تواند از کودکی تا نوجوانی و در طول بزرگسالی رخ دهد. شروع افسردگی می تواند در رابطه با یک موقعیت محرک "بدیهی" ظاهر شود (به عنوان مثال، از دست دادن یکی از عزیزان، از دست دادن شغل یا مشکلات مالی، شکستن یک رابطه عاطفی، یک بیماری/ناتوانی جسمی)، اما این یک شرط ضروری نیست: برعکس، یک اختلال افسردگی اغلب حتی در غیاب یک رویداد محرک خاص خود را نشان می دهد.
بر اساس مطالعه ESMeD (مطالعه اروپایی اپیدمیولوژی اختلالات روانی)، شیوع اختلالات افسردگی در ایتالیا در طول زندگی 11.2٪ (14.9٪ در زنان و 7.2٪ در مردان) است. در سنین بالای 65 سال، اختلالات افسردگی (که در مطالعه به عنوان افسردگی اساسی و دیس تایمی شناخته شده است) شیوع 4.5٪ دارد. سایر تحقیقات اپیدمیولوژیک نشان می دهد که 2 درصد از کودکان و 4 درصد از نوجوانان یک دوره افسردگی در یک سال دارند.
در زنان، افسردگی می تواند در برخی از مراحل زندگی، مانند دوره پس از زایمان یا در دوره گذار به سمت یائسگی ظاهر شود. هنگامی که شروع آن در حین زایمان، یعنی در دوران بارداری یا 4 هفته پس از زایمان قرار می گیرد، ما از یک نوع فرعی خاص از افسردگی صحبت می کنیم که دقیقاً افسردگی پس از زایمان نامیده می شود.
سیر اختلالات افسردگی بسته به تصویر بالینی فردی و بیماری های همراه با سایر اختلالات روانی بسیار متغیر است. به عنوان مثال، به طور کلی، یک دوره افسردگی اساسی حداقل شش ماه طول می کشد (از نظر مدت زمان بین 3 تا 12 ماه). در بیشتر موارد، بهبودی کامل رخ می دهد و عملکرد فرد به سطح پیش از بیماری باز می گردد. 5-10 درصد موارد مزمن می شوند. با این حال، اکثر آزمودنیهایی که اولین دوره افسردگی اساسی را تجربه کردهاند ، حتی اگر از دوره اولیه بهبود یافته باشند، دوباره این اختلال را تجربه میکنند: افسردگی اساسی اختلالی است که در اغلب افراد با دورهای عودکننده مشخص میشود. دوره های مکرر افسردگی اساسی شایع است و بیشترین میزان عود در 6 ماه اول پس از بهبودی رخ می دهد.
به طور کلی، اختلالات افسردگی یک دوره زمانی اغلب دوره ای و دوره ای دارند. این بدان معنا نیست که اختلالات افسردگی غیرقابل درمان یا مزمن هستند، بلکه به این معنی است که آنها شانس خوبی برای عود دارند. بنابراین ضروری است که یک دیدگاه طولی در مراحل ارزیابی، درمان و پیگیری برای انجام تشخیص صحیح و مداخلات پیشگیری از عود داشته باشیم.
افسردگی . می تواند عواقب مهمی بر زندگی روزمره داشته باشد: فعالیت مدرسه یا کار فرد می تواند به طور قابل توجهی تحت تأثیر قرار گیرد، به ویژه در نتیجه تمرکز، بلاتکلیفی و مشکلات حافظه که بخشی از این اختلال هستند این اختلال همچنین منجر به گوشه گیری و گوشه گیری می شود که به مرور زمان می تواند منجر به مشکلات روابط و اجتماعی شود. نباید فراموش کرد که افسردگی می تواند عواقب مضری داشته باشد، زیرا خطر خودکشی را در بر می گیرد: فقط فکر کنید که از جمله معیارهای تشخیصی دوره /اختلال افسردگی اساسی ، احتمال وجود افکار مکرر درباره مرگ و همچنین فکر کردن است. و برنامه ریزی برای خودکشی اگرچه این شرط لازم برای تشخیص هر اختلال افسردگی نیست ، اما قطعاً جنبه ای است که همیشه باید در مراحل تشخیصی و درمانی مورد ارزیابی قرار گیرد.
علل افسردگی
عللی اختلال که منجر به شروع یک افسردگی می شود پیچیده است. تا به امروز، ادبیات علمی یک اتیوپاتوژنز چند عاملی را به رسمیت می شناسد که در آن ترکیبی از عوامل ژنتیکی، بیولوژیکی، محیطی و روانی وجود دارد که می تواند عوامل خطرساز و محافظت کننده در مورد شروع و حفظ بیماری باشد. همانطور که در مورد اختلال افسردگی اساسی ، با توجه به علل بیولوژیکی، تصور می شود که نمی توان رابطه مستقیمی بین کیفیت خلق و یک انتقال دهنده عصبی خاص برقرار کرد. با این حال، مطالعات مختلف انجام شده تأیید کرده اند که رویدادهای استرس زا، به ویژه اگر طولانی شوند، می توانند میزان برخی از انتقال دهنده های عصبی مانند سروتونین و نورآدرنالین را کاهش دهند و محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال را بیش از حد فعال کنند و در نتیجه باعث افزایش کورتیزول در خون شوند. عواقب در تنظیم خلق و خو
از جمله عوامل دیگری که می تواند بر ایجاد یک تصویر افسردگی تأثیر بگذارد، عوامل محیطی-روانی است که تجربه ذهنی هر یک و شیوه های خاص تنظیم عاطفی و رابطه با جهان و دیگران را زیر سوال می برد. آغاز کودکی در زمینه زندگی ما به طور خاص، به نظر می رسد که برخی از تجربیات منفی اولیه ممکن است باعث ایجاد آسیب پذیری در برابر افسردگی و احساس ناامیدی در مورد آینده شود.
با این حال، علل ذکر شده، عواملی را تشکیل نمیدهند که لزوماً باعث افسردگی شوند، در میان عوامل علت، عوامل روانشناختی نقش کلیدی در شروع تصویر افسردگی دارند، یعنی شیوهای که شخص از طریق آن رویدادها را تفسیر میکند و منابع را برای مقابله با آنها بسیج میکند. .
سازه های آسیب شناختی روانی افسردگی
از دیدگاه شناختی، بیماران مبتلا به انواع مختلف افسردگی دارای ویژگی های روانشناختی شناختی عاطفی مشترکی هستند.
اول از همه گرایش به خودارزیابی منفی، انتقاد از خود و تحقیر خود: فرد در مواجهه با حوادث و مشکلات روزانه احساس شکست، ناکافی بودن، کم ارزش بودن و/یا بدبختی و/یا قربانی می کند. ثانیاً، بدبینی مشهود است: تمایل مکرر به دیدن خود، جهان و آینده به شکلی بسیار منفی وجود دارد. شما پیشبینیهای منفی در مورد جهان و آینده انجام میدهید و فقط به جنبههای منفی خود و تجربیاتتان توجه میکنید.
روشهای خاصی برای تفکر و رفتار بیماران مبتلا به اختلالات افسردگی وجود دارد که به ایجاد حلقههای باطل کمک میکند و بنابراین خلق و خوی افسرده را در طول زمان حفظ میکند. با توجه به فرآیندهای شناختی، نشخوار فکری در اختلالات افسردگی وجود دارد، یعنی طرز تفکر تکراری درباره علل و پیامدهای مشکلات و مشکلات خود، با تمرکز خاص بر رویدادهای گذشته. مطالعات نشان داده اند که نشخوار فکری نقش مهمی در حفظ افسردگی ایفا می کند زیرا ما را از نگاه کردن به آینده و توسعه استراتژی هایی برای مقابله با مشکلات و مشکلات باز می دارد. رفتار دیگری که اغلب در دوره های افسردگی اعمال می شود ، تمایل به کناره گیری، کاهش یا اجتناب از تماس های اجتماعی، فعالیت ها و وظایف عادی روزانه است. افت قابل توجهی در انگیزه و افزایش انفعال وجود دارد که در آن ایده ناتوان بودن غالب است. کسی به عنوان مثال، افراد افسرده که در مواجهه با کارهای روزانه با مشکلات زیادی مواجه می شوند، شروع به عقب انداختن آنها می کنند و احساس ناتوانی و شکست بیشتری می کنند.
این گرایش اجتناب/انزوا به حفظ خلق افسرده کمک میکند و به فرد اجازه نمیدهد حالتهای ذهنی مثبت مختصری را تجربه کند یا تجربیات خوشایند و مفیدی را تجربه کند.
همانطور که در مورد اختلال دوقطبی، مشخص شده است که در مدل بیماری پیچیده افسردگی ، جنبه های فراشناختی بین فردی نیز نقش مهمی ایفا می کند که با مشکلات در شناخت احساسات دیگران یا تنظیم احساسات خود و همچنین تغییرات در عصب روانشناختی مشخص می شود. کارکردهایی مانند توجه، حافظه، توانایی برنامه ریزی، داشتن انعطاف پذیری شناختی و انتزاع.
درمان و درمان افسردگی
می توان اختلالات افسردگی را به طور موثر از طریق یک رویکرد روان درمانی و/یا دارویی درمان کرد. در ایتالیا، تنها 29 درصد از افراد مبتلا به افسردگی اساسی برای افسردگی درخواست کمک میکنند و در همان سالی که شروع آن شروع میشود، به درمان متوسل میشوند (وانگ و همکاران، 2007). افسردگی یا درماننشده میتواند فرد مبتلا را به عواقب جدی از جمله ناکارآمدی کار، بیتفاوتی، مسطحسازی عاطفی-روابط، انزوا و به طور کلی بدتر شدن قابلتوجه در کل ناشناخته و/ علائم سوق دهد. بنابراین آگاهی و شناخت علائم اختلالات افسردگی و تماس با روان درمانگر یا روانپزشک برای جلوگیری از مزمن شدن و عواقب جدی تر بیماری ضروری است.
مطالعات علمی نشان می دهد که در حال حاضر موثرترین درمان برای افسردگی ، درمان دارویی همراه با روان درمانی شناختی-رفتاری است. ادغام بین درمان دارویی و روان درمانی شناختی- رفتاری توسط متخصص بالینی با توجه به تصویر کلی بالینی، نوع اختلال افسردگی و شدت آن ارزیابی می شود. مداخله دارویی نیز ضروری است.
درمان دارویی افسردگی به ویژه در مواردی که اختلال به شکل متوسط و شدید رخ می دهد بسیار مهم است. عمل میکنند داروهای ضد افسردگی نسل جدید با مهار بازجذب سروتونین و اثر آنها معمولاً ۲ تا ۳ هفته پس از شروع درمان شروع میشود. در برخی موارد، عوارض جانبی ممکن است رخ دهد که برخی از آنها ممکن است در طول دوره درمان کاهش یابد.
بر اساس دستورالعمل های NICE (موسسه ملی سلامت و تعالی بالینی، 2011) روان درمانی شناختی-رفتاری و درمان بین فردی درمان های موثر و انتخابی برای اختلالات افسردگی هستند.
بر اساس رویکرد شناختی-رفتاری، افکار و باورهای منفی در مورد خود، جهان و آینده نقش اساسی در بروز و حفظ افسردگی دارند . بنابراین، در درمان این اختلال، درمان شناختی-رفتاری بیش از هر چیز بر شیوههایی تمرکز دارد که آزمودنی رویدادهای رخ داده را تفسیر میکند، به آنها واکنش نشان میدهد و خود را ارزیابی میکند. هدف درمانگر شناختی کمک به بیمار برای شناسایی و اصلاح افکار و باورهای منفی که در مورد خود، جهان و آینده دارد، با استفاده از تکنیک های شناختی-رفتاری خاص است. تغییر در تفکر منجر به تعدیل خلق و تغییر در علائم و رفتار خواهد شد که به نوبه خود بر افکار تأثیر مثبت خواهد گذاشت. به موازات آن، مداخله درمانی با توجه به رفتار روزانه بیمار وارد می شود و به تدریج تغییرات خاصی را اعمال می کند و با توجه به گرایش به بی تحرکی و انزوای اجتماعی ناشی از این اختلال، در جهت مخالف پیش می رود. در سال های اخیر، تحقیقات متعددی نیز اثربخشی درمان فراشناختی را به صورت فردی یا گروهی برجسته کرده است. هدف مدل درمان فراشناختی، بحث درباره باورهایی است که از سبکهای تفکر ناسازگار مانند نشخوار فکری حمایت میکنند، با قطع چرخه معیوب حفظ. علائم افسردگی