14-09-2017, 01:40 PM
مرگ در ونیز رمان کوتاهی به قلم توماس مان نویسنده و منتقد نامدار آلمانی است. مان یکی از مهمترین شخصیتها در ادبیات اوایل قرن بیستم به شمار میرود. هم داستانها و مقالات انتقادی او هر دو به یک اندازه مورد توجه بوده و هستند. آثار داستانی مان معمولا سرشار از مضامین فلسفی است و پایانی تراژیک دارد، تقابل بین هنر و زندگی از زمینههای معمول در رمانها و داستانهای کوتاه او است.
مرگ در ونیز دربردارندهی برخی مسائل است که خود نویسنده با آنها درگیر بوده و الهام گرفته از اتفاقاتی است که در طول زندگی برای او افتاده است. مان در دورهی شیوع وبا در جزیرهای نزدیک ونیز بوده و بعدتر به این شهر سفر کرده است چرا که او نیز همانند قهرمان داستان مرگ در ونیز به مرحلهای رسیده است که چشمه الهاماتش در نویسندگی خشکیده است و نیاز به گریز از وضعیت موجود دارد. علاوه بر تجارب شخصی، مرگ در ونیز منعکس کنندهی عقاید مورد بحث در ادبیات آن دوره است. مسائلی همچون زوال فرهنگی و شخصیتی و همچنین انحطاط اخلاقی و اجتماعی که موضوع اصلی در بسیاری از رمانهای هم دوره مرگ در ونیز است.
گوستاو فن آشنباخ شخصیت اصلی این رمان کوتاه نویسندهای مطرح است که سن و سالی از او گذشته است. آشنباخ به تنهایی زندگی خود را بر مبنای اصول و قواعد زیادی پیش میبرد. او برای نوشتن با مشکل روبرو میشود و بنابراین تصمیم میگیرد مدتی به سفر برود و توانایی خود را بازیابد کاری که معمولا نویسندگان در مواجهه با این مشکل انجام میدهند. سفر مطابق پیشبینیهای او پیش نمیرود، هوا و وضعیت بسیار نامطبوع است و او بیش از پیش احساس افسردگی میکند.
در هتل محل اقامتش پسر نوجوانی از یک خانواده لهستانی توجهش را جلب میکند. آشنباخ مجذوب زیبایی و جوانی این پسر میشود و هر روز خود را با نشستن و نظاره کردن او میگذراند. در همین حال آشنباخ متوجه شیوع وبا در شهر میشود اما چون خانواده لهستانی هتل را ترک نکردهاند او هم آنجا میماند تا بیشتر پسر را ببیند.
مرگ در ونیز دربردارندهی برخی مسائل است که خود نویسنده با آنها درگیر بوده و الهام گرفته از اتفاقاتی است که در طول زندگی برای او افتاده است. مان در دورهی شیوع وبا در جزیرهای نزدیک ونیز بوده و بعدتر به این شهر سفر کرده است چرا که او نیز همانند قهرمان داستان مرگ در ونیز به مرحلهای رسیده است که چشمه الهاماتش در نویسندگی خشکیده است و نیاز به گریز از وضعیت موجود دارد. علاوه بر تجارب شخصی، مرگ در ونیز منعکس کنندهی عقاید مورد بحث در ادبیات آن دوره است. مسائلی همچون زوال فرهنگی و شخصیتی و همچنین انحطاط اخلاقی و اجتماعی که موضوع اصلی در بسیاری از رمانهای هم دوره مرگ در ونیز است.
کتاب مرگ در ونیز نوشته توماس مان
گوستاو فن آشنباخ شخصیت اصلی این رمان کوتاه نویسندهای مطرح است که سن و سالی از او گذشته است. آشنباخ به تنهایی زندگی خود را بر مبنای اصول و قواعد زیادی پیش میبرد. او برای نوشتن با مشکل روبرو میشود و بنابراین تصمیم میگیرد مدتی به سفر برود و توانایی خود را بازیابد کاری که معمولا نویسندگان در مواجهه با این مشکل انجام میدهند. سفر مطابق پیشبینیهای او پیش نمیرود، هوا و وضعیت بسیار نامطبوع است و او بیش از پیش احساس افسردگی میکند.
در هتل محل اقامتش پسر نوجوانی از یک خانواده لهستانی توجهش را جلب میکند. آشنباخ مجذوب زیبایی و جوانی این پسر میشود و هر روز خود را با نشستن و نظاره کردن او میگذراند. در همین حال آشنباخ متوجه شیوع وبا در شهر میشود اما چون خانواده لهستانی هتل را ترک نکردهاند او هم آنجا میماند تا بیشتر پسر را ببیند.