05-05-2021, 11:21 AM
در حقیقت خیلی ناراحتم از اینکه نمی توانم بخوانم, زمان زیادی است که این نامه دست است و همه می توانند آنرا بخوانند بجز من.
فردای اون روز, رزا مثل روزهای قبل آرام وبا احتیاط به طبقه بالا رفت. او از پنجره سه میخک لاله را که در همان پاکت بود به طرف او برد . اما, متعجب شد ! چون کورنلیوس دست او را پس زد و از گرفتن آنها خودداری کرد.
رزا گوش کن ببین چی می گم ما داریم کاری خیلی خطرناکی می کنیم. اگه ما همیشه این ها رو توی همون پاکت بذاریم و در آمد و رفت باشیم سوال بر انگیز می شه و ممکنه به ما شک کنند . آیا توی زندان باغچه کوچکی وجود نداره ؟ رزا در پاسخ گفت: ما یک باغچه بسیار زیبا داریم .
ممکنه کمی از خاک این باغ را فردا که میایی برای من بیاوری رزای عزیز؟
شما کمی از خاکی را که درسایه و کمی خاک که در معرض آفتاب باشد را بیاور و من بهترین را انتخاب می کنم .و ما باید آنها را درسه مکان مختلف نگه داریم . یکی را بتو می دهم که بکاری و بتو می گویم که دقیقا چکاری باید بکنی تا رشد کند, قطعا گل می دهد اگر به آنچه می گویم عمل کنی. یکی دیگر را نیز به من بده تا آنرا پرورش دهم ,و در روزهای طولانی که تو را نمی بینم مرا سرگرم کند. و میخک سوم را نگه می دارید تا به وقت مناسب از آن استفاده کنیم.
و رزا در پاسخ می گوید : هر کاری از من بخواهید انجام می دهم . و فردا برایتان خاک را می آورم . و شما خاک من و خودتان را انتخاب کنید. اما من مجبورم به چند جا سفر کنم و به همین جهت هر چند وقت یکبار به دیدن شما می آیم.
عجله ای نیست رزای عزیز, ما باید آنها را ماه آینده بکاریم . هرروز بعد از ظهر رزا مقداری از خاک باغ را که فکر می کرد بهترین باشد برای کورنلیوس می آورد.
او آن را در یک ظرف می گذارد. سپس , حدود اوایل آوریل او اولین میخک را درآن می گذارد.
رزا هر روز به دیدن او می آید و آنها به مدت یکساعت در مورد لاله سیاه صحبت می کنند.
لاله تو در چه حالی است روزا ؟ خوبه . من همه اون کارهایی که شما گفتید انجام دادم .
شما شاگرد خوبی هستید, و قطعا صد هزار فلورین را خواهید برد.
فردای اون روز, رزا مثل روزهای قبل آرام وبا احتیاط به طبقه بالا رفت. او از پنجره سه میخک لاله را که در همان پاکت بود به طرف او برد . اما, متعجب شد ! چون کورنلیوس دست او را پس زد و از گرفتن آنها خودداری کرد.
-Écoutez-moi, Rosa ; nous risquons trop, je crois, si nous mettons toute notre fortune dans le même sac. Songez qu’il s’agit, ma chère Rosa, de faire fleurir la grande tulipe noire. Prenons donc toutes nos précautions. Vous avez bien dans cette prisons un petit jardin ?
-Nous avons un très beau jardin, dit Rosa.
-Pouvez-vous, chère Rosa, m’apporter un peu de la terre de ce jardin ?
-Dès demain.
-Vous prendrez de la terre a l’ombre et au soleil et je choisirai la meilleure. Nous ferons trois parts de nos trois caïeux, vous en prendrez un que vous planterez le jour que je vous dirai dans la terre choisie par moi ; il fleurira certainement si vous le soignez selon mes indications, Vous m’en donnerez un autre que j’essaierai d’élever ive, ce qui m’aidera a passer ces longues journées pendant lesquelles je ne vous vois pas. Et vous garderez le troisième caïeu.
رزا گوش کن ببین چی می گم ما داریم کاری خیلی خطرناکی می کنیم. اگه ما همیشه این ها رو توی همون پاکت بذاریم و در آمد و رفت باشیم سوال بر انگیز می شه و ممکنه به ما شک کنند . آیا توی زندان باغچه کوچکی وجود نداره ؟ رزا در پاسخ گفت: ما یک باغچه بسیار زیبا داریم .
ممکنه کمی از خاک این باغ را فردا که میایی برای من بیاوری رزای عزیز؟
شما کمی از خاکی را که درسایه و کمی خاک که در معرض آفتاب باشد را بیاور و من بهترین را انتخاب می کنم .و ما باید آنها را درسه مکان مختلف نگه داریم . یکی را بتو می دهم که بکاری و بتو می گویم که دقیقا چکاری باید بکنی تا رشد کند, قطعا گل می دهد اگر به آنچه می گویم عمل کنی. یکی دیگر را نیز به من بده تا آنرا پرورش دهم ,و در روزهای طولانی که تو را نمی بینم مرا سرگرم کند. و میخک سوم را نگه می دارید تا به وقت مناسب از آن استفاده کنیم.
De cette maire, ma chère Rosa, nous gagnerons surement els cent mille florins.
-Je ferai ce que vous me demandez, dit Rosa. Je vous apporterai demain de la terre, vous choisirez la mienne et la vôtre. Mais il me faudra faire plusieurs voyages, car je ne pourrai vous en apporter que peu à la fois.
-Oh ! nous ne sommes pas presses, chère Rosa ; nos tulipes ne doivent pas être enterrées avant un mois.
Chaque soir, Rosa apporte à Cornelius une poignée de la terre du jardin qu’il a trouvé la meilleure.
Il la met dans une grande cruche. Puis, vers le commencement d’avril, il y dépose le premier caïeu.
Rosa vient tous les jours voir Cornelius et ils passent une heure à parler de la tulipe noire.
-Comment va votre tulipe, Rosa ?
-Très bien. J’ai fait tout ce que vous m’avez dit.
-Vous êtes une bonne élevé, Rosa, et vous gagnerez certainement les cent mille florins,
رزای عزیزم ما قطعا این هزار فلورین رو برنده می شویم . و رزا در پاسخ می گوید : هر کاری از من بخواهید انجام می دهم . و فردا برایتان خاک را می آورم . و شما خاک من و خودتان را انتخاب کنید. اما من مجبورم به چند جا سفر کنم و به همین جهت هر چند وقت یکبار به دیدن شما می آیم.
عجله ای نیست رزای عزیز, ما باید آنها را ماه آینده بکاریم . هرروز بعد از ظهر رزا مقداری از خاک باغ را که فکر می کرد بهترین باشد برای کورنلیوس می آورد.
او آن را در یک ظرف می گذارد. سپس , حدود اوایل آوریل او اولین میخک را درآن می گذارد.
رزا هر روز به دیدن او می آید و آنها به مدت یکساعت در مورد لاله سیاه صحبت می کنند.
لاله تو در چه حالی است روزا ؟ خوبه . من همه اون کارهایی که شما گفتید انجام دادم .
شما شاگرد خوبی هستید, و قطعا صد هزار فلورین را خواهید برد.