04-03-2017, 03:40 PM
فردی چند گردو به بهلول داد و گفت :
.
.
.
بشکن و بخور وبرای من دعا کن.
بهلول گردو ها را شکست و خورد اما دعا نکرد .
آن مرد گفت :
گردو ها را می خوری نوش جان،
ولی من صدای دعای تو را نشنیدم..
بهلول گفت :
مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای ،
خدا خودش صدای شکستن گردو ها را شنیده است .
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن ..
که خواجه خود روش بنده پروری داند.