05-05-2021, 12:13 PM
اوه رزا ، خواهید دید که چقدر سریع رشد می کند.
-من فقط به او فکر می کنم ، کورنلیوس.
-رزا چی شده؟ مراقب باش ، من کسی هستم که حسادت خواهم کرد
دو روز بعد ، رزا به او می گوید که گلبرگ ها باز می شوند.
-و چه رنگی هست، روزا؟اوه !تیره است. تیره مثل جوهرهایی که برایت نوشتم.
-رزا، لاله من شکوفا می شود ، و لاله من سیاه می شکفد! به محض باز شدن ، آن را در سایه قرار دهید ، رزاو بلافاصله ، به هارلم بروید تا به رئیس انجمن باغبانی اطلاع دهید که لاله سیاه بزرگ شکوفا شده است. شما گل را با خود خواهید برد زیرا نباید یک لحظه از آن جدا شوید.
- ساعت ده است ، رزاگفت : من باید تو را ترک کنم. من برمی گردم و به محض باز شدن لاله , شخصی را نزد رئیس جمهور می فرستم, تا اعلام کند که لاله سیاه به عمل آمده. خداحافظ دوست من.
-بگو: دوست عزیزم آن را دوست دارم. -من فقط یک چیز را از دست داده ام ، روزا.
چه چیز؟
-گونه شما ، گونه خنک شما ، گونه صورتی شما.
در این لحظه ، زندانی لبهای دختر جوان را می بوسد ، نه به طور تصادفی ، و نه غافلگیرانه.
-آه! خدای من !چقدر زیبا است!
-او را می بوسد و می گوید ببینید چقدر زیباست. و تمام گل های آن سیاه و درخشان است.
-رزا، ما لحظه ای برای از دست دادن نداریم ، باید نامه را بنویسیم.
-Je l'ai écrite pendant que la tulipe s'ouvrait, mon bien-aimé Cornelius. Écoutez :
Monsieur le président,
La tulipe noire va s'ouvrir dans dix minutes peut-être. Aussitôt, je vous enverrai un, essanger pour vous prier de venir vous même en personne la chercher dans la prison de Levenshtein. Je suis la fille du geôlier Gryphus, presque aussi prisonnière que les prisonniers de mon père. Je ne pourrai donc pas vous porter cette merveille. C’est pourquoi j’ose vous demander de venir la chercher vous-même. Je désire qu'elle
-من فقط به او فکر می کنم ، کورنلیوس.
-رزا چی شده؟ مراقب باش ، من کسی هستم که حسادت خواهم کرد
دو روز بعد ، رزا به او می گوید که گلبرگ ها باز می شوند.
-و چه رنگی هست، روزا؟اوه !تیره است. تیره مثل جوهرهایی که برایت نوشتم.
-رزا، لاله من شکوفا می شود ، و لاله من سیاه می شکفد! به محض باز شدن ، آن را در سایه قرار دهید ، رزاو بلافاصله ، به هارلم بروید تا به رئیس انجمن باغبانی اطلاع دهید که لاله سیاه بزرگ شکوفا شده است. شما گل را با خود خواهید برد زیرا نباید یک لحظه از آن جدا شوید.
-Mais en ne me séparant point d’elle, je me sépare de vous, monsieur Cornelius, dit Rosa attristée.
-Ah ! c’est vrai, ma douce, ma chère Rosa. Vous avez raison, je ne pourrais pas vivre sans vous. Eh bien, vous enverrez quelqu’un à Harlem ; et el président viendra lui-même a Levenshtein chercher la tulipe. Mais, Rosa, personne ne doit voir la tulipe noire. Si quelqu’un la voyait, il la volerait…….
-C’est dix heures, dit Rosa, il faut que je vous quitte. Je retourne auprès de la tulipe, et dès qu’elle sera ouverte, j’enverrai quelqu’un avertir le président. Au revoir, mon ami.
-Dites : Mon ami bien aime.
-Mon ami bien aime, oui bien aime….
-Il ne me manque qu’une chose, Rosa.
-Laquelle/
-Votre joue, votre joue fraiche, votre joue rosée.
À ce moment, le prisonnier rencontre les lèvres de la jeune fille, non plus par accident, non plus par surprise…….
رزابا ناراحتی گفت: "اما با جدا نشدن خودم از او ، من از شما جدا می شوم ، آقای كورنلیوس."
-آه! درست است ، نازنینم ، رزای عزیزم. حق با توست ، من بدون تو نمی توانستم زندگی کنم. حالا ، شما کسی را به هارلم می فرستید. و رئیس جمهور خود به لاوستین می آید تا به دنبال لاله بگردد. اما ، رزا، هیچ کس نباید لاله سیاه را ببیند. اگر کسی آن را ببیند، آن را می دزدد.- ساعت ده است ، رزاگفت : من باید تو را ترک کنم. من برمی گردم و به محض باز شدن لاله , شخصی را نزد رئیس جمهور می فرستم, تا اعلام کند که لاله سیاه به عمل آمده. خداحافظ دوست من.
-بگو: دوست عزیزم آن را دوست دارم. -من فقط یک چیز را از دست داده ام ، روزا.
چه چیز؟
-گونه شما ، گونه خنک شما ، گونه صورتی شما.
در این لحظه ، زندانی لبهای دختر جوان را می بوسد ، نه به طور تصادفی ، و نه غافلگیرانه.
-Cornelius, mon ami, mon amie bien amie, venez, venez vite. Elle est ouverte, elle est noire, la voilà.
-Oh ! mon Dieu ! Qu’elle est belle !
-Embrassée tout a l’heure. Voyez comme elle est belle ; et sa fleur tout entière est noire et brillante.
-Rosa, nous n’avons plus un instant à perdre, il faut écrire la lettre.
کرنیلیوس ، دوست من ، خیلی دوست عزیز من ، بیا ، سریع بیا. بازشده است ، سیاه است ، آنجاست.-آه! خدای من !چقدر زیبا است!
-او را می بوسد و می گوید ببینید چقدر زیباست. و تمام گل های آن سیاه و درخشان است.
-رزا، ما لحظه ای برای از دست دادن نداریم ، باید نامه را بنویسیم.
-Je l'ai écrite pendant que la tulipe s'ouvrait, mon bien-aimé Cornelius. Écoutez :
Monsieur le président,
La tulipe noire va s'ouvrir dans dix minutes peut-être. Aussitôt, je vous enverrai un, essanger pour vous prier de venir vous même en personne la chercher dans la prison de Levenshtein. Je suis la fille du geôlier Gryphus, presque aussi prisonnière que les prisonniers de mon père. Je ne pourrai donc pas vous porter cette merveille. C’est pourquoi j’ose vous demander de venir la chercher vous-même. Je désire qu'elle