کامپیوترهای نسل اول:
انیاک اولین کامپیوتر الکترونیکی همه منظوره دنیا است که قابلیت برنامه ریزی برای محاسبات عددی برای مصارف گوناگون را داشته و در سال 1944 توسط John Mauchly و J.Presper Eckert در دانشگاه پنسیلوانیا آمریکا و با کمک یک تیم شش نفره به اسامی:
Bob Shaw (function tables)
Chuan Chu (divider / square – rooter)
Kite Sharpless (master programmer)
Arthur Burks (multiplier)
Harry Huskey (reader / printer)
Jack Divis (accumulators)
طراحی و ساخته شد.
کامپیوترهای نسل دوم ( ترانزیستور)
این کامپیوتر ها از سال (1959 تا 1964) میلادی پس از اختراع ترانزیستور تولید می شدند. از معروف ترین کامپیوتر های این نسل می توان به کامپیوتر های IBM اشاره کرد که توسط شرکت اینتل ساخته شد.
کامپیوترهای نسل سوم:
اولین کامپیوتر شخصی که در بازار مصرفی با استقبال مردم روبرو شد Commodore PET بود. موفقیت این کامپیوتر شروع ساخت کامپیوترهای شخصی بود که بیشتر برپایه مفهوم نرمافزارهای گرافیکی طراحی شدند.
در 1982 شرکت Commodore پرفروشترین کامپیوتر شخصی آن زمان را به نام Commodore 64 تولید کرد. این کامپیوتر دارای حافظه RAM شصت و چهار کیلوبایتی بود که در بین کامپیوترهای موجود در بازار آن دوره بی نظیر بود.
کامپیوترهای نسل اول:
انیاک اولین کامپیوتر الکترونیکی همه منظوره دنیا است که قابلیت برنامه ریزی برای محاسبات عددی برای مصارف گوناگون را داشته و در سال 1944 توسط John Mauchly و J.Presper Eckert در دانشگاه پنسیلوانیا آمریکا و با کمک یک تیم شش نفره به اسامی:
Bob Shaw (function tables)
Chuan Chu (divider / square – rooter)
Kite Sharpless (master programmer)
Arthur Burks (multiplier)
Harry Huskey (reader / printer)
Jack Divis (accumulators)
طراحی و ساخته شد.
کامپیوترهای نسل دوم ( ترانزیستور)
این کامپیوتر ها از سال (1959 تا 1964) میلادی پس از اختراع ترانزیستور تولید می شدند. از معروف ترین کامپیوتر های این نسل می توان به کامپیوتر های IBM اشاره کرد که توسط شرکت اینتل ساخته شد.
کامپیوترهای نسل سوم:
اولین کامپیوتر شخصی که در بازار مصرفی با استقبال مردم روبرو شد Commodore PET بود. موفقیت این کامپیوتر شروع ساخت کامپیوترهای شخصی بود که بیشتر برپایه مفهوم نرمافزارهای گرافیکی طراحی شدند.
در 1982 شرکت Commodore پرفروشترین کامپیوتر شخصی آن زمان را به نام Commodore 64 تولید کرد. این کامپیوتر دارای حافظه RAM شصت و چهار کیلوبایتی بود که در بین کامپیوترهای موجود در بازار آن دوره بی نظیر بود.
ارسال کننده: motlagh - 14-03-2017, 01:42 PM - انجمن: گفتگوی آزاد
- بدون پاسخ
سپاس کلمه ی ایرانیست و یادگار زرتشت، که همواره میگفت؛ سه چیز را پاس بدارید؛ پندار نیک "پاس یک" گفتار نیک "پاس دو " کردار نیک "پاس سه" "سه پاس" یعنی ؛ پاسداشت و پاسداری از سه "نیک" و ایرانیان با گفتن "سپاس" به همدیگر یاد آور این سه مورد مهم می شدند...
ارسال کننده: motlagh - 14-03-2017, 01:34 PM - انجمن: گفتگوی آزاد
- بدون پاسخ
برنامه حساب ذهنی UCMAS یک برنامه منحصر به فرد برای رشد کودک است که در سال 1993 توسط دکتر دینو ونگ در کشور مالزی ابداع گردید. این برنامه با استفاده از یک سیستم محاسبه نوآورانه با بهکارگیری چرتکه سبب پویایی مغز (نیمکره چپ و نیمکره راست) به طور هم زمان میشود. دانش آموزان در سنین بین 5 الی 13 سال با یادگیری محاسبه ذهنی سریع و دقیق ظرفیت ذهن خود را توسعه میدهند که این سبب بهبود مهارتهایی نظیر مدیریت زمان، تمرکز و توانایی حل مسأله میشود که به موفقیت در همه رشتهها و زندگی روزمره می انجامد. برنامه UCMAS نه تنها منجر به ایجاد اعتماد به نفس و تسلط در انجام محاسبات میشود، بلکه این برنامه با ایجاد یک چهارچوب زیربنایی سبب توسعه مهارتهای مورد نیاز یادگیری در مدرسه و زندگی روزمره کودکان میگردد.
مهران مدیری که این روزها مشغول ساخت اولین فیلم سینمایی خودش به نام «ساعت 5 عصر » است، مجموعهی شوخی کردم را که قبلاً در شبکهی نمایش خانگی عرضه شده بود در اختیار سیما برای سریال نوروزی شبکه پنج قرار داده است. این مجموعه در ۴۰ قسمت ساخته شده که هر قسمت به موضوعی جدا میپردازد و نامی جداگانه خواهد داشت.
شوخی کردم در ایام نوروز هرشب ساعت ۲۳ از شبکه پنج سیما پخش میشود. [font=IRANSans, tahoma]مهران مدیری، سیامک انصاری، مهران غفوریان، جواد رضویان، رضا شفیعی جم، نادر سلیمانی، لاله صبوری، نصرالله رادش، شقایق رحیمی راد، هادی کاظمی، محمدرضا هدایتی، ساعد هدایتی، عارف لرستانی، سحر ولدبیگی، نیما فلاح، سپند امیرسلیمانی، کمند امیرسلیمانی، شبنم فرشادجو و سحر زکریا بازیگران مجموعه تلویزیونی «شوخی کردم» هستند.[/font]
سریالهای نوروز 96 باقی شبکههای سیما مشخص شدهاند و علاوه بر زمان پخش سریالهای نوروزی ، خلاصه داستان و بازیگران این سریالها نیز اعلام شده است.
حسن فتحی پس از یک دورهی کوتاه که فیلمبرداری شهرزاد 2 را کنار گذاشته بود، از دی ماه روند ساخت فصل دوم این سریال را از سر گرفت و چندی پیش تصاویر جدیدی از شهرزاد 2 منتشر شد. حال مهدی سلطانی بازیگر این سریال در حساب اینستاگرام خود عکسی از پشت صحنهی این سریال منتشر کرده و در توضیح آن نوشته که گروه سازنده سخت در تلاشند تا قسمت هاى ابتدايى را با كيفيتى مطلوب براى پخش در آخرين ماه بهار آماده سازند.
با این حساب باید حداقل تا خرداد ۹۶ منتظر پخش شهرزاد 2 از شبکهی نمایش خانگی باشیم. در فصل دوم این سریال بازیگران جدیدی همچون رضا کیانیان، رویا نونهالی و امیر جعفری به مجموعه اضافه شدهاند که پیشتر ازگریم رضا کیانیان و رویا نونهالی رونمایی شد.
[font=Nassim, tahoma]فاطمه معتمدآریا و مهران مدیری از جمله هنرمندانی بودند که در پی درگذشت علی معلم مدیر مسئول و سردبیر نشریه «دنیای تصویر» به دیدار خانواده او رفتند.[/font]
[font=Nassim, tahoma][font=Nassim, tahoma]به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، علی معلم، مدیر مسئول و سردبیر نشریه «دنیای تصویر»، بنیانگذار جشن سینمایی تلویزیونی حافظ، مدرس، مجری و برنامهساز و تهیهکننده سینما روز گذشته دوشنبه 23 اسفند در سن 54 سالگی و در پی حمله قلبی، دار فانی را وداع گفت.[/font] از جمله کسانی که در این روز به منزل زندهیاد علی معلم رفتند می توان به مهران مدیری، سیامک انصاری، کمند امیرسلیمانی و علیرضا عصار اشاره کرد.[/font]
[font=Nassim, tahoma]از جمله دیگر کسانی که به دیدار آذر معماریان همسر داغدار علی معلم رفتند میتوان از فاطمه معتمدآریا و جواد طوسی نام برد.[/font] [font=Nassim, tahoma]
[/font]
[font=Nassim, tahoma]دیگر هنرمندان حاضر در منزل زندهیاد علی معلم، پوریا پورسرخ، امیرحسین رستمی، پژمان جمشیدی، محمدرضا غفاری، نیکی مظفری و کورش تهامی بودند. [/font]
[font=Nassim, tahoma]همچنین هانا کامکار نوازنده دف و بهنوش طباطبایی در منزل پایهگذار جشن سینمایی - تلویزیونی دنیای تصویر (تندیس حافظ) که نخستین جشنواره سینمایی بخش خصوصی در ایران است حاضر شدند.[/font]
[font=Nassim, tahoma][font=Nassim, tahoma]دیگر هنرمندان حاضر در منزل مدیر مسئول و سردبیر نشریه «دنیای تصویر» پریناز ایزدیار، مریم معصومی و رعنا آزادیور بودند.[/font][/font]
[font=Nassim, tahoma]مراسم تشییع پیکر علی معلم، چهارشنبه 25 اسفند از مقابل خانه سینمای دو واقع در خیابان وصال و مراسم یادبود او جمعه 27 اسفند از ساعت 18 تا 19:30 در مسجد جامع شهرک غرب برگزار خواهد شد. [/font]
شاید شما هم آدم هایی را دیده باشید که حتی وقتی بی مزه ترین جُک های دنیا را تعریف می کنند بلدند دور و بری های شان را بخندانند و حتما به آدم هایی هر برخورده اید که بامزه ترین جک های دنیا را به بی مزه ترین شکل ممکن تعریف می کنند.
ارزش و اهمیت استندآپ کمدی به این است که نویسنده و کارگردان و بازیگر یکی هستند. کمدین ایده هایی به ذهنش می رسد که می شود آن ها را در قالب یک روایت کمدی برای تماشاگرانی که روی صندلی ها لم داده اند تعریف کرد. هیچ ایده ای به تنهایی کافی نیست. باید پرداخت درستی داشته باشد و کمدی بودنش به چشم بیاید. این است که استندآپ کمدین های مشهور معمولا داستان گوهای خوبی هستند. خوب بلدند همه چیز را تعریف کنند. سرگرم کردن تماشاگران را بلدند و از پس تعریف هر داستانی هم بر می آیند.
این است که در استندآپ کمدی درست تعریف کردن ایده های بامزه از خود ایده ها مهم تر است. مهم این است که تماشاگران این کمدی حرف های کمدین را گوش کنند و درست لحظه ای که باید بخندند بزنند زیر خنده و صدای خنده شان سالن را پر کند.
هیچ خنده ای در این موارد بی دلیل نیست. بامزه بودن حرف هایی که از دهان کمدین بیرون می آید معمولا ایده های تلف شده دیگر را می پوشاند و هیچ تماشاگری هم بعد از این که از سالن بیرون می آید به این فکر نمی کند که چندایی از ایده ها و جک ها بی مزه بوده اند؛به این فکر می کند که چه جک های بامزه ای شنیده و چند تا از این جک ها را می تواند برای دوستان دیگرش تعریف کند.
استندآپ کمدی های وودی آلن را اگر ببینیم تازه معلوم می شود که داستان از چه قرار است و تازه می فهمیم که آدم ها یا بامزه اند و استعداد بامزگی دارند یا کلا به درد این کار نمی خورند و باید برند سراغ کاری دیگر؛ کاری که نیازی به تعریف کردن جک ها و ایده های بامزه نداشته باشد.
وودی آلن از این نظر واقعا کم نظیر است. خوب معلوم است که ایده ای به ذهنش رسیده؛ یا آن طور که خودش می گوید جرقه ای در ذهنش زده می شود و نمی داند چرا ایده ای که به ذهنش رسیده شکل کمدی به خود می گیرد. ظاهرا تماشای یکی از استندآپ کمدی های مورت سال بوده که او را به اجراها تک نفره علاقه مند کرده؛ به این که راه درست شاید همین اجرای تک نفره باشد.
ایده هایی را در ذهن پرورش می دهی. بعد آن ها را با هم ترکیب می کنی و از دل این ترکیب می رسی به چیزی تازه؛ رواتی که می شود برای دیگران تعریفش کرد اما هیچ چیز قطعی نیست. همه چیز بستگی دارد به صحنه ای که روی آن ایستاده ای. به تماشاگرانی که روی صندلی های شان نشسته اند و با چشم های شان تو را می پایند. قرار است عبوس ترین و تلخ ترین تماشاگر سالن را هم به خنده بیندازی. کار ساده ای هم نیست وقتی همه جک های جهان را ظاهرا قبل از این شنیده اند و توقع بیش تری دارند.
کاری که وودی آلن معمولا پیشنهادش می کند سرزدن به اخبار و جست و جوی چیزهایی است که معمولا بی اعتنا از کنارشان رد می شویم. همیشه خبرهایی هستند که کسی نمی خواندشان؛یا دقیق نمی خواندشان. درست همین خبرها هستند که می شود از دل شان ایده ای برای استندآپ کمدی بیرون کشید و البته این چیزها را با چند حکایت ازلی ابدی پیوند دارد؛ رابطه زن و شوهرها؛ زندگی های به هم ریخته؛ گرانی؛ بی پولی؛ فنجان قهوه ای که هنوز اولین قُلُپ را نخورده اید می افتد روی زمین و هزار تکه می شود؛ دست نوشته های تان که فکر کرده اید بهترین کمدی دنیا است ولی در غیاب تان خانواده گرامی به جای کاغذ باطله از آن ها استفاده کرده اند و هزار چیز دیگر که در زندگی پیش می آید. این است که وودی آلن گاه و بی گاه گفته است زندگی روزمره یک جور کمدی است که هرچه پیش تر می رویم ترسناک تر می شود.
استندآپ کمدی ها علاوه بر این کمدی های انتقادی اند؛ به هیچ چیز قاعدتا رحم نمی کنند. هیچ کس نمی تواند از دست شان فرار کند؛ چون بالاخره یک جا گیرش می آورند و حسابی خدمتش می رسند. کافی است چشم بگردانند و ببینند سیاستمداری دارد حرف های عجیبی می زند، حتما در اجرای بعدی به این حرف ها اشاره می کنندو حرف هایی را که احتمالا خیلی ها نشنیده و نخوانده اند یابی اعتنا از کنارش رد شده اند یادآوری می کنند.
لنی بروس یکی از این کمدین ها بود که تندی زبانش شهره آفاق بود و هیچ فایده ای هم نداشت که بازداشتش کنند و شکایت کننده که به کسی توهین کرده؛ چون همین که آزاد می شد دوباره شروع می کرد به اجرا و هر بار تندتر از قبل جک می گفت و شوخی می کرد و همه را دست می انداخت؛ به خصوص سیاستمداران و ماموران قانون را که مطمئن بود چند روز بعد باید دوباره سوال های شان را جواب دهد.
شوخی مشهورش که در فیلم «لنی» باب فاس هم تکرار شد و داستین هافمن به بامزه ترین شکل ممکن روایتش کرد این بود که:«من جهودم. آره خب؛ اجداد من بودن که مسیح رو به صلیب کشیدن. ولی چه خوب که این اتفاق تو دوره ما نیفتاد؛ وگرنه الان هر جوون مسیحی ای که از کنارت رد می شد می دیدی یه صندلی انداخته گردنش.» و این شوخی تلخی بود با صندلی الکتریکی که از سال پیش در آمریکا وسیله ای است برای اعدام.
نمونه دیگری از کمدی انتقادی تک نفره که در دل سریالی تلویزیونی روایت شده «لویی» است؛ مرد بی ادب پاک باخته ای که همه چیز را از دست داده ولی زبان تند و تیزش هنوز می تواند دخل آدم ها را در بیاورد و اجراهای صحنه ای اش فرصتی هستند برای انتقاد از همه چیز. همین بی رحمی و زبان تند و تیز را در زندگی روزمره اش هم دارد؛ در زندگی عادی و معمولی ای که خیلی ها سعی می کنند به سلامت از آن بگذرند و اعتنایی به هیچ چیز نکنند.
لویی این طور نیست. درست عکس این است. محافظه کاری را کنار می گذارد و حمله می کند به چیزی که فکر می کند درست نیست؛ چیزی که ظاهرا یک جای کارش می لنگد و درست همان چیز را بدل می کند به نقطه مرکزی یک شوخی و این شوخی را آن قدر پیچ و تاب می دهد که داستان های دیگری هم از دلش بیرون بیایند. از بدیهیاتی شروع می کن که چرا باید این چیزها را به عنوان بدیهیات پذیرفت؟ چرا نباید آن ها را دور انداخت و چیزهای دیگری را جایگزین شان نکرد؟ کاری که لویی می کند همین است:تن ندادن به قاعده های روزمره و زیر پا گذاشتن هر قانونی که دیگران برای آسایش خود نوشته اند. کار آسانی هم نیست ولی بهتر از این است که هیچ کاری نکند و زل بزند به تماشاگرانی که بادلیل و بی دلیل می خندند.