11-06-2021, 04:13 PM
پردیس فناوری کیش_طرح مشاوره متخصصین صنعت و مدیریت-گروه فناوری اطلاعات و ارتباطات
فناوری های نوین اطلاعاتی و مدیریت جهانی
چکیده
محقق در این تحقیق در پی پاسخگویی به این سؤال اساسی است که چالشهای فراروی مدیریت فناوریهای نوین اطلاعاتی در جهان کدامند؟ و با توجه به عصر جهانیشدن چه راهبردهایی را میتوان جهت مدیریت بهینهی فناوریهای نوین اطلاعاتی در جهان تدوین و ارائه نمود؟ هدف اصلی در تحقیق شناسایی و دستیابی به الگوی مدیریت فناوریهای نوین اطلاعاتی در کشور جهت حضور در عرصهی جهانی میباشد. روش تحقیق مورد استفاده در این مطالعه، توصیفی - پیمایشی از شاخهی تحقیقات میدانی است. جامعهی آماری مورد مطالعه در این پژوهش را 44 نفر از کارشناسان (اساتید دانشگاه - شرکت مبین نت - مرکز ملّی جهانیشدن وکاربران اینترنت (کافینتها)) در شهرستان تهران تشکیل میدهند . در این پژوهش برای جمعآوری اطلاعات و دادههای مورد نیاز از روش میدانی و کتابخانهای بهره گرفته شده است. برای تجزیه و تحلیل دادهها از یک سلسله فنون آماری استفاده شده است. ازنرمافزارهای آماری برای محاسبهی میانگین و ضرایب فنی مدل و از نرمافزار آماری MATLab برای مقایسهی زوجی استفاده شده است و نهایتاً مدل کمّی مدیریت فناوریهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی در کشور جهت حضور در عرصهی جهانی طراحی و ارائه شده است.
کلیدواژهها: فناوریهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی ، عرصهی جهانی ، عوامل اجتماعی ، فرهنگی ، مدیریتی، اقتصادی و سیاسی
مقدمه
«جهانیشدن» به عنوان پارادایم عصر حاضر میرود تا کلیهی شئون زندگی بشر را دستخوش تغییر و تحول کند. درهمتنیدگی اقتصادهای جهان، تسلط سازمانهای غیرملّی بر آن و شتاب فزایندهی تحولات، راه را برای فعالیت شبکه های فراملّی در همهی عرصهها هموار کرده است. در عصر حاضر دیگر هویت انسانها، تحت تأثیر جامعه و یک ساختار اجتماعی ثابت قرار ندارد، بلکه دارای یک هویت اجتماعی در عرصهی بینالمللی است. به طور خلاصه، بسیاری از نویسندگان ویژگیهای اصلی عصر جهانیشدن را در مفاهیمی چون ظهور دهکدهی الکترونیک جهانی، انقلاب اطلاعات، فشردگی زمان و مکان، گسترش جهانی آگاهی، پایان جغرافیا و عصر سیبرنتیک تلخیص کردهاند. جهانیشدن واقعیتی است که تأثیرات گستردهای بر همهی ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سطح ملّی و بینالمللی دارد. جهانیشدن و جهانیسازی پدیدهای چند بعدی، فرایندی و چالشبرانگیز است. به این معنی که نه در یک بعد خاص، بلکه در ابعاد گوناگون در حال شکلگیری و تکوین است و ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع بشری را تحت تاثیر قرار میدهد. بهواسطهی تغییرات دنیای تجارت، نقش واحد منابع انسانی باید تغییر کند. زمانی واحدهای منابع انسانی بهعنوان عوامل مکانیکی درنظر گرفته می شدند که سازمانها را در زمینه های استخدام، اخراج و احتمالاً آموزش کارکنان یاری می رساندند. یعنی واحد منابع انسانی یک الزام اداری یا شاید اندکی فراتر از این مقوله تلقی میشد. در مدت 20 سال گذشته، اهمیت نیروی کار منعطف، خوب برانگیخته شده و بسیار ماهرانه آشکار شده است. درحال حاضر از واحد منابع انسانی انتظار میرود که ارزشی را به سازمان بیفزاید نه اینکه فقط هزینهای را برای سازمان ایجاد کند.
مهمترین چالش ناشی از پدیدهی جهانیشدن، شکستهشدن قالبهای موجود، گسستهشدن انحصارها و پیدایش فضای رقابتی شدید در سطح جهانی است و همه نظامهای اجتماعی برای تداوم حضور خود در عرصهی جهانی ناگزیر خواهند بود در جهت تأمین الزامات رقابتیشدن و کسب مزیت رقابتی لازم تلاش کنند جهانیشدن به پذیرش این نکته اشاره دارد که گوناگونی فرهنگی بر سبک و سیاق مدیریت اثر میگذارد، به مزایای رقابتی شرکتهای جهانی کمک میکند و نیز هرچند ممکن است به طورتئوریک جهانیشدن کارآمد همزمان با استفاده ازتئوریهای مدیریتی متناقض بهنظر برسند، اما سبب یافتن نگرشهای کارآمد مدیریتی میشوند. مدیریت منابع انسانی جهانی برای تربیت و مدیریت بر کارکنانی که در بخشهای استراتژیک و عملیاتی با تناقضاتی مواجه هستند و نیز برای کسانی که توانایی مدیریتکردن بر فرهنگهای گوناگون را دارند، قالب سازمانیافتهی مناسبی ارائه میکند. توسعهدادن و مدیریتکردن بر سازمانی جهانی، موجب توسعه در مدیریت بر کارکنانی میشود که میتوانند با نگرش جهانی بیندیشند، هدایت کنند و عمل نمایند، کسانی که به همان اندازهی مهارتهای جهانی، دارای ذهنیتی جهانی هستند. به منظور ایجاد مؤسسهای جهانی به تعداد فراوانی مدیر و متخصص نیاز است. فرآیند جهانیشدن نیازمند تغییر فکری فزایندهای دربارهی نقش و ابزارهای مدیریت منابع انسانی در بخش دولتی است.
محقق در این تحقیق در پی پاسخگویی به این سؤال اساسی است که چالشهای فراروی مدیریت فناوریهای نوین اطلاعاتی در جهان کدامند؟ و با توجه به عصر جهانیشدن چه راهبردهائی را میتوان جهت مدیریت بهینهی فناوریهای نوین اطلاعاتی در جهان تدوین و ارائه نمود؟
در راستای پاسخ به سؤالات فوق و به منظور طراحی الگو جهت مدیریت فناوریهای نوین اطلاعاتی در کشور در این تحقیق با توجه به ابعاد پنجگانهی اجتماعی ، فرهنگی، مدیریتی، سیاسی و اقتصادی و زیرساختها، الگوی مدیریت بهینهی فناوریهای نوین اطلاعاتی در جهان تدوین، طراحی و ارائه میشود .
مفهوم جهانیشدن
هیچ اتّفاق نظری بین دانشمندان در مورد تعریف دقیق جهانیشدن یا تأثیر آن بر زندگی و رفتار ما وجود ندارد. برخی از دانشمندان کوشیدهاند جهانیشدن را به عنوان مفهومی اقتصادی تعریف کنند؛ در حالی که جمعی دیگر به تبیین این مفهوم در چارچوب کلّ تحولات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و زیستمحیطی اخیر پرداختهاند.
به گفتهی رابرتسون مفهوم جهانیشدن تا اوایل یا شاید اواسط دههی 1980 اعتبار علمی چندانی نداشت و کاربرد آن از اواسط دههی هشتاد آغاز شد و از آن به بعد این مفهوم جنبهی جهانی پیدا کرد (رابرتسون، 1372: 12). جهانیشدن، واژهای است که به عنوان روندی از دگرگونی که از مرزهای سیاست و اقتصاد فراتر میرود و علم، فرهنگ و شیوهی زندگی را نیز در برمیگیرد، استفاده میشود. جهانیشدن پدیدهای چندبعدی و قابل تسری به جنبههای گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی، فرهنگی، نظامی و فناوری و همچنین عرصههای دیگری چون محیطزیست است.
از نظر گیدنز[3] ، جهانیشدن اینگونه تعریف میشود: تشدید روابط اجتماعی در سراسر جهان که مکانهای دور از هم را چنان به هم مرتبط میسازد که رخدادهای هر محل را؛ اما حوادثی است که کیلومترها دورتر به وقوع میپیوندند (ویلیامز، 1379: 138).
کوفی عنان نیز در این مورد با رابرتسون همنواست و معتقد است: در این دورهی جدید، در آستانهی قرن بیستویکم و جهانیشدن، اقدامهای مردم، پیوسته ـ ولو اغلب ناخواسته ـ بر زندگی کسانی که بسیار دور از آنها زندگی میکنند، تأثیر میگذارد. جهانیشدن فرصتهای بزرگی پدید میآورد، اما در حال حاضر گرچه منافع آن بسیار ناموزون توزیع میشود ولی هزینههای آن را همه میپردازند. بنابراین چالش اصلی ما امروز این است که کاری کنیم که جهانیشدن به نیرویی مثبت برای همهی مردم جهان تبدیل شود، نه آنکه میلیاردها نفر در تیرهبختی رها شوند. در جهانیشدن فراگیر، تلاش وسیعتری لازم است تا آیندهای مشترک بر مبنای انسانیت مشترک، با تمام تنوعی که دارد خلق شود (عنان، 1380: 7).
امانوئل ریشتر جهانیشدن را شکلگیری شبکهای میداند که طی آن اجتماعاتی که پیش از این، دورافتاده و منزوی بودند، در وابستگی متقابل و وحدت جهانی ادغام میشوند (سید نورانی، 1379: 158).
مانوئل کاستل با اشاره به عصر اطلاعات[4]، جهانیشدن را ظهور نوعی جامعهی شبکهای میداند که در ادامهی حرکت سرمایهداری، پهنهی اقتصادی، جامعه و فرهنگ را در بر میگیرد (قزلسفلی، 1379: 144).
آنهایی که جهانیشدن را به طور کلی از بعد فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مینگرند، معتقدند که جهانیشدن، عبارت است از برقراری روابط متنوع و متقابل بین دولتها و جوامع که به ایجاد نظام جهانی کنونی انجامیده است و نیز فرآیندی است که از طریق آن، حوادث، تصمیمات و فعالیتها در یک بخش از جهان، میتواند پیامدهای مهمی برای سایر افراد و جوامع در بخشهای دیگر کره زمین داشته باشد. به عبارتی دیگر فاصلهی مکانی و زمانی ملتها و دولتها به واسطهی رشد تکنولوژیهای امروزی کم شده است.
ابعاد جهانیشدن
بعد اقتصادی
تحولات مربوط به جهانیشدن، بیش از همه در حوزهی اقتصاد انجام گرفته است. تعمیق وابستگی متقابل بین اقتصادهای ملّی، یکپارچهشدن بازارهای مالی، گسترش مبادلات تجاری به همراه مقرراتزدایی و از میان برداشتن تعرفهها و ضوابط حمایتی بازرگانی و ایجاد نهادهایی مانند سازمان تجارت جهانی با هدف گسترش و تسری تجارت بینالمللی، از جمله نمودهای جهانگرایی اقتصادی است.
اگرچه ادغام اقتصادی، تحولی نو نیست امـّا تحولات ساختاری موجب تغییراتی کیفی در سازماندهی بازار جهانی از تجارت بینالمللی به سوی تولید بینالمللی شده است و چنان که کرک پاتریک میگوید: «بینالمللی شدن فعالیتهای اقتصادی پدیده جدیدی نیست ... امـّا رشد همگرایی و یکپارچگی بینالمللی، از لحاظ کیفی با گسترش اولیهی تجارت بینالمللی کاملا تفاوت دارد چرا که ویژگی آن تشدید پیوندهای اقتصادی ـ غالباً در سطح کارکردی ـ در ورای مرزهای ملّی است» (کومسا، 1378: 182).
بعد اقتصادی جهانیشدن، از آن رو اهمیّت دارد که در نظام سرمایهداری که سودای رهبری جهان کنونی را در سر دارد، سیاست و فرهنگ تا حد زیادی تحت تأثیر سیاستگذاریهای اقتصادی قرار دارند و برنامهریزیهای این دو حوزه، چنان است که روند شکوفایی تجارت و رونق بازارها و جذب حداکثر سود تسهیل گردد.
بعد سیاسی
برجستهترین نمونههای جهانگرایی در بعد سیاسی که در سه دههی گذشته شاهد آن بودهایم، عبارتند از:
الف. منزوی شدن و حذف نظامهای مخالف سرمایهداری و بازار آزاد: این کار از طریق محاصرهی نظامی و اقتصادی اردوگاه شرق صورت میگرفت و سرانجام موجب فروپاشی نظام شوروی و سقوط دیوار برلین در 1989 شد. از آن پس، کشورهای سرمایهداری با استفاده از راهکارهایی چون گسترش ناتو به شرق اروپا، جذب اقمار شوروی سابق در اروپای شرقی، ادامهی محاصره و اعمال محدودیتها بر ضد روسیه و چین، وادار ساختن این دو کشور به انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی و گشودن بازارهایشان به روی جهان غرب، کوشیدهاند آنها را با بلوک سرمایهداری آشتی دهند و آخرین بقایای کمونیسم را از صفحهی سیاسی عالم محو سازند.
ب. تغییر نظامهای حکومتی کشورهای جهان سوم، از حکومتهای خودکامه به نظامهای دمکراتیک: این تحول شامل دوستان آمریکا نیز میشود. صدور ایدهی لیبرالیسم و پلورالیسم به جهان سوم اولاً باعث یکدستشدن حکومتها و هماهنگی بیشتر آنها با سرمایهداری جهانی میگردد، ثانیاً به سبب وابسته شدن این حکومتها به آرای عمومی که عاملی ناپایدار و تحت تأثیر تبلیغات غرب است، روحیهی اسقلالطلبی و غربستیزی در جهان سوم فروکش خواهد کرد و بازارهای بیشتری برای ورود کالا و سرمایهی کشورهای صنعتی فراهم خواهد آمد، زیرا اینگونه کشورها اشتیاق بیشتری برای برقراری رابطهی سیاسی و اقتصادی با غرب از خود نشان میدهند. به گفته هانتینگتون، بین سالهای1974 تا 1990، نظامهای حکومتی بیش از 30 کشور در جنوب و شرق اروپا، آمریکای لاتین و شرق آسیا، از نظامهای اقتدارگرا به نظامهای دموکراتیک تغییر یافتهاند (پوپویچ و سرجیوتی، 1378: 70).
ج. ایجاد نیروی واکنش سریع در آمریکا که نوعی پلیس ضدشورش بینالمللی محسوب میگردد: استفاده از تحریمهای اقتصادی از طریق سازمان ملل یا به شکل خودسرانه، ایجاد فشار سیاسی و تبلیغی از طریق سازمانهایی مانند عفو بینالملل و حقوق بشر و حتـّی لشکرکشی نظامی برای مقابله با کشورهایی نظیر کوبا، لیبی، ایران، کره شمالی و سوریه که نظم تحمیلی مورد نظر غرب را برنمیتابند. اینگونه کشورها که از دیدگاه نظامهای سرمایهداری یاغی و متمرّد محسوب میشوند باید با سایر جهان هماهنگ گردند.
بعد فرهنگی
اکنون رسانههای تصویری سراسر عالم، روزانه اخبار و گزارشهایی مشابه پخش میکنند. مطالب آموزشی در دبستانها و دانشگاههای چین و اندونزی، بسیار شبیه همان چیزهایی است که در اروپای غربی آموزش داده میشود. بینندگان مسابقات ورزشی، گاه به چند میلیارد نفر میرسند و عمدتاً احساسات یکسانی را از خود بروز میدهند. جوانانی که در چنین فضایی، در گوشه و کنار جهان پرورش مییابند، تلقیـّات و آرزوهای همانندی دارند و هر روز که میگذرد تعصبات قومی و مذهبی کمرنگتر میشوند. فرهنگ مسلّط، فرهنگی تکثرگرا و طرفدار تساهل و تسامح است که تنها کام دل گرفتن از لذایذ دنیوی و مواهب مادی را تبلیغ میکند. آنچه مایه شگفتی است این است که مبلغان این فرهنگ همسانساز و بیمهار،یعنی رسانهها و شبکههای اطلاعاتی گسترده، تنها در انحصار سازمانهایی معدود قرار دارند که متولیـّانشان، تعلّقات و تعصّبات نژادی و مذهبی خود را از یاد نبردهاند.
جنبههای منفی این همسانسازی فرهنگی، چنان اسفانگیز است که حتّی فیلسوف لیبرالی مانند کارل پوپر از این که همهی مردم خواستار مشاهده خشونتهای بیشتری از صفحه تلویزیون هستند، شکوه میکند و میگوید: تلویزیون نسل بشر را فاسد میکند و کودکان را در سراسر جهان طرفدار خشونت بار میآورد (پوپر، 1376: 75).
بعد فنی
در حوزهی فنی و تکنولوژیکی از وقوع انقلاب صنعتی سوم سخن میرود. انقلاب صنعتی اول در قرن هجدهم تحولی در تکنولوژی تولید بود. انقلاب صنعتی دوم در نیمهی دوم قرن نوزدهم رخ داد و تحولی در تکنولوژی توزیع و ارتباط ایجاد کرد. اینک انقلاب صنعتی سوم در پایان قرن بیستم همانطور که در بعد فرهنگی هم به آن اشاره شد، تحولاتی اساسی در حوزهی ارتباط، مصرف و اطلاعات به همراه آورده است. تکنولوژی اطلاعاتی شامل شبکههای اطلاعاتی کامپیوتری، کمیّت و کیفیت اطلاعات قابل دسترسی را به شیوهای انقلابی و بیسابقه دگرگون ساخته است. تحول مشابهی از لحاظ سرعت انجام مراودات و بازرگانی بینالمللی رخ داده و تکنولوژی ماهوارهای موجب ظهور رسانههای الکترونیکی در سطح جهانی شده است. در نتیجه این تحولات، فاصله مکانی و جغرافیایی معنای خود را از دست میدهد و حوزه عمومی مشترکی در سطح جهانی پدیدار میشود که همگان به نحو فزایندهای به مسائل و موضوعات آن علاقهمند میگردند. این همان چیزی است که برخی از نویسندگان آن را «دهکدهی جهانی الکترونیکی» نامیدهاند (نش، 1380: 11).
جهانیشدن و جامعه اطلاعاتی
دانیل بل[5] جامعهشناس در سال 1973 ظهور جامعهای را به نام «جامعهی پساصنعتی» پیشبینی کرد. او حرکت بشر را از تأکید بر تولید کارخانهای و صنعتی به پردازش و آمایش، بازچرخه و خدمات مدنظر قرار داد. اشاره به این نکته جالب است که هرولد اینیس[6]، اقتصاددان و تاریخنگار کانادایی، در 1951 به این نکته پی برد که آنچه در حال رخ دادن بود، فراتر از تبدیل شدن جامعهی صنعتی به پساصنعتی است.
در فرآیند جهانیشدن فاصله مفهوم دیگری مییابد و از حالت مکانی و زمانی خارج میشود و ماهیت عملکردی به خود میگیرد. به میزانی که سطح توانمندیهای اطلاعاتی افراد افزایش یابد، از حاشیه که در یک فاصلهی فضایی است خارج شده و به متن جهانی بودن داخل میشوند، اعم از اینکه در چه مکان و چه موقعیت جغرافیایی و یا چه فضای ملی باشند و به همین نسبت نیز کثرتگرا میشوند. دلیل اصلی کثرتگرایی فزایندهی دورهی پستمدرن، اتحاد آن با تکنولوژی معاصر است که در قالب جهان اطلاعاتی شبانهروزی ظاهر شده و جانشین جهان مدرن شده است. جهان به عصر جدیدی از نظام فرهنگی ـ اجتماعی وارد میشود که آن را جامعه اطلاعاتی مینامند (پیشگاهیفرد،1380).
واژهی جهانیشدن نخستین بار برای طرح تحولاتی که در عرصهی فعالیتهای اقتصادی پدید آمده بود، مطرح گشت. ارتباطات فوق قلمروی، طی مرحلهی آغازین جهانیشدن با گسترش خط تلگراف و کوتاه شدن فاصلهها از دههی 1850، ارتباطات تلفنی برونمرزی و ارتباطات رادیوئی از دههی 1890 و حمل و نقل هوایی بین قارهای از 1919 شکل گرفته است. یکی از پیشرفتهای چشمگیر معاصر در جهانیشدن در زمینهی ارتباطات الکترونیکی رخ داده است. یکی از علل آن، این است که زیربنای مربوط به آن بسیار توسعه یافته است، کابلهای فرااقیانوسی از سال 1956 شروع به کار کرد و امکان ارتباط مستقیم تلفنی میان بیش از 200 کشور جهان را برقرار کرد؛ از اواخر دههی 1980 اینترنت به عنوان «ابرشبکه» فراجهانی آغاز شد و در دهه 1990 گسترش فوقالعادهای پیدا کرد (شولت، 1382).
یکی از اثرات روشن جهانیشدن اطلاعات، وجود یک گرایش به سمت هماهنگسازی یا استانداردسازی قوانین مالکیت معنوی در جهت حمایت بیشتر میباشد. هرچند که این گرایش ممکن است به اثرات مثبت اقتصادی مربوط باشد، ولی متون چند سال اخیر این نکته را مطرح میکنند که اصولاً این اثرات میتواند برای ملّتهای تولیدکننده مالکیت معنوی و شرکتهای فراملیتی سودمند باشند. این کار همچنین ممکن است حاکمیت دولتها را بهواسطهی توانایی و قدرت نهادهای خصوصی کاهش دهد. روزنبرگ (2005) جهانیشدن را تفکر غالب دههی 1990 میداند. در علوم اجتماعی این مفهوم به این دلیل به وجود آمد تا اعلان کند که بههمپیوستگی روابط اساساً ماهیت اجتماع انسانی را تغییر میدهد و یک نظام حکومت جهانی چندلایه و چندجانبه جایگزین نظام دولت مقتدر شده است. درطول دههی 1990، فعالان، سیاستمداران ، روزنامهنگاران و دانشمندان شاهد رشد سرمایهداری اقتصادی، ظهور تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی، برتری فزایندهی سازمانهای بینالمللی و تجدید حیات مباحث حقوق بشری جهانی بودند و بسیاری از آنان بر این باورند که جهان در حال آغوش گشودن به شکل نوینی از بههمپیوستگی است که چندلایه بودن و نظام چندجانبهی حکومت جهانی در حال ظهور، از ویژگیهای آن میباشد.
ضرورت بهکارگیری فناوری اطلاعات در جامعه اطلاعاتی
شواهد نشان میدهد که بهکارگیری فناوری اطلاعات در میان کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه در حال گسترش است. مطالعهای که از سوی مک مولن[7] در 1996 و در کشور کانادا انجام شد، مؤید این رشد است. مطالعه در سه مقطع زمانی 85-1980؛ 91-1986؛ 94-1991 انجام شد و نتایج نشان داد که در مقطع اول 16% و مقطع دوم 37% و مقطع سوم 43% از کارکنان در کارشان تحت تأثیر فناوری اطلاعات قرار گرفتهاند. فناوری اطلاعات میتواند از سوی افراد، گروههای کاری و سازمانها به صورت اشتراکی به کار گرفته شود. مدیران از فناوری اطلاعات به منظور تسهیل وظایف مدیریتی مانند طراحی سازمان، تدوین استراتژیها و تصمیمگیری استفاده میکنند (صرافیزاده، 1383: 12). شکل 1 چهارچوب مناسبی را برای فناوری اطلاعات و کاربردهای آن ارائه میدهد.
سازمانهای دولتی سازمانها گروههای کاری افراد
فناوری در حال تغییر
- پردازش تعاملی
- پردازش تصمیمات
- سیستمهای پشتیبانی تصمیمات گروهی
- سیستمهای اطلاعات مدیران اجرایی
- سیستمهای پشتیبانی پرسنل
- سیستمهای بین سازمانی
- ارتباطات
- شبکهها
- پایگاه دادهها
وظایف مدیریتی
- طراحی سازمان
- تدوین استراتژی
- هدایت و کنترل
- تصمیمگیری
- شکلدهی به ارتباطات سازمان
- گزارشگیری
- طراحی خدمات و محصول
- طراحی و مدیریت فرایند کسب و کار
فناوری های نوین اطلاعاتی و مدیریت جهانی
چکیده
محقق در این تحقیق در پی پاسخگویی به این سؤال اساسی است که چالشهای فراروی مدیریت فناوریهای نوین اطلاعاتی در جهان کدامند؟ و با توجه به عصر جهانیشدن چه راهبردهایی را میتوان جهت مدیریت بهینهی فناوریهای نوین اطلاعاتی در جهان تدوین و ارائه نمود؟ هدف اصلی در تحقیق شناسایی و دستیابی به الگوی مدیریت فناوریهای نوین اطلاعاتی در کشور جهت حضور در عرصهی جهانی میباشد. روش تحقیق مورد استفاده در این مطالعه، توصیفی - پیمایشی از شاخهی تحقیقات میدانی است. جامعهی آماری مورد مطالعه در این پژوهش را 44 نفر از کارشناسان (اساتید دانشگاه - شرکت مبین نت - مرکز ملّی جهانیشدن وکاربران اینترنت (کافینتها)) در شهرستان تهران تشکیل میدهند . در این پژوهش برای جمعآوری اطلاعات و دادههای مورد نیاز از روش میدانی و کتابخانهای بهره گرفته شده است. برای تجزیه و تحلیل دادهها از یک سلسله فنون آماری استفاده شده است. ازنرمافزارهای آماری برای محاسبهی میانگین و ضرایب فنی مدل و از نرمافزار آماری MATLab برای مقایسهی زوجی استفاده شده است و نهایتاً مدل کمّی مدیریت فناوریهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی در کشور جهت حضور در عرصهی جهانی طراحی و ارائه شده است.
کلیدواژهها: فناوریهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی ، عرصهی جهانی ، عوامل اجتماعی ، فرهنگی ، مدیریتی، اقتصادی و سیاسی
مقدمه
«جهانیشدن» به عنوان پارادایم عصر حاضر میرود تا کلیهی شئون زندگی بشر را دستخوش تغییر و تحول کند. درهمتنیدگی اقتصادهای جهان، تسلط سازمانهای غیرملّی بر آن و شتاب فزایندهی تحولات، راه را برای فعالیت شبکه های فراملّی در همهی عرصهها هموار کرده است. در عصر حاضر دیگر هویت انسانها، تحت تأثیر جامعه و یک ساختار اجتماعی ثابت قرار ندارد، بلکه دارای یک هویت اجتماعی در عرصهی بینالمللی است. به طور خلاصه، بسیاری از نویسندگان ویژگیهای اصلی عصر جهانیشدن را در مفاهیمی چون ظهور دهکدهی الکترونیک جهانی، انقلاب اطلاعات، فشردگی زمان و مکان، گسترش جهانی آگاهی، پایان جغرافیا و عصر سیبرنتیک تلخیص کردهاند. جهانیشدن واقعیتی است که تأثیرات گستردهای بر همهی ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی سطح ملّی و بینالمللی دارد. جهانیشدن و جهانیسازی پدیدهای چند بعدی، فرایندی و چالشبرانگیز است. به این معنی که نه در یک بعد خاص، بلکه در ابعاد گوناگون در حال شکلگیری و تکوین است و ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع بشری را تحت تاثیر قرار میدهد. بهواسطهی تغییرات دنیای تجارت، نقش واحد منابع انسانی باید تغییر کند. زمانی واحدهای منابع انسانی بهعنوان عوامل مکانیکی درنظر گرفته می شدند که سازمانها را در زمینه های استخدام، اخراج و احتمالاً آموزش کارکنان یاری می رساندند. یعنی واحد منابع انسانی یک الزام اداری یا شاید اندکی فراتر از این مقوله تلقی میشد. در مدت 20 سال گذشته، اهمیت نیروی کار منعطف، خوب برانگیخته شده و بسیار ماهرانه آشکار شده است. درحال حاضر از واحد منابع انسانی انتظار میرود که ارزشی را به سازمان بیفزاید نه اینکه فقط هزینهای را برای سازمان ایجاد کند.
مهمترین چالش ناشی از پدیدهی جهانیشدن، شکستهشدن قالبهای موجود، گسستهشدن انحصارها و پیدایش فضای رقابتی شدید در سطح جهانی است و همه نظامهای اجتماعی برای تداوم حضور خود در عرصهی جهانی ناگزیر خواهند بود در جهت تأمین الزامات رقابتیشدن و کسب مزیت رقابتی لازم تلاش کنند جهانیشدن به پذیرش این نکته اشاره دارد که گوناگونی فرهنگی بر سبک و سیاق مدیریت اثر میگذارد، به مزایای رقابتی شرکتهای جهانی کمک میکند و نیز هرچند ممکن است به طورتئوریک جهانیشدن کارآمد همزمان با استفاده ازتئوریهای مدیریتی متناقض بهنظر برسند، اما سبب یافتن نگرشهای کارآمد مدیریتی میشوند. مدیریت منابع انسانی جهانی برای تربیت و مدیریت بر کارکنانی که در بخشهای استراتژیک و عملیاتی با تناقضاتی مواجه هستند و نیز برای کسانی که توانایی مدیریتکردن بر فرهنگهای گوناگون را دارند، قالب سازمانیافتهی مناسبی ارائه میکند. توسعهدادن و مدیریتکردن بر سازمانی جهانی، موجب توسعه در مدیریت بر کارکنانی میشود که میتوانند با نگرش جهانی بیندیشند، هدایت کنند و عمل نمایند، کسانی که به همان اندازهی مهارتهای جهانی، دارای ذهنیتی جهانی هستند. به منظور ایجاد مؤسسهای جهانی به تعداد فراوانی مدیر و متخصص نیاز است. فرآیند جهانیشدن نیازمند تغییر فکری فزایندهای دربارهی نقش و ابزارهای مدیریت منابع انسانی در بخش دولتی است.
محقق در این تحقیق در پی پاسخگویی به این سؤال اساسی است که چالشهای فراروی مدیریت فناوریهای نوین اطلاعاتی در جهان کدامند؟ و با توجه به عصر جهانیشدن چه راهبردهائی را میتوان جهت مدیریت بهینهی فناوریهای نوین اطلاعاتی در جهان تدوین و ارائه نمود؟
در راستای پاسخ به سؤالات فوق و به منظور طراحی الگو جهت مدیریت فناوریهای نوین اطلاعاتی در کشور در این تحقیق با توجه به ابعاد پنجگانهی اجتماعی ، فرهنگی، مدیریتی، سیاسی و اقتصادی و زیرساختها، الگوی مدیریت بهینهی فناوریهای نوین اطلاعاتی در جهان تدوین، طراحی و ارائه میشود .
مفهوم جهانیشدن
هیچ اتّفاق نظری بین دانشمندان در مورد تعریف دقیق جهانیشدن یا تأثیر آن بر زندگی و رفتار ما وجود ندارد. برخی از دانشمندان کوشیدهاند جهانیشدن را به عنوان مفهومی اقتصادی تعریف کنند؛ در حالی که جمعی دیگر به تبیین این مفهوم در چارچوب کلّ تحولات فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و زیستمحیطی اخیر پرداختهاند.
به گفتهی رابرتسون مفهوم جهانیشدن تا اوایل یا شاید اواسط دههی 1980 اعتبار علمی چندانی نداشت و کاربرد آن از اواسط دههی هشتاد آغاز شد و از آن به بعد این مفهوم جنبهی جهانی پیدا کرد (رابرتسون، 1372: 12). جهانیشدن، واژهای است که به عنوان روندی از دگرگونی که از مرزهای سیاست و اقتصاد فراتر میرود و علم، فرهنگ و شیوهی زندگی را نیز در برمیگیرد، استفاده میشود. جهانیشدن پدیدهای چندبعدی و قابل تسری به جنبههای گوناگون اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی، فرهنگی، نظامی و فناوری و همچنین عرصههای دیگری چون محیطزیست است.
از نظر گیدنز[3] ، جهانیشدن اینگونه تعریف میشود: تشدید روابط اجتماعی در سراسر جهان که مکانهای دور از هم را چنان به هم مرتبط میسازد که رخدادهای هر محل را؛ اما حوادثی است که کیلومترها دورتر به وقوع میپیوندند (ویلیامز، 1379: 138).
کوفی عنان نیز در این مورد با رابرتسون همنواست و معتقد است: در این دورهی جدید، در آستانهی قرن بیستویکم و جهانیشدن، اقدامهای مردم، پیوسته ـ ولو اغلب ناخواسته ـ بر زندگی کسانی که بسیار دور از آنها زندگی میکنند، تأثیر میگذارد. جهانیشدن فرصتهای بزرگی پدید میآورد، اما در حال حاضر گرچه منافع آن بسیار ناموزون توزیع میشود ولی هزینههای آن را همه میپردازند. بنابراین چالش اصلی ما امروز این است که کاری کنیم که جهانیشدن به نیرویی مثبت برای همهی مردم جهان تبدیل شود، نه آنکه میلیاردها نفر در تیرهبختی رها شوند. در جهانیشدن فراگیر، تلاش وسیعتری لازم است تا آیندهای مشترک بر مبنای انسانیت مشترک، با تمام تنوعی که دارد خلق شود (عنان، 1380: 7).
امانوئل ریشتر جهانیشدن را شکلگیری شبکهای میداند که طی آن اجتماعاتی که پیش از این، دورافتاده و منزوی بودند، در وابستگی متقابل و وحدت جهانی ادغام میشوند (سید نورانی، 1379: 158).
مانوئل کاستل با اشاره به عصر اطلاعات[4]، جهانیشدن را ظهور نوعی جامعهی شبکهای میداند که در ادامهی حرکت سرمایهداری، پهنهی اقتصادی، جامعه و فرهنگ را در بر میگیرد (قزلسفلی، 1379: 144).
آنهایی که جهانیشدن را به طور کلی از بعد فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مینگرند، معتقدند که جهانیشدن، عبارت است از برقراری روابط متنوع و متقابل بین دولتها و جوامع که به ایجاد نظام جهانی کنونی انجامیده است و نیز فرآیندی است که از طریق آن، حوادث، تصمیمات و فعالیتها در یک بخش از جهان، میتواند پیامدهای مهمی برای سایر افراد و جوامع در بخشهای دیگر کره زمین داشته باشد. به عبارتی دیگر فاصلهی مکانی و زمانی ملتها و دولتها به واسطهی رشد تکنولوژیهای امروزی کم شده است.
ابعاد جهانیشدن
بعد اقتصادی
تحولات مربوط به جهانیشدن، بیش از همه در حوزهی اقتصاد انجام گرفته است. تعمیق وابستگی متقابل بین اقتصادهای ملّی، یکپارچهشدن بازارهای مالی، گسترش مبادلات تجاری به همراه مقرراتزدایی و از میان برداشتن تعرفهها و ضوابط حمایتی بازرگانی و ایجاد نهادهایی مانند سازمان تجارت جهانی با هدف گسترش و تسری تجارت بینالمللی، از جمله نمودهای جهانگرایی اقتصادی است.
اگرچه ادغام اقتصادی، تحولی نو نیست امـّا تحولات ساختاری موجب تغییراتی کیفی در سازماندهی بازار جهانی از تجارت بینالمللی به سوی تولید بینالمللی شده است و چنان که کرک پاتریک میگوید: «بینالمللی شدن فعالیتهای اقتصادی پدیده جدیدی نیست ... امـّا رشد همگرایی و یکپارچگی بینالمللی، از لحاظ کیفی با گسترش اولیهی تجارت بینالمللی کاملا تفاوت دارد چرا که ویژگی آن تشدید پیوندهای اقتصادی ـ غالباً در سطح کارکردی ـ در ورای مرزهای ملّی است» (کومسا، 1378: 182).
بعد اقتصادی جهانیشدن، از آن رو اهمیّت دارد که در نظام سرمایهداری که سودای رهبری جهان کنونی را در سر دارد، سیاست و فرهنگ تا حد زیادی تحت تأثیر سیاستگذاریهای اقتصادی قرار دارند و برنامهریزیهای این دو حوزه، چنان است که روند شکوفایی تجارت و رونق بازارها و جذب حداکثر سود تسهیل گردد.
بعد سیاسی
برجستهترین نمونههای جهانگرایی در بعد سیاسی که در سه دههی گذشته شاهد آن بودهایم، عبارتند از:
الف. منزوی شدن و حذف نظامهای مخالف سرمایهداری و بازار آزاد: این کار از طریق محاصرهی نظامی و اقتصادی اردوگاه شرق صورت میگرفت و سرانجام موجب فروپاشی نظام شوروی و سقوط دیوار برلین در 1989 شد. از آن پس، کشورهای سرمایهداری با استفاده از راهکارهایی چون گسترش ناتو به شرق اروپا، جذب اقمار شوروی سابق در اروپای شرقی، ادامهی محاصره و اعمال محدودیتها بر ضد روسیه و چین، وادار ساختن این دو کشور به انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی و گشودن بازارهایشان به روی جهان غرب، کوشیدهاند آنها را با بلوک سرمایهداری آشتی دهند و آخرین بقایای کمونیسم را از صفحهی سیاسی عالم محو سازند.
ب. تغییر نظامهای حکومتی کشورهای جهان سوم، از حکومتهای خودکامه به نظامهای دمکراتیک: این تحول شامل دوستان آمریکا نیز میشود. صدور ایدهی لیبرالیسم و پلورالیسم به جهان سوم اولاً باعث یکدستشدن حکومتها و هماهنگی بیشتر آنها با سرمایهداری جهانی میگردد، ثانیاً به سبب وابسته شدن این حکومتها به آرای عمومی که عاملی ناپایدار و تحت تأثیر تبلیغات غرب است، روحیهی اسقلالطلبی و غربستیزی در جهان سوم فروکش خواهد کرد و بازارهای بیشتری برای ورود کالا و سرمایهی کشورهای صنعتی فراهم خواهد آمد، زیرا اینگونه کشورها اشتیاق بیشتری برای برقراری رابطهی سیاسی و اقتصادی با غرب از خود نشان میدهند. به گفته هانتینگتون، بین سالهای1974 تا 1990، نظامهای حکومتی بیش از 30 کشور در جنوب و شرق اروپا، آمریکای لاتین و شرق آسیا، از نظامهای اقتدارگرا به نظامهای دموکراتیک تغییر یافتهاند (پوپویچ و سرجیوتی، 1378: 70).
ج. ایجاد نیروی واکنش سریع در آمریکا که نوعی پلیس ضدشورش بینالمللی محسوب میگردد: استفاده از تحریمهای اقتصادی از طریق سازمان ملل یا به شکل خودسرانه، ایجاد فشار سیاسی و تبلیغی از طریق سازمانهایی مانند عفو بینالملل و حقوق بشر و حتـّی لشکرکشی نظامی برای مقابله با کشورهایی نظیر کوبا، لیبی، ایران، کره شمالی و سوریه که نظم تحمیلی مورد نظر غرب را برنمیتابند. اینگونه کشورها که از دیدگاه نظامهای سرمایهداری یاغی و متمرّد محسوب میشوند باید با سایر جهان هماهنگ گردند.
بعد فرهنگی
اکنون رسانههای تصویری سراسر عالم، روزانه اخبار و گزارشهایی مشابه پخش میکنند. مطالب آموزشی در دبستانها و دانشگاههای چین و اندونزی، بسیار شبیه همان چیزهایی است که در اروپای غربی آموزش داده میشود. بینندگان مسابقات ورزشی، گاه به چند میلیارد نفر میرسند و عمدتاً احساسات یکسانی را از خود بروز میدهند. جوانانی که در چنین فضایی، در گوشه و کنار جهان پرورش مییابند، تلقیـّات و آرزوهای همانندی دارند و هر روز که میگذرد تعصبات قومی و مذهبی کمرنگتر میشوند. فرهنگ مسلّط، فرهنگی تکثرگرا و طرفدار تساهل و تسامح است که تنها کام دل گرفتن از لذایذ دنیوی و مواهب مادی را تبلیغ میکند. آنچه مایه شگفتی است این است که مبلغان این فرهنگ همسانساز و بیمهار،یعنی رسانهها و شبکههای اطلاعاتی گسترده، تنها در انحصار سازمانهایی معدود قرار دارند که متولیـّانشان، تعلّقات و تعصّبات نژادی و مذهبی خود را از یاد نبردهاند.
جنبههای منفی این همسانسازی فرهنگی، چنان اسفانگیز است که حتّی فیلسوف لیبرالی مانند کارل پوپر از این که همهی مردم خواستار مشاهده خشونتهای بیشتری از صفحه تلویزیون هستند، شکوه میکند و میگوید: تلویزیون نسل بشر را فاسد میکند و کودکان را در سراسر جهان طرفدار خشونت بار میآورد (پوپر، 1376: 75).
بعد فنی
در حوزهی فنی و تکنولوژیکی از وقوع انقلاب صنعتی سوم سخن میرود. انقلاب صنعتی اول در قرن هجدهم تحولی در تکنولوژی تولید بود. انقلاب صنعتی دوم در نیمهی دوم قرن نوزدهم رخ داد و تحولی در تکنولوژی توزیع و ارتباط ایجاد کرد. اینک انقلاب صنعتی سوم در پایان قرن بیستم همانطور که در بعد فرهنگی هم به آن اشاره شد، تحولاتی اساسی در حوزهی ارتباط، مصرف و اطلاعات به همراه آورده است. تکنولوژی اطلاعاتی شامل شبکههای اطلاعاتی کامپیوتری، کمیّت و کیفیت اطلاعات قابل دسترسی را به شیوهای انقلابی و بیسابقه دگرگون ساخته است. تحول مشابهی از لحاظ سرعت انجام مراودات و بازرگانی بینالمللی رخ داده و تکنولوژی ماهوارهای موجب ظهور رسانههای الکترونیکی در سطح جهانی شده است. در نتیجه این تحولات، فاصله مکانی و جغرافیایی معنای خود را از دست میدهد و حوزه عمومی مشترکی در سطح جهانی پدیدار میشود که همگان به نحو فزایندهای به مسائل و موضوعات آن علاقهمند میگردند. این همان چیزی است که برخی از نویسندگان آن را «دهکدهی جهانی الکترونیکی» نامیدهاند (نش، 1380: 11).
جهانیشدن و جامعه اطلاعاتی
دانیل بل[5] جامعهشناس در سال 1973 ظهور جامعهای را به نام «جامعهی پساصنعتی» پیشبینی کرد. او حرکت بشر را از تأکید بر تولید کارخانهای و صنعتی به پردازش و آمایش، بازچرخه و خدمات مدنظر قرار داد. اشاره به این نکته جالب است که هرولد اینیس[6]، اقتصاددان و تاریخنگار کانادایی، در 1951 به این نکته پی برد که آنچه در حال رخ دادن بود، فراتر از تبدیل شدن جامعهی صنعتی به پساصنعتی است.
در فرآیند جهانیشدن فاصله مفهوم دیگری مییابد و از حالت مکانی و زمانی خارج میشود و ماهیت عملکردی به خود میگیرد. به میزانی که سطح توانمندیهای اطلاعاتی افراد افزایش یابد، از حاشیه که در یک فاصلهی فضایی است خارج شده و به متن جهانی بودن داخل میشوند، اعم از اینکه در چه مکان و چه موقعیت جغرافیایی و یا چه فضای ملی باشند و به همین نسبت نیز کثرتگرا میشوند. دلیل اصلی کثرتگرایی فزایندهی دورهی پستمدرن، اتحاد آن با تکنولوژی معاصر است که در قالب جهان اطلاعاتی شبانهروزی ظاهر شده و جانشین جهان مدرن شده است. جهان به عصر جدیدی از نظام فرهنگی ـ اجتماعی وارد میشود که آن را جامعه اطلاعاتی مینامند (پیشگاهیفرد،1380).
واژهی جهانیشدن نخستین بار برای طرح تحولاتی که در عرصهی فعالیتهای اقتصادی پدید آمده بود، مطرح گشت. ارتباطات فوق قلمروی، طی مرحلهی آغازین جهانیشدن با گسترش خط تلگراف و کوتاه شدن فاصلهها از دههی 1850، ارتباطات تلفنی برونمرزی و ارتباطات رادیوئی از دههی 1890 و حمل و نقل هوایی بین قارهای از 1919 شکل گرفته است. یکی از پیشرفتهای چشمگیر معاصر در جهانیشدن در زمینهی ارتباطات الکترونیکی رخ داده است. یکی از علل آن، این است که زیربنای مربوط به آن بسیار توسعه یافته است، کابلهای فرااقیانوسی از سال 1956 شروع به کار کرد و امکان ارتباط مستقیم تلفنی میان بیش از 200 کشور جهان را برقرار کرد؛ از اواخر دههی 1980 اینترنت به عنوان «ابرشبکه» فراجهانی آغاز شد و در دهه 1990 گسترش فوقالعادهای پیدا کرد (شولت، 1382).
یکی از اثرات روشن جهانیشدن اطلاعات، وجود یک گرایش به سمت هماهنگسازی یا استانداردسازی قوانین مالکیت معنوی در جهت حمایت بیشتر میباشد. هرچند که این گرایش ممکن است به اثرات مثبت اقتصادی مربوط باشد، ولی متون چند سال اخیر این نکته را مطرح میکنند که اصولاً این اثرات میتواند برای ملّتهای تولیدکننده مالکیت معنوی و شرکتهای فراملیتی سودمند باشند. این کار همچنین ممکن است حاکمیت دولتها را بهواسطهی توانایی و قدرت نهادهای خصوصی کاهش دهد. روزنبرگ (2005) جهانیشدن را تفکر غالب دههی 1990 میداند. در علوم اجتماعی این مفهوم به این دلیل به وجود آمد تا اعلان کند که بههمپیوستگی روابط اساساً ماهیت اجتماع انسانی را تغییر میدهد و یک نظام حکومت جهانی چندلایه و چندجانبه جایگزین نظام دولت مقتدر شده است. درطول دههی 1990، فعالان، سیاستمداران ، روزنامهنگاران و دانشمندان شاهد رشد سرمایهداری اقتصادی، ظهور تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی، برتری فزایندهی سازمانهای بینالمللی و تجدید حیات مباحث حقوق بشری جهانی بودند و بسیاری از آنان بر این باورند که جهان در حال آغوش گشودن به شکل نوینی از بههمپیوستگی است که چندلایه بودن و نظام چندجانبهی حکومت جهانی در حال ظهور، از ویژگیهای آن میباشد.
ضرورت بهکارگیری فناوری اطلاعات در جامعه اطلاعاتی
شواهد نشان میدهد که بهکارگیری فناوری اطلاعات در میان کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه در حال گسترش است. مطالعهای که از سوی مک مولن[7] در 1996 و در کشور کانادا انجام شد، مؤید این رشد است. مطالعه در سه مقطع زمانی 85-1980؛ 91-1986؛ 94-1991 انجام شد و نتایج نشان داد که در مقطع اول 16% و مقطع دوم 37% و مقطع سوم 43% از کارکنان در کارشان تحت تأثیر فناوری اطلاعات قرار گرفتهاند. فناوری اطلاعات میتواند از سوی افراد، گروههای کاری و سازمانها به صورت اشتراکی به کار گرفته شود. مدیران از فناوری اطلاعات به منظور تسهیل وظایف مدیریتی مانند طراحی سازمان، تدوین استراتژیها و تصمیمگیری استفاده میکنند (صرافیزاده، 1383: 12). شکل 1 چهارچوب مناسبی را برای فناوری اطلاعات و کاربردهای آن ارائه میدهد.
سازمانهای دولتی سازمانها گروههای کاری افراد
فناوری در حال تغییر
- پردازش تعاملی
- پردازش تصمیمات
- سیستمهای پشتیبانی تصمیمات گروهی
- سیستمهای اطلاعات مدیران اجرایی
- سیستمهای پشتیبانی پرسنل
- سیستمهای بین سازمانی
- ارتباطات
- شبکهها
- پایگاه دادهها
وظایف مدیریتی
- طراحی سازمان
- تدوین استراتژی
- هدایت و کنترل
- تصمیمگیری
- شکلدهی به ارتباطات سازمان
- گزارشگیری
- طراحی خدمات و محصول
- طراحی و مدیریت فرایند کسب و کار