29-12-2018, 11:14 AM
کتاب حکایت های مختلفی در قالب داستان بیان می کند در بخشی از کتاب با نویسنده ی جوانی روبه رو می شویم که دست نوشته هایش را نمی تواند چاپ کند به همین دلیل در حالت عصبانی لپتاپ خود را محکم به میز می کوبد و دست نوشته های ویرایش شده ی خود را به آسمان پرتاب می کند در این حین عکس پدرش را در لباس سربازی میبیند پدری را که هیچ گاه حضورش را درک نکرده است به دقت ب صورت پدر نگاه می کرد و متوجه شباهت خود با او می شود. و نویسنده احساس خوشبخت نمی کرد... کتاب برای کسانی نوشته شده است که احساس خوشبختی نمی کنند و دنبال خوشبختی خود هستند.
درب اتوماتیک شیشه ای