23-04-2017, 12:17 PM
?...برای شما هم پیش آمده که در اتوبان در حال رانندگی باشید، با صدای موسیقی معمول و در حال صحبت کردن با دیگرانی که در ماشین هستند. فاصله طولی را با ماشین جلویی حفظ کنید و با سرعتی مشخص و ثابت به راه ادامه دهید. در این حالت شما هیچ تلاشی برای رانندگی نمیکنید، ذهن شما درگیر دنده و فرمان نیست و کاری به کار ماشینهای دیگر هم ندارید. این وضعیت یعنی شما کنترل رانندگی را به دست ناخودآگاهتان دادهاید.
?اما به محض اینکه در این حالت طبیعی تغییری ایجاد میشود – مثلا یک ماشین روی دست شما میپیچد- ناخودآگاهِ شما به صورتی کاملا دستپاچه از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکند و به شما استرس میدهد. بلافاصله ذهن خود را به حالت فعال درمیآورید و شروع به محاسبه سریع میکنید. تصمیم میگیرید ترمز کنید یا سرعت بیشتری به ماشین بدهید. این روزها که همهمان عادت کردهایم بین خطوط رانندگی کنیم، این ماجرا بیشتر به چشم میآید. ما کنترل را به دست بخش ناخودآگاه میسپاریم و خطوط سفیدرنگ را بهعنوان راهنما در نظر میگیریم و فکرمان را آزاد میگذاریم تا خطر از راه برسد.
?اما گاهی وقتها این ناخودآگاه ماست که خطر را برایمان میسازد. برای مثال وقتی خطوط سفیدرنگ را از یاد میبریم و روی دست ماشینی میپیچیم که با سرعتی باورنکردنی از سمت چپ در حال سبقت گرفتن از ماست. در این صورت هم به خودمان میآییم و از دست خودمان عصبانی میشویم. جالب اینجاست که برای این اتفاق جملهای از مورگان کنون، محقق و روانشناس، نقل میشود که میگوید: «وقتی میتوانیم یک اتفاق را اشتباهِ ناخودآگاه فرض کنیم، چرا باید آن را عمدی در نظر بگیریم؟
?اما به محض اینکه در این حالت طبیعی تغییری ایجاد میشود – مثلا یک ماشین روی دست شما میپیچد- ناخودآگاهِ شما به صورتی کاملا دستپاچه از زیر بار مسئولیت شانه خالی میکند و به شما استرس میدهد. بلافاصله ذهن خود را به حالت فعال درمیآورید و شروع به محاسبه سریع میکنید. تصمیم میگیرید ترمز کنید یا سرعت بیشتری به ماشین بدهید. این روزها که همهمان عادت کردهایم بین خطوط رانندگی کنیم، این ماجرا بیشتر به چشم میآید. ما کنترل را به دست بخش ناخودآگاه میسپاریم و خطوط سفیدرنگ را بهعنوان راهنما در نظر میگیریم و فکرمان را آزاد میگذاریم تا خطر از راه برسد.
?اما گاهی وقتها این ناخودآگاه ماست که خطر را برایمان میسازد. برای مثال وقتی خطوط سفیدرنگ را از یاد میبریم و روی دست ماشینی میپیچیم که با سرعتی باورنکردنی از سمت چپ در حال سبقت گرفتن از ماست. در این صورت هم به خودمان میآییم و از دست خودمان عصبانی میشویم. جالب اینجاست که برای این اتفاق جملهای از مورگان کنون، محقق و روانشناس، نقل میشود که میگوید: «وقتی میتوانیم یک اتفاق را اشتباهِ ناخودآگاه فرض کنیم، چرا باید آن را عمدی در نظر بگیریم؟