03-09-2019, 01:40 AM
کتاب درباره ی دختری به نام لوکی است که برای فرار از گدشته ی خود (او توسط مادری شاغل و بدون پدر در محله های فقیر بزرگ شده است) قصد دارد به مدرسه ای خوب در شهر خود پذیرش شود اما او را قبول نمی کنند و این اتفاق او را سخت آشفته و ناراحت کرد. او به کوکائین اعتیادیدا می کند و در یک کافه به نام کنده پاتوق می کند او با مرد بنگاهدار ازدواج می کند ولی پس از مدتی گیج و مهبوت می شود و از ازدواج ناراضی و دیگر به خانه ی شوهرش برنمی گردد و در خیابان های پاریس سرگردان و حیران می شود که در این بین با مردی مثل خود آشنا می شود که او نیز سرگدان و بی هدف شب را روز می کند این آشنایی بین این دو نفر معنای زندگی را بار دیگر برای این دو جوان تداعی می کند
درب اتوماتیک شیشه ای