20-01-2019, 01:47 AM
می گویند در زمان های قدیم حاکمی از مردم شهر خود تقاضای یک دیگ بزرگ شیر تازه کرد و اعلام کرد که ماموران از آغاز شب تا بامداد با حضور در درب منازل به جمع آوری شیر خواهند پرداخت و سهم هر خانوار؛ یک لیوان شیر تازه است!
شب هنگام که ماموران کار خود را آغاز کردند و چراغ و روشنایی در کار نبود؛ عده ای از مردم درب منزل را باز کرده و یک لیوان شیر واقعی وتازه داخل دیگ ریخته و عده بسیار زیادی با این فکر که صدای آب و شیر یکی است و از کجا معلوم که همسایه بغلی شیر ریخته باشد!؛ لیوان خود را پر از آب کرده و داخل دیگ ریختند!
ماموران هم با خوشحالی با یک دیگ در بسته و به گمان خود پر از شیر خدمت حاکم رسیدند. در که باز شد؛ دیدند دیگ پر از آب سفیدرنگ است!
منِ نوعی که نه بیزینس با خارج کشور دارم، نه دانشجو در خارج کشور دارم، نه الحمدلله بیمار نیازمند به بستری شدن در خارج کشور دارم، وقتی تنها به خاطر ترس از کم شدن ارزش ریال و یا خدای نکرده به قصد سفته بازی و سود گیری؛ دلار می خرم و بعدا ضرر ناشی از گرانی دلار متوجه زندگی خود من و محیط اطرافم (دامن زدن به گرانی و تعطیلی کارخانه ها و بیکاری و نا امنی) می شود،
منِ نوعی که می بینم با سرمایه گذاری در کار و کسب چند جوان پر انرژی و باهوش و درست کردار می توانم چند اشتغال ایجاد کنم و بجای آن؛ برای در امان ماندن از خطر و ضرر، پول خودم را در بانک سپرده می کنم،
منِ نوعی که کمِ کارم می گذارم و متوسط کار مفیدم در روز نهایتا یکی دو ساعت است و بار مسئولیت خودم را به دوش دیگران می اندازم،
منِ نوعی که به راحتی در طبیعت زباله ریخته و یا با حفر غیر قانونی چاه فقط به فکر تمیز نگه داشتن خانه خود و آبادانی باغ و ویلای خود هستم،
منِ نوعی...
دولت و نهادهای حاکمیتی که متاسفانه در اقتصاد دست تصدی گری قدرتمندی دارند، هم همان همسایه محسوب می شوند که چون فکر می کنیم و یا باور داریم که مشغول ریختن آب در دیگ شیر اقتصاد هستند، ما هم لیوان مان را پر از آب کرده و دیگ شیر را رقیق و رقیق تر می کنیم.
بحران اصلی مملکت من؛ بحران دلار و بیکاری و گرانی و برجام نیست، بلکه
بحران اعتماد و اخلاق و درستی است که باید بدست تک تک خود ما حل شود!
در دیگ اقتصاد ملی که به اجبار برای همه ما می جوشد، شیر بریزیم تا اوضاع بهتر شود!
شب هنگام که ماموران کار خود را آغاز کردند و چراغ و روشنایی در کار نبود؛ عده ای از مردم درب منزل را باز کرده و یک لیوان شیر واقعی وتازه داخل دیگ ریخته و عده بسیار زیادی با این فکر که صدای آب و شیر یکی است و از کجا معلوم که همسایه بغلی شیر ریخته باشد!؛ لیوان خود را پر از آب کرده و داخل دیگ ریختند!
ماموران هم با خوشحالی با یک دیگ در بسته و به گمان خود پر از شیر خدمت حاکم رسیدند. در که باز شد؛ دیدند دیگ پر از آب سفیدرنگ است!
منِ نوعی که نه بیزینس با خارج کشور دارم، نه دانشجو در خارج کشور دارم، نه الحمدلله بیمار نیازمند به بستری شدن در خارج کشور دارم، وقتی تنها به خاطر ترس از کم شدن ارزش ریال و یا خدای نکرده به قصد سفته بازی و سود گیری؛ دلار می خرم و بعدا ضرر ناشی از گرانی دلار متوجه زندگی خود من و محیط اطرافم (دامن زدن به گرانی و تعطیلی کارخانه ها و بیکاری و نا امنی) می شود،
منِ نوعی که می بینم با سرمایه گذاری در کار و کسب چند جوان پر انرژی و باهوش و درست کردار می توانم چند اشتغال ایجاد کنم و بجای آن؛ برای در امان ماندن از خطر و ضرر، پول خودم را در بانک سپرده می کنم،
منِ نوعی که کمِ کارم می گذارم و متوسط کار مفیدم در روز نهایتا یکی دو ساعت است و بار مسئولیت خودم را به دوش دیگران می اندازم،
منِ نوعی که به راحتی در طبیعت زباله ریخته و یا با حفر غیر قانونی چاه فقط به فکر تمیز نگه داشتن خانه خود و آبادانی باغ و ویلای خود هستم،
منِ نوعی...
دولت و نهادهای حاکمیتی که متاسفانه در اقتصاد دست تصدی گری قدرتمندی دارند، هم همان همسایه محسوب می شوند که چون فکر می کنیم و یا باور داریم که مشغول ریختن آب در دیگ شیر اقتصاد هستند، ما هم لیوان مان را پر از آب کرده و دیگ شیر را رقیق و رقیق تر می کنیم.
بحران اصلی مملکت من؛ بحران دلار و بیکاری و گرانی و برجام نیست، بلکه
بحران اعتماد و اخلاق و درستی است که باید بدست تک تک خود ما حل شود!
در دیگ اقتصاد ملی که به اجبار برای همه ما می جوشد، شیر بریزیم تا اوضاع بهتر شود!