نقد و بررسی سریال مردگان متحرک The Walking Dead فصل 9 قسمت 12

[sadeghi-m]

نقد و  بررسی سریال مردگان متحرک The Walking Dead  فصل 9 قسمت 12



قسمت 12 فصل 9 [font=IRANSans-fa]سریال مردگان متحرک The Walking Dead به نام محافظان Guardians منتشر شد. اسم این قسمت می تواند به خاطر این باشد که دریل توسط کارول محافظ هنری قرار داده شده و یا در مورد بتا که به نظر می رسد محافظ آلفا است. حتی می تواند شامل این باشد که به گفته آلفا برای محافظت از عزیزانت هر چه در توان دارید را انجام می دهید. وقتی زامبی ها به اردوگاه حمله کردند کلمه محافظین گفته شد که باز هم می تواند برای این قسمت باشد که محافظین کارشان را درست انجام ندادند و همین باعث شد زامبی ها حمله کنند.[/font]

صحنه ای که گله ی زمزمه کننده ها راه می روند و آلفا با لیدیا به صورت زمزمه در مورد هیل تاپ صحبت می کند واقعا ترسناک است. لیدیا هنوز معتقد است که مادرش او را دوست دارد و به خاطر او اینکار را کرده، اما وقتی آلفا به او فهماند که فقط برای اطلاعات بوده نا امید شد. لیدیا متوجه می شود که دریل حاضر بوده جنگ کند اما او را به مادرش پس ندهد. لیدیا هم مانند همه از آلفا می ترسد.

 


 

بالاخره الکساندریا را هم دیدیم. شورا با تصمیمات میشان موافق نیست و میشان طوری رفتار می کند که تصمیم گیرنده شورا است ولی در واقع اوست که تصمیم آخر را می گیرد. نیگان به میشان میگوید که شاید یک سری قوانین نوشته باشین اما تو تصمیم گیرنده ای و این دقیقا چیزی بود که ما ابتدای سریال در جلسه شورا دیدیم که حرف های بقیه برایش اهمیتی ندارد.

رابطه مربع عشقی ما هم در این قسمت بود. رزیتا به گابریل در مورد بچه گفته و الان منتظر است تا گابریل در این مورد تصمیم بگیرد. یوجین جنبه های مثبت و منفی رابطه گابریل با رزیتا را نوشته و از گابریل می خواهد که رزیتا را ول نکند. اشکم در آمد، درسته که این اپیزود خیلی خوب بود اما چنین صحنه های رمانتیک بی مورد باعث خراب شدن آن می شود. یکم فیلم هندی شد که عاشق داستان از دوست پسر دختر می خواهد که او را ترک نکند. هر جا نویسندگان محترم داستان کم داشتند از این حرکت های آبکی زده اند.

اینکه زمزمه کننده ها حتی در وقت استراحتشان هم مانند زامبی ها هستند ترسناک است. نشان دادن گله ی زمزمه کننده ها که مانند زامبی ها حرکت و آرام صحبت می کنند خیلی جالب است. قشنگی ماجرا جایی است که آلفا با کسی حرف می زند، بقیه فقط دور آنها می چرخند. زمزمه کننده ها حتی در اردوگاه خودشان هم با زمزمه آرام صحبت می کنند و شاید این است که جالبش کرده است.

بالاخره لیدیا هم به احمق بودن هنری پی برده است. لیدیا برای اینکه بیشتر از این حرف نزند به او مشت زد. سکه ای که در قسمت قبل لیدیا در کلبه دید را با نخی که در ابتدای سریال از یویو پیدا کرد به گردنش انداخته است. این کار نشان می دهد با اینکه سعی می کند، در واقع هنری برایش خیلی هم اهمیت دارد و هنری با دیدن آن متوجه این قضیه می شود.


جهت مطالعه بیشتر اینجا کلیک نمایید.