28-08-2020, 09:51 AM
http://kishindustry.com/
مديريت فرآيند به كارگيري مؤثر و كارآمد منابع مادي و انساني در سازماندهي و بسيج منابع و امكانات و هدايت و كنترل آنها است كه براي دست يابي به هدف هاي سازمان و براساس نظام ارزشي مورد قبول، صورت مي گيرد. بخشي از مديريت را مي توان ازطريق آموزش و بخش ديگر را هنگام كار بايد آموخت. علم مديريت آموختني است و هنر آن، به كار بستن اندوخته ها در شرايط گوناگون، «دانستن و توانستن».
لازمه مديريت، خلاقيت است. خلاقيت يعني به كارگيري توانايي هاي ذهني براي ايجاد يك فكر يا مفهوم جديد. تداوم حيات سازمان ها به بازسازي آنها بستگي دارد. بازسازي سازمان ها ازطريق هماهنگ كردن هدف ها با وضعيت روز و اصلاح و بهبود روش هاي دست يابي به اين هدف ها انجام مي شود. نيازهاي يك مدير عبارتند از:
1- چشم انداز
2- برنامه ريزي
3- سازماندهي
4- مشاوران مجرب
1- چشم انداز
چشم انداز، «وضعيت مطلوب» يک سازمان است که به طور معمول با چشم انداز بلند مدت توسعه كشور هماهنگ و عمل آن درجهت تحقق هدف هاي بلندمدت است.
2- برنامه ريزي
براي دست يافتن به هدف موردنظر بايد پيش از تلاش فيزيكي يا اقدام به انجام كار، تلاش ذهني يا برنامه ريزي كافي صورت گيرد. برنامه ريزي، شالوده مديريت را تشكيل مي دهد. برنامه ريزي متضمن تعهد به عمل بر مبناي انديشه، تفكر و عزم راسخ به برنامه ريزي منظم و مداوم است كه بخش جدايي ناپذير مديريت است. ضرورت برنامه ريزي براي رسيدن به جزيي ترين هدف هاي يك واقعيت ناشدني است و محيط همه نهادها، محيطي متحول و محيط متحول نيازمند برنامه ريزي براي كسب هدف هاي کوتاه مدت و بلند مدت است. هدف هاي كوتاه مدت و خود مقدمه رسيدن به هدف هاي بلندمدت هستند.
3- سازماندهي
سازماندهي فرآيندي است كه در آن تقسيم كار ميان افراد و گروه هاي كاري و هماهنگي ميان آنان، به منظور كسب هدف ها صورت مي گيرد. درسازماندهي بايد نياز افراد مدنظر قرارگيرد، دانشمندان علم مديريت نياز انسان درسازمان را به چندين گروه تقسيم كرده اند: نيازهاي فيزيولوژي، ايمني، اجتماعي، احترام، دانش اندوزي، زيبايي شناختي و خودشكوفايي كه هريك از اينها بايد به گونه اي همگون برآورد شوند و ارتقا يابند.
4- مشاوران مجرب
در انجام امور، يك مدير (موفق يا مؤثر) نياز به داشتن و به كارگيري مشاوران مجرب در زمينه هاي مديريت، روان شناسي، جامعه شناسي، علوم سياسي، اقتصاد، مردم شناسي، مهندسي و ... دارد تا گام هاي رسيدن به هدف هاي سازمان را كوتاه تر و مؤثرتر، بردارد.
مديريت استراژيك
«مديريت راهبردي» به معناي به نظم و قاعده درآوردن (فرموله كردن)، به اجرا درآوردن و ارزيابي كردن كليه اقدام ها و عملياتي است كه سازمان را قادر مي سازد آينده را دقيق تر و روشن تر ترسيم کند تا بتواند هدف هاي خود را تحقق بخشد. فرآيند مديريت راهبردي شامل چند گام پياپي است:
1- پايه گذاري جهت گيري ها و هدف هاي كلي سازمان
2- تجزيه و تحليل راهبردي محيطي، عمومي و عملياتي
3- تعيين و تدوين راهبرد
4- بسترسازي وزمينه سازي و اجراي راهبرد
5- كنترل و ارزيابي راهبرد
«راهبرد عبارت است از يك طرح واحد، همه جانبه و تلفيقي كه قوت ها و ضعف هاي سازمان را با فرصت ها و تهديدهاي محيطي مربوط و دست يابي به هدف اصلي سازمان را شدني مي کند.
مزيت هاي مديريت راهبرد
- سطوح مختلف مديريت سازمان را درتعيين هدف ها ، هدايت و راهنمايي مي كند.
- شناسايي و پاسخ گويي به موج تغييرات، فرصت هاي جديد و تهديدهاي درحال ظهور را آسان مي كند.
- كليه تصيم گيري ها را درزمينه راهبرد هماهنگ مي کند.
- از همه مهم تر سازمان را قادر مي سازدكه موقعيت واكنشي خود را به وضعيت كنشي و آينده ساز تبديل كند.
تفكر راهبردي
راهبردهاي هوشمندانه دراصل زاييده تفكر راهبردي دريك سازمان است. تفكر راهبردي يك تفكر كل نگراست كه نيازمند تفكر براساس فرآيندها به جاي رويدادهاست. بنابراين تفكر راهبردي نيازمند رويكردي دو وجهي است: ازيك سو حساسيت به تعاملات دقيق ميان بخش هاي مختلف سازمان و درك علت هاي ساختاري رفتار و اثرهاي آنها بر ديگر بخش هاي سازمان است و ازسوي ديگر، ارتباط و وابستگي و تأثيرهاي متقابل سيستم هاي خارج از سازمان بر سازمان موردتوجه است. تفكر راهبردي خود را در دوسطح متفاوت نمايان مي سازد: سطح فردي و سطح سازماني. در رفتار افراد درسازمان ها دو پديده ديده مي شود: خود فرد و فرد به عنوان نماينده مجموعه سازماني؛ بنابراين فرد نه تنها ازطرف سازمان فعاليت مي كند بلكه وقتي ارزش ها، اعتقادها و هدف هاي مجموعه را به همراه دارد، به عنوان خودسازمان عمل مي كند.
تفكر راهبردي درسطح فرد عبارت است از:
درك كلي از سازمان و محيط آن، خلاقيت و نوآوري، تحول پذيري و چشم اندازي برآينده سازمان. تفكر راهبردي درسطح سازماني زمينه اي را فراهم مي كند كه درآن بتوان از تفكر راهبردي فردي برخوردار بود. تفكر راهبردي درسطح سازمان به كمك افراد به گفتمان هاي راهبردي ارتقا مي يابد.
مديريت نفت
صنعت نفت علاوه بر سرمايه گذاري درزمينه اكتشاف، توليد و پالايش در سراسر جهان، درحال تغيير پايگاه هاي جغرافيايي خود است و اين نكته را فراگرفته است كه درمناطق پيچيده، دركشورهايي درحال گذار و در بازارهاي درحال شكل گيري چگونه عمل كند؟ مديريت نفت بايد تشخيص دهد كه درمديريت ريسك يك سرمايه گذاري دراز مدت، نكته مهم، همكاري با كشورهايي است كه با آنها تعامل دارند. براي توسعه سرمايه گذاري و آموزش بايد با كشورهاي صاحب سرمايه وفناوري مدرن همكاري كند تا به توان استفاده كامل از نيروهاي صنعت دراختيار برسد. نظام مديريت نفتي کشورهاي دارنده منابع عظيم نفت، بايد توان بهره گيري از فرصت هاي پيش آمده براي به روزكردن صنايع بالادستي و پايين دستي صنعت نفت و توان مديريت ريسك را داشته باشد، هرچند اين مهم به پشتيباني همه قواي مملكتي نياز دارد. زيرا نفت نه تنها دارايي راهبردي است كه سياستي راهبردي نيز است.
مديرنفتي بايد با نحوه و چگونگي همکاري با شركت هاي نفتي و شركت هاي دولتي و خود دولت ها آشنا باشد.
امنيت و مديريت
تأمين انرژي در دنيا، نيازمند امنيت است، بحث امنيت انرژي بيشتر درچارچوب آنچه دولت ها مي توانند انجام دهند، مطرح است. دولت ها، بايد زمينه هاي لازم براي سرمايه گذاري درحوزه هاي مختلف نفت وانرژي را به وجود آورند تا انگيزه هاي لازم را ايجادكنند. علاوه بربحث تأمين انرژي ازسوي كشورهاي توليدكننده، يك جهت قضيه به سمت كشورهاي مصرف كننده عمده بازمي گردد كه بايد تعامل منطقي صورت گيرد. براي مثال در قبال انتظار تأمين انرژي ازسوي كشورهاي توليدكننده نفت، در اختيار گذاردن سرمايه براي سرمايه گذاري دربخش پالايش و فناوري هاي مدرن و پايه اي براي اين كشورها صورت گيرد تا در اين ميان با چالش هاي زيست محيطي نيز بتوانند مقابله كنند. نبايد فراموش كرد كه دولت ها به تنهايي نمي توانند امنيت را برقراركنند، بلكه شركت ها و تحول هاي عظيم نفتي نيز درآن دخيل هستند. تأمين امنيت انرژي به سه شكل مي تواند صورت گيرد:
1- دراختيار داشتن صنعت وفناوري بالا دراين بخش
2- اصل ايمان به پيشرفت وكردار همسو با اين اعتقاد
3- توان مديريتي درسطح مديريت مؤثر
مدير موفق و مديرمؤثر
كسب هدف هاي سازماني كار يك مديرموفق است، ولي مدير مؤثر كسي است كه علاوه بركسب هدف هاي سازماني چيزي بيش ازآن را به دست آورد. دنياي امروز، دنياي مديريت دانش است، كوششي هماهنگ براي تصرف دانش حياتي سازمان، اشتراك دانش ميان يك سازمان و برجسته كردن درحافظه جمعي سازماني براي بهبود تصميم گيري، افزايش بهره برداري و نوآوري است. اگر مديريت نفتي دراين جهان و اين روند قرار نگيرد، دربهترين حالت داشتن منابع عظيم و غني هيدروكربوري، توان پاسخ گويي به نياز دنياي امروز را نخواهد داشت و از پروسه و جريان جهان سرمايه، سياست و اقتصاد نفت رانده خواهد شد.
صنعت نفت نيازمند تصرف مديريت دانش برآن است تا نه تنها درصنايع بالادستي توان ارتقا يابد بلكه درصنايع پايين دستي بتواند كشور را درمرحله صعود قرار دهد. مديريت صنعت نفت نبايد قائم به فرد باشد. شكل گيري يك مديريت پويا، درنگرش سيستمي به آن است. درعملكرد مديريت نفتي گاهي مديران جاي كارشناسان عمل مي كنند. يعني كار را كارشناسي مي كنند نه مديريت. يك سازمان بايد بداند كه بر اساس چه اصولي بايد حركت كند وتغيير مديران نبايد در عملكرد زيرمجموعه ها تأثير منفي بگذارد
مديريت فرآيند به كارگيري مؤثر و كارآمد منابع مادي و انساني در سازماندهي و بسيج منابع و امكانات و هدايت و كنترل آنها است كه براي دست يابي به هدف هاي سازمان و براساس نظام ارزشي مورد قبول، صورت مي گيرد. بخشي از مديريت را مي توان ازطريق آموزش و بخش ديگر را هنگام كار بايد آموخت. علم مديريت آموختني است و هنر آن، به كار بستن اندوخته ها در شرايط گوناگون، «دانستن و توانستن».
لازمه مديريت، خلاقيت است. خلاقيت يعني به كارگيري توانايي هاي ذهني براي ايجاد يك فكر يا مفهوم جديد. تداوم حيات سازمان ها به بازسازي آنها بستگي دارد. بازسازي سازمان ها ازطريق هماهنگ كردن هدف ها با وضعيت روز و اصلاح و بهبود روش هاي دست يابي به اين هدف ها انجام مي شود. نيازهاي يك مدير عبارتند از:
1- چشم انداز
2- برنامه ريزي
3- سازماندهي
4- مشاوران مجرب
1- چشم انداز
چشم انداز، «وضعيت مطلوب» يک سازمان است که به طور معمول با چشم انداز بلند مدت توسعه كشور هماهنگ و عمل آن درجهت تحقق هدف هاي بلندمدت است.
2- برنامه ريزي
براي دست يافتن به هدف موردنظر بايد پيش از تلاش فيزيكي يا اقدام به انجام كار، تلاش ذهني يا برنامه ريزي كافي صورت گيرد. برنامه ريزي، شالوده مديريت را تشكيل مي دهد. برنامه ريزي متضمن تعهد به عمل بر مبناي انديشه، تفكر و عزم راسخ به برنامه ريزي منظم و مداوم است كه بخش جدايي ناپذير مديريت است. ضرورت برنامه ريزي براي رسيدن به جزيي ترين هدف هاي يك واقعيت ناشدني است و محيط همه نهادها، محيطي متحول و محيط متحول نيازمند برنامه ريزي براي كسب هدف هاي کوتاه مدت و بلند مدت است. هدف هاي كوتاه مدت و خود مقدمه رسيدن به هدف هاي بلندمدت هستند.
3- سازماندهي
سازماندهي فرآيندي است كه در آن تقسيم كار ميان افراد و گروه هاي كاري و هماهنگي ميان آنان، به منظور كسب هدف ها صورت مي گيرد. درسازماندهي بايد نياز افراد مدنظر قرارگيرد، دانشمندان علم مديريت نياز انسان درسازمان را به چندين گروه تقسيم كرده اند: نيازهاي فيزيولوژي، ايمني، اجتماعي، احترام، دانش اندوزي، زيبايي شناختي و خودشكوفايي كه هريك از اينها بايد به گونه اي همگون برآورد شوند و ارتقا يابند.
4- مشاوران مجرب
در انجام امور، يك مدير (موفق يا مؤثر) نياز به داشتن و به كارگيري مشاوران مجرب در زمينه هاي مديريت، روان شناسي، جامعه شناسي، علوم سياسي، اقتصاد، مردم شناسي، مهندسي و ... دارد تا گام هاي رسيدن به هدف هاي سازمان را كوتاه تر و مؤثرتر، بردارد.
مديريت استراژيك
«مديريت راهبردي» به معناي به نظم و قاعده درآوردن (فرموله كردن)، به اجرا درآوردن و ارزيابي كردن كليه اقدام ها و عملياتي است كه سازمان را قادر مي سازد آينده را دقيق تر و روشن تر ترسيم کند تا بتواند هدف هاي خود را تحقق بخشد. فرآيند مديريت راهبردي شامل چند گام پياپي است:
1- پايه گذاري جهت گيري ها و هدف هاي كلي سازمان
2- تجزيه و تحليل راهبردي محيطي، عمومي و عملياتي
3- تعيين و تدوين راهبرد
4- بسترسازي وزمينه سازي و اجراي راهبرد
5- كنترل و ارزيابي راهبرد
«راهبرد عبارت است از يك طرح واحد، همه جانبه و تلفيقي كه قوت ها و ضعف هاي سازمان را با فرصت ها و تهديدهاي محيطي مربوط و دست يابي به هدف اصلي سازمان را شدني مي کند.
مزيت هاي مديريت راهبرد
- سطوح مختلف مديريت سازمان را درتعيين هدف ها ، هدايت و راهنمايي مي كند.
- شناسايي و پاسخ گويي به موج تغييرات، فرصت هاي جديد و تهديدهاي درحال ظهور را آسان مي كند.
- كليه تصيم گيري ها را درزمينه راهبرد هماهنگ مي کند.
- از همه مهم تر سازمان را قادر مي سازدكه موقعيت واكنشي خود را به وضعيت كنشي و آينده ساز تبديل كند.
تفكر راهبردي
راهبردهاي هوشمندانه دراصل زاييده تفكر راهبردي دريك سازمان است. تفكر راهبردي يك تفكر كل نگراست كه نيازمند تفكر براساس فرآيندها به جاي رويدادهاست. بنابراين تفكر راهبردي نيازمند رويكردي دو وجهي است: ازيك سو حساسيت به تعاملات دقيق ميان بخش هاي مختلف سازمان و درك علت هاي ساختاري رفتار و اثرهاي آنها بر ديگر بخش هاي سازمان است و ازسوي ديگر، ارتباط و وابستگي و تأثيرهاي متقابل سيستم هاي خارج از سازمان بر سازمان موردتوجه است. تفكر راهبردي خود را در دوسطح متفاوت نمايان مي سازد: سطح فردي و سطح سازماني. در رفتار افراد درسازمان ها دو پديده ديده مي شود: خود فرد و فرد به عنوان نماينده مجموعه سازماني؛ بنابراين فرد نه تنها ازطرف سازمان فعاليت مي كند بلكه وقتي ارزش ها، اعتقادها و هدف هاي مجموعه را به همراه دارد، به عنوان خودسازمان عمل مي كند.
تفكر راهبردي درسطح فرد عبارت است از:
درك كلي از سازمان و محيط آن، خلاقيت و نوآوري، تحول پذيري و چشم اندازي برآينده سازمان. تفكر راهبردي درسطح سازماني زمينه اي را فراهم مي كند كه درآن بتوان از تفكر راهبردي فردي برخوردار بود. تفكر راهبردي درسطح سازمان به كمك افراد به گفتمان هاي راهبردي ارتقا مي يابد.
مديريت نفت
صنعت نفت علاوه بر سرمايه گذاري درزمينه اكتشاف، توليد و پالايش در سراسر جهان، درحال تغيير پايگاه هاي جغرافيايي خود است و اين نكته را فراگرفته است كه درمناطق پيچيده، دركشورهايي درحال گذار و در بازارهاي درحال شكل گيري چگونه عمل كند؟ مديريت نفت بايد تشخيص دهد كه درمديريت ريسك يك سرمايه گذاري دراز مدت، نكته مهم، همكاري با كشورهايي است كه با آنها تعامل دارند. براي توسعه سرمايه گذاري و آموزش بايد با كشورهاي صاحب سرمايه وفناوري مدرن همكاري كند تا به توان استفاده كامل از نيروهاي صنعت دراختيار برسد. نظام مديريت نفتي کشورهاي دارنده منابع عظيم نفت، بايد توان بهره گيري از فرصت هاي پيش آمده براي به روزكردن صنايع بالادستي و پايين دستي صنعت نفت و توان مديريت ريسك را داشته باشد، هرچند اين مهم به پشتيباني همه قواي مملكتي نياز دارد. زيرا نفت نه تنها دارايي راهبردي است كه سياستي راهبردي نيز است.
مديرنفتي بايد با نحوه و چگونگي همکاري با شركت هاي نفتي و شركت هاي دولتي و خود دولت ها آشنا باشد.
امنيت و مديريت
تأمين انرژي در دنيا، نيازمند امنيت است، بحث امنيت انرژي بيشتر درچارچوب آنچه دولت ها مي توانند انجام دهند، مطرح است. دولت ها، بايد زمينه هاي لازم براي سرمايه گذاري درحوزه هاي مختلف نفت وانرژي را به وجود آورند تا انگيزه هاي لازم را ايجادكنند. علاوه بربحث تأمين انرژي ازسوي كشورهاي توليدكننده، يك جهت قضيه به سمت كشورهاي مصرف كننده عمده بازمي گردد كه بايد تعامل منطقي صورت گيرد. براي مثال در قبال انتظار تأمين انرژي ازسوي كشورهاي توليدكننده نفت، در اختيار گذاردن سرمايه براي سرمايه گذاري دربخش پالايش و فناوري هاي مدرن و پايه اي براي اين كشورها صورت گيرد تا در اين ميان با چالش هاي زيست محيطي نيز بتوانند مقابله كنند. نبايد فراموش كرد كه دولت ها به تنهايي نمي توانند امنيت را برقراركنند، بلكه شركت ها و تحول هاي عظيم نفتي نيز درآن دخيل هستند. تأمين امنيت انرژي به سه شكل مي تواند صورت گيرد:
1- دراختيار داشتن صنعت وفناوري بالا دراين بخش
2- اصل ايمان به پيشرفت وكردار همسو با اين اعتقاد
3- توان مديريتي درسطح مديريت مؤثر
مدير موفق و مديرمؤثر
كسب هدف هاي سازماني كار يك مديرموفق است، ولي مدير مؤثر كسي است كه علاوه بركسب هدف هاي سازماني چيزي بيش ازآن را به دست آورد. دنياي امروز، دنياي مديريت دانش است، كوششي هماهنگ براي تصرف دانش حياتي سازمان، اشتراك دانش ميان يك سازمان و برجسته كردن درحافظه جمعي سازماني براي بهبود تصميم گيري، افزايش بهره برداري و نوآوري است. اگر مديريت نفتي دراين جهان و اين روند قرار نگيرد، دربهترين حالت داشتن منابع عظيم و غني هيدروكربوري، توان پاسخ گويي به نياز دنياي امروز را نخواهد داشت و از پروسه و جريان جهان سرمايه، سياست و اقتصاد نفت رانده خواهد شد.
صنعت نفت نيازمند تصرف مديريت دانش برآن است تا نه تنها درصنايع بالادستي توان ارتقا يابد بلكه درصنايع پايين دستي بتواند كشور را درمرحله صعود قرار دهد. مديريت صنعت نفت نبايد قائم به فرد باشد. شكل گيري يك مديريت پويا، درنگرش سيستمي به آن است. درعملكرد مديريت نفتي گاهي مديران جاي كارشناسان عمل مي كنند. يعني كار را كارشناسي مي كنند نه مديريت. يك سازمان بايد بداند كه بر اساس چه اصولي بايد حركت كند وتغيير مديران نبايد در عملكرد زيرمجموعه ها تأثير منفي بگذارد