08-02-2023, 01:33 PM
روانشناس: مسئله ایجاد مشکل در خانواده مربوط به رضایت جنسی است - مصاحبه
روانشناسی 2019/04/04 4922
- معلم تاریل، شما روانشناس خانواده هستید. آیا روانشناس خانواده می تواند نقش مهمی در حفظ خانواده در آذربایجان داشته باشد؟
- روانشناس خانواده رشته جدیدی در آذربایجان است. مردم هنوز بر کلیشه های مربوط به خانواده غلبه نکرده اند. آنها هنوز فکر می کنند که نباید دخالت بیرونی در خانواده وجود داشته باشد. اما قدمت روانشناس خانواده در دنیا بیش از 100 سال است. به طور رسمی، روانشناسی خانواده در دهه 50 شروع شد. پس از این دوره طیف بسیار جدی در آمریکا، اروپا و کشورهای توسعه یافته دریافت کرد. روانشناسی خانواده چند سالی است که در آذربایجان شکل گرفته است. به همین دلیل است که افراد به صورت جداگانه به روانشناسان مراجعه می کنند. برای اولین بار در آذربایجان، 2 نفر در رشته روان درمانی خانواده تحصیل و تخصص گرفتند - من و النارا بخشی.
ما سعی کردیم پایه روانشناسی خانواده و خانواده درمانی را در آذربایجان پایه ریزی کنیم. اکنون در تلاش هستیم تا این حوزه را توسعه دهیم و مردم را در این زمینه آگاه کنیم.
از سال 2014 تا 2015، من با بیش از 100 خانواده در جایی در آذربایجان کار کرده ام. مشکلات در همه آنها حل شده است. فقط یک خانواده طلاق داشتند.
- هنگام صحبت از دلایل تخریب نهادهای خانواده، مشکلات آشکارتری برجسته می شود. اما اگر عمیق تر برویم، چه دلایل دیگری می توانیم پیدا کنیم؟
- مردم آذربایجان از دلایل اصلی تخریب نهادهای خانواده بی اطلاع هستند. دلیلی که خانواده را از بین می برد، نه عدم امکان است، نه مسئله اقتصادی و نه تضاد بین آنها. دلایل از هم پاشیدن خانواده متفاوت است. اما چون مردم از این موضوع آگاه نیستند، پرخاشگری ناشی از آن دلایل را به بهانه های دیگری سوق می دهند.
روانشناس خانواده
- مثلاً چه مشکلی عذر ظاهری را برمی انگیزد؟
- اولین مشکل در خانواده مربوط به رضایت جنسی است. زوج ها با هم ازدواج می کنند و در طول ازدواج، هر دو طرف از نظر جنسی جذب یکدیگر می شوند. پس از مدتی پس از ازدواج، این نیاز برطرف می شود و به ارضای می رسد. پس از رسیدن به اشباع، افراد به یکدیگر عادت می کنند. در طول دوره عادی سازی، مشکلات افزایش می یابد. با این حال، طرفین درک نمی کنند که چرا تمایل و نیاز قبلی را در رابطه با یکدیگر احساس نمی کنند.
وقتی یکی از طرفین دور می شود، طرف دیگر دیگر دلیل آن را نمی داند. آنها شروع به نوشتن آن در جای دیگری می کنند. بهانه های مختلفی می آورند.
علاوه بر این، یکی از دلایل دیگر افزایش طلاق، انتظارات غیرواقعی طرفین از یکدیگر است. فرض کنیم محیط خانواده و دیدگاه دختر و پسر متفاوت است. بیایید بگوییم که پسر از خانواده ای تحت سلطه پدر بود. در خانواده دید که پدر صاحب خانه است و آنچه پدر می گوید می رود. دختر از خانواده ای بود که تحت سلطه مادر بود. دید که حرف مادر در خانه حاکم است و مادر تصمیم می گیرد همه چیز در خانه. بنابراین دختر نیز می خواهد خانواده خود را به همین شکل ببیند و سعی می کند کنترل خانواده را در دست بگیرد. در این زمان، انتظارات غیر واقعی ظاهر می شود. زیرا هر دو طرف انتظار دارند طرف مقابل از او اطاعت کند. انتظارات غیر واقعی منجر به درگیری می شود.
یکی دیگر از دلایل فروپاشی خانواده ها، تفاوت های اجتماعی و علایق متفاوت است. فرض کنیم خانم بیشتر به سفر و کتاب علاقه دارد و ذهن فلسفی دارد. شوهرش فردی فنی است و تنها چیزی که به آن علاقه دارد فناوری است. تفاوت در علاقه منجر به عدم وجود موضوعات مشترک بین زن و شوهر می شود.
پس از مدتی ارتباطات اجتماعی بین آنها ضعیف شده و به تدریج از بین می رود. با این کار هر دوی آنها محیط خود را تشکیل می دهند و کم کم شروع به جدا شدن از یکدیگر می کنند. گفتگوی اصلی آنها در مورد مسائل خانوادگی و فرزندان است. این امکان اجتماعی شدن کامل خانواده را نمی دهد. توجه زن و شوهر به یکدیگر کاهش می یابد و یکی از طرفین یا هر دو شروع به جلب توجه در خارج می کنند. با این کار به خانواده خیانت می شود.
- گفتی با بیش از 100 خانواده کار کردی. در هر صورت شما با این کار توانسته اید الگوی خرد نهاد خانواده را در آذربایجان بسازید. الگوی فعلی خانواده در آذربایجان چیست؟
- در حال حاضر الگوی خانواده در آذربایجان یک الگوی خانواده آشفته است. زیرا آذربایجان در طول تاریخ الگوی خانواده کلاسیک داشته است. در اینجا مادر، پدر، مادربزرگ، پدربزرگ، عمه، عمو نهاد مشترک خانواده محسوب می شوند.
در جامعه مدرن، مردم مدل اروپایی را ترجیح می دهند. مدل خانواده کوچک متشکل از شوهر، زن و فرزندان در صورت وجود. نکته اینجاست که مدل کلاسیک خانواده در استخر ژنتیکی اجازه نمی دهد به سمت مدل خانواده اروپایی حرکت کنیم.
در مدل خانواده اروپایی همه مشکلات و درگیری ها در درون آن خانواده باقی می ماند. آنها سعی می کنند با یک متخصص مشکل را حل کنند. حتی اگر خانواده ها در آذربایجان تنها زندگی کنند، همه اقوام طرفین از آن خانواده مطلع هستند و همه کانال های مداخله باز است. بنابراین، ما یک مدل خانواده آشفته داریم.
- به نظر شما مدل خانواده اروپایی بهتر است؟
- نه 5 مدل خانواده وجود دارد. اولین مورد، مدل کلاسیک خانواده است. اینجا یک سلسله مراتب وجود دارد. دومی مدل خانواده اروپایی است. سومین مدل خانواده ناقص است. یعنی الگوی خانواده در قالب نبود پدر یا مادر.
چهارم زندگی در ازدواج مدنی است. پنجمین مدل خانواده، الگوی خانواده تک نفره است. یعنی با سگ و گربه اش زندگی می کند. این نیز به عنوان یک الگوی خانواده در نظر گرفته می شود.
ما همیشه یک مدل خانوادگی کلاسیک داشته ایم. همه چیز در پایه ژنتیکی ما بر اساس مدل کلاسیک خانواده است. بعد از ازدواج، پدر، مادر، خواهرمان می توانند بدون اطلاع ما به خانه ما بیایند، این طبیعی است. در مدل خانواده اروپایی، حتی پدرتان قبل از مراجعه به خانه به شما اطلاع می دهد.
روانشناس خانواده
نسل جوان ما آرزوی الگوی خانواده اروپایی را دارد. اما ناخودآگاه یک مدل کلاسیک خانواده است. گذار به الگوی خانواده اروپایی بدون جدا شدن از مدل خانواده کلاسیک غیرممکن است. 3-5 نسل باید برای گذار به محیط خانواده لیبرال تغییر کند.
- فکر نمی کنید در جامعه ما هرج و مرج است؟
- جامعه آذربایجان از روان پریشی توده ای رنج می برد. برو بیرون به چهره مردم نگاه کن. افراد تنش، غم، غم و حالتی متفکر در چهره خود دارند. در واقع، به ندرت می توان افرادی را دید که چهره شان پر از شادی باشد. مشکل این است که جوان، پیر و میانسال در جامعه آذربایجان به یک اندازه تنش دارند. در 5 سال گذشته روند جرایم و درگیری های خانوادگی در آذربایجان رو به افزایش بوده است. همه اینها باید به شدت اجتناب شود. بنابراین باید اقدامات جامعی انجام شود. جامعه آذربایجان آشفته نیست، فقط جامعه ناامن داریم. ناامنی روان پریشی توده ای ایجاد می کند. مایه تاسف است که بگوییم جامعه آذربایجان نه خود را باور دارد و نه به دیگران.
این منجر به روان پریشی توده ای می شود و افراد نسبت به یکدیگر رادیکال تر می شوند.
- چه عواملی در لایه های عمیق روانی سندرم بی اعتمادی نهفته است؟
- آذربایجانی ها عقده حقارت دارند. قبول کنیم یا نپذیریم همین است. ما مجموعه ای از ناقصی را نسبت به خود، دولت، ملت، هویت خود زندگی می کنیم. این باعث شد فکر کنیم همه بهتر از ما هستند. در واقع اینطور نیست. همچنین ریشه های عمیقی دارد.
ما 200 سال اسیر روسیه بودیم. در این دوره ماشین ایدئولوژیک روسیه افکار «تو بد هستی»، «تو بی فایده هستی»، «چیزی به تو نمی توان اعتماد کرد» را به ناخودآگاه مردم آذربایجان تزریق کرد. در زمان روسیه تزاری آذربایجانی ها را به ارتش نمی بردند. چون کلاسی غیر قابل اعتماد به حساب می آمد.
این را از هر نظر به ما گفتند. علاوه بر این، افراد ما در اداره دولتی راه نداشتند. نتیجه این شد که عقده حقارت در مردم آذربایجان به وجود آمد. ما در آن زمان به مدت 70 سال بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بودیم. در این دوره استراتژی قبلی اعمال شد.
تا اوایل دهه 1990 در آذربایجان دو کلاس وجود داشت. اول قشر روسی زبان که آذربایجان را دوست ندارد و به آذربایجانی ها به دیده تحقیر نگاه می کند و دوم قشر آذربایجانی زبان که عقده حقارت دارد.
در آن زمان آموزش به زبان روسی معتبر تلقی می شد. چرا؟ زیرا هر چیزی که به خودی خود نباشد، حیثیتی محسوب می شود.
- از طرفی ما جامعه بسیار خودخواه هستیم. وقتی صحبت از شرف و غیرت و شرف می شود، فکر می کنیم که هیچکس مثل ما نیست. اما چرا جامعه دچار عقده حقارت چنین فکر می کند؟
- خودشیفتگی وجود دارد. این دو شکل دارد - خودشیفتگی و خودشیفتگی منفی.
خودشیفتگی واقعاً فردی خود محور است که به دیگران نگاه می کند. خودشیفتگی منفی نقاب شخصی است که خود را دوست ندارد. کسی که خودش را دوست ندارد سعی می کند خود را به همه نشان دهد که انگار خودش را دوست دارد. در خودشیفتگی، افراد خودخواه می شوند، آنها فقط به زندگی خود علاقه دارند.
در خودشیفتگی منفی، همیشه نیاز به تأیید خود وجود دارد. شرافت، غیرت، آویزان کردن، بریدن - همه اینها احساساتی هستند که در نتیجه سرکوب عقده حقارت به وجود می آیند. ما خودخواه نیستیم. مردم آذربایجان تمایلی به نزاع ندارند. ما خلاق هستیم. اما عقده حقارت، احساس تایید ما را تقویت می کند، نه خلاقیت ما را. بنابراین، پرخاشگری به وجود می آید.
هرچقدر هم که یک نفر در آذربایجان موفقیت بزرگی به دست آورده باشد، اگر او را بیرون بیاورید، کسانی که از او تعریف می کنند در میان کسانی که می خواهند او را تحقیر کنند، در اقلیت باقی می مانند. اکثر مردم می گویند "یکی از او مراقبت می کند"، "او یک مرد دارد". عقده حقارت باعث می شود که اینگونه فکر کنیم.
- معلم طریل، موضوع دیگر دلبستگی به گذشته ماست. نمیدونم چقدر درسته یا نه هنگام صحبت، بسیاری از مردم به مادربزرگ ها، پدربزرگ ها، نسل های قبل از ما اشاره می کنند. انگار هیچکدام پاک نبودند، همه پاک بودند. چرا ما نمی توانیم از شر این فکر خلاص شویم؟
- در دوره قبل از روسیه تزاری مردم ریشه های عاطفی مانند عشق و اتحاد ملی داشتند. پس از روسیه تزاری، عقده حقارت شروع به بارگیری کرد. نبرد آن دو دوران هنوز در مغز و ناخودآگاه ما ادامه دارد. زیرا ما در یک دوره به موفقیت های کافی دست یافته ایم و این گذشته ماست. این وسط یک فاصله 200 ساله وجود دارد. ما از این قطعی متواضع هستیم. لازم بود بگوییم "ما در آن خوب بودیم" تا برش را از وسط هضم کنیم. در نتیجه ما تمایل داریم به گذشته رجوع کنیم. چون هیچ موفقیت جدیدی نداریم. اگر دستاوردهای جدیدی داشته باشیم به آنها اشاره می کنیم. ببینید، یکی از مهمترین نکات ما از ابتدای آوریل 2016، مبارزات آوریل است. زیرا این موفقیت جدید ماست. با افزایش تعداد موفقیت ها و دستاوردهای ما، مشکلات حل خواهد شد. ما روی چیزهای مدرن تر تمرکز خواهیم کرد.
- دلبستگی به گذشته در برخی از فرقه های دینی نمود پیدا می کند. حتی روش زندگی و تفکر 1400 سال پیش را مثال می زنند. دین هم عقده حقارت را به مردم القا می کند؟
- حضرت محمد ضرب المثلی دارد. گفت انسان دشمن چیزی است که نمی داند. بیان بسیار زیبایی است مذهبی های رادیکال آذربایجان از 1400 سال پیش به دلیل بی اطلاعی از دین گیر افتاده اند. اسلام همیشه دین حامی توسعه بوده است. او هرگز به شما بدی نکرده است.
از قرن هفتم تا سیزدهم، بزرگترین اختراعات علم جهان به سهم جهان اسلام افتاد. بیشتر آن دانشمندان از لحاظ ملیت ترک بودند. غزالی در قرن سیزدهم مدعی شد که همه علوم در قرآن کریم آمده است و مسلمانان به علوم دیگری غیر از قرآن نیازی ندارند. افرادی که به این ادعا اعتقاد دارند در کمترین زمان شروع به تکثیر می کنند. در آن زمان یکی از بزرگترین کتابخانه ها در آتش سوخت. پس از آن اسلام شروع به افول می کند.
سپس رنسانس در جهان مسیحیت آغاز شد. وقتی به نقطه شکست جهان اسلام نگاه می کنیم، می بینیم که همه درباره همه چیز تحقیق کرده اند. بیرونی تا قطر زمین را محاسبه کرد.
دوران جدیدی از شکوفایی در اسلام از قرن نوزدهم آغاز می شود. با این حال، در قرن 19، بازگشت به علم در اسلام شکست خورد. دلیلش این بود که دنیای مسیحیت قبلاً بیدار شده بود و لوکوموتیو را تصرف کرده بودند. در نتیجه ما شروع به پیگیری آنها کردیم. ما هنوز نمی توانیم به آن لوکوموتیو برسیم.
عقده حقارت ریشه دینی است که امروزه از طریق فرقه ها به ما ابلاغ می شود. فکرش را بکنید، فرقه ها دیگران را محکوم می کنند. اگر در جایی نفرت هست، آن نفرت اول از شما سرچشمه می گیرد، ریشه در خودش دارد. در نتیجه، مشکل حل نمی شود، شما توسعه نمی دهید.
برخی می گویند دین به نابودی می انجامد. اگر اسلام یا هر دین دیگری را در حوزه روابط اجتماعی و نه الهی بررسی کنید، می بینید که جنبه های روانی بسیار جدی در آن وجود دارد.
هنگام صحبت از روابط خانوادگی در دین، اصل گوش دادن به یکدیگر مورد تاکید طرفین است. همه ادیان می گویند با خانواده خود صحبت کنید. همه مشکلات زمانی به وجود می آیند که شما صحبت نمی کنید. تعارضات بین همسران زمانی عمیق تر می شود که نمی نشینند و صحبت می کنند. برخی فکر می کنند با صحبت نکردن از تشدید درگیری اجتناب می کنند. اما فکر نمی کند که با صحبت نکردن، احساسات منفی طرف مقابل را افزایش می دهد.
- در برخی از خانواده های مذهبی به کودکان خردسال تعرض می شود و سر آنها بسته می شود. این فشارها در خانواده ما را به عنوان جامعه به کجا می برد؟
- خانواده مذهبی فرق می کند، خانواده خرافات فرق می کند. خانواده مذهبی واقعی به قول شما به فرزندشان فشار نمی آورند. چون می داند در اسلام فشاری نیست. خانواده ای که در سن 3-5 سالگی فرزندشان را مجبور به سر پوشیدن کرده اند از دین بی اطلاع هستند. آنها آن جنبه های دین را نمی بینند. آنها تحت سلطه شنیده ها هستند. خرافه در چنین اطلاعاتی سنگین است.
روانشناس خانواده
امروز یک بخش خرافی و رادیکال وجود دارد. اما آنها هرگز در آذربایجان پیروز نخواهند شد. در ذخایر ژنی مردم آذربایجان احساس آزادی وجود دارد.
چند سالی است که وهابیت در آذربایجان تبلیغ می شود. مدتی تعدادشان زیاد شد اما الان کمتر شده است. چرا که مردم آذربایجان به سمت چنین چیزهای رادیکالی نرفتند.
- یکی دیگر از تخصص های شما جنگ روانی است. جنگ های روانی در جوامع مختلف و درون یک جامعه چگونه انجام می شود؟
- همه جنگ ها سلاح های جنگ روانی هستند. این شامل جنگ های محلی، ایدئولوژیک، اقتصادی و اطلاعاتی است. اینها همه سلاح های جنگ روانی هستند. وقتی می گوییم جنگ روانی، از قدرت های نفوذی به نام تبلیغات صحبت می کنیم.
در پروپاگاندای سفید، اطلاعات واقعی با تغییر شکل به شکلی متفاوت ارائه می شود.
در تبلیغات خاکستری، درستی یا نادرستی اطلاعات به شکلی است که قابل تایید نیست. منبع نامشخص است.
تبلیغات سیاه بر افراد متمرکز است. مردان قفل کشور هدف قرار می گیرند. اینها می توانند رهبران سیاسی، اجتماعی و مذهبی کشور باشند. با تهمت زدن به این افراد می توانید باورهای مردم را بشکنید.
زمانی که بیل کلینتون رئیس جمهور آمریکا بود، آنچه را که قدرت ها به او گفته بودند، انجام نداد. در آن زمان کلینتون را با رسوایی جنسی به زانو درآوردند. این یکی از روشهای ظلم و ستم در تاریخ معاصر است.
قذافی را با تبلیغات سیاه به دشمن مردم تبدیل کردند و خود مردم او را تقسیم کردند.
- جنگ روانی اخیر علیه آذربایجان را با مثال توضیح می دهید؟
- ارمنستان در سال 1992-1993 جنگ روانی بسیار جدی علیه آذربایجان داشت. وحشیانه فاجعه خوجالی باعث ایجاد ترس در مردم ساکن در آن مناطق شد. بی اعتمادی به ارتش و دولت شکل گرفت. مردان خانواده های خود را به مناطق امن تر منتقل کردند. منطق آنها این بود که آنها را منتقل کنند و خودشان بجنگند. اما وقتی آنها را بیرون می آورید، دلیلی برای دعوا ندارید. ارمنی ها با شلیک گلوله های بسیار کم موفق شدند برخی از روستاها و ولسوالی ها را خالی کنند. همه اینها عناصر جنگ روانی است.
ضرب المثلی در تبلیغات مسلحانه وجود دارد. کشته شدن زهران کوچولو به همراه مادربزرگش در آستانه انتقال جمعیت به کوجوگ مرجانلی بود. آنها از عمد به کودک و مادربزرگش شلیک کردند. با مرگ آن افراد این ترس را در ذهن مردم ایجاد کردند که شما اینجا در امان نیستید.
این تبلیغات است که نخست وزیر ارمنستان در خانکندی جلسه بزرگی برگزار خواهد کرد. ارمنستان از مردم آذربایجان می خواهد که نسبت به قدرت کشور خود شک کنند.
بگذارید یک نمونه از تبلیغات سیاه را برای شما مثال بزنم. در اواخر دهه 1990 و اوایل دهه 2000، حمله به تمام ارزش های ذهنی آذربایجان با این ایده آغاز شد که "ذهنیت منسوخ شده است". این حملات عملاً نهاد پیری و نهاد خانواده را در آذربایجان از بین برد. تا اواخر دهه 1990 میزان طلاق در آذربایجان از 2 درصد فراتر نمی رفت اما امروزه آمار طلاق بالای 30 درصد است. این موضوع کوچکی نیست.
- بر اساس تئوری های توطئه، این نوع استراتژی ها توسط اندیشکده ها، شرکت های تحلیلی و سازمان های اطلاعاتی تدوین و اجرا می شود.
- بهتر است همه چیز را با مثال توضیح دهید. در سال 1994 مطبوعات زرد با روزنامه «اینترپارک» در آذربایجان تأسیس شد. بیشتر داستان هایی در مورد رابطه جنسی مردان متاهل و محارم وجود داشت. سپس این خبرگزاری لغو شد. پس از آن، تبلیغات گسترده بارها و دیسکوها در آذربایجان آغاز شد. اما پس از محدود شدن به 12، موضوع بسته شد.
بعدها مرحله سوم در آذربایجان آغاز شد. به طور خاص با جنبش ها و سازمان هایی که از هرج و مرج در آذربایجان حمایت می کنند شروع شد. این سازمان ها اقداماتی را انجام دادند که به روابط در آذربایجان آسیب زد و تبلیغات آنها نیز در همین راستا بود.
جنبش های "اوکی" و "دالگا" با سرمایه های جدی و کلان ایجاد شدند. از آنجایی که این گونه سازمان ها ضربات بزرگی به آذربایجان وارد کردند، پس از مدتی دولت مجبور به مسدود کردن کمک های خارجی در کشور شد.
به طور کلی، بخش NGO بزرگترین سلاح جنگ روانی بوده است. دوران NGOها در زمان دولت ریگان آغاز شد. رونالد ریگان گفت که بخش NGO ارزان تر از بخش آژانس های اطلاعاتی است.
قبلاً مثلاً برای کسب اطلاعات در مورد آذربایجان باید شبکه ای از آژانس ها ایجاد می شد که نیاز به بودجه زیادی داشت. اگر آن افراد اسیر می شدند، تمام هزینه های سرمایه گذاری شده فرو می رفت و تنش در روابط بین دولت ها ایجاد می شد.
اکنون یک روش متفاوت انتخاب شده است. آنها از طریق یکی از افراد شناخته شده خود یک NGO ایجاد می کنند. NGO اطلاعات لازم را در قالب گزارش ارائه می کند. ارزانتر هم هست.
- من نتوانستم جواب این سوال را بگیرم. چه نوع جنگ روانی در یک جامعه در جریان است؟
- می توان ضعیف ترین و پیچیده ترین بخش یک جامعه را توسعه داد. از اواخر دهه 1990 تا 2001، بخش های روسی در مدارس متوسطه در آذربایجان یکی پس از دیگری تعطیل شد. چون کسی به آنجا نمی رفت. اگر اشتباه نکنم سال 2003 یا 2004 «سال فرهنگ روسیه» در آذربایجان بود. کتابخانه ها و مراکز فرهنگی روسیه تأسیس شد. به مدت یک سال شروع به ترویج زبان روسی در آذربایجان کردند. مردم آذربایجان دوباره به بخش های روسی روی آوردند. امروزه در مدارس متوسطه جنگی آشکار علیه بخش روسیه وجود دارد. امروز، بخش روسیه دوباره به یک روند تبدیل شده است.
مقابله با جامعه با استفاده از عقده های مردمی اینگونه است. در اعراب و ایران از طریق دین با جامعه مخالفت می کنند. در کشور ما با دین نمی توانند جامعه را تجزیه کنند. بنابراین جامعه را بر اساس فرهنگ تقسیم می کنند. روسی زبانان آذربایجانی زبانان را تحقیر می بینند و آذربایجانی زبانان مجبورند از خود دفاع کنند. این درگیری مشکلات جدی ایجاد می کند.
- نقش تلویزیون ها، برنامه ها و کارشناسان ارائه شده توسط آنها در جنگ روانی چیست؟
- خیلی زیاد هستن که بخوای ترحم کنی. یک روانشناس 4 سال لیسانس و 2 سال فوق لیسانس می خواند. پس از دریافت صلاحیت، او یک برنامه دستیار 3-4 ساله را در اروپا می گذراند. پس از آن این افراد به مدت 1.5-2 سال تحت نظر متخصص هستند. پس از گذراندن این مراحل، مجاز به همکاری با افراد به عنوان روانشناس هستید. ما در مورد 11 یا 12 سال تحصیل صحبت می کنیم. یک روانشناس کمتر از یک دکتر مطالعه می کند. او حتی طیف وسیع تری از آموزش می بیند. تحصیل در رشته روانشناسی را از سال 1382 شروع کردم و آخرین آزمون کارشناسی ارشد را در ژانویه 2018 قبول شدم. من هنوز دارم میخونم بعد از آن هنوز چیزهای زیادی برای خواندن دارم.
بعضی ها فکر می کنند که روانشناس نشست، صحبت کرد و بس و بس. روانشناسان در اروپا لقب «قاتلان غیرمسلح» دارند. این نامی است که به روانشناسان در اروپا داده می شود زیرا آنها درک می کنند که چگونه می توانند یک شخص را نابود یا نجات دهند.
من یک مثال از آذربایجان می زنم. من چیزی را به شما می گویم که شخصاً از یک روانشناس شنیدم که تمام روز را از آنتن خارج نمی کند.
ما در یک مهمانی بودیم. گفت: 7-8 جلسه مشاوره گذاشتم، خسته بودم. گفتند مریض آمده، گفتم گوسفندان بیایند. یک جوان 24 ساله آمد و به من گفت که از افسردگی رنج می برد. منم خواستم شوخی کنم گفتم چرا اینجوری زندگی میکنی برو خودتو بکش. 2 روز بعد خبر خودکشی آن جوان را خواندم».
روانشناس خانواده
ببین، این یک روانشناس است. تصور کنید یکی از روانشناسان معروف آذربایجان جوانی را نابود کرده و او را به سمت خودکشی سوق داده است. اما مرد جوان با حالتی افسرده نزد آن روانشناس رفت.
هر کلمه ای که می گوییم قطعاً روی مردم تأثیر می گذارد. روانشناسی یک هنر نیست، بلکه یک روش زندگی است.
زمانی که مرحوم دایانات رضایف خودکشی کرد، در آن ماه 57 گزارش خودکشی در رسانه ها منتشر شد. هیچ یک از آنها ذکر نشد، اما بحث خودکشی دایانات رضایف حتی پس از 3 سال همچنان مطرح است. در عرض 3-4 ماه پس از خودکشی دایانات رزایف، تعداد خودکشی ها به طرز وحشتناکی افزایش یافت. پس از آن، دولت وارد عمل شد، تبلیغات علیه خودکشی انجام شد. یعنی روانشناس چنین قدرت تاثیرگذاری دارد. اکنون، اکثر ما خود را «روانشناس» می نامیم. با این حال، آنها مسئولیت این کار را درک نمی کنند.
- عوامل روانی چگونه بر بروز بیماری ها تأثیر می گذارد؟
- در سال 2006 سازمان بهداشت جهانی بیانیه ای صادر کرد که به جز بیماری های ژنتیکی، عوامل روانی عامل همه بیماری ها هستند. ایجاد بیماری های ژنتیکی به دلایل روانی نیز مرتبط است. پس از آن آمریکا و کشورهای اتحادیه اروپا دختران را تا سن 11 سالگی و پسران را تا 12 سالگی به خدمت روانشناس شخصی وادار می کنند. همه دو بار در ماه خدمات روانشناسی دریافت می کنند. به این ترتیب آنها به طور جدی از اشتباه کردن در زندگی خود جلوگیری می کنند.
در سال 2016، فرانسه نتیجه 10 ساله را اعلام کرد. در طول 10 سال، طلاق در فرانسه تقریبا 40 درصد کاهش یافته است. شاخص شادی ۲۶ درصد افزایش یافت. اقتصاد 11 درصد رشد کرد. اینها اعداد بزرگی هستند.
- گاهی مطالبی در مورد رابطه جنسی آزاد در مطبوعات منتشر می شود. آیا تبلیغات در مطبوعات و تلویزیون کشور عادی است؟ ما به عنوان یک جامعه از چه عبارات و رویکردهایی مصونیت نگرفته ایم؟
- کرت لوین روانشناس، رئیس مرکز تحقیقاتی "استنفورد" وابسته به دانشگاه استنفورد وجود دارد. وی کتابی در 700 صفحه منتشر کرده است. نام: "5 روش مدیریت کشورهای در حال توسعه و جهان سوم". این 5 روش چیست؟
ترویج رابطه جنسی آزاد، ترویج مواد مخدر، ترویج برابری جنسیتی، اخبار جنایی در ساعات پربیننده و قانونی شدن فحشا. شما می توانید تمام این 5 روش را در آذربایجان ببینید. شما ترویج سکس آزاد را می بینید، خودتان مثال زدید.
تبلیغ مواد مخدر نیز در همه جا وجود دارد. مسائل جنسیتی یکی از موضوعات پرطرفدار در آذربایجان است. گزارش اخبار جنایی با عنوان «بیشتر بخوانید، بیشتر ببینید» ... برخی از افراد از قانونی شدن فحشا نیز صحبت می کنند.
همه اینها روش هایی برای بی ارزش کردن جامعه و کنترل آن است. در ایران هم همین ها تبلیغ شد و انقلاب اسلامی به وقوع پیوست. همین چیزها در ترکیه تبلیغ شد، کنان اورن کودتای نظامی کرد. در افغانستان هم همین تبلیغ شد و نتیجه اش را می بینید.
چه بخواهیم و چه نخواهیم چنین چیزهایی به ما موعظه می شود. این تبلیغات در نهایت منجر به یک تغییر اساسی خواهد شد. و این چرخش رادیکال جامعه را به جایی که نباید می کشاند.
افرادی که در آذربایجان ستون می نویسند و به طور کلی به روزنامه نگاری می آیند باید تا حد امکان در مورد روانشناسی و قوم شناسی آموزش ببینند. خبرنگاران باید به این موضوع توجه داشته باشند. جهل و گردش ناآگاهانه آنها را سرباز بی سلاح متفکران ضد آذربایجانی می کند.
آیا تا به حال فکر کرده اید که چرا روزنامه نگاران آذربایجانی را جمع آوری می کنند، به خارج از کشور می برند، به آنها آموزش می دهند و در مورد جنسیت درس می دهند؟ این مقدار پول صرف چه چیزی شده است؟ برای تهذیب جامعه یا برای بی ارزش شدن آن؟ به این می گویند شستشوی مغزی. هدف اصلی این است که مردم ما باورها و حقایق خود را هضم کنند. در نتیجه برای جامعه جذابیت دارد. جامعه همچنین به اطلاعاتی که از آنها دریافت می کند اشاره می کند.
- همجنس گرایی در لیست بیماری های سازمان بهداشت جهانی نیست. من به عنوان یک روانشناس می خواهم نظر شما را بدانم. آیا همجنس گرایی یک بیماری است یا یک عادت اکتسابی؟
- اشکال ارگانیک و روانی همجنس گرایی وجود دارد. ارگانیک به این معنی است که کودک به صورت مذکر یا ماده متولد می شود. عوامل روانی نیز وجود دارد. عوامل ناشی از عدم اعتماد به نفس روانی پسران و آسیب های دختران. تغییر جنسیت متفاوت است، آبی و لزبینیسم متفاوت است. کبودی و لزبینیسم از اختلالات روانی هستند. زمانی که یک روانشناس حرفه ای کار می کند، می توان این را از بین برد. تاکنون 10 بیمار از این دست داشته ام. ما نتوانستیم 4 را برگردانیم. این روند در یک یا دو جلسه تمام نمی شود. این یک درمان فشرده است که 9 ماه و گاهی یک سال طول می کشد. در میان کسانی که پیش من آمدند افراد متاهل، جوانان و نوجوانان بودند. بیماران من از 13 تا 39 سال سن داشتند. دلایل کسانی که ناکارآمد هستند به خودشان مربوط می شود. چون جلسات قطع شد.روانشناس خانواده
در برخی دیگر، ما به طور کامل اثر را دریافت کرده ایم. امروزه اکثر آنها تحت کنترل هستند. مشکل جدی ندارند.
انجام کاری در مورد ارگانیک غیرممکن است. چون یک اختلال هورمونی است. بیایید بگوییم که بدن یک مرد است، اما اندام تناسلی یک زن. یا بدن زن است و اندام او اندام مرد است. در عمل جهانی چنین چیزی وجود دارد که چنین افرادی پس از 18 سالگی دست به انتخاب می زنند. برای ادامه زندگی خود یا به عنوان یک زن یا به عنوان یک مرد. بنابراین درمان تغییرات هورمونی در آنها آغاز می شود.
- همجنس گرایان نیز انسان هستند، از این نظر قانون مدرن بین آنها و دیگران فرقی نمی گذارد. فشار قانونی قابل قبول نیست. اما یک چیز وجود دارد که وقتی انتقاد و واکنش عمومی علیه آنها کاهش می یابد، راحت پای خود را به مکان ها و امواج بیشتری باز می کنند و تبلیغات خود را گسترش می دهند. آیا می توان نقد و سخنان عمومی در مورد آنها را مناسب دانست؟
- من یک آشنا دارم که پروکتولوژیست است. او می گوید تا 5 سال پیش بیماران ما معمولا افراد بالای 40 سال بودند. مشکلات رکتوم، ترک ها، التهاب معمولاً بعد از 40 سالگی رخ می دهد. او می گوید امروز 4-5 پسر 11-12 ساله هر روز درخواست می دهند. آنها یا مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند یا رابطه داوطلبانه داشتند.
مردی تلویزیون تماشا می کند و می بیند که محترم ترین افراد همجنس گرا هستند. از نظر روانشناسی سعی می کند شبیه او باشد، شیوه زندگی او را دوست دارد. در آذربایجان نیز تبلیغات غیراخلاقی بسیاری از خوانندگان سرشناس از تلویزیون پخش می شود. مرد زندگی غیراخلاقی دارد، اما یکی از محترم ترین افراد است. این واقعیت که این مردان بیشتر تلویزیون را اشغال می کنند باعث می شود در بین دختران این فکر به وجود بیاید که "اگر من هم مثل او بودم، مثل او زندگی می کردم."
چه بگوییم و چه نگوییم، تصاحب آن ها از این طریق برای جوانان مشکل ایجاد می کند.
بگذارید یک مشکل دیگر را به شما بگویم. امروزه سن ناتوانی جنسی، یعنی ضعف جنسی، زیر 15 سالگی یک مشکل بسیار جدی است. آیا یکی از دلایل این امر را می دانید؟ مدل لباس زنانه. در دوره رشد هورمونی نوجوانی، در غیاب اشباع بصری، مغز خود خیال پردازی می کند و این خیال پردازی ها فعالیت هورمونی آن را افزایش می دهد. رشد جنسی طبیعی همراه با آن است. و اکنون دیگر نیازی به خیال پردازی در نوجوانان نیست. آنها به خیابان می روند، او به وضوح تمام ابعاد بدن زن را می بیند. بنابراین، به اشباع بصری می رسد و فعال شدن هورمونی آن با سرعت رشد مطابقت ندارد.
امروزه پسرها عمدتاً 3 مشکل در مسائل جنسی دارند. اولین مورد انزال زودرس است. انزال حتی بدون وارد شدن به هیچ رابطه ای اتفاق می افتد. دومی ناتوانی جنسی است. سوم همجنس گرایی است.
این 3 مشکل از مشکلات جدی در بین نوجوانان است. از آنجا که آنها سیری بصری را تجربه می کنند، رشد جنسی به طور طبیعی پیش نمی رود.
روانشناس خانواده
روانشناسی 2019/04/04 4922
- معلم تاریل، شما روانشناس خانواده هستید. آیا روانشناس خانواده می تواند نقش مهمی در حفظ خانواده در آذربایجان داشته باشد؟
- روانشناس خانواده رشته جدیدی در آذربایجان است. مردم هنوز بر کلیشه های مربوط به خانواده غلبه نکرده اند. آنها هنوز فکر می کنند که نباید دخالت بیرونی در خانواده وجود داشته باشد. اما قدمت روانشناس خانواده در دنیا بیش از 100 سال است. به طور رسمی، روانشناسی خانواده در دهه 50 شروع شد. پس از این دوره طیف بسیار جدی در آمریکا، اروپا و کشورهای توسعه یافته دریافت کرد. روانشناسی خانواده چند سالی است که در آذربایجان شکل گرفته است. به همین دلیل است که افراد به صورت جداگانه به روانشناسان مراجعه می کنند. برای اولین بار در آذربایجان، 2 نفر در رشته روان درمانی خانواده تحصیل و تخصص گرفتند - من و النارا بخشی.
ما سعی کردیم پایه روانشناسی خانواده و خانواده درمانی را در آذربایجان پایه ریزی کنیم. اکنون در تلاش هستیم تا این حوزه را توسعه دهیم و مردم را در این زمینه آگاه کنیم.
از سال 2014 تا 2015، من با بیش از 100 خانواده در جایی در آذربایجان کار کرده ام. مشکلات در همه آنها حل شده است. فقط یک خانواده طلاق داشتند.
- هنگام صحبت از دلایل تخریب نهادهای خانواده، مشکلات آشکارتری برجسته می شود. اما اگر عمیق تر برویم، چه دلایل دیگری می توانیم پیدا کنیم؟
- مردم آذربایجان از دلایل اصلی تخریب نهادهای خانواده بی اطلاع هستند. دلیلی که خانواده را از بین می برد، نه عدم امکان است، نه مسئله اقتصادی و نه تضاد بین آنها. دلایل از هم پاشیدن خانواده متفاوت است. اما چون مردم از این موضوع آگاه نیستند، پرخاشگری ناشی از آن دلایل را به بهانه های دیگری سوق می دهند.
روانشناس خانواده
- مثلاً چه مشکلی عذر ظاهری را برمی انگیزد؟
- اولین مشکل در خانواده مربوط به رضایت جنسی است. زوج ها با هم ازدواج می کنند و در طول ازدواج، هر دو طرف از نظر جنسی جذب یکدیگر می شوند. پس از مدتی پس از ازدواج، این نیاز برطرف می شود و به ارضای می رسد. پس از رسیدن به اشباع، افراد به یکدیگر عادت می کنند. در طول دوره عادی سازی، مشکلات افزایش می یابد. با این حال، طرفین درک نمی کنند که چرا تمایل و نیاز قبلی را در رابطه با یکدیگر احساس نمی کنند.
وقتی یکی از طرفین دور می شود، طرف دیگر دیگر دلیل آن را نمی داند. آنها شروع به نوشتن آن در جای دیگری می کنند. بهانه های مختلفی می آورند.
علاوه بر این، یکی از دلایل دیگر افزایش طلاق، انتظارات غیرواقعی طرفین از یکدیگر است. فرض کنیم محیط خانواده و دیدگاه دختر و پسر متفاوت است. بیایید بگوییم که پسر از خانواده ای تحت سلطه پدر بود. در خانواده دید که پدر صاحب خانه است و آنچه پدر می گوید می رود. دختر از خانواده ای بود که تحت سلطه مادر بود. دید که حرف مادر در خانه حاکم است و مادر تصمیم می گیرد همه چیز در خانه. بنابراین دختر نیز می خواهد خانواده خود را به همین شکل ببیند و سعی می کند کنترل خانواده را در دست بگیرد. در این زمان، انتظارات غیر واقعی ظاهر می شود. زیرا هر دو طرف انتظار دارند طرف مقابل از او اطاعت کند. انتظارات غیر واقعی منجر به درگیری می شود.
یکی دیگر از دلایل فروپاشی خانواده ها، تفاوت های اجتماعی و علایق متفاوت است. فرض کنیم خانم بیشتر به سفر و کتاب علاقه دارد و ذهن فلسفی دارد. شوهرش فردی فنی است و تنها چیزی که به آن علاقه دارد فناوری است. تفاوت در علاقه منجر به عدم وجود موضوعات مشترک بین زن و شوهر می شود.
پس از مدتی ارتباطات اجتماعی بین آنها ضعیف شده و به تدریج از بین می رود. با این کار هر دوی آنها محیط خود را تشکیل می دهند و کم کم شروع به جدا شدن از یکدیگر می کنند. گفتگوی اصلی آنها در مورد مسائل خانوادگی و فرزندان است. این امکان اجتماعی شدن کامل خانواده را نمی دهد. توجه زن و شوهر به یکدیگر کاهش می یابد و یکی از طرفین یا هر دو شروع به جلب توجه در خارج می کنند. با این کار به خانواده خیانت می شود.
- گفتی با بیش از 100 خانواده کار کردی. در هر صورت شما با این کار توانسته اید الگوی خرد نهاد خانواده را در آذربایجان بسازید. الگوی فعلی خانواده در آذربایجان چیست؟
- در حال حاضر الگوی خانواده در آذربایجان یک الگوی خانواده آشفته است. زیرا آذربایجان در طول تاریخ الگوی خانواده کلاسیک داشته است. در اینجا مادر، پدر، مادربزرگ، پدربزرگ، عمه، عمو نهاد مشترک خانواده محسوب می شوند.
در جامعه مدرن، مردم مدل اروپایی را ترجیح می دهند. مدل خانواده کوچک متشکل از شوهر، زن و فرزندان در صورت وجود. نکته اینجاست که مدل کلاسیک خانواده در استخر ژنتیکی اجازه نمی دهد به سمت مدل خانواده اروپایی حرکت کنیم.
در مدل خانواده اروپایی همه مشکلات و درگیری ها در درون آن خانواده باقی می ماند. آنها سعی می کنند با یک متخصص مشکل را حل کنند. حتی اگر خانواده ها در آذربایجان تنها زندگی کنند، همه اقوام طرفین از آن خانواده مطلع هستند و همه کانال های مداخله باز است. بنابراین، ما یک مدل خانواده آشفته داریم.
- به نظر شما مدل خانواده اروپایی بهتر است؟
- نه 5 مدل خانواده وجود دارد. اولین مورد، مدل کلاسیک خانواده است. اینجا یک سلسله مراتب وجود دارد. دومی مدل خانواده اروپایی است. سومین مدل خانواده ناقص است. یعنی الگوی خانواده در قالب نبود پدر یا مادر.
چهارم زندگی در ازدواج مدنی است. پنجمین مدل خانواده، الگوی خانواده تک نفره است. یعنی با سگ و گربه اش زندگی می کند. این نیز به عنوان یک الگوی خانواده در نظر گرفته می شود.
ما همیشه یک مدل خانوادگی کلاسیک داشته ایم. همه چیز در پایه ژنتیکی ما بر اساس مدل کلاسیک خانواده است. بعد از ازدواج، پدر، مادر، خواهرمان می توانند بدون اطلاع ما به خانه ما بیایند، این طبیعی است. در مدل خانواده اروپایی، حتی پدرتان قبل از مراجعه به خانه به شما اطلاع می دهد.
روانشناس خانواده
نسل جوان ما آرزوی الگوی خانواده اروپایی را دارد. اما ناخودآگاه یک مدل کلاسیک خانواده است. گذار به الگوی خانواده اروپایی بدون جدا شدن از مدل خانواده کلاسیک غیرممکن است. 3-5 نسل باید برای گذار به محیط خانواده لیبرال تغییر کند.
- فکر نمی کنید در جامعه ما هرج و مرج است؟
- جامعه آذربایجان از روان پریشی توده ای رنج می برد. برو بیرون به چهره مردم نگاه کن. افراد تنش، غم، غم و حالتی متفکر در چهره خود دارند. در واقع، به ندرت می توان افرادی را دید که چهره شان پر از شادی باشد. مشکل این است که جوان، پیر و میانسال در جامعه آذربایجان به یک اندازه تنش دارند. در 5 سال گذشته روند جرایم و درگیری های خانوادگی در آذربایجان رو به افزایش بوده است. همه اینها باید به شدت اجتناب شود. بنابراین باید اقدامات جامعی انجام شود. جامعه آذربایجان آشفته نیست، فقط جامعه ناامن داریم. ناامنی روان پریشی توده ای ایجاد می کند. مایه تاسف است که بگوییم جامعه آذربایجان نه خود را باور دارد و نه به دیگران.
این منجر به روان پریشی توده ای می شود و افراد نسبت به یکدیگر رادیکال تر می شوند.
- چه عواملی در لایه های عمیق روانی سندرم بی اعتمادی نهفته است؟
- آذربایجانی ها عقده حقارت دارند. قبول کنیم یا نپذیریم همین است. ما مجموعه ای از ناقصی را نسبت به خود، دولت، ملت، هویت خود زندگی می کنیم. این باعث شد فکر کنیم همه بهتر از ما هستند. در واقع اینطور نیست. همچنین ریشه های عمیقی دارد.
ما 200 سال اسیر روسیه بودیم. در این دوره ماشین ایدئولوژیک روسیه افکار «تو بد هستی»، «تو بی فایده هستی»، «چیزی به تو نمی توان اعتماد کرد» را به ناخودآگاه مردم آذربایجان تزریق کرد. در زمان روسیه تزاری آذربایجانی ها را به ارتش نمی بردند. چون کلاسی غیر قابل اعتماد به حساب می آمد.
این را از هر نظر به ما گفتند. علاوه بر این، افراد ما در اداره دولتی راه نداشتند. نتیجه این شد که عقده حقارت در مردم آذربایجان به وجود آمد. ما در آن زمان به مدت 70 سال بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بودیم. در این دوره استراتژی قبلی اعمال شد.
تا اوایل دهه 1990 در آذربایجان دو کلاس وجود داشت. اول قشر روسی زبان که آذربایجان را دوست ندارد و به آذربایجانی ها به دیده تحقیر نگاه می کند و دوم قشر آذربایجانی زبان که عقده حقارت دارد.
در آن زمان آموزش به زبان روسی معتبر تلقی می شد. چرا؟ زیرا هر چیزی که به خودی خود نباشد، حیثیتی محسوب می شود.
- از طرفی ما جامعه بسیار خودخواه هستیم. وقتی صحبت از شرف و غیرت و شرف می شود، فکر می کنیم که هیچکس مثل ما نیست. اما چرا جامعه دچار عقده حقارت چنین فکر می کند؟
- خودشیفتگی وجود دارد. این دو شکل دارد - خودشیفتگی و خودشیفتگی منفی.
خودشیفتگی واقعاً فردی خود محور است که به دیگران نگاه می کند. خودشیفتگی منفی نقاب شخصی است که خود را دوست ندارد. کسی که خودش را دوست ندارد سعی می کند خود را به همه نشان دهد که انگار خودش را دوست دارد. در خودشیفتگی، افراد خودخواه می شوند، آنها فقط به زندگی خود علاقه دارند.
در خودشیفتگی منفی، همیشه نیاز به تأیید خود وجود دارد. شرافت، غیرت، آویزان کردن، بریدن - همه اینها احساساتی هستند که در نتیجه سرکوب عقده حقارت به وجود می آیند. ما خودخواه نیستیم. مردم آذربایجان تمایلی به نزاع ندارند. ما خلاق هستیم. اما عقده حقارت، احساس تایید ما را تقویت می کند، نه خلاقیت ما را. بنابراین، پرخاشگری به وجود می آید.
هرچقدر هم که یک نفر در آذربایجان موفقیت بزرگی به دست آورده باشد، اگر او را بیرون بیاورید، کسانی که از او تعریف می کنند در میان کسانی که می خواهند او را تحقیر کنند، در اقلیت باقی می مانند. اکثر مردم می گویند "یکی از او مراقبت می کند"، "او یک مرد دارد". عقده حقارت باعث می شود که اینگونه فکر کنیم.
- معلم طریل، موضوع دیگر دلبستگی به گذشته ماست. نمیدونم چقدر درسته یا نه هنگام صحبت، بسیاری از مردم به مادربزرگ ها، پدربزرگ ها، نسل های قبل از ما اشاره می کنند. انگار هیچکدام پاک نبودند، همه پاک بودند. چرا ما نمی توانیم از شر این فکر خلاص شویم؟
- در دوره قبل از روسیه تزاری مردم ریشه های عاطفی مانند عشق و اتحاد ملی داشتند. پس از روسیه تزاری، عقده حقارت شروع به بارگیری کرد. نبرد آن دو دوران هنوز در مغز و ناخودآگاه ما ادامه دارد. زیرا ما در یک دوره به موفقیت های کافی دست یافته ایم و این گذشته ماست. این وسط یک فاصله 200 ساله وجود دارد. ما از این قطعی متواضع هستیم. لازم بود بگوییم "ما در آن خوب بودیم" تا برش را از وسط هضم کنیم. در نتیجه ما تمایل داریم به گذشته رجوع کنیم. چون هیچ موفقیت جدیدی نداریم. اگر دستاوردهای جدیدی داشته باشیم به آنها اشاره می کنیم. ببینید، یکی از مهمترین نکات ما از ابتدای آوریل 2016، مبارزات آوریل است. زیرا این موفقیت جدید ماست. با افزایش تعداد موفقیت ها و دستاوردهای ما، مشکلات حل خواهد شد. ما روی چیزهای مدرن تر تمرکز خواهیم کرد.
- دلبستگی به گذشته در برخی از فرقه های دینی نمود پیدا می کند. حتی روش زندگی و تفکر 1400 سال پیش را مثال می زنند. دین هم عقده حقارت را به مردم القا می کند؟
- حضرت محمد ضرب المثلی دارد. گفت انسان دشمن چیزی است که نمی داند. بیان بسیار زیبایی است مذهبی های رادیکال آذربایجان از 1400 سال پیش به دلیل بی اطلاعی از دین گیر افتاده اند. اسلام همیشه دین حامی توسعه بوده است. او هرگز به شما بدی نکرده است.
از قرن هفتم تا سیزدهم، بزرگترین اختراعات علم جهان به سهم جهان اسلام افتاد. بیشتر آن دانشمندان از لحاظ ملیت ترک بودند. غزالی در قرن سیزدهم مدعی شد که همه علوم در قرآن کریم آمده است و مسلمانان به علوم دیگری غیر از قرآن نیازی ندارند. افرادی که به این ادعا اعتقاد دارند در کمترین زمان شروع به تکثیر می کنند. در آن زمان یکی از بزرگترین کتابخانه ها در آتش سوخت. پس از آن اسلام شروع به افول می کند.
سپس رنسانس در جهان مسیحیت آغاز شد. وقتی به نقطه شکست جهان اسلام نگاه می کنیم، می بینیم که همه درباره همه چیز تحقیق کرده اند. بیرونی تا قطر زمین را محاسبه کرد.
دوران جدیدی از شکوفایی در اسلام از قرن نوزدهم آغاز می شود. با این حال، در قرن 19، بازگشت به علم در اسلام شکست خورد. دلیلش این بود که دنیای مسیحیت قبلاً بیدار شده بود و لوکوموتیو را تصرف کرده بودند. در نتیجه ما شروع به پیگیری آنها کردیم. ما هنوز نمی توانیم به آن لوکوموتیو برسیم.
عقده حقارت ریشه دینی است که امروزه از طریق فرقه ها به ما ابلاغ می شود. فکرش را بکنید، فرقه ها دیگران را محکوم می کنند. اگر در جایی نفرت هست، آن نفرت اول از شما سرچشمه می گیرد، ریشه در خودش دارد. در نتیجه، مشکل حل نمی شود، شما توسعه نمی دهید.
برخی می گویند دین به نابودی می انجامد. اگر اسلام یا هر دین دیگری را در حوزه روابط اجتماعی و نه الهی بررسی کنید، می بینید که جنبه های روانی بسیار جدی در آن وجود دارد.
هنگام صحبت از روابط خانوادگی در دین، اصل گوش دادن به یکدیگر مورد تاکید طرفین است. همه ادیان می گویند با خانواده خود صحبت کنید. همه مشکلات زمانی به وجود می آیند که شما صحبت نمی کنید. تعارضات بین همسران زمانی عمیق تر می شود که نمی نشینند و صحبت می کنند. برخی فکر می کنند با صحبت نکردن از تشدید درگیری اجتناب می کنند. اما فکر نمی کند که با صحبت نکردن، احساسات منفی طرف مقابل را افزایش می دهد.
- در برخی از خانواده های مذهبی به کودکان خردسال تعرض می شود و سر آنها بسته می شود. این فشارها در خانواده ما را به عنوان جامعه به کجا می برد؟
- خانواده مذهبی فرق می کند، خانواده خرافات فرق می کند. خانواده مذهبی واقعی به قول شما به فرزندشان فشار نمی آورند. چون می داند در اسلام فشاری نیست. خانواده ای که در سن 3-5 سالگی فرزندشان را مجبور به سر پوشیدن کرده اند از دین بی اطلاع هستند. آنها آن جنبه های دین را نمی بینند. آنها تحت سلطه شنیده ها هستند. خرافه در چنین اطلاعاتی سنگین است.
روانشناس خانواده
امروز یک بخش خرافی و رادیکال وجود دارد. اما آنها هرگز در آذربایجان پیروز نخواهند شد. در ذخایر ژنی مردم آذربایجان احساس آزادی وجود دارد.
چند سالی است که وهابیت در آذربایجان تبلیغ می شود. مدتی تعدادشان زیاد شد اما الان کمتر شده است. چرا که مردم آذربایجان به سمت چنین چیزهای رادیکالی نرفتند.
- یکی دیگر از تخصص های شما جنگ روانی است. جنگ های روانی در جوامع مختلف و درون یک جامعه چگونه انجام می شود؟
- همه جنگ ها سلاح های جنگ روانی هستند. این شامل جنگ های محلی، ایدئولوژیک، اقتصادی و اطلاعاتی است. اینها همه سلاح های جنگ روانی هستند. وقتی می گوییم جنگ روانی، از قدرت های نفوذی به نام تبلیغات صحبت می کنیم.
در پروپاگاندای سفید، اطلاعات واقعی با تغییر شکل به شکلی متفاوت ارائه می شود.
در تبلیغات خاکستری، درستی یا نادرستی اطلاعات به شکلی است که قابل تایید نیست. منبع نامشخص است.
تبلیغات سیاه بر افراد متمرکز است. مردان قفل کشور هدف قرار می گیرند. اینها می توانند رهبران سیاسی، اجتماعی و مذهبی کشور باشند. با تهمت زدن به این افراد می توانید باورهای مردم را بشکنید.
زمانی که بیل کلینتون رئیس جمهور آمریکا بود، آنچه را که قدرت ها به او گفته بودند، انجام نداد. در آن زمان کلینتون را با رسوایی جنسی به زانو درآوردند. این یکی از روشهای ظلم و ستم در تاریخ معاصر است.
قذافی را با تبلیغات سیاه به دشمن مردم تبدیل کردند و خود مردم او را تقسیم کردند.
- جنگ روانی اخیر علیه آذربایجان را با مثال توضیح می دهید؟
- ارمنستان در سال 1992-1993 جنگ روانی بسیار جدی علیه آذربایجان داشت. وحشیانه فاجعه خوجالی باعث ایجاد ترس در مردم ساکن در آن مناطق شد. بی اعتمادی به ارتش و دولت شکل گرفت. مردان خانواده های خود را به مناطق امن تر منتقل کردند. منطق آنها این بود که آنها را منتقل کنند و خودشان بجنگند. اما وقتی آنها را بیرون می آورید، دلیلی برای دعوا ندارید. ارمنی ها با شلیک گلوله های بسیار کم موفق شدند برخی از روستاها و ولسوالی ها را خالی کنند. همه اینها عناصر جنگ روانی است.
ضرب المثلی در تبلیغات مسلحانه وجود دارد. کشته شدن زهران کوچولو به همراه مادربزرگش در آستانه انتقال جمعیت به کوجوگ مرجانلی بود. آنها از عمد به کودک و مادربزرگش شلیک کردند. با مرگ آن افراد این ترس را در ذهن مردم ایجاد کردند که شما اینجا در امان نیستید.
این تبلیغات است که نخست وزیر ارمنستان در خانکندی جلسه بزرگی برگزار خواهد کرد. ارمنستان از مردم آذربایجان می خواهد که نسبت به قدرت کشور خود شک کنند.
بگذارید یک نمونه از تبلیغات سیاه را برای شما مثال بزنم. در اواخر دهه 1990 و اوایل دهه 2000، حمله به تمام ارزش های ذهنی آذربایجان با این ایده آغاز شد که "ذهنیت منسوخ شده است". این حملات عملاً نهاد پیری و نهاد خانواده را در آذربایجان از بین برد. تا اواخر دهه 1990 میزان طلاق در آذربایجان از 2 درصد فراتر نمی رفت اما امروزه آمار طلاق بالای 30 درصد است. این موضوع کوچکی نیست.
- بر اساس تئوری های توطئه، این نوع استراتژی ها توسط اندیشکده ها، شرکت های تحلیلی و سازمان های اطلاعاتی تدوین و اجرا می شود.
- بهتر است همه چیز را با مثال توضیح دهید. در سال 1994 مطبوعات زرد با روزنامه «اینترپارک» در آذربایجان تأسیس شد. بیشتر داستان هایی در مورد رابطه جنسی مردان متاهل و محارم وجود داشت. سپس این خبرگزاری لغو شد. پس از آن، تبلیغات گسترده بارها و دیسکوها در آذربایجان آغاز شد. اما پس از محدود شدن به 12، موضوع بسته شد.
بعدها مرحله سوم در آذربایجان آغاز شد. به طور خاص با جنبش ها و سازمان هایی که از هرج و مرج در آذربایجان حمایت می کنند شروع شد. این سازمان ها اقداماتی را انجام دادند که به روابط در آذربایجان آسیب زد و تبلیغات آنها نیز در همین راستا بود.
جنبش های "اوکی" و "دالگا" با سرمایه های جدی و کلان ایجاد شدند. از آنجایی که این گونه سازمان ها ضربات بزرگی به آذربایجان وارد کردند، پس از مدتی دولت مجبور به مسدود کردن کمک های خارجی در کشور شد.
به طور کلی، بخش NGO بزرگترین سلاح جنگ روانی بوده است. دوران NGOها در زمان دولت ریگان آغاز شد. رونالد ریگان گفت که بخش NGO ارزان تر از بخش آژانس های اطلاعاتی است.
قبلاً مثلاً برای کسب اطلاعات در مورد آذربایجان باید شبکه ای از آژانس ها ایجاد می شد که نیاز به بودجه زیادی داشت. اگر آن افراد اسیر می شدند، تمام هزینه های سرمایه گذاری شده فرو می رفت و تنش در روابط بین دولت ها ایجاد می شد.
اکنون یک روش متفاوت انتخاب شده است. آنها از طریق یکی از افراد شناخته شده خود یک NGO ایجاد می کنند. NGO اطلاعات لازم را در قالب گزارش ارائه می کند. ارزانتر هم هست.
- من نتوانستم جواب این سوال را بگیرم. چه نوع جنگ روانی در یک جامعه در جریان است؟
- می توان ضعیف ترین و پیچیده ترین بخش یک جامعه را توسعه داد. از اواخر دهه 1990 تا 2001، بخش های روسی در مدارس متوسطه در آذربایجان یکی پس از دیگری تعطیل شد. چون کسی به آنجا نمی رفت. اگر اشتباه نکنم سال 2003 یا 2004 «سال فرهنگ روسیه» در آذربایجان بود. کتابخانه ها و مراکز فرهنگی روسیه تأسیس شد. به مدت یک سال شروع به ترویج زبان روسی در آذربایجان کردند. مردم آذربایجان دوباره به بخش های روسی روی آوردند. امروزه در مدارس متوسطه جنگی آشکار علیه بخش روسیه وجود دارد. امروز، بخش روسیه دوباره به یک روند تبدیل شده است.
مقابله با جامعه با استفاده از عقده های مردمی اینگونه است. در اعراب و ایران از طریق دین با جامعه مخالفت می کنند. در کشور ما با دین نمی توانند جامعه را تجزیه کنند. بنابراین جامعه را بر اساس فرهنگ تقسیم می کنند. روسی زبانان آذربایجانی زبانان را تحقیر می بینند و آذربایجانی زبانان مجبورند از خود دفاع کنند. این درگیری مشکلات جدی ایجاد می کند.
- نقش تلویزیون ها، برنامه ها و کارشناسان ارائه شده توسط آنها در جنگ روانی چیست؟
- خیلی زیاد هستن که بخوای ترحم کنی. یک روانشناس 4 سال لیسانس و 2 سال فوق لیسانس می خواند. پس از دریافت صلاحیت، او یک برنامه دستیار 3-4 ساله را در اروپا می گذراند. پس از آن این افراد به مدت 1.5-2 سال تحت نظر متخصص هستند. پس از گذراندن این مراحل، مجاز به همکاری با افراد به عنوان روانشناس هستید. ما در مورد 11 یا 12 سال تحصیل صحبت می کنیم. یک روانشناس کمتر از یک دکتر مطالعه می کند. او حتی طیف وسیع تری از آموزش می بیند. تحصیل در رشته روانشناسی را از سال 1382 شروع کردم و آخرین آزمون کارشناسی ارشد را در ژانویه 2018 قبول شدم. من هنوز دارم میخونم بعد از آن هنوز چیزهای زیادی برای خواندن دارم.
بعضی ها فکر می کنند که روانشناس نشست، صحبت کرد و بس و بس. روانشناسان در اروپا لقب «قاتلان غیرمسلح» دارند. این نامی است که به روانشناسان در اروپا داده می شود زیرا آنها درک می کنند که چگونه می توانند یک شخص را نابود یا نجات دهند.
من یک مثال از آذربایجان می زنم. من چیزی را به شما می گویم که شخصاً از یک روانشناس شنیدم که تمام روز را از آنتن خارج نمی کند.
ما در یک مهمانی بودیم. گفت: 7-8 جلسه مشاوره گذاشتم، خسته بودم. گفتند مریض آمده، گفتم گوسفندان بیایند. یک جوان 24 ساله آمد و به من گفت که از افسردگی رنج می برد. منم خواستم شوخی کنم گفتم چرا اینجوری زندگی میکنی برو خودتو بکش. 2 روز بعد خبر خودکشی آن جوان را خواندم».
روانشناس خانواده
ببین، این یک روانشناس است. تصور کنید یکی از روانشناسان معروف آذربایجان جوانی را نابود کرده و او را به سمت خودکشی سوق داده است. اما مرد جوان با حالتی افسرده نزد آن روانشناس رفت.
هر کلمه ای که می گوییم قطعاً روی مردم تأثیر می گذارد. روانشناسی یک هنر نیست، بلکه یک روش زندگی است.
زمانی که مرحوم دایانات رضایف خودکشی کرد، در آن ماه 57 گزارش خودکشی در رسانه ها منتشر شد. هیچ یک از آنها ذکر نشد، اما بحث خودکشی دایانات رضایف حتی پس از 3 سال همچنان مطرح است. در عرض 3-4 ماه پس از خودکشی دایانات رزایف، تعداد خودکشی ها به طرز وحشتناکی افزایش یافت. پس از آن، دولت وارد عمل شد، تبلیغات علیه خودکشی انجام شد. یعنی روانشناس چنین قدرت تاثیرگذاری دارد. اکنون، اکثر ما خود را «روانشناس» می نامیم. با این حال، آنها مسئولیت این کار را درک نمی کنند.
- عوامل روانی چگونه بر بروز بیماری ها تأثیر می گذارد؟
- در سال 2006 سازمان بهداشت جهانی بیانیه ای صادر کرد که به جز بیماری های ژنتیکی، عوامل روانی عامل همه بیماری ها هستند. ایجاد بیماری های ژنتیکی به دلایل روانی نیز مرتبط است. پس از آن آمریکا و کشورهای اتحادیه اروپا دختران را تا سن 11 سالگی و پسران را تا 12 سالگی به خدمت روانشناس شخصی وادار می کنند. همه دو بار در ماه خدمات روانشناسی دریافت می کنند. به این ترتیب آنها به طور جدی از اشتباه کردن در زندگی خود جلوگیری می کنند.
در سال 2016، فرانسه نتیجه 10 ساله را اعلام کرد. در طول 10 سال، طلاق در فرانسه تقریبا 40 درصد کاهش یافته است. شاخص شادی ۲۶ درصد افزایش یافت. اقتصاد 11 درصد رشد کرد. اینها اعداد بزرگی هستند.
- گاهی مطالبی در مورد رابطه جنسی آزاد در مطبوعات منتشر می شود. آیا تبلیغات در مطبوعات و تلویزیون کشور عادی است؟ ما به عنوان یک جامعه از چه عبارات و رویکردهایی مصونیت نگرفته ایم؟
- کرت لوین روانشناس، رئیس مرکز تحقیقاتی "استنفورد" وابسته به دانشگاه استنفورد وجود دارد. وی کتابی در 700 صفحه منتشر کرده است. نام: "5 روش مدیریت کشورهای در حال توسعه و جهان سوم". این 5 روش چیست؟
ترویج رابطه جنسی آزاد، ترویج مواد مخدر، ترویج برابری جنسیتی، اخبار جنایی در ساعات پربیننده و قانونی شدن فحشا. شما می توانید تمام این 5 روش را در آذربایجان ببینید. شما ترویج سکس آزاد را می بینید، خودتان مثال زدید.
تبلیغ مواد مخدر نیز در همه جا وجود دارد. مسائل جنسیتی یکی از موضوعات پرطرفدار در آذربایجان است. گزارش اخبار جنایی با عنوان «بیشتر بخوانید، بیشتر ببینید» ... برخی از افراد از قانونی شدن فحشا نیز صحبت می کنند.
همه اینها روش هایی برای بی ارزش کردن جامعه و کنترل آن است. در ایران هم همین ها تبلیغ شد و انقلاب اسلامی به وقوع پیوست. همین چیزها در ترکیه تبلیغ شد، کنان اورن کودتای نظامی کرد. در افغانستان هم همین تبلیغ شد و نتیجه اش را می بینید.
چه بخواهیم و چه نخواهیم چنین چیزهایی به ما موعظه می شود. این تبلیغات در نهایت منجر به یک تغییر اساسی خواهد شد. و این چرخش رادیکال جامعه را به جایی که نباید می کشاند.
افرادی که در آذربایجان ستون می نویسند و به طور کلی به روزنامه نگاری می آیند باید تا حد امکان در مورد روانشناسی و قوم شناسی آموزش ببینند. خبرنگاران باید به این موضوع توجه داشته باشند. جهل و گردش ناآگاهانه آنها را سرباز بی سلاح متفکران ضد آذربایجانی می کند.
آیا تا به حال فکر کرده اید که چرا روزنامه نگاران آذربایجانی را جمع آوری می کنند، به خارج از کشور می برند، به آنها آموزش می دهند و در مورد جنسیت درس می دهند؟ این مقدار پول صرف چه چیزی شده است؟ برای تهذیب جامعه یا برای بی ارزش شدن آن؟ به این می گویند شستشوی مغزی. هدف اصلی این است که مردم ما باورها و حقایق خود را هضم کنند. در نتیجه برای جامعه جذابیت دارد. جامعه همچنین به اطلاعاتی که از آنها دریافت می کند اشاره می کند.
- همجنس گرایی در لیست بیماری های سازمان بهداشت جهانی نیست. من به عنوان یک روانشناس می خواهم نظر شما را بدانم. آیا همجنس گرایی یک بیماری است یا یک عادت اکتسابی؟
- اشکال ارگانیک و روانی همجنس گرایی وجود دارد. ارگانیک به این معنی است که کودک به صورت مذکر یا ماده متولد می شود. عوامل روانی نیز وجود دارد. عوامل ناشی از عدم اعتماد به نفس روانی پسران و آسیب های دختران. تغییر جنسیت متفاوت است، آبی و لزبینیسم متفاوت است. کبودی و لزبینیسم از اختلالات روانی هستند. زمانی که یک روانشناس حرفه ای کار می کند، می توان این را از بین برد. تاکنون 10 بیمار از این دست داشته ام. ما نتوانستیم 4 را برگردانیم. این روند در یک یا دو جلسه تمام نمی شود. این یک درمان فشرده است که 9 ماه و گاهی یک سال طول می کشد. در میان کسانی که پیش من آمدند افراد متاهل، جوانان و نوجوانان بودند. بیماران من از 13 تا 39 سال سن داشتند. دلایل کسانی که ناکارآمد هستند به خودشان مربوط می شود. چون جلسات قطع شد.روانشناس خانواده
در برخی دیگر، ما به طور کامل اثر را دریافت کرده ایم. امروزه اکثر آنها تحت کنترل هستند. مشکل جدی ندارند.
انجام کاری در مورد ارگانیک غیرممکن است. چون یک اختلال هورمونی است. بیایید بگوییم که بدن یک مرد است، اما اندام تناسلی یک زن. یا بدن زن است و اندام او اندام مرد است. در عمل جهانی چنین چیزی وجود دارد که چنین افرادی پس از 18 سالگی دست به انتخاب می زنند. برای ادامه زندگی خود یا به عنوان یک زن یا به عنوان یک مرد. بنابراین درمان تغییرات هورمونی در آنها آغاز می شود.
- همجنس گرایان نیز انسان هستند، از این نظر قانون مدرن بین آنها و دیگران فرقی نمی گذارد. فشار قانونی قابل قبول نیست. اما یک چیز وجود دارد که وقتی انتقاد و واکنش عمومی علیه آنها کاهش می یابد، راحت پای خود را به مکان ها و امواج بیشتری باز می کنند و تبلیغات خود را گسترش می دهند. آیا می توان نقد و سخنان عمومی در مورد آنها را مناسب دانست؟
- من یک آشنا دارم که پروکتولوژیست است. او می گوید تا 5 سال پیش بیماران ما معمولا افراد بالای 40 سال بودند. مشکلات رکتوم، ترک ها، التهاب معمولاً بعد از 40 سالگی رخ می دهد. او می گوید امروز 4-5 پسر 11-12 ساله هر روز درخواست می دهند. آنها یا مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند یا رابطه داوطلبانه داشتند.
مردی تلویزیون تماشا می کند و می بیند که محترم ترین افراد همجنس گرا هستند. از نظر روانشناسی سعی می کند شبیه او باشد، شیوه زندگی او را دوست دارد. در آذربایجان نیز تبلیغات غیراخلاقی بسیاری از خوانندگان سرشناس از تلویزیون پخش می شود. مرد زندگی غیراخلاقی دارد، اما یکی از محترم ترین افراد است. این واقعیت که این مردان بیشتر تلویزیون را اشغال می کنند باعث می شود در بین دختران این فکر به وجود بیاید که "اگر من هم مثل او بودم، مثل او زندگی می کردم."
چه بگوییم و چه نگوییم، تصاحب آن ها از این طریق برای جوانان مشکل ایجاد می کند.
بگذارید یک مشکل دیگر را به شما بگویم. امروزه سن ناتوانی جنسی، یعنی ضعف جنسی، زیر 15 سالگی یک مشکل بسیار جدی است. آیا یکی از دلایل این امر را می دانید؟ مدل لباس زنانه. در دوره رشد هورمونی نوجوانی، در غیاب اشباع بصری، مغز خود خیال پردازی می کند و این خیال پردازی ها فعالیت هورمونی آن را افزایش می دهد. رشد جنسی طبیعی همراه با آن است. و اکنون دیگر نیازی به خیال پردازی در نوجوانان نیست. آنها به خیابان می روند، او به وضوح تمام ابعاد بدن زن را می بیند. بنابراین، به اشباع بصری می رسد و فعال شدن هورمونی آن با سرعت رشد مطابقت ندارد.
امروزه پسرها عمدتاً 3 مشکل در مسائل جنسی دارند. اولین مورد انزال زودرس است. انزال حتی بدون وارد شدن به هیچ رابطه ای اتفاق می افتد. دومی ناتوانی جنسی است. سوم همجنس گرایی است.
این 3 مشکل از مشکلات جدی در بین نوجوانان است. از آنجا که آنها سیری بصری را تجربه می کنند، رشد جنسی به طور طبیعی پیش نمی رود.
روانشناس خانواده