02-02-2023, 12:30 PM
روانشناس خانواده
تفاوت پزشک و روان درمانگر چیست؟ و به چه کسی مراجعه می کنید؟
شما باید بتوانید متخصصی را بشناسید که می تواند وضعیت روانی شما را درمان کند (Shutterstock)
روانشناس خانواده
اگر مشکل روانی دارید، باید بتوانید متخصصی را پیدا کنید که بتواند بیماری شما را درمان کند. در گزارشی که روزنامه فرانسوی «لو فیگارو» منتشر کرد، سیسیل تبرت نویسنده میگوید که اکثر مردم تفاوت روانپزشک و رواندرمانگر را نمیدانند و به همین دلیل زمانی که نیاز به درمان یک مشکل روانی دارند، ممکن است یکی از آنها را انتخاب کنند.
روانپزشک تنها متخصص سلامت روان است که می تواند شرایط را تشخیص داده و دارو تجویز کند. دکتر امانوئل لوب، روانپزشک متخصص فارماکولوژی در بیمارستان اورسی توضیح می دهد: «ما به اختلالات عصبی که منجر به اختلالات رفتاری می شود علاقه مندیم.
همچنین بخوانید
لیست 4 مورد
لیست 1 از 4
ماهی و غذاهای دریایی سطل زباله های بقایای داروهای مصرف شده توسط بشریت هستند
لیست 2 از 4
یک دانشمند فرانسوی معانی اسرارآمیز روانی و ذهنی رویاها را فاش می کند
لیست 3 از 4
پیام های الهی در خواب.. روانکاوان، فیلسوفان و هنرمندان جهان رویا را چگونه دیدند؟
لیست 4 از 4
این مشکلات بر نیمی از کسانی که از کرونا بهبود می یابند تاثیر می گذارد و ممکن است منجر به خودکشی شود
انتهای لیست
به نوبه خود، استفان روسنیک، استاد روانشناسی در دانشگاه لیل، تأیید می کند که "روانپزشک بیماری روانی را در نتیجه عدم تعادل هورمونی یا اختلال در تبادل یونی در مغز می بیند."
سیر تکاملی روان درمانی
تا سال 2010، افتتاح کلینیک برای روان درمانی آسان بود، اما بعد از آن همه چیز تغییر کرد و این تخصص در چارچوب قرار گرفت. به عنوان مثال، در فرانسه، یک ثبت نام در آژانس های بهداشتی منطقه ای از اسامی متخصصانی که به طور قانونی مجاز به کار هستند وجود دارد.
برای اخذ مجوز، آموزش نظری روانشناسی بالینی به مدت 400 ساعت و آموزش عملی حداقل به مدت 5 ماه الزامی است. این صلاحیت محدود به دارندگان مدرک دکتری پزشکی و فوق لیسانس روانشناسی است و بر این اساس همه روانپزشکان و روانشناسان روان درمانگر نیستند.
همه روانپزشکان و روانشناسان روان درمانگر نیستند (Shutterstock)
به گفته روزنیک، "روان درمانی شاخه ای از روانشناسی است که علم رفتار است. صرف نظر از علت فیزیولوژیکی اختلال عملکرد، وظیفه روان درمانگر این است که بیماران را مجبور به اتخاذ رفتارهای عادی بدون دارو کند." در این سطح، همه چیز پیچیده می شود، زیرا ده ها زیرشاخه روان درمانی وجود دارد که از نظر علمی پشتیبانی می شود که معروف ترین آنها روانکاوی است.
دیدگاه علمی
لوب می گوید که روانکاوی فقط بر اساس نظریه ها است، بدون اینکه در معرض ارزیابی های علمی قرار گیرد، که توسط راسنیک تأیید می شود و می گوید: "روانکاوی را نمی توان به روش علمی ارزیابی کرد، زیرا اساساً بر فرضیه وجود ناخودآگاه استوار است."
روانشناس خانواده
به نوبه خود، روانپزشک ژان باپتیست الکسانیان می گوید: "یک فرد می تواند خود را به عنوان یک روانکاو نشان دهد، همانطور که می توان اعلام کرد که یک رهبر است یا دین یا فرهنگ خاصی را پذیرفته است. در روانکاوی چیزهایی وجود دارد که نامناسب به نظر می رسند. از دیدگاه من. و من گاهی اوقات آن را خطرناک میدانم، اما برای برخی افراد سودمند است. و آنچه ما از علم میدانیم این است که مراقبت از مردم و مهار آنها از نظر عاطفی بر آنها تأثیر مثبت میگذارد.»
روانکاوی را نمی توان از نظر علمی ارزیابی کرد، زیرا اساساً مبتنی بر فرضیه وجود ناخودآگاه است (شاتراستاک)
الکسانیان معتقد است که درمان های شناختی رفتاری مبتنی بر شواهد علمی اندکی است، در حالی که لوب می گوید: "مطالعات نشان داده اند که درمان شناختی رفتاری در بهبود فوبیا و اختلالات اضطرابی موثر بوده است."
به گفته انجمن رفتار درمانی و شناخت درمانی فرانسه، این ایده کمک به بیمار برای شناسایی عواملی است که باعث رنج او می شوند و اشکال تفکر، باورها و رفتارهای جانبدارانه را که باید به آنها رسیدگی کند، شناسایی کند. روزینیک می افزاید: «ما مجموعه ای از تمرینات را به بیماران پیشنهاد می کنیم تا فواید آن در سریع ترین زمان ممکن به دست آید و هدف این است که بیمار خودش را درمان کند.
پیش کی باید بری؟
بر اساس این داده ها، برای درمان مشکل روانی که از آن رنج می برید، باید به چه کسی مراجعه کنید، نزد روانپزشک یا روان درمانگر؟
به عقیده نویسنده، سؤالی که انسان باید قبل از مراجعه به هر یک از آنها از خود بپرسد این است: آیا علائمی که در او ظاهر می شود بر کیفیت زندگی او از جمله کیفیت خواب، خلق و خو و میزان عزت نفس تأثیر می گذارد؟ آیا این اغتشاشات مانع از دستیابی او به آنچه می خواهد انجام می شود؟
الکسانیان در این خصوص می گوید: «اگر اینطور باشد، شرایط لازم است در ابتدا با پزشک خانواده مشورت شود و در مرحله بعد با روانپزشک یا روانشناس مشورت شود.
لوب میگوید: «تکنیکهای حساسیت زدایی و پردازش مجدد حرکات چشم، و همچنین تمرینهای مدیتیشن و درمان شناختی-رفتاری، اغلب با هدف درمان شرایط خفیف تا متوسط انجام میشوند، در حالی که روانپزشکی با اختلالات شدید مرتبط است. این تکنیکها برای مراقبت روانشناختی مکمل هستند.
قبل از انتخاب، فرد باید از خود بپرسد که آیا علائم بر کیفیت زندگی او تأثیر می گذارد یا خیر (Shutterstock)
لوب می افزاید: «درمان رفتاری شناختی یک درمان مکمل مفید است، اما من نگران استفاده از درمان های روانشناختی فقط برای بیماران شدیداً بیمار هستم، که این یک خطای حرفه ای است.» «افرادی که دوره افسردگی دارند باید داروهای ضد افسردگی مصرف کنند، که خوب است درمانهای غیر اعتیادآور شناخته شده، علاوه بر دریافت درمان.» روانشناختی».
دکتر لوب معتقد است که روانکاوی می تواند برای افرادی مفید باشد که به طور دائم افسرده نیستند و فقط به یک مداخله جزئی نیاز دارند. دکتر الکسانیان نیز همین موضع را اتخاذ می کند، زیرا به افراد مبتلا به افسردگی و اختلالات اضطرابی توصیه نمی کند که در جلسات روانکاوی شرکت کنند.
روانشناس خانواده
خواب
چگونه و چه زمانی می دانید که باید به روانپزشک مراجعه کنید؟
چگونه و چه زمانی می دانید که باید به روانپزشک مراجعه کنید؟
جلال بر سلتی ها ، جلال بر سلتی ها
آنچه شما باید بدانید
همه ما انسانها در مواقعی سپری میکنیم که فشارهای روانی با اشکال و شدتهای مختلف را احساس میکنیم و پیش میآید که مراحلی را نیز پشت سر میگذاریم که باعث میشود کنترل زندگی روزمره و تلاش برای رسیدن به اهداف شخصی و اجتماعی خود را از دست بدهیم. گاهی اوقات ممکن است احساس کنیم که نمیتوانیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم و در درازمدت نمیتوانیم روابط انسانی عمیق و معناداری ایجاد کنیم. اما سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا انسان هر زمان که چنین فشارها و مشکلاتی را احساس می کند باید به پزشک یا روان درمانگر مراجعه کند؟
برای روشن شدن از ابتدا، هیچ تعریف قطعی و نهایی از رفتار یا شرایط "غیر طبیعی" وجود ندارد. این به دلیل ماهیت اختلالات روانی، پیچیدگی آنها و توانایی محدود ما برای درک، پیش بینی و درمان آنها است. با وجود این، انسانها در همه سطوح (در تحقیق، طبقهبندی، درک، تشخیص و درمان) جهشهای عظیمی در درک روح انسان و بیماریهای آن داشتهاند و متخصصان بیشتر توانستهاند در مورد شاخصهای کلی مورد استفاده توافق کنند. به مردم توصیه کند در صورت وجود متخصصان را بررسی کنند.
حالات روانی و رفتارهای انسان پیچیده است و از نظر شدت و تأثیر از فردی به فرد دیگر متفاوت است. به عنوان مثال، وسواس فکری (که افکار مزاحم هستند که بر خلاف میل خود به ذهن فرد می رسد) یک پدیده انسانی تلقی می شود که تقریباً در همه افراد رخ می دهد، اما به یک شکل و شدت بروز نمی کند و بنابراین لزوماً همیشه به وجود نمی آید. نیاز به مداخله پزشکی دارد. این منطق را می توان در مورد همه افکار، رفتارها و عواطف انسانی (و همچنین مواردی که ترکیبی از افکار، رفتارها و احساسات را تشکیل می دهند) اعمال کرد، زیرا طیف گسترده و گسترده ای از «نارضایت بخش» تا «راضی کننده» است. بنابراین مواردی وجود دارد که انسان به تنهایی می تواند با آنها برخورد کند و مواردی وجود دارد که جز با حضور درمانگر یا روانپزشک نمی توان با آنها برخورد کرد. چگونه بین این و آن تفاوت قائل شویم؟
در سطح رویه ای و عملی در روانپزشکی، معیارهای زیادی برای تشخیص اختلالات روانی که نیاز به درمان دارند، تعیین شده است و هر اختلال دارای علائمی است که طبق راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی باید توسط پزشک متخصص اندازه گیری و تایید شود. «DSM-V» پنجم (که مهمترین دستورالعمل برای معیارهای تشخیصی و درک بیماریها است) وجود یکی از چهار شاخص زیر - حداقل - لازمه تشخیص هر نوع اختلال روانی است:
اختلال یا زوال عمومی در زندگی، نقش ها و عملکردهای عادی یک فرد، از نظر عملی یا اجتماعی (Dysfunction).
احساس شخصی پریشانی یا رنج روانی که او نمی تواند به صورت درونی با آن مقابله کند یا با آن کنار بیاید (Distress).
خطر برای خود یا دیگران.
مشکل در رابطه فرد با دیگران، یا «انحراف» قابل توجه از هنجارهای جامعه اطراف، از جمله گستره وسیع رفتارهای قابل قبول در آن از سوی گروه های مختلف جامعه (Deviance) (1).
روانشناس خانواده
شاخص های قبلی به ما کمک می کنند تا مشخص کنیم چه چیزی طبیعی است و چه چیزی آسیب شناسی، زیرا تشخیص هیچ گونه اختلال روانی بدون نقص حداقل در یکی از این شاخص ها امکان پذیر نیست (2). عدم تعادل معمولاً در یکی از حوزه های زیر ظاهر می شود: رابطه ما با خود، روابط ما با دیگران (خواه صمیمیت، خانواده، دوستی یا معاشرت)، و رابطه ما با جامعه به طور کلی (از جمله احساس تعلق، یکپارچگی و توانایی تولید و کار کنید).
چرا مراجعه به روانپزشک مهم است؟ و چرا زود بودن مهم است؟
مراجعه به روانپزشک بسیار مهم است، زیرا در صورت وجود شک و تردید در مورد نیاز، اطمینان از خود به خود آسیبی نمی رساند و بیماری روانی - در صورت وجود - تا زمانی که مداخله درمانی تخصصی صورت نگیرد به درستی درمان نمی شود. بنابراین مشابه بیماری ها در تمام شاخه های پزشکی است و دارای یک پایه ارگانیک و فیزیکی واضح و غیرقابل انکار است، اگرچه در ویژگی گسترش آن فراتر از زیست شناسی (در تعامل با روح و جامعه، نه فقط بدن) متفاوت است.
پزشکیسازی غیرضروری شوند. ممکن است برخی احساس کنند که این شاخصها میتوانند هر رفتاری را به یک وضعیت پاتولوژیک تبدیل کنند و باعث تشخیص و )تشخیص نباید مانع مراجعه به روانپزشک در مواقع ضروری شود ، زیرا در آن همیشه چیزی وجود دارد که در برخورد با سلامت روان ضروری نیست.
علاوه بر این، فلسفه پزشکی مدرن مبتنی بر پیشگیری از بیماری قبل از وقوع در وهله اول است، یعنی اصل پزشکی پیشگیرانه که به دنبال توسعه سلامت به عنوان تکمیل یکپارچگی جسمی، روانی و اجتماعی است (همانطور که توسط سازمان بهداشت جهانی) (4)، و نه فقط عدم وجود بیماری یا ناتوانی. این فقط یک تحول در نگاه ما به سلامت نیست، بلکه نتیجه تحقیقاتی است که طی سالیان متمادی انجام شده است که پیامدهای مختلف بیماریها و همه شاخصهای سلامت اجتماعی را در صورت جستجوی پیشگیری و مداخله اولیه پزشکی در آنها بسیار مثبت نشان میدهد، به طوری که « طب پيشگيرانه» به طور كلي به يكي از شاخه هاي اساسي پزشكي تبديل شده است و اعمال وي به ساير رشته ها نيز تعميم يافت (5).
در روانپزشکی همه چیز تفاوت چندانی با هم ندارد، اما اهمیت پیشگیری و درمان زودهنگام ممکن است در آن افزایش یابد.تحقیقات بسیاری نشان داده اند که درمان زودهنگام افسردگی (در اولین یا دومین دوره آن) نتایج آینده آن را بسیار بهتر می کند . این نتایج در سراسر مطالعات ثابت است، و بنابراین برنامهها و کلینیکهای تخصصی زیادی برای ثبت موارد بیماری در دوران نوزادی، قبل از پیچیدهتر شدن و کاهش اثربخشی مداخلات درمانی ایجاد شدهاند (6).
در اینجا تصویری وجود دارد که تأثیر مداخله زودهنگام بر سطح عمومی زندگی و عملکرد افراد مبتلا به روان پریشی را نشان می دهد:
روانشناس خانواده
در نهایت، مراجعه به روانپزشک به یک معنا یک تمرین جنگی و اخلاقی است. عادی سازی این امر در مقابل جامعه منجر به پذیرش آن به مرور زمان، تشویق دیگران به انجام این کار در مواقع لزوم و کاهش انگ منفی به آنها می شود که قطعاً به کاهش آلام بشری کمک می کند.
وقتی دوران سختی را پشت سر می گذارید و مشکوک هستید که باید به روانپزشک مراجعه کنید، چه می کنید؟
اول: سعی کنید درجه بیماری خود و میزان بد بودن آن را ارزیابی کنید
سؤالات کلیدی زیر ممکن است به شما کمک کند تا آنچه را که در حال گذراندن هستید به دقت ارزیابی کنید و رفتار عادی را از غیرعادی در ارزیابی خود متمایز کنید:
آنچه در آن هستید تا چه اندازه زندگی روزمره شما را مختل می کند؟ چقدر از زمان و انرژی شما را می گیرد؟
آیا سبک زندگی، عادات و شخصیت خود را به دلیل این وضعیت تغییر داده اید؟
آیا چیزی که در آن هستید برای اطرافیانتان عجیب است؟ آیا آنها نارضایتی یا نگرانی خود را از آنچه شما در آن هستید ابراز کرده اند؟
آیا چیزی که در آن قرار دارید در کوتاه مدت و بلند مدت خطری برای خود و اطرافیانتان ایجاد می کند؟
یکی از مهم ترین مشکلاتی که برخورد با حالات مختلف روانی را دشوار می کند، عدم شناخت آن ها است و منظور از عدم آگاهی در اینجا، نامگذاری نکردن عواطف و رفتارها و عدم آگاهی از علل آن است. خود اندیشی و ایستادن در کنار خود به گونه ای که گویی آن را به عنوان موجودی جدا از خود و بدون قضاوت در مورد آن مشاهده می کنید، اولین قدم عالی به سوی راه حل است، قضاوت در مورد چیزی شاخه ای از ادراک آن است و احساسات و عواطف مانند داده هایی هستند که منتظر تحلیل منطقی و عینی باشید تا به اطلاعاتی تبدیل شود که قابل استفاده و رسیدگی باشد.
دوم: همیشه می توانید برای مشاوره حتی بدون دلایل واضح و فوری مراجعه کنید
مراجعه به پزشک لزوماً به معنای تشخیص رضایت بخش نیست. این یک واقعیت علمی و عملی است که باید به آن پی برد. همانطور که یک فرد ممکن است زمانی که علائم مربوط به قلب را احساس می کند (مانند ضربان قلب سریع یا درد قفسه سینه) برای اطمینان از وجود یا نبودن بیماری به متخصص قلب مراجعه کند، روانپزشک نیز نباید در هر فردی که به آن مراجعه می کند، بیماری را تشخیص دهد. بلکه بر روی گرفتن یک بیوگرافی کامل پاتولوژیک تمرکز می کند و قبل از تصمیم گیری در مورد وجود یا عدم وجود بیماری، پرونده را به صورت یکپارچه بررسی می کند و سپس تصمیم می گیرد که آیا مورد نیاز به تجویز درمان دارویی یا غیر دارویی دارد یا هر دو.
مراجعه به روانپزشک برای اطمینان از هر گونه نقص روانی، احساس استرس زا یا تغییر محسوس، یک عمل مراقبتی و حفظ خود است، همانطور که بخشی از حفظ و مراقبت از بدن است که بررسی های دوره ای را انجام دهیم تا اطمینان حاصل کنیم که بدن عاری از بیماری است
سوم: سعی کنید تغییراتی در سبک زندگی ایجاد کنید
دلیل افزایش شدت حالت روانی منفی گاهی اوقات در عدم تعادلی است که در عادات زندگی روزمره ایجاد می کند (مانند اختلالات خواب، عدم کنترل عادات غذایی و توقف ورزش). این سه جنبه سنگ بنای سلامت عمومی ما را تشکیل می دهند و تنظیم آنها می تواند به بهبود توانایی ما در مقاومت در برابر استرس و کاهش شدت رنج روانی (مانند افسردگی، اضطراب و غیره) کمک کند و این در بسیاری از مطالعات در سراسر جهان ثابت شده است. تاریخ.
تنظیم عادات روزانه (تغذیه سالم، ورزش و کنترل خواب) برای درمان بیماری کافی نیست، اما ممکن است به ما کمک کند تا بین شرایط روانی که نیاز به درمان تخصصی دارد از یک سو و موقعیت های استرس زا روزانه که می تواند با حفظ یک سبک زندگی سالم با آن مقابله و با آن کنار آمد.
از سوی دیگر، معرفی برخی تمرینها، مانند مدیتیشن روزانه، مدیریت زمان، وقت گذاشتن برای سرگرمیها و خودشناسی، استراحت کردن از اضطراب (مانند کار و مطالعه) و دیدن دوستان همگی میتوانند به عنوان راهبردهای مقابلهای و ایجاد انعطافپذیری کمک کنند. استرس
روانشناس خانواده
چهارم: با دوست یا فردی که به او اعتماد دارید مشورت کنید و سعی کنید تنها نباشید
حمایت اجتماعی نقش مهمی در بهبود پیامدهای اختلالات روانی دارد (7) و به طور کلی سلامت روحی و جسمی را بهبود می بخشد و تنهایی اثرات بدی بر روان انسان به ویژه در درازمدت دارد (8). . بنابراین به نظر میرسد که تنها نبودن در طول رنجهای روانی راهبرد خوبی است و اهمیت آن کمتر از تغییر سبک زندگی برای بهتر شدن نیست. البته، این بدان معنا نیست که شما در مورد رنج خود با همه کسانی که می شناسید صحبت کنید، زیرا ممکن است منجر به اثرات نامطلوب شود، اما به این معنی است که شما حلقه های اجتماعی خود را فعال نگه دارید و در صورت نیاز با فردی که به او اعتماد دارید مشورت کنید و به او اعتماد کنید. خرد و توانایی او برای کمک به شما در تصمیم گیری درست.
پنجم: به خود سخت نگیرید
زمانی که انسان در روزهای بد و سختی می گذرد، بسیار آسان است که در خود تازیانه بلغزد، سختی زندگی گاهی اوقات سخت گیری ما را به عنوان دفاعی سریع به خودمان می طلبد که تا حدودی از اضطراب مواجه شدن با حقیقت می کاهد. اما حقیقت این است که همه ما بدون استثنا مستعد ابتلا به بیماری های روانی هستیم.
این را تحقیقات بسیاری در سراسر جهان نشان می دهد (9) (10). اختلال روانی علل متعددی از جمله بیولوژیکی، روانی و اجتماعی دارد که بسیاری از آنها تحت کنترل ما نیستند و حتی اگر رفتار انسان در پیدایش این بیماری نقش داشته باشد، خوب است که نسبت به خود دلسوزی داشته باشیم و بفهمیم که چه شده است. از آنجا که خودزنی یک عمل غیرمولد است و آن را بسیار بدتر می کند.
ناگفته نماند که این امر انسان را از مسئولیت خود در قبال خود سلب نمی کند، بلکه خود مسئولیت آن چیزی است که مستلزم برخورد پخته تر از خود تازی زنی، با تفاهم و جستجوی راه حل و کمک بدون تکبر است. در چنین مواردی ارزش های مسئولیت پذیری و فروتنی آشکار می شود.
روانشناس خانواده
ششم: حتما یک پزشک یا درمانگر خوب انتخاب کنید
یک پزشک خوب شانس بهبودی و بهره مندی از روند درمانی را در سطوح مختلف افزایش می دهد. در روانپزشکی، ارزش این انتخاب افزایش مییابد، زیرا برخی از جنبههای فرآیند درمانی به مهارتهای بالینی و شخصیت خاص پزشک/درمانگر بستگی دارد. توصیه های افرادی که به آنها اعتماد دارید، بررسی های آنلاین یا خواندن بیوگرافی پزشک/درمانگر ممکن است به شما کمک کند این تصمیم را به بهترین شکل ممکن اتخاذ کنید.
هفتم: خودتان را آماده کنید و اهداف و انتظارات خود را از درمان مشخص کنید
درمان گاهی با شکست مواجه می شود، زیرا انتظارات فرد با واقعیت جلسات درمانی و آنچه که از آنها حاصل می شود مطابقت ندارد. سفر روان درمانی از برخی جنبه ها سفری سخت و طاقت فرسا است که با مواجهه مستقیم با خود و ضعف ها و کاستی های آن مشخص می شود و همچنین مستلزم آمادگی اولیه برای تغییر و مسئولیت پذیری برای پیشرفت آن برای بهتر شدن و پر کردن شکاف تخیل بین واقعیت و امید است.
این مهم است که بدانید روان درمانی دوران سختی دارد، اما قطعا ارزشش را دارد. تعهد به آن بیانگر برخوردی بالغ و مثال زدنی با مشکلی است که ممکن است گریبانگیر هر کسی شود. سعی کنید قبل از ملاقات با پزشک، سؤالات و افکار خود را آماده کنید و با او چشم اندازی در مورد امیدها و اهداف واقع بینانه ای ایجاد کنید که می توان پس از یک دوره درمان به طور کلی به آنها دست یافت. پزشک ممکن است نیاز به انجام برخی آزمایشهای آزمایشگاهی برای رد علل ارگانیکی که ممکن است علت وضعیت روانشناختی باشد، قبل از تشخیص و تدوین یک برنامه درمانی باشد.
همچنین مهم است که حقوق خود را به عنوان یک بیمار بدانید، زیرا شما از حق کامل حریم خصوصی در طول جلسات، و حق کامل محرمانه نگه داشتن اطلاعات، و همچنین برای پزشک/درمانگر برای احترام به شما و گوش دادن به شما و حق کامل دارید. این فرصت کامل را به شما می دهد تا صحبت کنید و سپس هر چیز کوچک و بزرگ مربوط به تشخیص و طرح درمان را بپرسید و درک کنید. می توانید دوست خود یا کسی که دوستش دارید را نزد پزشک ببرید، زیرا ممکن است اعتماد به نفس و راحتی بیشتری به شما بدهد.
ابزارهایی که ممکن است به شما کمک کند
ویدئو
در این ویدئو، مشاور روانپزشک دکتر. عبدالله السبعی با ارائه مفاهیم کلی، به سوالاتی در رابطه با روانپزشکی و زمان توصیه به مراجعه به پزشک پاسخ داد.
کتاب
کتاب « ذهن بیش از عاطفه» که از (Mind Over Mood) ترجمه شده توسط اساتید روانشناسی بالینی «کریستین پادسکی» و «دنیس گرین برگر» یکی از مهم ترین کتاب هایی است که مبانی درمان شناختی رفتاری را برای فرد معمولی. این شامل مثال ها و کاربردهای زیادی است که می تواند در زندگی روزمره برای کمک به غلبه بر مشکلات روانی و استرس های روزانه و نظارت بر افکار، احساسات و رفتارها به منظور کنترل آنها استفاده شود.
روانشناس خانواده
آزمایشات غربالگری عمومی
این تست جهانی و تایید شده است و در تحقیقات و گاهی اوقات در عمل پزشکی عملی استفاده می شود، اما نتایج آن قطعی نیست و تنها نشانه های کلی آن چیزی است که اندازه گیری می کند. نتیجه هر چه باشد، به آن توجه کنید و بدون نظر پزشکی متخصصان به طور کامل به آن اعتماد نکنید.
روانشناس خانواده
تفاوت پزشک و روان درمانگر چیست؟ و به چه کسی مراجعه می کنید؟
شما باید بتوانید متخصصی را بشناسید که می تواند وضعیت روانی شما را درمان کند (Shutterstock)
روانشناس خانواده
اگر مشکل روانی دارید، باید بتوانید متخصصی را پیدا کنید که بتواند بیماری شما را درمان کند. در گزارشی که روزنامه فرانسوی «لو فیگارو» منتشر کرد، سیسیل تبرت نویسنده میگوید که اکثر مردم تفاوت روانپزشک و رواندرمانگر را نمیدانند و به همین دلیل زمانی که نیاز به درمان یک مشکل روانی دارند، ممکن است یکی از آنها را انتخاب کنند.
روانپزشک تنها متخصص سلامت روان است که می تواند شرایط را تشخیص داده و دارو تجویز کند. دکتر امانوئل لوب، روانپزشک متخصص فارماکولوژی در بیمارستان اورسی توضیح می دهد: «ما به اختلالات عصبی که منجر به اختلالات رفتاری می شود علاقه مندیم.
همچنین بخوانید
لیست 4 مورد
لیست 1 از 4
ماهی و غذاهای دریایی سطل زباله های بقایای داروهای مصرف شده توسط بشریت هستند
لیست 2 از 4
یک دانشمند فرانسوی معانی اسرارآمیز روانی و ذهنی رویاها را فاش می کند
لیست 3 از 4
پیام های الهی در خواب.. روانکاوان، فیلسوفان و هنرمندان جهان رویا را چگونه دیدند؟
لیست 4 از 4
این مشکلات بر نیمی از کسانی که از کرونا بهبود می یابند تاثیر می گذارد و ممکن است منجر به خودکشی شود
انتهای لیست
به نوبه خود، استفان روسنیک، استاد روانشناسی در دانشگاه لیل، تأیید می کند که "روانپزشک بیماری روانی را در نتیجه عدم تعادل هورمونی یا اختلال در تبادل یونی در مغز می بیند."
سیر تکاملی روان درمانی
تا سال 2010، افتتاح کلینیک برای روان درمانی آسان بود، اما بعد از آن همه چیز تغییر کرد و این تخصص در چارچوب قرار گرفت. به عنوان مثال، در فرانسه، یک ثبت نام در آژانس های بهداشتی منطقه ای از اسامی متخصصانی که به طور قانونی مجاز به کار هستند وجود دارد.
برای اخذ مجوز، آموزش نظری روانشناسی بالینی به مدت 400 ساعت و آموزش عملی حداقل به مدت 5 ماه الزامی است. این صلاحیت محدود به دارندگان مدرک دکتری پزشکی و فوق لیسانس روانشناسی است و بر این اساس همه روانپزشکان و روانشناسان روان درمانگر نیستند.
همه روانپزشکان و روانشناسان روان درمانگر نیستند (Shutterstock)
به گفته روزنیک، "روان درمانی شاخه ای از روانشناسی است که علم رفتار است. صرف نظر از علت فیزیولوژیکی اختلال عملکرد، وظیفه روان درمانگر این است که بیماران را مجبور به اتخاذ رفتارهای عادی بدون دارو کند." در این سطح، همه چیز پیچیده می شود، زیرا ده ها زیرشاخه روان درمانی وجود دارد که از نظر علمی پشتیبانی می شود که معروف ترین آنها روانکاوی است.
دیدگاه علمی
لوب می گوید که روانکاوی فقط بر اساس نظریه ها است، بدون اینکه در معرض ارزیابی های علمی قرار گیرد، که توسط راسنیک تأیید می شود و می گوید: "روانکاوی را نمی توان به روش علمی ارزیابی کرد، زیرا اساساً بر فرضیه وجود ناخودآگاه استوار است."
روانشناس خانواده
به نوبه خود، روانپزشک ژان باپتیست الکسانیان می گوید: "یک فرد می تواند خود را به عنوان یک روانکاو نشان دهد، همانطور که می توان اعلام کرد که یک رهبر است یا دین یا فرهنگ خاصی را پذیرفته است. در روانکاوی چیزهایی وجود دارد که نامناسب به نظر می رسند. از دیدگاه من. و من گاهی اوقات آن را خطرناک میدانم، اما برای برخی افراد سودمند است. و آنچه ما از علم میدانیم این است که مراقبت از مردم و مهار آنها از نظر عاطفی بر آنها تأثیر مثبت میگذارد.»
روانکاوی را نمی توان از نظر علمی ارزیابی کرد، زیرا اساساً مبتنی بر فرضیه وجود ناخودآگاه است (شاتراستاک)
الکسانیان معتقد است که درمان های شناختی رفتاری مبتنی بر شواهد علمی اندکی است، در حالی که لوب می گوید: "مطالعات نشان داده اند که درمان شناختی رفتاری در بهبود فوبیا و اختلالات اضطرابی موثر بوده است."
به گفته انجمن رفتار درمانی و شناخت درمانی فرانسه، این ایده کمک به بیمار برای شناسایی عواملی است که باعث رنج او می شوند و اشکال تفکر، باورها و رفتارهای جانبدارانه را که باید به آنها رسیدگی کند، شناسایی کند. روزینیک می افزاید: «ما مجموعه ای از تمرینات را به بیماران پیشنهاد می کنیم تا فواید آن در سریع ترین زمان ممکن به دست آید و هدف این است که بیمار خودش را درمان کند.
پیش کی باید بری؟
بر اساس این داده ها، برای درمان مشکل روانی که از آن رنج می برید، باید به چه کسی مراجعه کنید، نزد روانپزشک یا روان درمانگر؟
به عقیده نویسنده، سؤالی که انسان باید قبل از مراجعه به هر یک از آنها از خود بپرسد این است: آیا علائمی که در او ظاهر می شود بر کیفیت زندگی او از جمله کیفیت خواب، خلق و خو و میزان عزت نفس تأثیر می گذارد؟ آیا این اغتشاشات مانع از دستیابی او به آنچه می خواهد انجام می شود؟
الکسانیان در این خصوص می گوید: «اگر اینطور باشد، شرایط لازم است در ابتدا با پزشک خانواده مشورت شود و در مرحله بعد با روانپزشک یا روانشناس مشورت شود.
لوب میگوید: «تکنیکهای حساسیت زدایی و پردازش مجدد حرکات چشم، و همچنین تمرینهای مدیتیشن و درمان شناختی-رفتاری، اغلب با هدف درمان شرایط خفیف تا متوسط انجام میشوند، در حالی که روانپزشکی با اختلالات شدید مرتبط است. این تکنیکها برای مراقبت روانشناختی مکمل هستند.
قبل از انتخاب، فرد باید از خود بپرسد که آیا علائم بر کیفیت زندگی او تأثیر می گذارد یا خیر (Shutterstock)
لوب می افزاید: «درمان رفتاری شناختی یک درمان مکمل مفید است، اما من نگران استفاده از درمان های روانشناختی فقط برای بیماران شدیداً بیمار هستم، که این یک خطای حرفه ای است.» «افرادی که دوره افسردگی دارند باید داروهای ضد افسردگی مصرف کنند، که خوب است درمانهای غیر اعتیادآور شناخته شده، علاوه بر دریافت درمان.» روانشناختی».
دکتر لوب معتقد است که روانکاوی می تواند برای افرادی مفید باشد که به طور دائم افسرده نیستند و فقط به یک مداخله جزئی نیاز دارند. دکتر الکسانیان نیز همین موضع را اتخاذ می کند، زیرا به افراد مبتلا به افسردگی و اختلالات اضطرابی توصیه نمی کند که در جلسات روانکاوی شرکت کنند.
روانشناس خانواده
خواب
چگونه و چه زمانی می دانید که باید به روانپزشک مراجعه کنید؟
چگونه و چه زمانی می دانید که باید به روانپزشک مراجعه کنید؟
جلال بر سلتی ها ، جلال بر سلتی ها
آنچه شما باید بدانید
همه ما انسانها در مواقعی سپری میکنیم که فشارهای روانی با اشکال و شدتهای مختلف را احساس میکنیم و پیش میآید که مراحلی را نیز پشت سر میگذاریم که باعث میشود کنترل زندگی روزمره و تلاش برای رسیدن به اهداف شخصی و اجتماعی خود را از دست بدهیم. گاهی اوقات ممکن است احساس کنیم که نمیتوانیم با دیگران ارتباط برقرار کنیم و در درازمدت نمیتوانیم روابط انسانی عمیق و معناداری ایجاد کنیم. اما سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که آیا انسان هر زمان که چنین فشارها و مشکلاتی را احساس می کند باید به پزشک یا روان درمانگر مراجعه کند؟
برای روشن شدن از ابتدا، هیچ تعریف قطعی و نهایی از رفتار یا شرایط "غیر طبیعی" وجود ندارد. این به دلیل ماهیت اختلالات روانی، پیچیدگی آنها و توانایی محدود ما برای درک، پیش بینی و درمان آنها است. با وجود این، انسانها در همه سطوح (در تحقیق، طبقهبندی، درک، تشخیص و درمان) جهشهای عظیمی در درک روح انسان و بیماریهای آن داشتهاند و متخصصان بیشتر توانستهاند در مورد شاخصهای کلی مورد استفاده توافق کنند. به مردم توصیه کند در صورت وجود متخصصان را بررسی کنند.
حالات روانی و رفتارهای انسان پیچیده است و از نظر شدت و تأثیر از فردی به فرد دیگر متفاوت است. به عنوان مثال، وسواس فکری (که افکار مزاحم هستند که بر خلاف میل خود به ذهن فرد می رسد) یک پدیده انسانی تلقی می شود که تقریباً در همه افراد رخ می دهد، اما به یک شکل و شدت بروز نمی کند و بنابراین لزوماً همیشه به وجود نمی آید. نیاز به مداخله پزشکی دارد. این منطق را می توان در مورد همه افکار، رفتارها و عواطف انسانی (و همچنین مواردی که ترکیبی از افکار، رفتارها و احساسات را تشکیل می دهند) اعمال کرد، زیرا طیف گسترده و گسترده ای از «نارضایت بخش» تا «راضی کننده» است. بنابراین مواردی وجود دارد که انسان به تنهایی می تواند با آنها برخورد کند و مواردی وجود دارد که جز با حضور درمانگر یا روانپزشک نمی توان با آنها برخورد کرد. چگونه بین این و آن تفاوت قائل شویم؟
در سطح رویه ای و عملی در روانپزشکی، معیارهای زیادی برای تشخیص اختلالات روانی که نیاز به درمان دارند، تعیین شده است و هر اختلال دارای علائمی است که طبق راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی باید توسط پزشک متخصص اندازه گیری و تایید شود. «DSM-V» پنجم (که مهمترین دستورالعمل برای معیارهای تشخیصی و درک بیماریها است) وجود یکی از چهار شاخص زیر - حداقل - لازمه تشخیص هر نوع اختلال روانی است:
اختلال یا زوال عمومی در زندگی، نقش ها و عملکردهای عادی یک فرد، از نظر عملی یا اجتماعی (Dysfunction).
احساس شخصی پریشانی یا رنج روانی که او نمی تواند به صورت درونی با آن مقابله کند یا با آن کنار بیاید (Distress).
خطر برای خود یا دیگران.
مشکل در رابطه فرد با دیگران، یا «انحراف» قابل توجه از هنجارهای جامعه اطراف، از جمله گستره وسیع رفتارهای قابل قبول در آن از سوی گروه های مختلف جامعه (Deviance) (1).
روانشناس خانواده
شاخص های قبلی به ما کمک می کنند تا مشخص کنیم چه چیزی طبیعی است و چه چیزی آسیب شناسی، زیرا تشخیص هیچ گونه اختلال روانی بدون نقص حداقل در یکی از این شاخص ها امکان پذیر نیست (2). عدم تعادل معمولاً در یکی از حوزه های زیر ظاهر می شود: رابطه ما با خود، روابط ما با دیگران (خواه صمیمیت، خانواده، دوستی یا معاشرت)، و رابطه ما با جامعه به طور کلی (از جمله احساس تعلق، یکپارچگی و توانایی تولید و کار کنید).
چرا مراجعه به روانپزشک مهم است؟ و چرا زود بودن مهم است؟
مراجعه به روانپزشک بسیار مهم است، زیرا در صورت وجود شک و تردید در مورد نیاز، اطمینان از خود به خود آسیبی نمی رساند و بیماری روانی - در صورت وجود - تا زمانی که مداخله درمانی تخصصی صورت نگیرد به درستی درمان نمی شود. بنابراین مشابه بیماری ها در تمام شاخه های پزشکی است و دارای یک پایه ارگانیک و فیزیکی واضح و غیرقابل انکار است، اگرچه در ویژگی گسترش آن فراتر از زیست شناسی (در تعامل با روح و جامعه، نه فقط بدن) متفاوت است.
پزشکیسازی غیرضروری شوند. ممکن است برخی احساس کنند که این شاخصها میتوانند هر رفتاری را به یک وضعیت پاتولوژیک تبدیل کنند و باعث تشخیص و )تشخیص نباید مانع مراجعه به روانپزشک در مواقع ضروری شود ، زیرا در آن همیشه چیزی وجود دارد که در برخورد با سلامت روان ضروری نیست.
علاوه بر این، فلسفه پزشکی مدرن مبتنی بر پیشگیری از بیماری قبل از وقوع در وهله اول است، یعنی اصل پزشکی پیشگیرانه که به دنبال توسعه سلامت به عنوان تکمیل یکپارچگی جسمی، روانی و اجتماعی است (همانطور که توسط سازمان بهداشت جهانی) (4)، و نه فقط عدم وجود بیماری یا ناتوانی. این فقط یک تحول در نگاه ما به سلامت نیست، بلکه نتیجه تحقیقاتی است که طی سالیان متمادی انجام شده است که پیامدهای مختلف بیماریها و همه شاخصهای سلامت اجتماعی را در صورت جستجوی پیشگیری و مداخله اولیه پزشکی در آنها بسیار مثبت نشان میدهد، به طوری که « طب پيشگيرانه» به طور كلي به يكي از شاخه هاي اساسي پزشكي تبديل شده است و اعمال وي به ساير رشته ها نيز تعميم يافت (5).
در روانپزشکی همه چیز تفاوت چندانی با هم ندارد، اما اهمیت پیشگیری و درمان زودهنگام ممکن است در آن افزایش یابد.تحقیقات بسیاری نشان داده اند که درمان زودهنگام افسردگی (در اولین یا دومین دوره آن) نتایج آینده آن را بسیار بهتر می کند . این نتایج در سراسر مطالعات ثابت است، و بنابراین برنامهها و کلینیکهای تخصصی زیادی برای ثبت موارد بیماری در دوران نوزادی، قبل از پیچیدهتر شدن و کاهش اثربخشی مداخلات درمانی ایجاد شدهاند (6).
در اینجا تصویری وجود دارد که تأثیر مداخله زودهنگام بر سطح عمومی زندگی و عملکرد افراد مبتلا به روان پریشی را نشان می دهد:
روانشناس خانواده
در نهایت، مراجعه به روانپزشک به یک معنا یک تمرین جنگی و اخلاقی است. عادی سازی این امر در مقابل جامعه منجر به پذیرش آن به مرور زمان، تشویق دیگران به انجام این کار در مواقع لزوم و کاهش انگ منفی به آنها می شود که قطعاً به کاهش آلام بشری کمک می کند.
وقتی دوران سختی را پشت سر می گذارید و مشکوک هستید که باید به روانپزشک مراجعه کنید، چه می کنید؟
اول: سعی کنید درجه بیماری خود و میزان بد بودن آن را ارزیابی کنید
سؤالات کلیدی زیر ممکن است به شما کمک کند تا آنچه را که در حال گذراندن هستید به دقت ارزیابی کنید و رفتار عادی را از غیرعادی در ارزیابی خود متمایز کنید:
آنچه در آن هستید تا چه اندازه زندگی روزمره شما را مختل می کند؟ چقدر از زمان و انرژی شما را می گیرد؟
آیا سبک زندگی، عادات و شخصیت خود را به دلیل این وضعیت تغییر داده اید؟
آیا چیزی که در آن هستید برای اطرافیانتان عجیب است؟ آیا آنها نارضایتی یا نگرانی خود را از آنچه شما در آن هستید ابراز کرده اند؟
آیا چیزی که در آن قرار دارید در کوتاه مدت و بلند مدت خطری برای خود و اطرافیانتان ایجاد می کند؟
یکی از مهم ترین مشکلاتی که برخورد با حالات مختلف روانی را دشوار می کند، عدم شناخت آن ها است و منظور از عدم آگاهی در اینجا، نامگذاری نکردن عواطف و رفتارها و عدم آگاهی از علل آن است. خود اندیشی و ایستادن در کنار خود به گونه ای که گویی آن را به عنوان موجودی جدا از خود و بدون قضاوت در مورد آن مشاهده می کنید، اولین قدم عالی به سوی راه حل است، قضاوت در مورد چیزی شاخه ای از ادراک آن است و احساسات و عواطف مانند داده هایی هستند که منتظر تحلیل منطقی و عینی باشید تا به اطلاعاتی تبدیل شود که قابل استفاده و رسیدگی باشد.
دوم: همیشه می توانید برای مشاوره حتی بدون دلایل واضح و فوری مراجعه کنید
مراجعه به پزشک لزوماً به معنای تشخیص رضایت بخش نیست. این یک واقعیت علمی و عملی است که باید به آن پی برد. همانطور که یک فرد ممکن است زمانی که علائم مربوط به قلب را احساس می کند (مانند ضربان قلب سریع یا درد قفسه سینه) برای اطمینان از وجود یا نبودن بیماری به متخصص قلب مراجعه کند، روانپزشک نیز نباید در هر فردی که به آن مراجعه می کند، بیماری را تشخیص دهد. بلکه بر روی گرفتن یک بیوگرافی کامل پاتولوژیک تمرکز می کند و قبل از تصمیم گیری در مورد وجود یا عدم وجود بیماری، پرونده را به صورت یکپارچه بررسی می کند و سپس تصمیم می گیرد که آیا مورد نیاز به تجویز درمان دارویی یا غیر دارویی دارد یا هر دو.
مراجعه به روانپزشک برای اطمینان از هر گونه نقص روانی، احساس استرس زا یا تغییر محسوس، یک عمل مراقبتی و حفظ خود است، همانطور که بخشی از حفظ و مراقبت از بدن است که بررسی های دوره ای را انجام دهیم تا اطمینان حاصل کنیم که بدن عاری از بیماری است
سوم: سعی کنید تغییراتی در سبک زندگی ایجاد کنید
دلیل افزایش شدت حالت روانی منفی گاهی اوقات در عدم تعادلی است که در عادات زندگی روزمره ایجاد می کند (مانند اختلالات خواب، عدم کنترل عادات غذایی و توقف ورزش). این سه جنبه سنگ بنای سلامت عمومی ما را تشکیل می دهند و تنظیم آنها می تواند به بهبود توانایی ما در مقاومت در برابر استرس و کاهش شدت رنج روانی (مانند افسردگی، اضطراب و غیره) کمک کند و این در بسیاری از مطالعات در سراسر جهان ثابت شده است. تاریخ.
تنظیم عادات روزانه (تغذیه سالم، ورزش و کنترل خواب) برای درمان بیماری کافی نیست، اما ممکن است به ما کمک کند تا بین شرایط روانی که نیاز به درمان تخصصی دارد از یک سو و موقعیت های استرس زا روزانه که می تواند با حفظ یک سبک زندگی سالم با آن مقابله و با آن کنار آمد.
از سوی دیگر، معرفی برخی تمرینها، مانند مدیتیشن روزانه، مدیریت زمان، وقت گذاشتن برای سرگرمیها و خودشناسی، استراحت کردن از اضطراب (مانند کار و مطالعه) و دیدن دوستان همگی میتوانند به عنوان راهبردهای مقابلهای و ایجاد انعطافپذیری کمک کنند. استرس
روانشناس خانواده
چهارم: با دوست یا فردی که به او اعتماد دارید مشورت کنید و سعی کنید تنها نباشید
حمایت اجتماعی نقش مهمی در بهبود پیامدهای اختلالات روانی دارد (7) و به طور کلی سلامت روحی و جسمی را بهبود می بخشد و تنهایی اثرات بدی بر روان انسان به ویژه در درازمدت دارد (8). . بنابراین به نظر میرسد که تنها نبودن در طول رنجهای روانی راهبرد خوبی است و اهمیت آن کمتر از تغییر سبک زندگی برای بهتر شدن نیست. البته، این بدان معنا نیست که شما در مورد رنج خود با همه کسانی که می شناسید صحبت کنید، زیرا ممکن است منجر به اثرات نامطلوب شود، اما به این معنی است که شما حلقه های اجتماعی خود را فعال نگه دارید و در صورت نیاز با فردی که به او اعتماد دارید مشورت کنید و به او اعتماد کنید. خرد و توانایی او برای کمک به شما در تصمیم گیری درست.
پنجم: به خود سخت نگیرید
زمانی که انسان در روزهای بد و سختی می گذرد، بسیار آسان است که در خود تازیانه بلغزد، سختی زندگی گاهی اوقات سخت گیری ما را به عنوان دفاعی سریع به خودمان می طلبد که تا حدودی از اضطراب مواجه شدن با حقیقت می کاهد. اما حقیقت این است که همه ما بدون استثنا مستعد ابتلا به بیماری های روانی هستیم.
این را تحقیقات بسیاری در سراسر جهان نشان می دهد (9) (10). اختلال روانی علل متعددی از جمله بیولوژیکی، روانی و اجتماعی دارد که بسیاری از آنها تحت کنترل ما نیستند و حتی اگر رفتار انسان در پیدایش این بیماری نقش داشته باشد، خوب است که نسبت به خود دلسوزی داشته باشیم و بفهمیم که چه شده است. از آنجا که خودزنی یک عمل غیرمولد است و آن را بسیار بدتر می کند.
ناگفته نماند که این امر انسان را از مسئولیت خود در قبال خود سلب نمی کند، بلکه خود مسئولیت آن چیزی است که مستلزم برخورد پخته تر از خود تازی زنی، با تفاهم و جستجوی راه حل و کمک بدون تکبر است. در چنین مواردی ارزش های مسئولیت پذیری و فروتنی آشکار می شود.
روانشناس خانواده
ششم: حتما یک پزشک یا درمانگر خوب انتخاب کنید
یک پزشک خوب شانس بهبودی و بهره مندی از روند درمانی را در سطوح مختلف افزایش می دهد. در روانپزشکی، ارزش این انتخاب افزایش مییابد، زیرا برخی از جنبههای فرآیند درمانی به مهارتهای بالینی و شخصیت خاص پزشک/درمانگر بستگی دارد. توصیه های افرادی که به آنها اعتماد دارید، بررسی های آنلاین یا خواندن بیوگرافی پزشک/درمانگر ممکن است به شما کمک کند این تصمیم را به بهترین شکل ممکن اتخاذ کنید.
هفتم: خودتان را آماده کنید و اهداف و انتظارات خود را از درمان مشخص کنید
درمان گاهی با شکست مواجه می شود، زیرا انتظارات فرد با واقعیت جلسات درمانی و آنچه که از آنها حاصل می شود مطابقت ندارد. سفر روان درمانی از برخی جنبه ها سفری سخت و طاقت فرسا است که با مواجهه مستقیم با خود و ضعف ها و کاستی های آن مشخص می شود و همچنین مستلزم آمادگی اولیه برای تغییر و مسئولیت پذیری برای پیشرفت آن برای بهتر شدن و پر کردن شکاف تخیل بین واقعیت و امید است.
این مهم است که بدانید روان درمانی دوران سختی دارد، اما قطعا ارزشش را دارد. تعهد به آن بیانگر برخوردی بالغ و مثال زدنی با مشکلی است که ممکن است گریبانگیر هر کسی شود. سعی کنید قبل از ملاقات با پزشک، سؤالات و افکار خود را آماده کنید و با او چشم اندازی در مورد امیدها و اهداف واقع بینانه ای ایجاد کنید که می توان پس از یک دوره درمان به طور کلی به آنها دست یافت. پزشک ممکن است نیاز به انجام برخی آزمایشهای آزمایشگاهی برای رد علل ارگانیکی که ممکن است علت وضعیت روانشناختی باشد، قبل از تشخیص و تدوین یک برنامه درمانی باشد.
همچنین مهم است که حقوق خود را به عنوان یک بیمار بدانید، زیرا شما از حق کامل حریم خصوصی در طول جلسات، و حق کامل محرمانه نگه داشتن اطلاعات، و همچنین برای پزشک/درمانگر برای احترام به شما و گوش دادن به شما و حق کامل دارید. این فرصت کامل را به شما می دهد تا صحبت کنید و سپس هر چیز کوچک و بزرگ مربوط به تشخیص و طرح درمان را بپرسید و درک کنید. می توانید دوست خود یا کسی که دوستش دارید را نزد پزشک ببرید، زیرا ممکن است اعتماد به نفس و راحتی بیشتری به شما بدهد.
ابزارهایی که ممکن است به شما کمک کند
ویدئو
در این ویدئو، مشاور روانپزشک دکتر. عبدالله السبعی با ارائه مفاهیم کلی، به سوالاتی در رابطه با روانپزشکی و زمان توصیه به مراجعه به پزشک پاسخ داد.
کتاب
کتاب « ذهن بیش از عاطفه» که از (Mind Over Mood) ترجمه شده توسط اساتید روانشناسی بالینی «کریستین پادسکی» و «دنیس گرین برگر» یکی از مهم ترین کتاب هایی است که مبانی درمان شناختی رفتاری را برای فرد معمولی. این شامل مثال ها و کاربردهای زیادی است که می تواند در زندگی روزمره برای کمک به غلبه بر مشکلات روانی و استرس های روزانه و نظارت بر افکار، احساسات و رفتارها به منظور کنترل آنها استفاده شود.
روانشناس خانواده
آزمایشات غربالگری عمومی
این تست جهانی و تایید شده است و در تحقیقات و گاهی اوقات در عمل پزشکی عملی استفاده می شود، اما نتایج آن قطعی نیست و تنها نشانه های کلی آن چیزی است که اندازه گیری می کند. نتیجه هر چه باشد، به آن توجه کنید و بدون نظر پزشکی متخصصان به طور کامل به آن اعتماد نکنید.
روانشناس خانواده