02-07-2020, 02:14 PM
امروز ه تحولا ت نوی ن د ر حوز ه مرطالعا ت جر م شناس ی سب ب شد ه اس ت ک ه توج ه محققی ن علوم اجتماعی و جرم شناسی به آن سوي عمل مجرمانه، یعنی قربانیان جرایم معطوف شود. بر اساس رویکردهاي قربانی محور، شرایط حاکم بر تکوین جرم و وقوع بزه دیدگی مورد بررسی و کنکاش قرار میگیرد تا بتوان جهت پیشگیري از جرم و کاهش تبعات آن گام برداشت. مقاله حاضر که مبتنی بر پژوهشی کیفی است، با استفاده از روش تحقیق کیفی و انجام مصاحبههاي عمیق با 65 زن 19 تا 60ساله تهرانی، علل بزه دیدگی زنانرا بر اساس روایت خود آنان مورد بررسی و تجزیه تحلیل قرار دهد. یافتههاي این تحقیق حاکی از آن است که زنان مصاحبه شونده عواملی نظیر: بیاحتیاطی زنان، نوع فعالیت هاي روزمره، نوع رفتار و پوشش، خشونت درحوزه خصوصی و عمومی، نا بسامانی خانوادگی و ضعف در جامعه پذیري، ناکارآمدي یا نبود قوانین حمایتی و اجتماعی، عدم آموزش روشهاي دفاع از خود، درهم ریختگی فضاي شهري، وجود مکانهاي جرم خیز و مخفی نظیر زیرگذرها و معابر تاریک، وجود نابسامنی هاي اجتماعی و اقتصادي نظیر بیکاري و فقر را در کنار ویژگی هاي فیزیولوژیک و زیستی، از جمله مهم ترین دلایل بزه دیدگی میدانند
مقدمه بحث در مورد قربانیان زمانی در حاشیه جرم شناسی مطرح میشد، اما امروزه یکی از بحثهاي مرکزي و کلیدي جرمشناسی، توجه به قربانیان و نیازهاي آنهاست. تحقیقات کمی و کیفی که در این زمینه صورت گرفته، موضوع جرم شناسی متأخر را تغییر داده است. مسئله قربانیان، مثلث سه گانه قدیمی را که بر روي جرایم، مجرمین و کنترل آنها متمرکز بود، برهم زده و جرم شناسان را وادار ساخته، این مسئلهرا تشخیص دهند که جرم عواقب دردناكتر از آنچه قابل تصور است، به دنبال دارد. قربانیان جرایم که تا به حال در فرآیند عدالت کیفري به فراموشی سپرده شده بودند، امروزه نقش کلیدي را در این فرآیند بازي میکنند. بدین جهت اکنون در میان جدیدترین معارف جرم ش ناختی، دیگر مسئله عمده مجرم نیست، بلکه بزه دیده است؛ یعنی کسی که شیوه زندگی و فعالیتهاي روزمره وي، ممکن است او را در برابر جرم آسیب 2 و راش 1 پذیر کند (یانگ به نقل از سلیمی و داوري، 1385(. 245 : اهمیت قربانی شناسی در مباحث جرم شناسی در مواردي نظیر آشکار شدن جرم و بدست آوردن نرخ جرم در سطح جامعه نمود مییابد؛ چرا که بعضی از جرایم به علت عدم شکایت قربانیان هرگز شناخته نشده و مورد رسیدگی قرار نمیگیرند. امروزه توجه به قربانیان و نیازهاي آنها در سطوح مختلف ملی و بین المللی نه تنها به لحاظ سیاسی اهمیت پیدا کرده، بلکه مورد توجه جرم شناسی قرار گرفته است. مسائلی که در حوزه قربانی شناسی میتواند مورد بحث قرار گیرد عبارتند از: ترس از جرم، فشارهایی که جرم بر روي شیوههاي زندگی دارد، تأثیر جرم بر روي قربانیان آن ها، نحوه قربانی شدن ، علل و عوامل مؤثر بر بزه دیدگی و جلوگیر ي از قربانی شدن ثانویه که می تواند راهکارهاي نوین و متفاوتی را در مبحث پیشگیري از جرم و بزه دیدگیهاي مکرر آشکار سازد. ادبیات نظري تحقیق 3 علاقمندي به بحث قربانیان سابقه تاریخی طولانی دارد. واژه قربانی شناسی اولین بار در سال 1949 توسط روانکاو آمریکایی به نا م فردریک ورتام به کار برده شد و اولین کتاب در سال 1948 توسط فردي 4 به نام ون هنتنگ نوشته شد. وي به شدت به ماهیت سنتی جرم شناسی که مجرم محور است، انتقاد می کند و معتقد است، قربانی صرفاً یک بازیگر منفعل نیست و با ارائه یک سنخ شناسی روانشناسانه معتقد است که بعضی از افراد میتوانند قربانیان مساعد باشند. مندلسون نیز در سال 1956 بر اساس درجه ي مقصر بودن، یک تقسیم بندي به شدت اخلاقی ارائه میدهد و بر روي یک طیفی از قربانیانکاملاً بیگناه تا قربانیان گنهکار بحث میکند. اگرچه تقسیم بندي وي مورد انتقادات شدیدي از سوي گروههاي مختلف از جمله فمینیست ها قرار گرفته است، ولی هدف وي تبرئه مجرمین نبوده، بلکه وي درصدد بود تا در برنامههاي پیشگیري از جرم، میزان قربانی شدن را کاهش دهد. در مجموع در حوزه قربانی شناسی میتوان بهدو نوع قربانی شناسی عمومی و کیفري اشاره کرد؛ از جمله مهمترین ویژگیهاي قربانی شناسی کیفريو محدوده آن میتوان به « ارائه دیدگاهی پویا بر پایه کنش متقابلی که در آن قربانی بازیگر منفعل نیست»، «دخیل بودن قربانی در ارتکاب جرم»، «ارائه سنخ شناسی از قربانیان»، «بررسی رابطه قربانی شناسی و جلوگیري از جرم که از موضع و منظر قربانی به مسئله نگاه میکند»، «استفاده از راه حلهاي غیر تنبیهی مانند میانجیگري براي دادن فرصتی دوباره به مجرم و قربانی»، «تعریف محدوده قربانی شناسی به وسیله قانون کیفري» و «توانمند سازي قربانی و مجرم» اشاره کرد. در مطالعات نسل اول قربانی شناسان و یا همان پایه گذاران قربانی شناسی کیفري، بعضاً فرد قربانی نیز به علت نقشی که در بزه دیدگی خود دارد، مورد سرزنش قرار گرفته که این امر از سوي بسیاري از صاحب نظران مسائل اجتماعی، از جمله فمینیستها مورد نقد قرار گرفته است. بنا بر عقیده بسیاري از منتقدین این نظریات، سرزنش قربانی در بسیاري از موارد می ،تواند زمینههایی را براي سوء استفاده و دفاع از مجرم فراهم آورد. در این خصوص، انتقادات جرم شناسان فمینیست از اهمیت خاصی برخوردار است. آنها با تأکید بر این موضوع که مجرم و قربانی به لحاظ قدرت و منزلت در یک مرتبه قرار ندارند، لذا سزاوار توجهات یکسان نمیباشند، سرزنش قربانیان را امري غیر موجه میدانند. اما در نقد دیدگاه قربانی شناسی عمومی نیز گفته میشود که تأکید بیش از حد بر حقوق قربانی، میتواند موجب گردد که بسیاري از افراد، بی رویه منزلت قربانی شدن را طلب نمایند و از طرفی از مسئولیتهاي شخصی سرباز زنند و فرهنگ شکایت و تشدید تنبیه مجرمین شایع گردد. به هر حال قربانی شناسی میدان جدیدي در مطالعات جرم شناسی است که می توان با استفاده از آن، بسیاري از تحقیقات را با محوریت این رویکرد به انجام رساند «. آشکار ساختن جرایمی که گزارش نمیشوند»، « آشکار ساختن ارقام سیاه جرم»، «تبیین نقش قربانیان در وقوع جرم»، « پرده برداري از فرآیند تکرار قربانی شدن»، «ارائه اطلاعاتی در مورد عواملی که باعث جریان قربانی شدن میشود»، «بررسی تأثیر جرم بر قربانیان»، از مهم ترین نتایج تحقیقات و پیمایشه اي انجام شده با موضوع قربانی شناسی میباشد. در سالهاي اخیر که این دسته از مطالعات مورد توجه محققان علوم اجتماعی قرار گرفته، آنان با بهکارگیري مفاهیم و نظریات متفاوت به تبیین علل بزه دیدگی و بررسی جنبههاي گوناگون آن پرداختهاند. با این حال این حوزه در کشور ما چندان مورد توجه واقع نشده است. از این رو در این تحقیق نویسندگان ضمن بررسی نظریات مطرح شده، به عنوان پیشینه تحقیق و تکیه بر نقاط ضعف و قوت آنها بر آنند تا با استعانت از این گونه نظریات عوامل مؤثر بر بزه دیدگی زنان را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهند. قابل ذکر است که انتخاب این رویکردها بعد از شناسایی متغیرهاي اکتشافی و فرضیهها در مصاحبه هاي عمیق، صورت پذیرفته است. بیان این ادبیات، جهت آشنایی با موضوع است. لازم به ذکر است که به علت ماهیت کیفی تحقیق، محققین با یک رویکرد نظري خاص و مشخص به بررسی پدیده مورد نظر نپرداختهاند، بلکه با تکیه بر مصاحبه هاي عمیق و کیفی به دنبال کشف فرضیهها و درك تجربه زیسته زنان بودهاند. اگرچه در مرحله تحلیل داده ها ، ادبیا ت نظ ر ي موضو ع ب ه عنوا ن چهارچوبهاي ارجاعی مورد استناد قرار گرفتهاند. نقش آفرینی بزه دیده در بزه دیدگی جرم شناسی اولیه با محوریت مجرمین و توجه به خصوصیات و انگیزههاي آنها شکل گرفت و به قربانیان جرایم توجه چندانی نمیشد. در سالهاي اخیر توجه به قربانیان جرایم، ویژگیها، فعالیتهاي روزمره و سبک زندگی آنها مورد توجه جرم شناسان قرار گرفته است (زدنر،2003 .(دیدگاه جدید بر این امر میپردازد که بررسی و شناخت ویژگیهاي قربانیان، به پیشگیري از جرم کمک شایان توجهی خواهد کرد، چرا که گاهی قربانیان آگاهانه یا ناآگاهانه شرایطی را ایجاد میکنند که زمینه قربانی شدن خویش را فراهم مینمایند. مندلسون با توجه به بررسی کنشهاي متقابل میان بزه دیده و بزه کار یک نوع سنخ شناسی از بزه دیدگان ارائه میدهد که عبارتند از: )1بزه د یده کاملاً بیگناه )2 بزه دیده مساعد )3 بزه دیده گنه کار، فردي است که به دنبال کنشی بزه کارانه نسبت به دیگري، خود قربانی جرمیدر این رویکرد به نقش و جایگاه قربانی و همچنین ویژگیها و شرایطی که قربانی در بزه دیدگی خویش بوجود می آورد، توجه شده و کنش و رفتار بزه دیده را در قربانی شدن خویش مهم تلقی مینماید. اگرچه نظریات مندلسون از جهاتی مورد نقد واقع شده است، اما با توج ه ب ه نظریا ت و ي و سایرین میتوان عوامل بزه دیدگی افراد، خصوصاً زنان را برشمرد: - رفتارهایی که خطر یا فرصت بزه دیدگی را افزایش میدهد، مانند رفتارهاي نسنجیده و وسوسه برانگیز بزه دیده که حاکی از دعوت و یا ترغیب باشد. - تسهیلاتی که خود بزه دیده آن را آگاهانه یا ناآگاهانه براي وقوع جرم فراهم میآورد. - صدور علائمی از سوي بزه دیده، مانند حرکات، اشارات و حالات خاص بدنی یا قرار گرفتن او در موقعیت هاي خاص که نشانه آسیب پذیري او یا استعداد بزه دیده واقع شدن او در مقابل بزه کاران است. - بی حفاظ بودن آماج بزه، هنگامی که هدف بی حفاظ باشد، حمله خواه بر ضد اشخاص و خواه بر ضد اموال، براي بزه کار آسان تراست ( بودون و بوریکاد به نقل از سلیمی و داوري، 1385 :248 .( در این رویکرد بزه دیده صرفاً یک آماج منفعل جرم نیست تا بتوان او را طعمه اي در چنگال بزه کاران تصور کرد که نقشی در مهیا ساختن زمینه وقوع آن رفتار ایفا نکرده است، بلکه علل جرم آن زمان مشخ ص خواه د ش د ک ه کن ش متقاب ل بی ن مجر م و بز ه دید ه و نقش ی ک ه آ ن د و د ر برو ز جر م بازي می کنند ، کاملاً تحلیل شود ( عبدالفتاح به نقل از سلیمی و داوري، : 1385 250 .( در این نظریه نوع رفتار بزه دیده، بیملاحظگی و شتاب زدگی، وسوسه انگیزي، ترغیب، مساعدت یا 1 فراهم نمودن تسهیلات زمینه اي براي وقوع بزه، به عنوان ابعاد اصلی نحوهي نقش آفرینی بزه دیده در بزه دیدگی خویش مطرح شده است.
مقدمه بحث در مورد قربانیان زمانی در حاشیه جرم شناسی مطرح میشد، اما امروزه یکی از بحثهاي مرکزي و کلیدي جرمشناسی، توجه به قربانیان و نیازهاي آنهاست. تحقیقات کمی و کیفی که در این زمینه صورت گرفته، موضوع جرم شناسی متأخر را تغییر داده است. مسئله قربانیان، مثلث سه گانه قدیمی را که بر روي جرایم، مجرمین و کنترل آنها متمرکز بود، برهم زده و جرم شناسان را وادار ساخته، این مسئلهرا تشخیص دهند که جرم عواقب دردناكتر از آنچه قابل تصور است، به دنبال دارد. قربانیان جرایم که تا به حال در فرآیند عدالت کیفري به فراموشی سپرده شده بودند، امروزه نقش کلیدي را در این فرآیند بازي میکنند. بدین جهت اکنون در میان جدیدترین معارف جرم ش ناختی، دیگر مسئله عمده مجرم نیست، بلکه بزه دیده است؛ یعنی کسی که شیوه زندگی و فعالیتهاي روزمره وي، ممکن است او را در برابر جرم آسیب 2 و راش 1 پذیر کند (یانگ به نقل از سلیمی و داوري، 1385(. 245 : اهمیت قربانی شناسی در مباحث جرم شناسی در مواردي نظیر آشکار شدن جرم و بدست آوردن نرخ جرم در سطح جامعه نمود مییابد؛ چرا که بعضی از جرایم به علت عدم شکایت قربانیان هرگز شناخته نشده و مورد رسیدگی قرار نمیگیرند. امروزه توجه به قربانیان و نیازهاي آنها در سطوح مختلف ملی و بین المللی نه تنها به لحاظ سیاسی اهمیت پیدا کرده، بلکه مورد توجه جرم شناسی قرار گرفته است. مسائلی که در حوزه قربانی شناسی میتواند مورد بحث قرار گیرد عبارتند از: ترس از جرم، فشارهایی که جرم بر روي شیوههاي زندگی دارد، تأثیر جرم بر روي قربانیان آن ها، نحوه قربانی شدن ، علل و عوامل مؤثر بر بزه دیدگی و جلوگیر ي از قربانی شدن ثانویه که می تواند راهکارهاي نوین و متفاوتی را در مبحث پیشگیري از جرم و بزه دیدگیهاي مکرر آشکار سازد. ادبیات نظري تحقیق 3 علاقمندي به بحث قربانیان سابقه تاریخی طولانی دارد. واژه قربانی شناسی اولین بار در سال 1949 توسط روانکاو آمریکایی به نا م فردریک ورتام به کار برده شد و اولین کتاب در سال 1948 توسط فردي 4 به نام ون هنتنگ نوشته شد. وي به شدت به ماهیت سنتی جرم شناسی که مجرم محور است، انتقاد می کند و معتقد است، قربانی صرفاً یک بازیگر منفعل نیست و با ارائه یک سنخ شناسی روانشناسانه معتقد است که بعضی از افراد میتوانند قربانیان مساعد باشند. مندلسون نیز در سال 1956 بر اساس درجه ي مقصر بودن، یک تقسیم بندي به شدت اخلاقی ارائه میدهد و بر روي یک طیفی از قربانیانکاملاً بیگناه تا قربانیان گنهکار بحث میکند. اگرچه تقسیم بندي وي مورد انتقادات شدیدي از سوي گروههاي مختلف از جمله فمینیست ها قرار گرفته است، ولی هدف وي تبرئه مجرمین نبوده، بلکه وي درصدد بود تا در برنامههاي پیشگیري از جرم، میزان قربانی شدن را کاهش دهد. در مجموع در حوزه قربانی شناسی میتوان بهدو نوع قربانی شناسی عمومی و کیفري اشاره کرد؛ از جمله مهمترین ویژگیهاي قربانی شناسی کیفريو محدوده آن میتوان به « ارائه دیدگاهی پویا بر پایه کنش متقابلی که در آن قربانی بازیگر منفعل نیست»، «دخیل بودن قربانی در ارتکاب جرم»، «ارائه سنخ شناسی از قربانیان»، «بررسی رابطه قربانی شناسی و جلوگیري از جرم که از موضع و منظر قربانی به مسئله نگاه میکند»، «استفاده از راه حلهاي غیر تنبیهی مانند میانجیگري براي دادن فرصتی دوباره به مجرم و قربانی»، «تعریف محدوده قربانی شناسی به وسیله قانون کیفري» و «توانمند سازي قربانی و مجرم» اشاره کرد. در مطالعات نسل اول قربانی شناسان و یا همان پایه گذاران قربانی شناسی کیفري، بعضاً فرد قربانی نیز به علت نقشی که در بزه دیدگی خود دارد، مورد سرزنش قرار گرفته که این امر از سوي بسیاري از صاحب نظران مسائل اجتماعی، از جمله فمینیستها مورد نقد قرار گرفته است. بنا بر عقیده بسیاري از منتقدین این نظریات، سرزنش قربانی در بسیاري از موارد می ،تواند زمینههایی را براي سوء استفاده و دفاع از مجرم فراهم آورد. در این خصوص، انتقادات جرم شناسان فمینیست از اهمیت خاصی برخوردار است. آنها با تأکید بر این موضوع که مجرم و قربانی به لحاظ قدرت و منزلت در یک مرتبه قرار ندارند، لذا سزاوار توجهات یکسان نمیباشند، سرزنش قربانیان را امري غیر موجه میدانند. اما در نقد دیدگاه قربانی شناسی عمومی نیز گفته میشود که تأکید بیش از حد بر حقوق قربانی، میتواند موجب گردد که بسیاري از افراد، بی رویه منزلت قربانی شدن را طلب نمایند و از طرفی از مسئولیتهاي شخصی سرباز زنند و فرهنگ شکایت و تشدید تنبیه مجرمین شایع گردد. به هر حال قربانی شناسی میدان جدیدي در مطالعات جرم شناسی است که می توان با استفاده از آن، بسیاري از تحقیقات را با محوریت این رویکرد به انجام رساند «. آشکار ساختن جرایمی که گزارش نمیشوند»، « آشکار ساختن ارقام سیاه جرم»، «تبیین نقش قربانیان در وقوع جرم»، « پرده برداري از فرآیند تکرار قربانی شدن»، «ارائه اطلاعاتی در مورد عواملی که باعث جریان قربانی شدن میشود»، «بررسی تأثیر جرم بر قربانیان»، از مهم ترین نتایج تحقیقات و پیمایشه اي انجام شده با موضوع قربانی شناسی میباشد. در سالهاي اخیر که این دسته از مطالعات مورد توجه محققان علوم اجتماعی قرار گرفته، آنان با بهکارگیري مفاهیم و نظریات متفاوت به تبیین علل بزه دیدگی و بررسی جنبههاي گوناگون آن پرداختهاند. با این حال این حوزه در کشور ما چندان مورد توجه واقع نشده است. از این رو در این تحقیق نویسندگان ضمن بررسی نظریات مطرح شده، به عنوان پیشینه تحقیق و تکیه بر نقاط ضعف و قوت آنها بر آنند تا با استعانت از این گونه نظریات عوامل مؤثر بر بزه دیدگی زنان را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهند. قابل ذکر است که انتخاب این رویکردها بعد از شناسایی متغیرهاي اکتشافی و فرضیهها در مصاحبه هاي عمیق، صورت پذیرفته است. بیان این ادبیات، جهت آشنایی با موضوع است. لازم به ذکر است که به علت ماهیت کیفی تحقیق، محققین با یک رویکرد نظري خاص و مشخص به بررسی پدیده مورد نظر نپرداختهاند، بلکه با تکیه بر مصاحبه هاي عمیق و کیفی به دنبال کشف فرضیهها و درك تجربه زیسته زنان بودهاند. اگرچه در مرحله تحلیل داده ها ، ادبیا ت نظ ر ي موضو ع ب ه عنوا ن چهارچوبهاي ارجاعی مورد استناد قرار گرفتهاند. نقش آفرینی بزه دیده در بزه دیدگی جرم شناسی اولیه با محوریت مجرمین و توجه به خصوصیات و انگیزههاي آنها شکل گرفت و به قربانیان جرایم توجه چندانی نمیشد. در سالهاي اخیر توجه به قربانیان جرایم، ویژگیها، فعالیتهاي روزمره و سبک زندگی آنها مورد توجه جرم شناسان قرار گرفته است (زدنر،2003 .(دیدگاه جدید بر این امر میپردازد که بررسی و شناخت ویژگیهاي قربانیان، به پیشگیري از جرم کمک شایان توجهی خواهد کرد، چرا که گاهی قربانیان آگاهانه یا ناآگاهانه شرایطی را ایجاد میکنند که زمینه قربانی شدن خویش را فراهم مینمایند. مندلسون با توجه به بررسی کنشهاي متقابل میان بزه دیده و بزه کار یک نوع سنخ شناسی از بزه دیدگان ارائه میدهد که عبارتند از: )1بزه د یده کاملاً بیگناه )2 بزه دیده مساعد )3 بزه دیده گنه کار، فردي است که به دنبال کنشی بزه کارانه نسبت به دیگري، خود قربانی جرمیدر این رویکرد به نقش و جایگاه قربانی و همچنین ویژگیها و شرایطی که قربانی در بزه دیدگی خویش بوجود می آورد، توجه شده و کنش و رفتار بزه دیده را در قربانی شدن خویش مهم تلقی مینماید. اگرچه نظریات مندلسون از جهاتی مورد نقد واقع شده است، اما با توج ه ب ه نظریا ت و ي و سایرین میتوان عوامل بزه دیدگی افراد، خصوصاً زنان را برشمرد: - رفتارهایی که خطر یا فرصت بزه دیدگی را افزایش میدهد، مانند رفتارهاي نسنجیده و وسوسه برانگیز بزه دیده که حاکی از دعوت و یا ترغیب باشد. - تسهیلاتی که خود بزه دیده آن را آگاهانه یا ناآگاهانه براي وقوع جرم فراهم میآورد. - صدور علائمی از سوي بزه دیده، مانند حرکات، اشارات و حالات خاص بدنی یا قرار گرفتن او در موقعیت هاي خاص که نشانه آسیب پذیري او یا استعداد بزه دیده واقع شدن او در مقابل بزه کاران است. - بی حفاظ بودن آماج بزه، هنگامی که هدف بی حفاظ باشد، حمله خواه بر ضد اشخاص و خواه بر ضد اموال، براي بزه کار آسان تراست ( بودون و بوریکاد به نقل از سلیمی و داوري، 1385 :248 .( در این رویکرد بزه دیده صرفاً یک آماج منفعل جرم نیست تا بتوان او را طعمه اي در چنگال بزه کاران تصور کرد که نقشی در مهیا ساختن زمینه وقوع آن رفتار ایفا نکرده است، بلکه علل جرم آن زمان مشخ ص خواه د ش د ک ه کن ش متقاب ل بی ن مجر م و بز ه دید ه و نقش ی ک ه آ ن د و د ر برو ز جر م بازي می کنند ، کاملاً تحلیل شود ( عبدالفتاح به نقل از سلیمی و داوري، : 1385 250 .( در این نظریه نوع رفتار بزه دیده، بیملاحظگی و شتاب زدگی، وسوسه انگیزي، ترغیب، مساعدت یا 1 فراهم نمودن تسهیلات زمینه اي براي وقوع بزه، به عنوان ابعاد اصلی نحوهي نقش آفرینی بزه دیده در بزه دیدگی خویش مطرح شده است.