05-10-2018, 03:03 AM
(آخرین ویرایش: 05-10-2018, 03:09 AM، توسط fatemehghazanfariyan.)
به نقل از پورتال مشاوره و مددکاری اجتماعی صبا
حوالی سی تا چهل سالگی
فهمیدم هرچه زیستم اشتباه بود!
ادامه مطلب..
حوالی سی تا چهل سالگی
فهمیدم هرچه زیستم اشتباه بود!
حالا میفهمم …
چیزی بالاتر از سلامتی، چیزی بهتر از لحظه ی حال با اهمیت تر از شادی با ارزش تر از تخیل و در صدر همه نفسهایی که نفهمیده دم و بازدم میشدند
چیزی بالاتر از سلامتی، چیزی بهتر از لحظه ی حال با اهمیت تر از شادی با ارزش تر از تخیل و در صدر همه نفسهایی که نفهمیده دم و بازدم میشدند
حالا میفهمم …
استرس، تشویش، دلهره، ترس آزمون، ترس نتیجه، ترس کنکور، اضطراب سربازی، ترس از آینده، وحشت از عقب ماندن، دلهره تنهایی، تردیدهای مستاصل کننده، نگرانی از غربت، وحشت از غریبی، غصههای عصر جمعه، اول مهر، ۱۴ فروردین، بیکاری …
هرگز نه ماندگار بودند نه ارزش لحظههای هدر رفتهام را داشتند.
حالا میفهمم …استرس، تشویش، دلهره، ترس آزمون، ترس نتیجه، ترس کنکور، اضطراب سربازی، ترس از آینده، وحشت از عقب ماندن، دلهره تنهایی، تردیدهای مستاصل کننده، نگرانی از غربت، وحشت از غریبی، غصههای عصر جمعه، اول مهر، ۱۴ فروردین، بیکاری …
هرگز نه ماندگار بودند نه ارزش لحظههای هدر رفتهام را داشتند.
ادامه مطلب..