10-06-2017, 10:46 AM
مدیریت دولتی نوین؛ نیاز جدی جوامع
مدیریت دولتی یکی از دستاوردهای نسبتا جدیدی است که نحوه مدیریت مدیران دولتی را دست خوش دگرگونی های فراوانی کرده است. شیوه های نوین و عملگرایانه مدیریت دولتی نوین، بر کارایی و موثریت خدمت رسانی و تحول آفرینی نقش به سزایی داشته است. به رغم این که شیوه مدیریت در کشورهای توسعه یافته و حتی کشورهای درحال توسعه از شکل کلاسیک آن کاملا تغییر یافته است، در کشور ما، اما روش مدیریت کلاسیک تاکنون به صورت نهادی طرح و اجرا نگردیده است؛ برای همین میزان فساد اداری افغانستان در میان کشورهای جهان شگفتی خلق کرده است.
از سوی دیگر مدیران فرهیخته این مرز وبوم به دلیل تراکم کاری فرصتی اندی نیز برای سر زدن به کتاب های مدیریت ندارند و با این تصور که کارشان شاهکاری است در خور ستایش همچنان بر طبل سنت و کلاسیک می کوبند و پس از عمری مدیریت و تجربه همانی هستند که در سال اول کار بود و تمام. دراین نوشته شیوه تحول مدیریت از شکل کلاسیک آن به اشکال نوین پرداخته می شود، بدان امید که قابل توجه مدیران و کارگزاران گران مایه حکومتی قرار گیرد.
در یک تعریف کوتاه مدیریت دولتی را می توان دانشی خواند که برای اداره امور دولتی به کار می رود. در تعریف دیگر به کارگیری تیوریها، فرایند های مدیریتی سیاسی و حقوقی، برای انجام اختیارات حکومتی برای کل جامعه و یا بخشی از آن مدیریت دولتی گفته می شود. مدیریت دولتی یکی از پیچیده ترین و دشوارترین دانشی است که تاکنون بشر به آن دست یافته است. انتزاعی بودن، گستردگی، میان رشته ای بودن و وسیع بودن از عواملی است که آن را در سطح بالای پیچیدگی قرار داده است. مدیریت دولتی تاکنون الگوهای زیادی را پشت سر گذاشته است، که مهم ترین آن الگوی مدیریت دولتی پیشین(قدیم)، الگوی مدیریت اداره سنتی و الگوی مدیریت نوین می باشد.
الگوی مدیریت دولتی اولیه تاریخی درازی دارد، نخستین نمونه های این شیوه در چین باستان به ثبت رسیده است. پس از آن این شیوه در ایالات متحده آمریکا به کار می رفت که تا سال 1820 ادامه داشت. در ادبیات سیاسی امریکا این دواران و این شیوه مدیریت را به سیستم تاراج یاد کرده اند. عده ای زیادی از کارگزاران سیاسی و مدیران دولتی از آن حمایت می کردند و آن را بهترین روش برای استقلال، خلاقیت و تضمین برابری می دانست. قابل ذکر است که دراین سیستم، کارمندان اداره از سوی احزاب و برای مدت موقتی یعنی تا زمان حکومت حزب مورد نظر برگزیده می شد و سپس افراد حزب دیگر جانشین می شدند. این سیستم سبب هرج ومرج و وابستگی شدید اداره و سیاست گردید و سبب شد که مخالفان جدی پیدا کند.
الگوی امور سنتی با طرح و ابتکار ماکس وبر جای آنرا پر کرد. وبر خود از شاهدان سیستم تاراج بود و می دید که چگونه اداره محلی برای تاراج سرمایه های ملی و استخدام فامیلی تبدیل شده و روابط بر مقرارات و قوانین برتری یافته است. همین بود که بوروکراسی را به عنوان راه حل دشواری های مدیریت در اداره مطرح ساخت. بوروکراسی وبری نه تنها در آمریکا که در سراسر کشورها گسترش یافت و در بسیاری از کشورهای جهان سوم از جمله افغانستان تاکنون نیز همچنان مستقر و پای برجاست.
بروکراسی با وجود مزیت های اولیه خود، بسیاری از پیچیدگی های دیگر را در کار اداره خلق کرد. این دستگاه به مثابه امپراتوری در سراسر اداره چنان سنگینی از خود برجای نهاد که بسیاری از قوانین رفتاری مدرن را قابل تحمل نمود. عدم کارآمدی و کارایی، فقدان برتری فنی، انحراف از اصول تعریف شده، استخدام مادام العمر و ارتقای شغلی براساس ارشدیت از چالش های بود که بروکراسی بر اداره تحمیل کرده بود.
سرانجام با غیر تحمل شدن یوغ بوروکراسی و اشکالات متعدد آن، اندیشمندان حوزه مدیریت به دنبال شیوه های نوین بودند که در نهایت الگوی مدیریت دولتی نوین را به جریان انداختند. مدیریت دولتی نوین از نظر مبنای نظری متکی به علم اقتصاد و رویکرد مدیریت بازرگانی است. با توجه به این دو مبنای نظری، این شیوه عنوان های "مدیریت گرایی"، "دولت کارآفرین"، و "امور عمومی مبتنی بر بازار" را نیز به خود گرفت. این تنوع عنوانی نشان از پویایی شیوه نوین بود و می توانست به میزان زیادی خالق خلاقیت های افراد در چرخ مدیریت باشد.
در روش نوین، به کارگیری اصول و روش های مدیریت بازرگانی، کوچک سازی دولت، دیوان سالاری زدایی، خصوصی سازی و تمرکز زدایی از اصل های مهم به شمار می رود. مدیریت بازرگانی متکی به انجام بهترین سازوکارها برای بازدهی بالا و کسب رضایت مشتری است، چیزی که در مدیریت اداری نیز می تواند اذهان مراجعین را به خود از نظر زمانی و کیفیت بازدهی معطوف نماید. در دولت حد اقل نیز بسیاری از وظایف و مشاغل از سیطره دولت خارج و به بخش های خصوصی واگذار گردید. بخش خصوصی با توجه به رقابتی بودن آن در ارایه بهترین کیفیت در کوتاه ترین زمان ممکن تلاش می کند. در تمرکز زدایی نیز قدرت تصمیم گیری به جای ارایه کنندگان خدمات، به دریافت کنندگان واگذار شده و انگیزه برای کسب مشروعیت عمومی افزایش خیر و مصلحت عامه افزایش می یابد. این خانه تکانی سیستمی بیشتر ناشی از نوع نگاه اقتدار و مردم بود که در جوامع توسعه یافته نتایج بسیار مطلوبی برجای نهاد.
به صورت خلاصه می توان مبانی مدیریت سنتی و نوین را در تغییر مبنای نظری از بوروکراسی و جدایی اداره از سیاست، به علم اقتصاد و مدیریت بازرگانی، تغییر نقش مدیران از بروکرات ها به کارآفرینان، تغییر تاکید سیستم از فرایند ها و وردی ها به خروجی ها، تغییر انگیزه مدیران دولتی از منافع عمومی به منافع خصوصی ، تغییر میکانیزم اجرایی از بروکراسی به سیستم بازار و تغییر اندازه دولت از حد اکثری به دولت حد اقلی بر شمرد.
سخن پایان این که در کشوری که هنوز مدیریت دولتی سنتی نهادینه نشده و کارکردهای اداره از مسیر اولیه و وبر محورش به صورت کلی منحرف شده است، سخن از مدیریت دولتی نوین حرف گزافی بیش نیست. اما واقعیت امر آن است که حتی در همین دولت های جا مانده از کاروان تمدن بشری نیز، اگر توان استفاده از مزیت ها برای مردمان آن جوامع ممکن نیست، محذوریت ها و ناگزیری های حاشیه ای منفی پیامد های پدیده های نوین را اجتنابی میسر نیست. از این رو سخن گفتن از ایستایی به معنی نپرداختن هزینه های جانبی راه به جایی نمی برد.
از سوی دیگر هیچ قانون ازلی و غیر قابل اجتناب نمی توان یافت که مدیریت ساختارها و کارویژه های جوامع باید به صورت اجباری از گذرگاه هایی عبور کند که رهروان دیگر از آنها گذشته اند، هرچند داشتن تجربه عبور امری است مفید و مثمر الثمر. از این رو لازم است دولت مردان ومدیران فرهیخته کشور برای رفع نارسایی ها و زنجیرهای جبرگرای اداری غیر مفید و زیانبار اقدام جدی کرده و با مطالعه سرنوشت جوامع دیگر مجری طرح ها و مبدع ایده های رهایی بخش از گرداب فساد گسترده اداری و دیوان سالاری سنتی گردیده راهگشای شیوه های نوین مدیریت و پربار باشد.