14-03-2023, 12:57 PM
【اشتراک گذاری تجربه】 شوهرم به من خیانت کرد و به خاطر معشوقه ام از من خواست طلاق بگیرم؟ چگونه شوهر خود را با موفقیت برگردانید
بهار هرگز در جنوب دریای شمال نمی خوابد-
مشاوره ازدواج
265 نفر با پاسخ موافق بودند
مسائل مرتبط: مشکلات زناشویی در شرف فروپاشی است، خیانت روحی و جسمی شوهر، چگونه معشوقه را شکست دهیم و قلب شوهر را به دست آوریم، چگونه یک زن می تواند به طور منطقی وضعیت خیانت مرد را برگرداند، وقتی مردی خیانت می کند چه کنم و طلاق می خواهد؟
قبل از اینکه در انجمن به اشتراک گذاشتم که چگونه قدم به قدم معشوقه ام را جدا کردم و چگونه شوهرم را که در شرف طلاق بود برگردانم، معشوقه ای که کینه توز بود متوجه شد و من را به دلیل نقض حریم خصوصی گزارش داد که منجر به ممنوعیت شد. . اکنون می بینم که هنوز هموطنان زیادی هستند که با من مواجه شده اند و نمی دانند چگونه با شوهر خیانتکار خود کنار بیایند.
مشاوره ازدواج در کرج
به عنوان کسی که آنجا بوده است، عمیقا احساس می کنم! تصمیم گرفتم این روند را بازنویسی کنم، به امید اینکه بتوانم به خواهرانی که تجربه مشابهی دارند کمک کنم! ازدواج ها بی دلیل از هم نمی پاشند. قبلاً نشانه هایی را منتشر می کرد، اما ممکن است هرگز به آن توجه نکرده باشید. شما "علت" را که کاشته اید نادیده می گیرید و فقط می توانید "میوه" را که آورده اید تحمل کنید.
من دو سال است که عاشق شوهرم هستم و ده سال است ازدواج کرده ام، از عشق تا ازدواج، بهترین دورانی بود که با او تجربه کردم، یک بار فکر می کردم خوشبخت ترین زن دنیا هستم، پیاده شدم. کار می کنم و من مثل یک شاهزاده خانم پشت دوچرخه ام می ایستم و اجازه می دهم حالم با باد برقصد.
بعد از پنج سال ازدواج، وقتی آلبوم عکس های قدیمی را بیرون آوردم و عکس های رابطه قبلی را دیدم، ناگهان متوجه شدم که انگار چیزی در رابطه ما کم است و زندگی مثل آب ساده است. بعد از مدتها فکر کردن، احساس کردم که احتمالاً زیاد فکر می کنم، به نظر می رسید که همه زوج ها به یک اندازه معمولی هستند، به زودی دخترم پیش ما آمد و شغل شوهرم نیز در حال رونق بود. من قاطعانه برای مراقبت از دخترم استعفا دادم. و خودم را وقف خانه داری کردم.
اما این انتخاب نقطه عطفی برای بسیاری از مشکلات در ازدواج من شد.
نمی دانم به این دلیل است که بعد از زایمان وضعیت روحی خوبی ندارم یا اینکه ناگهان از محل کار به کارهای خانواده تغییر مکان داده ام، احساساتم به شدت ناپایدار شده است. از دست دادن عصبانیت با شوهرم راحت است، او دیر از سر کار برمیگردد، وقتی از سر کار برمیگردد بازی میکند، وقتی از سر کار برمیگردد روی مبل دراز میکشد، کفشها و جورابها را دور میاندازد و چیزهای بیاهمیت دیگر. خونه داره دیر میشه
بعداً فهمیدم که او از سرکار آمد پایین و چند نخ سیگار در ماشین کشید.از دوستان فهمیدم که این خانه کم کم دیگر منطقه آسایشی نیست. و وقتی رفتار او را دیدم، حتی بیشتر احساس افسردگی کردم. این نوع خشونت سرد مانند چاقویی است که به آرامی صبرم را از بین می برد. من فقط می توانم مدام از او عشق و احساس امنیت بخواهم، اما او روز به روز بیشتر عقب نشینی می کند. ، به آرامی من را بیگانه می کند.
مشاوره ازدواج
ناامید شده بودم و فقط می توانستم تمام عشقم را روی فرزندم بریزم، با نگاهی به دختر سه ساله دوست داشتنی و سرزنده ام آرام آرام آرام گرفتم و حالم تسکین یافت. اما صاعقه ای به سرم اصابت کرد، یک شب بهترین دوستم با عجله از من خواست بیرون بیایم و عکس های تلفن همراهش را به من نشان داد: شوهرم دست زن غریبه ای را گرفته بود و آن دو با هم از هتل بیرون آمدند. لبخند بر لبانشان ......
گوشی را برداشتم و برای تایید روی عکس زوم کردم. بهترین دوستم گفت، بدون بزرگنمایی می توانی بفهمی شوهرت است. با ناراحتی به خانه آمدم و دخترم را خواباندم. سپس روی مبل نشست و منتظر ماند تا شوهرم برگردد و توضیح دهد و به من بگوید این درست نیست.
اما شوهرم با خونسردی گفت آره خیانت کردم ببخشید.
چرا چرا اینقدر با من ظلم کردی آیا تو لایق من و دخترم هستی من چه گناهی کردم باهات بد رفتار کردم دیوونه شدم و لباسا رو به سینه شوهرم کشیدم. تو بس است، چون خیلی دردناک است، بیا طلاق بگیریم!
با شنیدن این دو کلمه طلاق ، مغزم وزوز کرد، دست از تقلا برداشتم و روی مبل لم دادم، شوهرم در اتاق مهمان خوابید و من به اتاق خوابم برگشتم، تمام شب را بیدار ماندم و بالش خوابیده بود. خیس از اشک
من او را دوست دارم، دخترم را دوست دارم، این خانواده را دوست دارم، حتی اگر ناراحتم کند، آشتی ندارم، طلاق نمی خواهم. مردی را که با جوانی ام همراهی کردم، نمی خواهم اینگونه به دیگران بسپارم. از زمان مسابقه آن شب، شوهرم یک هفته است که به خانه نیامده است و من فقط می توانم به دخترم بگویم که بابا در سفر کاری است.
مشاوره ازدواج در کرج
بعداً فهمیدم که شیائوسان قدم به قدم او را تحت فشار قرار داده و از او خواسته است که من را طلاق دهد. من به شدت گریه می کردم و نمی خواستم، بنابراین بالاخره دخترم را بیرون آوردم و قبل از رفتن منتظر ماندم تا او به دبستان برود. از آن به بعد ساکت شدم و هر بار که شوهرم برای وصلت دوباره به دخترش برمیگردد، با او به آرامی رفتار میکنم، خصومت قبلیام را برطرف میکنم، احساساتم را کنار میگذارم و سخت تلاش میکنم تا همسری مهربان و با فضیلت بسازم.
ناخواسته هر چه بیشتر تحمل می کردم و عقب نشینی می کردم، شوهرم بیشتر او را اخراج می کرد و معشوقه ام را به مجالس و تفریحات مختلف در ملاء عام می برد. بیش از یک سال از مواجهه رودررو با او خودداری کردم و سعی کردم در وی چت او را متقاعد کنم و التماس کنم که طلاق نگیرد.
(از شوهرم متواضعانه التماس می کنم که طلاق نگیرد)
این نوع ارتباط هیچ تاثیری ندارد و نتیجه اش این است که از آن دوری می کند. دلم روز به روز بیشتر عذاب می دهد و زمان رفتن دخترم به دبستان نزدیکتر می شود و از آمدن طلاق می ترسم. در این مدت نمی توانستم با او ارتباط رودررو نداشته باشم اما آمادگی روحی قوی نداشتم و دوباره کنترل احساساتم را از دست دادم و با او دعوا کردم و ارتباط آنلاین و آفلاین نداشت. من از نظر جسمی و روحی خسته شده بودم و احساس ناتوانی می کردم.
وقتی همه چیز به اینجا رسید، ازدواج نزدیک بود به هم بخورد! من از رویارویی کور خود پشیمانم. من الان 39 ساله هستم، آیا بعد از طلاق می توان زندگی من را به طور کامل ادامه داد؟ در آن مدت هر روز در میان آب و آتش زندگی می کردم. من در آن زمان تقریباً سقوط کردم! شب به طور تصادفی روی یک انجمن احساسی کلیک کردم و خواهرهای زیادی را دیدم که همین تجربه را داشتند.بعضی از آنها به دلیل درگیری و برخی به دلیل خیانت طلاق گرفتند و بدترین چیز این بود که یک شوهر یک معشوقه و یک فرزند برتر داشت. . نکته اینجاست که همه آنها با کمک عاطفی "معلم محرم" موفق شدند خانواده خود را نجات دهند. اولش باور نکردم تا اینکه در اینترنت سرچ کردم و معلوم شد که «معلم ژیکسین» یک متخصص شناخته شده در امر ترمیم ازدواج است. به ده ها هزار نفر کمک کرده تا با موفقیت خانواده های خود را بازگردانند.
الان میخوام همه چیز رو امتحان کنم بنابراین من این ذهنیت را داشتم که با اسب مرده به عنوان یک پزشک اسب زنده رفتار کنم. من اکانت وی چت معلم صمیمی را زیر پست دوست پرشور درخواست کردم. ویچت معلم صمیمی huiai0102
معلم ژیسین با پرس و جوی دقیق به مشکلات زیادی در ازدواج من اشاره کرد. و با توجه به اینکه مشکل من جدی تر است، ایشان نیز با مهربانی برایم قرار گذاشت تا شرایط را بهتر درک کنم. با اینکه میدونستم مشکل چیه ولی بازم میترسیدم بخاطر برخورد کورم دوباره شوهرم رو به آغوش معشوقه فشار بدم. بنابراین من برای کمک یک ماهه از معلم صمیمی درخواست کردم!
در طول یک ماه گذشته با پیگیری های روزانه معلم صمیمی، هر بار که همدیگر را ملاقات می کنیم و با هم کنار می آییم، نگرش شوهرم نسبت به من به تدریج تغییر کرده است، ارتباطات ما بیشتر شده و او نگران من و چشمانش شده است. با قدردانی و عشق، او به من گفت که کاملاً احساسات خود را نسبت به شیائوسان قطع کرده است و در عوض به او پیشنهاد داد که طلاق نمی خواهد. وقتی شیائوسان به خانه آمد، شوهرم با قاطعیت کنارم ایستاد و با او یک خط مشخص در مقابل من کشید.
(از معلم صمیمی صمیمانه تشکر می کنم)
من از "خارش هفت ساله" ازدواج نجات پیدا کردم، اما بالاخره نتوانستم از مشکلات زناشویی ناشی از خودم فرار کنم، پس از رهایی از این آشفتگی، حقایق زیادی را در مورد ازدواج فهمیدم، چه "آدم درستی باید باشد". در این دنیا بی وقفه است تا شما را ملاقات کند» و «آدم اشتباهی را رها کنید تا با فرد مناسب ملاقات کند» در واقع اینها سوپ مرغ سمی هستند و احتمال ملاقات شما بسیار بسیار زیاد است. کم اهمیت. خواهران، اگر زوج های اطراف خود را با دقت مشاهده کنید، متوجه می شوید که آمار طلاق در ازدواج دوم بسیار بیشتر از ازدواج اول است.
بنابراین وقتی در ازدواج مشکلاتی وجود دارد، طلاق صرفاً برای فرار و انتقال مشکلات است. در مواجهه با خیانت شوهرتان، کورکورانه احساسات خود را تحمل و ابراز نکنید، بلکه با آرامش احساسات خود را ابراز کنید. اگر سعی می کنید به طور منطقی بهبود پیدا کنید اما باز هم نتیجه نداد، پس باید فکر کنید که آیا راه و مسیر شما تا حدی حل نشده است یا خیر. نقاط کور شما
در نهایت از صمیمیت و درایت خود استفاده کنید و سپس با مهارت های ازدواج که توسط معلم صمیمی داده شده همکاری کنید. شما می توانید قلب شوهرتان را به دست آورید و ازدواج خود را از آب و آتش نجات دهید.
در آخر اطلاعات تماس معلم صمیمی را با خواهرانم به اشتراک می گذارم
او یک کارشناس و روانشناس شناخته شده مدیریت بحران ازدواج و عشق خانگی است که به امید کمک به هر خانمی که از ازدواج رنج می برد.
مشاوره ازدواج
بهار هرگز در جنوب دریای شمال نمی خوابد-
مشاوره ازدواج
265 نفر با پاسخ موافق بودند
مسائل مرتبط: مشکلات زناشویی در شرف فروپاشی است، خیانت روحی و جسمی شوهر، چگونه معشوقه را شکست دهیم و قلب شوهر را به دست آوریم، چگونه یک زن می تواند به طور منطقی وضعیت خیانت مرد را برگرداند، وقتی مردی خیانت می کند چه کنم و طلاق می خواهد؟
قبل از اینکه در انجمن به اشتراک گذاشتم که چگونه قدم به قدم معشوقه ام را جدا کردم و چگونه شوهرم را که در شرف طلاق بود برگردانم، معشوقه ای که کینه توز بود متوجه شد و من را به دلیل نقض حریم خصوصی گزارش داد که منجر به ممنوعیت شد. . اکنون می بینم که هنوز هموطنان زیادی هستند که با من مواجه شده اند و نمی دانند چگونه با شوهر خیانتکار خود کنار بیایند.
مشاوره ازدواج در کرج
به عنوان کسی که آنجا بوده است، عمیقا احساس می کنم! تصمیم گرفتم این روند را بازنویسی کنم، به امید اینکه بتوانم به خواهرانی که تجربه مشابهی دارند کمک کنم! ازدواج ها بی دلیل از هم نمی پاشند. قبلاً نشانه هایی را منتشر می کرد، اما ممکن است هرگز به آن توجه نکرده باشید. شما "علت" را که کاشته اید نادیده می گیرید و فقط می توانید "میوه" را که آورده اید تحمل کنید.
من دو سال است که عاشق شوهرم هستم و ده سال است ازدواج کرده ام، از عشق تا ازدواج، بهترین دورانی بود که با او تجربه کردم، یک بار فکر می کردم خوشبخت ترین زن دنیا هستم، پیاده شدم. کار می کنم و من مثل یک شاهزاده خانم پشت دوچرخه ام می ایستم و اجازه می دهم حالم با باد برقصد.
بعد از پنج سال ازدواج، وقتی آلبوم عکس های قدیمی را بیرون آوردم و عکس های رابطه قبلی را دیدم، ناگهان متوجه شدم که انگار چیزی در رابطه ما کم است و زندگی مثل آب ساده است. بعد از مدتها فکر کردن، احساس کردم که احتمالاً زیاد فکر می کنم، به نظر می رسید که همه زوج ها به یک اندازه معمولی هستند، به زودی دخترم پیش ما آمد و شغل شوهرم نیز در حال رونق بود. من قاطعانه برای مراقبت از دخترم استعفا دادم. و خودم را وقف خانه داری کردم.
اما این انتخاب نقطه عطفی برای بسیاری از مشکلات در ازدواج من شد.
نمی دانم به این دلیل است که بعد از زایمان وضعیت روحی خوبی ندارم یا اینکه ناگهان از محل کار به کارهای خانواده تغییر مکان داده ام، احساساتم به شدت ناپایدار شده است. از دست دادن عصبانیت با شوهرم راحت است، او دیر از سر کار برمیگردد، وقتی از سر کار برمیگردد بازی میکند، وقتی از سر کار برمیگردد روی مبل دراز میکشد، کفشها و جورابها را دور میاندازد و چیزهای بیاهمیت دیگر. خونه داره دیر میشه
بعداً فهمیدم که او از سرکار آمد پایین و چند نخ سیگار در ماشین کشید.از دوستان فهمیدم که این خانه کم کم دیگر منطقه آسایشی نیست. و وقتی رفتار او را دیدم، حتی بیشتر احساس افسردگی کردم. این نوع خشونت سرد مانند چاقویی است که به آرامی صبرم را از بین می برد. من فقط می توانم مدام از او عشق و احساس امنیت بخواهم، اما او روز به روز بیشتر عقب نشینی می کند. ، به آرامی من را بیگانه می کند.
مشاوره ازدواج
ناامید شده بودم و فقط می توانستم تمام عشقم را روی فرزندم بریزم، با نگاهی به دختر سه ساله دوست داشتنی و سرزنده ام آرام آرام آرام گرفتم و حالم تسکین یافت. اما صاعقه ای به سرم اصابت کرد، یک شب بهترین دوستم با عجله از من خواست بیرون بیایم و عکس های تلفن همراهش را به من نشان داد: شوهرم دست زن غریبه ای را گرفته بود و آن دو با هم از هتل بیرون آمدند. لبخند بر لبانشان ......
گوشی را برداشتم و برای تایید روی عکس زوم کردم. بهترین دوستم گفت، بدون بزرگنمایی می توانی بفهمی شوهرت است. با ناراحتی به خانه آمدم و دخترم را خواباندم. سپس روی مبل نشست و منتظر ماند تا شوهرم برگردد و توضیح دهد و به من بگوید این درست نیست.
اما شوهرم با خونسردی گفت آره خیانت کردم ببخشید.
چرا چرا اینقدر با من ظلم کردی آیا تو لایق من و دخترم هستی من چه گناهی کردم باهات بد رفتار کردم دیوونه شدم و لباسا رو به سینه شوهرم کشیدم. تو بس است، چون خیلی دردناک است، بیا طلاق بگیریم!
با شنیدن این دو کلمه طلاق ، مغزم وزوز کرد، دست از تقلا برداشتم و روی مبل لم دادم، شوهرم در اتاق مهمان خوابید و من به اتاق خوابم برگشتم، تمام شب را بیدار ماندم و بالش خوابیده بود. خیس از اشک
من او را دوست دارم، دخترم را دوست دارم، این خانواده را دوست دارم، حتی اگر ناراحتم کند، آشتی ندارم، طلاق نمی خواهم. مردی را که با جوانی ام همراهی کردم، نمی خواهم اینگونه به دیگران بسپارم. از زمان مسابقه آن شب، شوهرم یک هفته است که به خانه نیامده است و من فقط می توانم به دخترم بگویم که بابا در سفر کاری است.
مشاوره ازدواج در کرج
بعداً فهمیدم که شیائوسان قدم به قدم او را تحت فشار قرار داده و از او خواسته است که من را طلاق دهد. من به شدت گریه می کردم و نمی خواستم، بنابراین بالاخره دخترم را بیرون آوردم و قبل از رفتن منتظر ماندم تا او به دبستان برود. از آن به بعد ساکت شدم و هر بار که شوهرم برای وصلت دوباره به دخترش برمیگردد، با او به آرامی رفتار میکنم، خصومت قبلیام را برطرف میکنم، احساساتم را کنار میگذارم و سخت تلاش میکنم تا همسری مهربان و با فضیلت بسازم.
ناخواسته هر چه بیشتر تحمل می کردم و عقب نشینی می کردم، شوهرم بیشتر او را اخراج می کرد و معشوقه ام را به مجالس و تفریحات مختلف در ملاء عام می برد. بیش از یک سال از مواجهه رودررو با او خودداری کردم و سعی کردم در وی چت او را متقاعد کنم و التماس کنم که طلاق نگیرد.
(از شوهرم متواضعانه التماس می کنم که طلاق نگیرد)
این نوع ارتباط هیچ تاثیری ندارد و نتیجه اش این است که از آن دوری می کند. دلم روز به روز بیشتر عذاب می دهد و زمان رفتن دخترم به دبستان نزدیکتر می شود و از آمدن طلاق می ترسم. در این مدت نمی توانستم با او ارتباط رودررو نداشته باشم اما آمادگی روحی قوی نداشتم و دوباره کنترل احساساتم را از دست دادم و با او دعوا کردم و ارتباط آنلاین و آفلاین نداشت. من از نظر جسمی و روحی خسته شده بودم و احساس ناتوانی می کردم.
وقتی همه چیز به اینجا رسید، ازدواج نزدیک بود به هم بخورد! من از رویارویی کور خود پشیمانم. من الان 39 ساله هستم، آیا بعد از طلاق می توان زندگی من را به طور کامل ادامه داد؟ در آن مدت هر روز در میان آب و آتش زندگی می کردم. من در آن زمان تقریباً سقوط کردم! شب به طور تصادفی روی یک انجمن احساسی کلیک کردم و خواهرهای زیادی را دیدم که همین تجربه را داشتند.بعضی از آنها به دلیل درگیری و برخی به دلیل خیانت طلاق گرفتند و بدترین چیز این بود که یک شوهر یک معشوقه و یک فرزند برتر داشت. . نکته اینجاست که همه آنها با کمک عاطفی "معلم محرم" موفق شدند خانواده خود را نجات دهند. اولش باور نکردم تا اینکه در اینترنت سرچ کردم و معلوم شد که «معلم ژیکسین» یک متخصص شناخته شده در امر ترمیم ازدواج است. به ده ها هزار نفر کمک کرده تا با موفقیت خانواده های خود را بازگردانند.
الان میخوام همه چیز رو امتحان کنم بنابراین من این ذهنیت را داشتم که با اسب مرده به عنوان یک پزشک اسب زنده رفتار کنم. من اکانت وی چت معلم صمیمی را زیر پست دوست پرشور درخواست کردم. ویچت معلم صمیمی huiai0102
معلم ژیسین با پرس و جوی دقیق به مشکلات زیادی در ازدواج من اشاره کرد. و با توجه به اینکه مشکل من جدی تر است، ایشان نیز با مهربانی برایم قرار گذاشت تا شرایط را بهتر درک کنم. با اینکه میدونستم مشکل چیه ولی بازم میترسیدم بخاطر برخورد کورم دوباره شوهرم رو به آغوش معشوقه فشار بدم. بنابراین من برای کمک یک ماهه از معلم صمیمی درخواست کردم!
در طول یک ماه گذشته با پیگیری های روزانه معلم صمیمی، هر بار که همدیگر را ملاقات می کنیم و با هم کنار می آییم، نگرش شوهرم نسبت به من به تدریج تغییر کرده است، ارتباطات ما بیشتر شده و او نگران من و چشمانش شده است. با قدردانی و عشق، او به من گفت که کاملاً احساسات خود را نسبت به شیائوسان قطع کرده است و در عوض به او پیشنهاد داد که طلاق نمی خواهد. وقتی شیائوسان به خانه آمد، شوهرم با قاطعیت کنارم ایستاد و با او یک خط مشخص در مقابل من کشید.
(از معلم صمیمی صمیمانه تشکر می کنم)
من از "خارش هفت ساله" ازدواج نجات پیدا کردم، اما بالاخره نتوانستم از مشکلات زناشویی ناشی از خودم فرار کنم، پس از رهایی از این آشفتگی، حقایق زیادی را در مورد ازدواج فهمیدم، چه "آدم درستی باید باشد". در این دنیا بی وقفه است تا شما را ملاقات کند» و «آدم اشتباهی را رها کنید تا با فرد مناسب ملاقات کند» در واقع اینها سوپ مرغ سمی هستند و احتمال ملاقات شما بسیار بسیار زیاد است. کم اهمیت. خواهران، اگر زوج های اطراف خود را با دقت مشاهده کنید، متوجه می شوید که آمار طلاق در ازدواج دوم بسیار بیشتر از ازدواج اول است.
بنابراین وقتی در ازدواج مشکلاتی وجود دارد، طلاق صرفاً برای فرار و انتقال مشکلات است. در مواجهه با خیانت شوهرتان، کورکورانه احساسات خود را تحمل و ابراز نکنید، بلکه با آرامش احساسات خود را ابراز کنید. اگر سعی می کنید به طور منطقی بهبود پیدا کنید اما باز هم نتیجه نداد، پس باید فکر کنید که آیا راه و مسیر شما تا حدی حل نشده است یا خیر. نقاط کور شما
در نهایت از صمیمیت و درایت خود استفاده کنید و سپس با مهارت های ازدواج که توسط معلم صمیمی داده شده همکاری کنید. شما می توانید قلب شوهرتان را به دست آورید و ازدواج خود را از آب و آتش نجات دهید.
در آخر اطلاعات تماس معلم صمیمی را با خواهرانم به اشتراک می گذارم
او یک کارشناس و روانشناس شناخته شده مدیریت بحران ازدواج و عشق خانگی است که به امید کمک به هر خانمی که از ازدواج رنج می برد.
مشاوره ازدواج