19-02-2023, 01:36 PM
روانشناسی روابط خانوادگی زن و شوهر. بحران زندگی خانوادگی در طول سالها همه برای ایجاد روابط ایده آل در خانواده تلاش می کنند. هر زوجی می خواهد هماهنگی، عشق و رفاه را حفظ کند. رابطه زن و شوهر را می توان همکاری نامید. به این معنی است که باید شخصیت خود را پرورش دهیم و به یکدیگر احترام بگذاریم. روابط ممکن است به مرور زمان خراب شود. آنها حتی پس از ظهور یک کودک در خانواده می توانند بدتر شوند. برای جلوگیری از این اتفاق، باید دلایل درگیری را در این شرایط پیدا کنید. چگونه احترام و عشق را حفظ می کنید؟ رابطه زن و شوهر شکسته با گذشت زمان، زن و شوهر به هر دلیلی می توانند رابطه خود را خراب کنند. با دانستن این موارد می توانید از خراب شدن روابط جلوگیری کنید. بنابراین، دلایل یک رابطه بد: 1. توهین مکرر به همسرتان. مشاوره ازدواج
عزت نفس یکی از عزیزان با اظهار نظرهای مداوم و بیهوشی از بین می رود. او تبدیل به یک "خون آشام انرژی" واقعی می شود که از تحقیر شریک زندگی خود لذت می برد. 2. روانشناسان معتقدند که حتی رسوایی های کوچک ارتباطات عادی را از بین می برد. اگر یکی از عزیزان "رسوایی" باشد، زندگی با او به یک سریال ابدی با گرمای دائمی از اشتیاق تبدیل می شود. اغلب پیش می آید که در اثر خیانت، روابط بدی بین زن و شوهر ایجاد می شود. پس از تولد فرزند، روابط در خانواده شروع به تغییر می کند. بسیاری از زوجهای جوان از قبل میدانند که وقتی فرزندی به دنیا میآید، روابط بیخیال از بین میرود. با این حال، این به معنای همیشه نیست. بعد از مدتی همه چیز عادی خواهد شد. بدن همسران با تازگی در زندگی سازگار می شود و سپس ترکیب روابط شخصی و مراقبت از کودک آسان تر می شود. زن ابتدا تمام نگرانی های کودک را روی دوش خود می اندازد. به دلیل کم خوابی، او تحریک پذیر می شود و چرا اغلب بر سر شوهرش می شکند.
همچنین برای یک مرد سخت است که به این واقعیت عادت کند که پدر شده است و مسئولیت های بیشتری بر عهده دارد. در این زمان است که زن و شوهر باید برای احترام، کمک و درک یکدیگر تلاش کنند. برای حضور بیشتر، باید آسایش و آرامش در خانه وجود داشته باشد. زن باید مثل قبل به شوهر توجه کند. برای رابطه خوب زن و شوهر مهم است : احترام گذاشتن در هر خانواده ای بسیار مهم است. زن و شوهر باید با احترام با یکدیگر رفتار کنند. هر گونه ابراز احساسات و عشق متقابل . این برای حفظ عشق و اثبات احساسات شما ضروری است. - امتیازات روانشناسی روابط بر رد رفتار یا عادات گذشته دلالت دارد که اساس آن باید امتیازات متقابل باشد. - راز خانوادگی رازهای خانوادگی نباید فراتر از این باشد. نباید از حوادثی مانند دعواها و دستاوردهای همسر آگاه بود. احترام به والدین زن یا شوهر. رابطه خوب با والدین همسر باعث ایجاد یک رابطه ایده آل می شود. - توانایی بخشش نیازی نیست گلایه ها را در روح خود نگه دارید، باید بخشش را یاد بگیرید. توجه و ادب.
مشاوره ازدواج
برای هر چیز کوچکی از شما متشکرم. نگرش نسبت به کودکان. والدین باید با فرزند خود مانند یکدیگر رفتار کنند. شما می توانید رابطه خوبی بین زن و شوهر حفظ کنید، برای این کار کافی است قوانین را رعایت کنید. بسیاری از مردم آن را می شناسند، اما تعداد کمی آن را دنبال می کنند. در نتیجه خانواده ویران می شود. برای جلوگیری از این اتفاق، زن و شوهر باید روی رابطه خود کار کنند. بسیاری از دختران وقتی ازدواج می کنند، زندگی زیبایی را در تصورات خود به این شکل به تصویر می کشند: بعد از چند سال ازدواج، شوهر حرفه ای می زند یا تجارتی راه می اندازد، بچه دار می شوند، شوهر او را در آغوش می گیرد و زندگی برای همیشه از او سپاسگزار خواهد بود. اما در واقعیت به طور دیگری معلوم می شود. پس از چند ماه زندگی مشترک، زن شروع به شکایت می کند که شوهرش حریص شده است، علاقه ای به زندگی او ندارد و تمایلی به صحبت با او ندارد. وقتی فرزندی در خانواده به دنیا می آید، «آب و هوا» خانه چندین برابر بدتر می شود. از این گذشته ، تولد فرزند تنها زمانی خانواده را تقویت می کند که عشق و درک متقابل بین همسران حاکم شود. در جایی که احساسات عمیق وجود نداشته باشد، کودک از طلاق جان سالم به در نخواهد برد. با به دنیا آمدن فرزند در چنین خانواده هایی، رابطه شدیدتر می شود. مشکل با توجه به تحکیم خانواده، میخواهم یک تمثیل لهستانی را به شما بگویم: «در شهری کوچک معلمی زندگی میکرد - یک حکیم پیر. حکیم با ذوق از شاگردش پرسید: «چرا این همه ماهی در بشقاب ریختی؟» او پاسخ داد: «من عاشق ماهی هستم!» معلم سری تکان داد و گفت: «اگر ماهی دوست داری، اگر اینطور است، آن را ول میکنی». در آب. و بعد می بینم که خودت و شکمت را دوست داری. وقتی از خوردن آن راضی هستید، نیازی به صحبت در مورد عشق به ماهی نیست. "این مشکل روابط در بسیاری از خانواده ها است. عشقی که بسیاری از همسران از آن صحبت می کنند، اصلا عشق نیست. به طور دقیق تر، عشق، اما نه به همسر، بلکه عشق واقعی، وفادار و ابدی به خود است، اغلب این عشق نمی شناسد. محدود می شود و دلیل فروپاشی خانواده می شود.
در دختری که آرزوی ازدواج با یک "شاهزاده" متولد شده است که زندگی شاد و مرفهی برای او فراهم می کند. و او نماینده همه چیز است. در واقع، ازدواج با چنین نگرش نسبت به زندگی خانوادگی در حال حاضر محکوم به فنا است، زیرا بیشتر شبیه یک توافق تجاری است: من به شما - شما به من. کسی که واقعاً هر دقیقه را دوست دارد فقط به این فکر می کند که چگونه شریک زندگی خود را خوشحال کند. برایش فرقی نمی کند که «شاهزاده» باشد یا عامی. نکته اصلی این است که او شروع به زندگی بهتر در کنار او کرد. نیست قرار همه دخترها را متهم به خودخواهی و ناتوانی در عشق ورزی دوباره کنیم. هیچ کس از کودکی به او یاد نداد که متفاوت فکر کند. همه در اطراف او از عشق صحبت می کردند، اما هیچ کس نگفت که چگونه باید ظاهر شود. بنابراین دختران "عشق برای ماهیگیری" را برای احساسات واقعی می گیرند و پس از عروسی، پرده عاشقانه به سرعت از چشمان آنها می افتد و ناامیدی تلخ می آید. انتقام این اشتباه یک زندگی طولانی خانوادگی است، زمانی که دو نفر که با یکدیگر غریبه هستند مجبور می شوند زیر یک سقف زندگی کنند.
تنها راه برون رفت از این بن بست، درخواست طلاق است که بسیاری از همسران جرأت انجام آن را ندارند تا آسیب جدی به فرزند وارد نکنند یا از ترس از دست دادن آنچه در طول سالیان زندگی مشترک به دست آورده اند، انجام دهند. یک خانواده - کار زیادی است. بنابراین، باید با فردی که آماده پذیرش او هستید ازدواج کنید و در طول زندگی برای بهبود او تلاش کنید. تنها چیزی که در آن نیرو و تلاش می کنیم هر روز برای ما عزیزتر و عزیزتر می شود. نیازی به اثبات این حقیقت نیست. بالاخره هر مادری بچه هایش را دوست دارد هر چه باشد، حتی اگر برایش زحمت و زحمت زیادی بیاورند. بنابراین، برای اینکه واقعاً شوهر خود را دوست داشته باشید، باید مراقبت از او را شروع کنید. مطمئناً نه به این معنا که بینی خود را پاک کنید و شلوار خود را مانند یک بچه عوض کنید. فقط او را درک کنید، او را به عنوان "فرزند" خود تصور کنید، شروع به سرمایه گذاری قدرت، دانش و ابزار خود کنید تا بتواند به موفقیت برسد. هر فردی قبل از هر چیز خود را دوست دارد و تنها چیزی که آفریده دستان ما یا حاصل زحمات ماست برای ما عزیز و عزیز می شود، زیرا با ما می آمیزند و جزئی از ما می شوند. زن که فقط فداکاری می کند به خاطر مرد محبوبش ، احساس محبت، ارادت و احترام به او را تجربه می کند. فقط این احساسات می توانند احساس خوشبختی را در زندگی خانوادگی ایجاد کنند. در خانوادههای واقعی، جایی که زن و شوهر با خوشبختی زندگی میکنند، زنها اینگونه با شوهران خود رفتار میکنند. آنها از این که شوهرش به او توجه دارد و از او مراقبت می کند لذت می برند. خوشبخت در ازدواج آن دسته از زنانی هستند که می دانند چگونه بیشتر از آنچه می گیرند، بدهند. . البته، هر زنی در اینجا حق دارد عصبانی شود و بگوید: "فرض کنید، از فردا تمام کارهای خانه را به عهده میگیرم - هر روز غذاهای خوشمزه درست میکنم، خانه را تمیز نگه دارم، از بچه مراقبت کنم، مواد غذایی بخرم. کرایه می دهم، می شوم، اتو می کنم و باز هم می روم سر کار، می دهم و می دهم، اما در مقابل چه؟» اما هدف شما اکنون باید کمی متفاوت فرموله شود. بالاخره میل به گرفتن چیزی در ازای آن نیز مصرف است. یاد بگیرید که فقط برای خوشحال کردن خود ببخشید. از آن طرف به شوهرت نگاه کن، یادت میآید چرا قبل از ازدواج از او خوشت میآمد؟ سپس با در نظر گرفتن ویژگی های مثبت شخصیت او که او را به عنوان شریک زندگی خود انتخاب کرده اید، با او ارتباط برقرار کنید.
سعی کنید این ویژگی های مثبت را در خود پرورش دهید، سپس کاستی هایی که اکنون شما را آزار می دهد از بین می روند. شوهر قطعا احساس خواهد کرد که شما چگونه برای بهتر شدن تغییر کرده اید و این قطعاً نه تنها بر رابطه با او بلکه بر تمایل او برای مراقبت بهتر از خانواده و شاد کردن زندگی شما تأثیر می گذارد. ارزش ندارد این واقعیت را فراموش کنید که هر مردی خانواده ای ایجاد می کند، به این امید که همسرش او را با عشق و توجه احاطه کند و برای تحقق امید آنها چندان مورد نیاز نیست. بر تنبلی غلبه می کند و شروع به کار در حد همسرش می کند. نیازی نیست منتظر کسی باشید تا زندگی مناسبی برای شما فراهم کند، خودتان به دنبال راه هایی برای خروج از این وضعیت باشید و ایده هایی به شوهرتان بدهید که به او کمک می کند تا به موفقیت خوبی دست یابد. اگر احساس می کنید که فقط یک زن ضعیف و درمانده هستید، پس نباید از شوهرتان بخواهید که «بلندی ها را فتح کند» و خانواده را بهتر تأمین کند. زندگی میدانی نیست که از آن عبور کرد. حکمت عامیانه چقدر واقعی است، به خصوص وقتی صحبت از زندگی خانوادگی باشد. شما می توانید صمیمانه برای آن دسته از همسرانی که رابطه آنها برای سالهای متمادی شگفت انگیز و قابل اعتماد باقی می ماند شاد باشید. اما اگر آنها بدتر شوند و نزاع ها، رسوایی ها، سوء تفاهم ها در خانه حل شود چه؟ روانشناسان توصیه می کنند از ساده ترین قوانین پیروی کنید. در مجموع 10 مورد از آنها وجود دارد - و آنها به بهبود روابط بین زن و شوهر کمک می کنند و حتی آنها را تقریباً کامل می کنند. 1. احترام به یکدیگر احترام گذاشتن به چه معناست؟ این برای پذیرش نظر و موضع نیمه دوم است.مشاوره ازدواج
حتی در لحظات حسادت یا عصبانیت شدید، تسلیم کلمات توهین آمیز نشوید، چه رسد به توهین. صدای بلند احترام نیست، بلکه یک مکالمه آرام و محرمانه است - بله. 2. سپاسگزار و متفکر باشید به من بگو، آیا سخت است که از همسرت بابت صبحانه گرم تشکر کنی و از شوهرت به خاطر ناخن زدن؟ این یک چیز کوچک به نظر می رسد، اما بهبود روابط بسیار مهم است. سعی کنید در همه چیز و همیشه تشکر کنید، حتی فقط برای چیزهای کوچک. توصیه می شود هر گونه اقدام و تعهد شریک زندگی را با یک تعریف و چند جمله گرم پاداش دهید. 3. امتیاز دهید بخشش را نباید نشانه ضعف تلقی کرد. برعکس، کسی که در یک رابطه ضعیف است، در نظر نیمه دیگر قوی و نجیب به نظر می رسد. برای بازگشت درک متقابل در خانواده، باید برخی از رفتارهای لحظه ای یا عادت های قدیمی را کنار بگذارید. 4. در ابراز احساسات کوتاهی نکنید لمس های محبت آمیز، آغوش های ملایم و حتی بوسه های زودگذر، و حتی بیشتر از آن بیان کلامی احساسات - همه اینها باعث می شود یک رابطه خوب هر روز قوی تر و قوی تر شود. اگر ترک خوردند، فشار ندهید، بلکه سخاوتمندانه به همسرتان گرما و محبت بدهید.
زندگی صمیمی همسران از اهمیت بالایی برخوردار است: نیازی به امتناع از صمیمیت به دلیل رنجش نیست. به هر حال، همانطور که می دانید، رابطه جنسی زوج ها را به هم نزدیک می کند، اما نبود آن آنها را از هم دور می کند. 5. به والدین خود احترام بگذارید هیچ کس مجبورت نمیکنه که پاهای مادرشوهرتو بشوی و یک روز در میان به مادرشوهرت زنگ بزن تا پنکیک با خاویار بگیره. اما صحبت منفی در مورد والدین همسرتان غیرقابل قبول است و می تواند ایده آل ترین رابطه را نیز خراب کند. 6. راز خانواده جای تعجب نیست که می گویند: کتانی کثیف را از خانواده بیرون نیاورید. روانشناسی یک رابطه عالی زن و شوهر شامل صمیمی نگه داشتن زندگی شماست. نیازی به پخش هر دو سمت راست و چپ در مورد دستاوردهای خانم و همسر نیست. این به ویژه در مورد آنچه بین دو نفر در اتاق خواب اتفاق می افتد صادق است. 7. بخشش قدرت است با حفظ کینه توزی در روحت، هرگز نزدیکتر نخواهی شد. شما می توانید یک عزیز را مطلقاً همه چیز را ببخشید، یاد بگیرید که آن را انجام دهید. 8. فرزندان در خانواده و نگرش نسبت به آنها هنگامی که فرزندان در خانواده ظاهر می شوند، ماده اغلب از مرد دور می شود و او را فراموش می کند و فقط به فرزندان توجه می کند. شما نمی خواهید این اشتباه را انجام دهید. روابط بین همه اعضای خانواده باید برابر باشد. همچنین یک کودک را بر دیگری انتخاب نکنید. بیاموزید که به همه به طور یکسان عشق و شادی ببخشید. 9. زمان اجتماعی شدن خصوصی حتی اگر به دلیل خستگی قدرت حرف زدن را ندارید، کافی است دست خود را بگیرید و به ضربان قلب خود گوش دهید. این باهم بودن تنها در صورتی می تواند اتفاق بیفتد که یاد بگیرید زمانی را به تنهایی اختصاص دهید. اشتغال و دلایل دیگر را ذکر نکنید، در غیر این صورت خانواده به فروپاشی ادامه خواهد داد. 10. هدیه بدهید نه با آن یا بدون آن.
یک هدیه کوچک، حتی یک گل کوچک یا یک گل ساده، بیان قدرتمندی از توجه شماست. به همین دلیل نگرش گرم خود را به نیمه دوم نشان می دهید. موافقم، ناراحت شدن از کسی که با یک لبخند مهربان، درست مثل آن (!)، بدون تولد، یک جعبه شکلات یا مجموعه ای از قلاب ماهیگیری را در 8 مارس یا 23 فوریه تقدیم می کند، دشوار است. روانشناسان رازها و رازهای زیادی در رابطه زن و شوهر دارند که گاهی حتی متخصص ترین متخصصان نیز نمی توانند آن را حل کنند. بیهوده نیست که می گویند عشق یک قدم قبل از نفرت است ... این جمله به ویژه در مورد زوج هایی صادق است که سال ها در یک ازدواج قانونی در کنار یکدیگر زندگی کرده اند. اولاً عشق مانند آتش می سوزد و شما می خواهید هر لحظه را با محبوب خود بگذرانید. اما مدتی می گذرد و کم کم شور و شوق بین همسران فروکش می کند و روال معمول زندگی زناشویی با انبوهی از ادعاهای متقابل و نارضایتی از یکدیگر آغاز می شود. این به این دلیل است که زندگی خانوادگی نه تنها شامل لذت بردن از یکدیگر و زندگی در زیر یک سقف نیست، بلکه شامل مسئولیت هایی مانند زندگی مشترک و تربیت فرزندان نیز می شود. تمام نوازشها و کلمات ملایم به تدریج به درخواستهایی خلاصه میشود که فقط زبالهها را بیرون بیاورند، شام بپزند و بچهها را به مهدکودک یا مدرسه ببرند. و این رابطه آنطور که ما دوست داریم لطیف و محبت آمیز نیست. چرا روابط خراب می شود برای اولین بار پس از ازدواج، به نظر می رسد که رابطه همیشه عالی و قابل اعتماد خواهد بود. اما وقتی برعکس اتفاق می افتد و نزاع ها و نارضایتی های دائمی با یکدیگر بیشتر می شود چه باید کرد؟ روانشناسان علاوه بر نارضایتی از یکنواختی زندگی خانوادگی و برخی عادات و ویژگی های شخصیتی همسران که موجب ادعاهای متقابل می شود، انتظارات غیرمنطقی را نیز شناسایی می کنند: شاید زن از شوهرش انتظار دارد که درآمد واقعی داشته باشد و به سرعت مسکن و همه چیز لازم را برای او و فرزندانش فراهم کند. و او مطمئناً پول زیادی به دست خواهد آورد که برای بچه ها و برای یک کت خز جدید و برای یک تعطیلات فوق العاده کافی خواهد بود. در عین حال باید توجه کافی به خانواده داشته باشد و زمان زیادی را با آنها بگذراند. در عین حال، خود او موظف به رفتن به سر کار یا آماده شدن برای کار منحصراً در یک کار نیمه وقت نیست. وضعیت مانند قبل است، اما در این مورد، شوهر انتظار دارد که همسرش برابر یا بیشتر از او درآمد و کار کند. به علاوه، یک همسر جوان و زیبا باید حداقل دو فرزند به دنیا بیاورد و مانند آنجلینا جولی همیشه خوش فرم باشد. قبل از ازدواج، یکی از همسران سبک زندگی فعالی را دنبال می کند: آنها به کلوپ های شبانه می روند، دوست دارند با دوستان وقت بگذرانند. با وارد شدن به یک ازدواج قانونی، شریک دوم از نیمه خود انتظار دارد که جشن ها متوقف شود و یک زندگی زناشویی آرام و سنجیده جای آن را بگیرد. اما همسران با وجود ازدواج و وجود فرزندان، تمایلی به تغییر شیوه زندگی معمول خود ندارند. اختلاف در بازنمایی زندگی عادی و تربیت فرزندان. این زمانی اتفاق می افتد که زن و شوهر در مورد مسئولیت های زن و مرد نظرات متفاوتی دارند.
مثلاً در خانواده یک دختر، مامان و بابا به نوبت یا با هم در نظافت و آشپزی شرکت می کردند و پدر همیشه در تربیت فرزندان شرکت می کرد. و در خانواده یک مرد جوان، وظایف خانه زن برای پدر امری تحقیرآمیز تلقی می شد و فقط مادر همیشه از فرزندان مراقبت می کرد. جوانان با نتیجه گیری از تجربیات خانوادگی خود سعی می کنند در ازدواج خود الگوی مشابهی قرار دهند، اما نظرات و انتظارات با هم مطابقت ندارند. اینها تنها تعدادی از انتظاراتی است که ما برای خود ایجاد می کنیم. از یک طرف به برنامه ریزی و الگوسازی آینده کمک می کنند و از طرف دیگر این آینده را خراب می کنند و ما را فریب می دهند. برای نجات ازدواج و جلوگیری از توقعات غیر منطقی چه باید کرد؟ اول از همه، روانشناسان توصیه می کنند که شرایط را رها کنید و به توهمات اختراعی خود اهمیت زیادی ندهید. زیاد به خودت فکر نکن تمام احساسات، رویاها را کنار بگذارید و واقع بینانه فکر کنید. به طور جدی وضعیت را ارزیابی کنید و صادقانه به تمام سوالات خود در مورد چگونگی زندگی خانوادگی شما پس از ازدواج پاسخ دهید. از خودتان شروع کنید، به این فکر کنید که واقعاً چه کاری انجام می دهید تا شریک زندگی خود را خوشحال کنید و ازدواج خود را تقویت کنید.
مشاوره ازدواج
قوانین زندگی زناشویی شاد مهم نیست که رابطه شما با همسرتان چقدر خوب است، همیشه ارزش دارد قوانینی را رعایت کنید که به حفظ رابطه خوب با همسرتان کمک می کند و از فروپاشی ازدواجتان جلوگیری می کند. هر کدام از همسران باید علایق خود را داشته باشند. به عنوان مثال، اگر شوهر عاشق ماهیگیری است و زن همیشه آرزوی رقصیدن را داشته است، پس نباید آن را رها کنید. بله، البته، مراقبت و محبت شما بسیار مهم است، اما نیازی نیست که انتخاب خود را خفه کنید. عشق در اعتماد و آزادی که به یکدیگر می دهید متجلی می شود. در شریک به طور کامل مخلوط نکنید. همیشه یک فرد خودکفا باقی بمانید، فقط روی خانواده تمرکز نکنید. تا بعداً هیچ ادعایی وجود نداشته باشد: "من بهترین سالهای زندگیم را به تو دادم" یا "تو تمام زندگی ام را شکستی!". هر روز را طوری زندگی کن که انگار آخرین روز توست. اگر واقعاً شوهر و خانواده خود را دوست دارید، برای هر لحظه ای که با یکدیگر می گذرانید سپاسگزار باشید. هیچ کس نمی داند زندگی چگونه خواهد گذشت و در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. زمان گرانبهایی را که با هم گذرانده اید در مشاجره های غیر ضروری تلف نکنید. بهتر است تمام لطافتی را که نسبت به او احساس می کنید به عزیز یا معشوق خود ابراز کنید. در برابر توهین سر تعظیم فرود نیاورید. حتی در ناامیدانه ترین طغیان خشم و عصبانیت، سعی کنید فریاد نزنید و نام یکدیگر را صدا نکنید. سپس عزیز شما دلیل نزاع را به خاطر نمی آورد ، تلخی ناشی از توهین برای مدت طولانی باقی می ماند. مسائل را فوراً مورد بحث قرار دهید. روانشناسان می گویند که سکوت در برابر مشکلات اغلب زوج های جوان را به اختلاف در روابط و طلاق می کشاند. اگر هر نوع سکوتی بین خود احساس می کنید و می خواهید رابطه خود را با همسرتان مرتب کنید، بلافاصله در مورد آن صحبت کنید. منتظر نباشید تا رابطه خود به خود به دلیل اشتباهات یا حدس و گمان های شما خراب شود.
احساسات خود را بیشتر نشان دهید. گاهی اوقات تنها راه رفتن و در آغوش گرفتن کافی است تا به عزیزتان نشان دهید که دوستش دارید. و حتی بیشتر از این، اگر از همسر روح خود حداقل یک تعریف در مورد ظاهر امروزش یا اینکه چقدر شام را به خوبی پخته است، کنید، این فقط رابطه شما را تقویت و تقویت می کند. جای تعجب نیست که آنها می گویند که زنان با گوش های خود عشق می ورزند، اما باور کنید، هر مردی نیز دوست دارد مورد تحسین قرار گیرد. و بهتر است اجازه دهید همسر این کار را از هر کس دیگری انجام دهد. به پدر و مادر همسرتان احترام بگذارید. متاسفانه ما حق انتخاب اقوام خود را نداریم، مادرشوهر و مادرشوهر از این قاعده مستثنی نیستند. هیچ کس شما را مجبور نمی کند که به اندازه همسر یا همسرتان آنها را دوست داشته باشید، اما حداقل خود را از کلمات منفی و توهین آمیز خطاب به پدر و مادر خودداری کنید. به هم ندهید برای حفظ روابط خوب در خانواده، گاهی لازم است مصالحه کنید و تسلیم عزیزتان شوید. اگر اکنون آنچه را که جفت روحتان میخواهد انجام دهید، به شما آسیبی نمیرسد، اما بار دیگر آن را به شما خواهد داد. از روتین و یکنواختی دوری کنید. سعی کنید زندگی روزمره معمول خود را با رویدادهای جالب متنوع کنید. به عنوان مثال، سفر کنید، در کنسرت ها و فیلم ها شرکت کنید، آپارتمان خود را تغییر دهید. در یک کلام، هر کاری که مانع از تبدیل شدن زندگی خانوادگی شما به "روز گراند هاگ" می شود را انجام دهید. آنها می گویند برای مردان هیچ چیز بدتر از خستگی و روتین در یک رابطه نیست. اما زنان نیز از این قاعده مستثنی نیستند، به ویژه هنگامی که کودکی ظاهر می شود و برای او هر روز مانند دیگری می شود. نوزاد را برای مدتی به مادربزرگ بسپارید و با دوستان یا با هم خوش بگذرانید. تا هیچ ادعایی برای دوست نداشته باشد که همه چیز خسته است. عشق کجا می رود؟ با گذشت زمان شور و شوق بین زن و شوهر از بین می رود و به نظر می رسد که عشق گذشته است. اما در واقع به جایی نمی رسد، فقط به شکل دیگری تبدیل می شود. اگر در آغاز رابطه زن و شوهر تنها با احساسات پرشور و جاذبه مغناطیسی به یکدیگر هدایت می شدند، به تدریج به احساس لطافت، مراقبت و قدردانی نسبت به همسر شما تبدیل می شود. روابط مانند آتشی است که ابتدا می سوزد و سپس آرام آرام خاموش می شود. و برای اینکه آتش زودتر از موعد خاموش نشود ، باید دائما هیزم پرتاب کنید. همچنین برای حفظ شور و شوق و آتش بین زن و مرد لازم است که زن همواره شوهر خود را مجذوب خود کند و خوش اندام باشد و او نیز به نوبه خود قدر او را بداند و او را تحسین کند. و در عین حال، همیشه باید جایی برای سازش، حمایت از یکدیگر، احترام گذاشتن و شنیدن حرف های عزیزتان پیدا کنید.
بنابراین، ایجاد یک خانواده شاد و مستحکم وظیفه ای است که نیازمند تلاش زن و شوهر برای حفظ روابط اعتماد، عشق و احترام به شریک زندگی خود است. آیا زندگی بعد از ازدواج وجود دارد؟ بهطور دقیقتر، آیا زندگی شاد پس از ازدواج وجود دارد؟ چرا بین همسران جوان، نه تنها جوان، دعوا، سوء تفاهم و اختلاف نظر به وجود می آید؟ دلیل آنها چیست و چگونه می توان روابط برقرار کرد و به درک متقابل رسید. چنین سؤالاتی نگران بسیاری از همسران است، چه جوان و چه با "تجربه" مناسب از زندگی مشترک. تقریباً تمام نزاع ها و اختلافات در خانواده را می توان حل کرد اگر بدانید دلایل آنها چیست و برای بهبود روابط زناشویی چه باید کرد. اجازه دهید ابتدا شرایط لازم برای داشتن یک رابطه شاد در ازدواج را تحلیل کنیم که می توان گفت تضمینی برای عدم درگیری و اختلاف نظر جدی است. البته اول از همه باید در مورد کسانی که. خوب، همه چیز برای کسانی که قبلاً ازدواج کرده اند از دست نمی رود، راه هایی برای بهبود روابط بین زن و شوهر وجود دارد، اما بعداً در مورد آن بیشتر توضیح خواهیم داد. بنابراین، شرایط لازم، پیش نیازهای یک رابطه شاد در ازدواج: 1) دستیابی به آزادی عاطفی و مالی. جدایی عاطفی و مالی از والدین یا همسر قبلی قبل از ازدواج ضروری است. 2) سازگاری مکمل شریک زندگی. آنچه در آن بیان شده است: زن و شوهر نسبت به یکدیگر همان جایگاهی را دارند که نسبت به برادران و خواهران خود در خانواده والدین خود داشتند. به عنوان مثال، شوهر فرزند ارشد خانواده بود و زن، برعکس، کوچکترین فرزند. در این مورد، سازگاری مکمل حفظ می شود.
مشاوره ازدواج
به عنوان مثال، اگر هر دو فرزند ارشد خانواده بودند، ممکن است درگیری ها بر اساس قدرت - "چه کسی در خانواده مسئول است" ایجاد شود. 3) لنگر انداختن مطابق با عقاید و عرف رفتار زن و شوهر پذیرفته شده در خانواده والدین. در غیر این صورت به این پدیده سنگ زنی شخصیت ها نیز می گویند، اما در واقعیت خرد شدن کلیشه ها رخ می دهد. مثلاً در خانواده شوهر اعتقاد بر این بود که مرد باید نان آور خانواده باشد و زن فقط باید از خانه و فرزندان مراقبت کند. و در خانواده زن، این امری عادی بود که زن و شوهر هر دو کار می کنند و به طور مساوی از خانه و فرزندان مراقبت می کنند. در این مورد، قبل از اینکه همسران برای هر دو تسویه حساب مناسب یا توافقی مناسب برای هر دو پیدا کنند، احتمال دعوا و سوء تفاهم وجود دارد. مورد دیگر از همین نقطه. در خانواده شوهر، میهمانان می توانستند بدون هشدار قبلی، بدون هشدار در مورد ورودشان ظاهر شوند. در خانواده همسر، مقررات سختگیرانه ای برای پذیرایی از مهمانان وجود داشت - چه کسی در چه زمانی، چه زمانی و برای چه مدت می آید. و در اینجا نیز باید در نظر گرفت که هر یک از همسران چقدر قوانین و عادات تعیین شده خانواده والدین را دوست داشتند. اگر آنها آن را دوست نداشتند و رویای یک روش زندگی کاملاً متفاوت، اصول ارتباط را می دیدند، پس قوانینی که در خانواده والدین همسر دوم وارد شده بود و اکنون به طور خودکار به خانواده جدید وارد می شود، برعکس. ، فقط می توانید لطفا . تنها چیزی که وجود دارد این است که مجبور نخواهید بود دستوراتی را که والدین به خانواده وارد کرده اند تحمل کنید. از این گذشته، اغلب اتفاق می افتد که همسران آنها را بدیهی می دانند و به حمایت از آنها در خانواده ادامه می دهند و معتقدند که با این کار تنها راه درست را انجام می دهند. و همینطور آن شوخی ریشو. مادربزرگ در پنجاهمین سالگرد ازدواجش اعتراف کرد که همیشه یک لقمه و یک لقمه نان به پدربزرگش به نشانه عشقشان می داد. با اینکه خودش همیشه دوست داشت این ماهی قزل آلا صورتی را بچشد، اما آن را خوشمزه ترین تکه نان می دانست و با عزیزش تقسیم می کرد. مشاوره ازدواج
پدربزرگ که هرگز ماهی سالمون صورتی را دوست نداشت، آن را تحمل کرد و برای اینکه مادربزرگش را آزرده نکند، خورد و در عین حال همانطور که فکر می کرد به او ابراز علاقه کرد. بنابراین، لازم نیست تا پنجاهمین سالگرد ازدواج منتظر بمانید تا ترجیحات خود را آشکارا بیان کنید، شاید همسرتان نیز در سکوت رنج می برد و امیدوار است که انتظارات شما را برآورده کند. شما باید آشکارا درباره چیزهایی که دوست ندارید صحبت کنید، انتظار نداشته باشید که طرف مقابلتان افکار شما را بخواند و خودتان حدس بزنید که واقعاً چه چیزی را دوست دارید. و سپس هیچ انباشته ای از نارضایتی های پنهان علیه یکدیگر یا برای یک زندگی دشوار وجود نخواهد داشت. و دومی لذت و رضایت بسیار بیشتری را به همراه خواهد داشت. 4) منطقه مشترک (مسکن) و خانواده مشترک. فکر می کنم اینجا همه چیز روشن است. 5) احساس عشق و احترام به شریک زندگی، وجود علایق مشترک و تشابه ارزشها. تلخ، اما همیشه صادق است. همسرانی که همدیگر را دوست دارند و به یکدیگر احترام می گذارند، با وجود سایر اختلافات، تضادها و ناسازگاری ها، به راحتی می توانند زبان مشترکی پیدا کنند، موافق باشند. 6) ساختار شکل گرفته و مشخص نقش های خانواده. آنچه در آن بیان شده است: به هر یک از اعضای خانواده نقش ها، قوانین رفتاری، حقوق و تکالیف ناشی از آنها اختصاص داده شده است. متخصصان روانشناسی خانواده متوجه شده اند که اعضای خانواده چه نقش هایی را باید ایفا کنند تا روابط خانوادگی هموار و آرام باشد و همه راضی باشند. تنها تعداد کمی از این نقش ها وجود دارد، تنها شرط آن این است که همه آنها باید اشغال شده و بین اعضای خانواده توزیع شود. نقش های خانوادگی را می توان بین 50 تا 50 بین همسران یا یک نفر تقسیم کرد. به عهده می گیرد . مسئولیت تقریباً بزرگتر (یا اصلی) و بر این اساس اختیارات ناشی از آن را در این زمینه این نقش ها چیست: 1. نقش نان آور، نان آور، تأمین مالی خانواده. گزینه های توزیع این نقش: یا هر دو به طور مساوی، یا سهم یکی از همسران از حمایت مادی خانواده بیشتر است (تا فرض کامل نقش نان آور خانه). 2. نقش مهماندار (استاد) مسئول خانه داری در خانه. اغلب این نقش به کسی داده می شود که مسئولیت نان آور خانواده را بر عهده نمی گیرد یا به طور مساوی بین زن و شوهر تقسیم می شود. 3. نقش مراقب کودک مسئول. در اینجا ما در مورد مراقبت از یک نوزاد تازه متولد شده و یک کودک بالای سه سال صحبت می کنیم. در بیشتر موارد این نقش بدون قید و شرط به مادر کودک واگذار می شود. 4. نقش معلم کودکان. چه کسی در تربیت فرزندان بزرگ نقش خواهد داشت: سهم یکی به همان اندازه یا مهمتر از همسر دیگر خواهد بود. 5. نقش شریک جنسی. هر کسی که ابتدا صمیمیت را آغاز کند، مسئول تنوع زندگی جنسی است. مجدداً، ممکن است توزیع این نقش بین هر دو همسر نیز انجام شود یا فردی بزرگتر یا بزرگتر ابتکار عمل را در دست بگیرد. 6. نقش برگزار کننده تعطیلات. چه کسانی در زمینه اوقات فراغت خانوادگی ابتکار عمل خواهند داشت. به عبارت دیگر او نقش یک سازمان دهنده سرگرمی را برای یک سرگرمی جالب و مفرح در کنار خانواده بر عهده خواهد گرفت. آنچه در اینجا گنجانده شده است: بازدید از سینما، نمایشگاه ها، موزه ها، سفرهای طبیعت گردی، سازماندهی تعطیلات، برنامه ریزی برای تعطیلات و غیره.مشاوره ازدواج
7. نقش سازمان دهنده خرده فرهنگ خانواده. خرده فرهنگ چیست؟ این گروهی از افراد (در مورد ما، یک خانواده) هستند که دارای علایق، وظایف و مشکلات مشترک هستند. نقش سازمان دهنده خرده فرهنگ خانواده شامل شکل گیری برخی ارزش های فرهنگی، جهان بینی، باورهای سیاسی، مذهب و... در بین اعضای خانواده است. 8. نقش مسئول حفظ روابط خانوادگی. چه کسی ارتباط با اقوام را سازماندهی خواهد کرد؟ به شرکت در گردهمایی های خانوادگی، تعطیلات و سایر جشن های تثبیت شده پایبند هستید؟ 9. نقش روانپزشک. چه کسی در خانواده همیشه (یا اغلب) آماده گوش دادن، درک، حمایت، کمک به حل مشکل است؟ ، و در اینجا به اساسی ترین آنها می رسیم. چرا درگیری هایی به وجود می آیند که می توانند حتی برای سال ها ادامه داشته باشند. اگرچه، در حالت ایده آل، آنها اغلب ذاتی فقط برای تازه ازدواج کرده اند و تمام مسائل مربوط به توزیع نقش ها در دوره "ساختن شخصیت ها" حل می شود. بنابراین، نزاع بین همسران زمانی رخ می دهد که نقش های شرح داده شده در بالا به طور واضح توزیع نشده باشد، و به طور شفاهی بین یکدیگر توافق نشده باشند. یا هر دو زن و شوهر به طور مساوی برای یک نقش اعمال میشوند و هر دو میخواهند مسئولیت بیشتری در قبال آن داشته باشند، وزن بیشتری در تصمیمگیری در مورد یک حوزه خاص از زندگی خانوادگی داشته باشند. یا برعکس این اتفاق می افتد، یکی از همسران نمی خواهد ابتکار عمل را به دست بگیرد و نقش های خاصی را ایفا کند (و گاهی حتی از وجود آن اطلاعی ندارد). مکان "خالی" می ماند، اصطکاک و سوء تفاهم به دلیل این واقعیت به وجود می آید که هیچ کس نمی خواهد شکاف در توزیع نقش های خانوادگی را پر کند.
یا هر دو زن و شوهر با تکیه بر آداب و رسومی که در خانواده والدینی وجود دارد، ایفای این نقش را (یا به همسر دادن) ضروری می دانند و مطمئن هستند که همسر نیز باید همان طور که او فکر می کند. در نظر نگرفتن این نکته که ممکن است شیوه زندگی در خانواده والدین همسر دوم کاملاً متفاوت باشد و او نیز به نوبه خود حتی از تعهداتی که بر دوش او گذاشته شده اطلاعی نداشته باشد. گاهی اوقات همسران نیاز به توزیع نقش هایی که به نظر بی اهمیت به نظر می رسند را کاملاً نادیده می گیرند، مثلاً نقش یک سازمان دهنده تعطیلات یا یک روان درمانگر خانواده را بازی می کنند. همه انتظار دارند که دیگری از او حمایت کند و به او گوش دهد و باید همیشه او را شنید و درک کرد. یا در طول هر تعطیلات، تعطیلات، تعمیر، درگیری ایجاد می شود، زیرا به طور پیش فرض نقش برگزار کننده این رویداد به طور ناخودآگاه به همسر دیگر محول می شود و او نیز به نوبه خود، حتی در مورد انتظارات شریک زندگی حدس نمی زند. بنابراین، روانشناسان برای همه کسانی که در یک وضعیت دائمی جنگ خانوادگی هستند، پیشنهاد می کنند برای از بین بردن همه علل احتمالی نزاع و سوء تفاهم، سؤالات زیر را با یکدیگر بحث کنند (به پیوست مقاله مراجعه کنید). و باید سعی کنید مصالحه ای پیدا کنید یا به گزینه ای برسید که مناسب هر دوی شما باشد. شما مجبور نیستید چیزهایی را که برایتان مهم است کنار بگذارید - اما تکه های کوچک را بدهید تا همسرتان بتواند کاری را که برای شما مهم است انجام دهد. چه چیز دیگری می تواند درگیری بین همسران مربوط به توزیع نقش ها در خانواده باشد. گاهی اوقات نقش ها با یکدیگر تضاد دارند یا یکی از همسران (با رضایت ضمنی یا نارضایتی آشکار او) نقش های بیش از حد و تعهدات و مسئولیت های مرتبط با آن ها را بر عهده می گیرد. افراط دیگری وجود دارد - یکی از همسران، که خود را در همه زمینه ها شایسته ترین می داند، تقریباً تمام نقش ها را قهرمانانه بر عهده می گیرد. آنچه برای دیگری باقی می ماند - او احساس می کند غیر ضروری، بی ارزش، بی ارزش احترام است و به طور کلی نمی تواند جایگاه خود را در خانواده پیدا کند. در این صورت، یا باید تحمل کرد، با تهدید از دست دادن عزت نفس در چشمان خود و عزیزان، یا فرار از خانواده به جهنم، جایی که مورد نیاز و قدردانی قرار خواهد گرفت. توانایی ها و قابلیت های او.
قاعده کلی رفع تعارضات در خانواده این است که تمامی نقشهایی که اعضای خانواده بر عهده میگیرند باید متناسب با تواناییها و تمایل هر یک از اعضای خانواده برای ایفای این نقش خاص باشد. فردی که این یا آن نقش را ایفا می کند باید احساس کند که نقش مهم و ارزشمندی را ایفا می کند. به عنوان مثال، نباید کار خانه یا مراقبت از کودک را دست کم گرفت و معتقد بود که مهم ترین نقش تامین مالی خانواده است. همه نقش ها به یک اندازه مهم و ضروری هستند اگر زن و شوهر بخواهند با شادی، آرامش، هماهنگی و در عین حال احساس رضایت از عضویت در خانواده خود زندگی کنند. هنگام تعیین نقش، برای جلوگیری از تعارض، لازم نیست مستقیماً به همسر بگویید که چه کاری باید انجام دهد. ابتدا باید نقش هایی را که می خواهید بازی کنید را شناسایی کنید و به خواسته های مخالف آنها گوش دهید. بیشتر مسئولیت را در نقش هایی که هر دوی شما می خواهید بازی کنید به طور مساوی تقسیم کنید. و سپس، بر اساس توانایی ها و ترجیحات خود و شریک زندگی تان، نقش های خالی باقی مانده را توزیع کنید. اگر برخی از نقش ها توسط همسران خالی بماند، به احتمال زیاد شخص دیگری، غیر مستقیم با این خانواده، "فراز"، ایفای این نقش ها را بر عهده می گیرد که به نوبه خود باعث ایجاد اختلاف می شود. همسر. خوب، آخرین چیزی که همسران برای جلوگیری از تعارض باید بدانند این است که توزیع نقش ها می تواند در طول زمان تغییر کند، بنابراین آنها باید در هر مرحله از چرخه زندگی خانواده با یکدیگر هماهنگ شوند. کاربرد. سوالات همسران در مورد توزیع نقش ها در خانواده. برای تشخیص نقش های خود به خودی خانواده، برای رفع آنها به منظور حل تعارضات بین همسران، توصیه می شود پرسشنامه آزمایشی "توزیع نقش ها در خانواده" را بگذرانید . اختلاف در خانواده در هم زدن شخصیت ها. چگونه رابطه زن و شوهر را بهتر کنیم؟
مشاوره ازدواج
عزت نفس یکی از عزیزان با اظهار نظرهای مداوم و بیهوشی از بین می رود. او تبدیل به یک "خون آشام انرژی" واقعی می شود که از تحقیر شریک زندگی خود لذت می برد. 2. روانشناسان معتقدند که حتی رسوایی های کوچک ارتباطات عادی را از بین می برد. اگر یکی از عزیزان "رسوایی" باشد، زندگی با او به یک سریال ابدی با گرمای دائمی از اشتیاق تبدیل می شود. اغلب پیش می آید که در اثر خیانت، روابط بدی بین زن و شوهر ایجاد می شود. پس از تولد فرزند، روابط در خانواده شروع به تغییر می کند. بسیاری از زوجهای جوان از قبل میدانند که وقتی فرزندی به دنیا میآید، روابط بیخیال از بین میرود. با این حال، این به معنای همیشه نیست. بعد از مدتی همه چیز عادی خواهد شد. بدن همسران با تازگی در زندگی سازگار می شود و سپس ترکیب روابط شخصی و مراقبت از کودک آسان تر می شود. زن ابتدا تمام نگرانی های کودک را روی دوش خود می اندازد. به دلیل کم خوابی، او تحریک پذیر می شود و چرا اغلب بر سر شوهرش می شکند.
همچنین برای یک مرد سخت است که به این واقعیت عادت کند که پدر شده است و مسئولیت های بیشتری بر عهده دارد. در این زمان است که زن و شوهر باید برای احترام، کمک و درک یکدیگر تلاش کنند. برای حضور بیشتر، باید آسایش و آرامش در خانه وجود داشته باشد. زن باید مثل قبل به شوهر توجه کند. برای رابطه خوب زن و شوهر مهم است : احترام گذاشتن در هر خانواده ای بسیار مهم است. زن و شوهر باید با احترام با یکدیگر رفتار کنند. هر گونه ابراز احساسات و عشق متقابل . این برای حفظ عشق و اثبات احساسات شما ضروری است. - امتیازات روانشناسی روابط بر رد رفتار یا عادات گذشته دلالت دارد که اساس آن باید امتیازات متقابل باشد. - راز خانوادگی رازهای خانوادگی نباید فراتر از این باشد. نباید از حوادثی مانند دعواها و دستاوردهای همسر آگاه بود. احترام به والدین زن یا شوهر. رابطه خوب با والدین همسر باعث ایجاد یک رابطه ایده آل می شود. - توانایی بخشش نیازی نیست گلایه ها را در روح خود نگه دارید، باید بخشش را یاد بگیرید. توجه و ادب.
مشاوره ازدواج
برای هر چیز کوچکی از شما متشکرم. نگرش نسبت به کودکان. والدین باید با فرزند خود مانند یکدیگر رفتار کنند. شما می توانید رابطه خوبی بین زن و شوهر حفظ کنید، برای این کار کافی است قوانین را رعایت کنید. بسیاری از مردم آن را می شناسند، اما تعداد کمی آن را دنبال می کنند. در نتیجه خانواده ویران می شود. برای جلوگیری از این اتفاق، زن و شوهر باید روی رابطه خود کار کنند. بسیاری از دختران وقتی ازدواج می کنند، زندگی زیبایی را در تصورات خود به این شکل به تصویر می کشند: بعد از چند سال ازدواج، شوهر حرفه ای می زند یا تجارتی راه می اندازد، بچه دار می شوند، شوهر او را در آغوش می گیرد و زندگی برای همیشه از او سپاسگزار خواهد بود. اما در واقعیت به طور دیگری معلوم می شود. پس از چند ماه زندگی مشترک، زن شروع به شکایت می کند که شوهرش حریص شده است، علاقه ای به زندگی او ندارد و تمایلی به صحبت با او ندارد. وقتی فرزندی در خانواده به دنیا می آید، «آب و هوا» خانه چندین برابر بدتر می شود. از این گذشته ، تولد فرزند تنها زمانی خانواده را تقویت می کند که عشق و درک متقابل بین همسران حاکم شود. در جایی که احساسات عمیق وجود نداشته باشد، کودک از طلاق جان سالم به در نخواهد برد. با به دنیا آمدن فرزند در چنین خانواده هایی، رابطه شدیدتر می شود. مشکل با توجه به تحکیم خانواده، میخواهم یک تمثیل لهستانی را به شما بگویم: «در شهری کوچک معلمی زندگی میکرد - یک حکیم پیر. حکیم با ذوق از شاگردش پرسید: «چرا این همه ماهی در بشقاب ریختی؟» او پاسخ داد: «من عاشق ماهی هستم!» معلم سری تکان داد و گفت: «اگر ماهی دوست داری، اگر اینطور است، آن را ول میکنی». در آب. و بعد می بینم که خودت و شکمت را دوست داری. وقتی از خوردن آن راضی هستید، نیازی به صحبت در مورد عشق به ماهی نیست. "این مشکل روابط در بسیاری از خانواده ها است. عشقی که بسیاری از همسران از آن صحبت می کنند، اصلا عشق نیست. به طور دقیق تر، عشق، اما نه به همسر، بلکه عشق واقعی، وفادار و ابدی به خود است، اغلب این عشق نمی شناسد. محدود می شود و دلیل فروپاشی خانواده می شود.
در دختری که آرزوی ازدواج با یک "شاهزاده" متولد شده است که زندگی شاد و مرفهی برای او فراهم می کند. و او نماینده همه چیز است. در واقع، ازدواج با چنین نگرش نسبت به زندگی خانوادگی در حال حاضر محکوم به فنا است، زیرا بیشتر شبیه یک توافق تجاری است: من به شما - شما به من. کسی که واقعاً هر دقیقه را دوست دارد فقط به این فکر می کند که چگونه شریک زندگی خود را خوشحال کند. برایش فرقی نمی کند که «شاهزاده» باشد یا عامی. نکته اصلی این است که او شروع به زندگی بهتر در کنار او کرد. نیست قرار همه دخترها را متهم به خودخواهی و ناتوانی در عشق ورزی دوباره کنیم. هیچ کس از کودکی به او یاد نداد که متفاوت فکر کند. همه در اطراف او از عشق صحبت می کردند، اما هیچ کس نگفت که چگونه باید ظاهر شود. بنابراین دختران "عشق برای ماهیگیری" را برای احساسات واقعی می گیرند و پس از عروسی، پرده عاشقانه به سرعت از چشمان آنها می افتد و ناامیدی تلخ می آید. انتقام این اشتباه یک زندگی طولانی خانوادگی است، زمانی که دو نفر که با یکدیگر غریبه هستند مجبور می شوند زیر یک سقف زندگی کنند.
تنها راه برون رفت از این بن بست، درخواست طلاق است که بسیاری از همسران جرأت انجام آن را ندارند تا آسیب جدی به فرزند وارد نکنند یا از ترس از دست دادن آنچه در طول سالیان زندگی مشترک به دست آورده اند، انجام دهند. یک خانواده - کار زیادی است. بنابراین، باید با فردی که آماده پذیرش او هستید ازدواج کنید و در طول زندگی برای بهبود او تلاش کنید. تنها چیزی که در آن نیرو و تلاش می کنیم هر روز برای ما عزیزتر و عزیزتر می شود. نیازی به اثبات این حقیقت نیست. بالاخره هر مادری بچه هایش را دوست دارد هر چه باشد، حتی اگر برایش زحمت و زحمت زیادی بیاورند. بنابراین، برای اینکه واقعاً شوهر خود را دوست داشته باشید، باید مراقبت از او را شروع کنید. مطمئناً نه به این معنا که بینی خود را پاک کنید و شلوار خود را مانند یک بچه عوض کنید. فقط او را درک کنید، او را به عنوان "فرزند" خود تصور کنید، شروع به سرمایه گذاری قدرت، دانش و ابزار خود کنید تا بتواند به موفقیت برسد. هر فردی قبل از هر چیز خود را دوست دارد و تنها چیزی که آفریده دستان ما یا حاصل زحمات ماست برای ما عزیز و عزیز می شود، زیرا با ما می آمیزند و جزئی از ما می شوند. زن که فقط فداکاری می کند به خاطر مرد محبوبش ، احساس محبت، ارادت و احترام به او را تجربه می کند. فقط این احساسات می توانند احساس خوشبختی را در زندگی خانوادگی ایجاد کنند. در خانوادههای واقعی، جایی که زن و شوهر با خوشبختی زندگی میکنند، زنها اینگونه با شوهران خود رفتار میکنند. آنها از این که شوهرش به او توجه دارد و از او مراقبت می کند لذت می برند. خوشبخت در ازدواج آن دسته از زنانی هستند که می دانند چگونه بیشتر از آنچه می گیرند، بدهند. . البته، هر زنی در اینجا حق دارد عصبانی شود و بگوید: "فرض کنید، از فردا تمام کارهای خانه را به عهده میگیرم - هر روز غذاهای خوشمزه درست میکنم، خانه را تمیز نگه دارم، از بچه مراقبت کنم، مواد غذایی بخرم. کرایه می دهم، می شوم، اتو می کنم و باز هم می روم سر کار، می دهم و می دهم، اما در مقابل چه؟» اما هدف شما اکنون باید کمی متفاوت فرموله شود. بالاخره میل به گرفتن چیزی در ازای آن نیز مصرف است. یاد بگیرید که فقط برای خوشحال کردن خود ببخشید. از آن طرف به شوهرت نگاه کن، یادت میآید چرا قبل از ازدواج از او خوشت میآمد؟ سپس با در نظر گرفتن ویژگی های مثبت شخصیت او که او را به عنوان شریک زندگی خود انتخاب کرده اید، با او ارتباط برقرار کنید.
سعی کنید این ویژگی های مثبت را در خود پرورش دهید، سپس کاستی هایی که اکنون شما را آزار می دهد از بین می روند. شوهر قطعا احساس خواهد کرد که شما چگونه برای بهتر شدن تغییر کرده اید و این قطعاً نه تنها بر رابطه با او بلکه بر تمایل او برای مراقبت بهتر از خانواده و شاد کردن زندگی شما تأثیر می گذارد. ارزش ندارد این واقعیت را فراموش کنید که هر مردی خانواده ای ایجاد می کند، به این امید که همسرش او را با عشق و توجه احاطه کند و برای تحقق امید آنها چندان مورد نیاز نیست. بر تنبلی غلبه می کند و شروع به کار در حد همسرش می کند. نیازی نیست منتظر کسی باشید تا زندگی مناسبی برای شما فراهم کند، خودتان به دنبال راه هایی برای خروج از این وضعیت باشید و ایده هایی به شوهرتان بدهید که به او کمک می کند تا به موفقیت خوبی دست یابد. اگر احساس می کنید که فقط یک زن ضعیف و درمانده هستید، پس نباید از شوهرتان بخواهید که «بلندی ها را فتح کند» و خانواده را بهتر تأمین کند. زندگی میدانی نیست که از آن عبور کرد. حکمت عامیانه چقدر واقعی است، به خصوص وقتی صحبت از زندگی خانوادگی باشد. شما می توانید صمیمانه برای آن دسته از همسرانی که رابطه آنها برای سالهای متمادی شگفت انگیز و قابل اعتماد باقی می ماند شاد باشید. اما اگر آنها بدتر شوند و نزاع ها، رسوایی ها، سوء تفاهم ها در خانه حل شود چه؟ روانشناسان توصیه می کنند از ساده ترین قوانین پیروی کنید. در مجموع 10 مورد از آنها وجود دارد - و آنها به بهبود روابط بین زن و شوهر کمک می کنند و حتی آنها را تقریباً کامل می کنند. 1. احترام به یکدیگر احترام گذاشتن به چه معناست؟ این برای پذیرش نظر و موضع نیمه دوم است.مشاوره ازدواج
حتی در لحظات حسادت یا عصبانیت شدید، تسلیم کلمات توهین آمیز نشوید، چه رسد به توهین. صدای بلند احترام نیست، بلکه یک مکالمه آرام و محرمانه است - بله. 2. سپاسگزار و متفکر باشید به من بگو، آیا سخت است که از همسرت بابت صبحانه گرم تشکر کنی و از شوهرت به خاطر ناخن زدن؟ این یک چیز کوچک به نظر می رسد، اما بهبود روابط بسیار مهم است. سعی کنید در همه چیز و همیشه تشکر کنید، حتی فقط برای چیزهای کوچک. توصیه می شود هر گونه اقدام و تعهد شریک زندگی را با یک تعریف و چند جمله گرم پاداش دهید. 3. امتیاز دهید بخشش را نباید نشانه ضعف تلقی کرد. برعکس، کسی که در یک رابطه ضعیف است، در نظر نیمه دیگر قوی و نجیب به نظر می رسد. برای بازگشت درک متقابل در خانواده، باید برخی از رفتارهای لحظه ای یا عادت های قدیمی را کنار بگذارید. 4. در ابراز احساسات کوتاهی نکنید لمس های محبت آمیز، آغوش های ملایم و حتی بوسه های زودگذر، و حتی بیشتر از آن بیان کلامی احساسات - همه اینها باعث می شود یک رابطه خوب هر روز قوی تر و قوی تر شود. اگر ترک خوردند، فشار ندهید، بلکه سخاوتمندانه به همسرتان گرما و محبت بدهید.
زندگی صمیمی همسران از اهمیت بالایی برخوردار است: نیازی به امتناع از صمیمیت به دلیل رنجش نیست. به هر حال، همانطور که می دانید، رابطه جنسی زوج ها را به هم نزدیک می کند، اما نبود آن آنها را از هم دور می کند. 5. به والدین خود احترام بگذارید هیچ کس مجبورت نمیکنه که پاهای مادرشوهرتو بشوی و یک روز در میان به مادرشوهرت زنگ بزن تا پنکیک با خاویار بگیره. اما صحبت منفی در مورد والدین همسرتان غیرقابل قبول است و می تواند ایده آل ترین رابطه را نیز خراب کند. 6. راز خانواده جای تعجب نیست که می گویند: کتانی کثیف را از خانواده بیرون نیاورید. روانشناسی یک رابطه عالی زن و شوهر شامل صمیمی نگه داشتن زندگی شماست. نیازی به پخش هر دو سمت راست و چپ در مورد دستاوردهای خانم و همسر نیست. این به ویژه در مورد آنچه بین دو نفر در اتاق خواب اتفاق می افتد صادق است. 7. بخشش قدرت است با حفظ کینه توزی در روحت، هرگز نزدیکتر نخواهی شد. شما می توانید یک عزیز را مطلقاً همه چیز را ببخشید، یاد بگیرید که آن را انجام دهید. 8. فرزندان در خانواده و نگرش نسبت به آنها هنگامی که فرزندان در خانواده ظاهر می شوند، ماده اغلب از مرد دور می شود و او را فراموش می کند و فقط به فرزندان توجه می کند. شما نمی خواهید این اشتباه را انجام دهید. روابط بین همه اعضای خانواده باید برابر باشد. همچنین یک کودک را بر دیگری انتخاب نکنید. بیاموزید که به همه به طور یکسان عشق و شادی ببخشید. 9. زمان اجتماعی شدن خصوصی حتی اگر به دلیل خستگی قدرت حرف زدن را ندارید، کافی است دست خود را بگیرید و به ضربان قلب خود گوش دهید. این باهم بودن تنها در صورتی می تواند اتفاق بیفتد که یاد بگیرید زمانی را به تنهایی اختصاص دهید. اشتغال و دلایل دیگر را ذکر نکنید، در غیر این صورت خانواده به فروپاشی ادامه خواهد داد. 10. هدیه بدهید نه با آن یا بدون آن.
یک هدیه کوچک، حتی یک گل کوچک یا یک گل ساده، بیان قدرتمندی از توجه شماست. به همین دلیل نگرش گرم خود را به نیمه دوم نشان می دهید. موافقم، ناراحت شدن از کسی که با یک لبخند مهربان، درست مثل آن (!)، بدون تولد، یک جعبه شکلات یا مجموعه ای از قلاب ماهیگیری را در 8 مارس یا 23 فوریه تقدیم می کند، دشوار است. روانشناسان رازها و رازهای زیادی در رابطه زن و شوهر دارند که گاهی حتی متخصص ترین متخصصان نیز نمی توانند آن را حل کنند. بیهوده نیست که می گویند عشق یک قدم قبل از نفرت است ... این جمله به ویژه در مورد زوج هایی صادق است که سال ها در یک ازدواج قانونی در کنار یکدیگر زندگی کرده اند. اولاً عشق مانند آتش می سوزد و شما می خواهید هر لحظه را با محبوب خود بگذرانید. اما مدتی می گذرد و کم کم شور و شوق بین همسران فروکش می کند و روال معمول زندگی زناشویی با انبوهی از ادعاهای متقابل و نارضایتی از یکدیگر آغاز می شود. این به این دلیل است که زندگی خانوادگی نه تنها شامل لذت بردن از یکدیگر و زندگی در زیر یک سقف نیست، بلکه شامل مسئولیت هایی مانند زندگی مشترک و تربیت فرزندان نیز می شود. تمام نوازشها و کلمات ملایم به تدریج به درخواستهایی خلاصه میشود که فقط زبالهها را بیرون بیاورند، شام بپزند و بچهها را به مهدکودک یا مدرسه ببرند. و این رابطه آنطور که ما دوست داریم لطیف و محبت آمیز نیست. چرا روابط خراب می شود برای اولین بار پس از ازدواج، به نظر می رسد که رابطه همیشه عالی و قابل اعتماد خواهد بود. اما وقتی برعکس اتفاق می افتد و نزاع ها و نارضایتی های دائمی با یکدیگر بیشتر می شود چه باید کرد؟ روانشناسان علاوه بر نارضایتی از یکنواختی زندگی خانوادگی و برخی عادات و ویژگی های شخصیتی همسران که موجب ادعاهای متقابل می شود، انتظارات غیرمنطقی را نیز شناسایی می کنند: شاید زن از شوهرش انتظار دارد که درآمد واقعی داشته باشد و به سرعت مسکن و همه چیز لازم را برای او و فرزندانش فراهم کند. و او مطمئناً پول زیادی به دست خواهد آورد که برای بچه ها و برای یک کت خز جدید و برای یک تعطیلات فوق العاده کافی خواهد بود. در عین حال باید توجه کافی به خانواده داشته باشد و زمان زیادی را با آنها بگذراند. در عین حال، خود او موظف به رفتن به سر کار یا آماده شدن برای کار منحصراً در یک کار نیمه وقت نیست. وضعیت مانند قبل است، اما در این مورد، شوهر انتظار دارد که همسرش برابر یا بیشتر از او درآمد و کار کند. به علاوه، یک همسر جوان و زیبا باید حداقل دو فرزند به دنیا بیاورد و مانند آنجلینا جولی همیشه خوش فرم باشد. قبل از ازدواج، یکی از همسران سبک زندگی فعالی را دنبال می کند: آنها به کلوپ های شبانه می روند، دوست دارند با دوستان وقت بگذرانند. با وارد شدن به یک ازدواج قانونی، شریک دوم از نیمه خود انتظار دارد که جشن ها متوقف شود و یک زندگی زناشویی آرام و سنجیده جای آن را بگیرد. اما همسران با وجود ازدواج و وجود فرزندان، تمایلی به تغییر شیوه زندگی معمول خود ندارند. اختلاف در بازنمایی زندگی عادی و تربیت فرزندان. این زمانی اتفاق می افتد که زن و شوهر در مورد مسئولیت های زن و مرد نظرات متفاوتی دارند.
مثلاً در خانواده یک دختر، مامان و بابا به نوبت یا با هم در نظافت و آشپزی شرکت می کردند و پدر همیشه در تربیت فرزندان شرکت می کرد. و در خانواده یک مرد جوان، وظایف خانه زن برای پدر امری تحقیرآمیز تلقی می شد و فقط مادر همیشه از فرزندان مراقبت می کرد. جوانان با نتیجه گیری از تجربیات خانوادگی خود سعی می کنند در ازدواج خود الگوی مشابهی قرار دهند، اما نظرات و انتظارات با هم مطابقت ندارند. اینها تنها تعدادی از انتظاراتی است که ما برای خود ایجاد می کنیم. از یک طرف به برنامه ریزی و الگوسازی آینده کمک می کنند و از طرف دیگر این آینده را خراب می کنند و ما را فریب می دهند. برای نجات ازدواج و جلوگیری از توقعات غیر منطقی چه باید کرد؟ اول از همه، روانشناسان توصیه می کنند که شرایط را رها کنید و به توهمات اختراعی خود اهمیت زیادی ندهید. زیاد به خودت فکر نکن تمام احساسات، رویاها را کنار بگذارید و واقع بینانه فکر کنید. به طور جدی وضعیت را ارزیابی کنید و صادقانه به تمام سوالات خود در مورد چگونگی زندگی خانوادگی شما پس از ازدواج پاسخ دهید. از خودتان شروع کنید، به این فکر کنید که واقعاً چه کاری انجام می دهید تا شریک زندگی خود را خوشحال کنید و ازدواج خود را تقویت کنید.
مشاوره ازدواج
قوانین زندگی زناشویی شاد مهم نیست که رابطه شما با همسرتان چقدر خوب است، همیشه ارزش دارد قوانینی را رعایت کنید که به حفظ رابطه خوب با همسرتان کمک می کند و از فروپاشی ازدواجتان جلوگیری می کند. هر کدام از همسران باید علایق خود را داشته باشند. به عنوان مثال، اگر شوهر عاشق ماهیگیری است و زن همیشه آرزوی رقصیدن را داشته است، پس نباید آن را رها کنید. بله، البته، مراقبت و محبت شما بسیار مهم است، اما نیازی نیست که انتخاب خود را خفه کنید. عشق در اعتماد و آزادی که به یکدیگر می دهید متجلی می شود. در شریک به طور کامل مخلوط نکنید. همیشه یک فرد خودکفا باقی بمانید، فقط روی خانواده تمرکز نکنید. تا بعداً هیچ ادعایی وجود نداشته باشد: "من بهترین سالهای زندگیم را به تو دادم" یا "تو تمام زندگی ام را شکستی!". هر روز را طوری زندگی کن که انگار آخرین روز توست. اگر واقعاً شوهر و خانواده خود را دوست دارید، برای هر لحظه ای که با یکدیگر می گذرانید سپاسگزار باشید. هیچ کس نمی داند زندگی چگونه خواهد گذشت و در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. زمان گرانبهایی را که با هم گذرانده اید در مشاجره های غیر ضروری تلف نکنید. بهتر است تمام لطافتی را که نسبت به او احساس می کنید به عزیز یا معشوق خود ابراز کنید. در برابر توهین سر تعظیم فرود نیاورید. حتی در ناامیدانه ترین طغیان خشم و عصبانیت، سعی کنید فریاد نزنید و نام یکدیگر را صدا نکنید. سپس عزیز شما دلیل نزاع را به خاطر نمی آورد ، تلخی ناشی از توهین برای مدت طولانی باقی می ماند. مسائل را فوراً مورد بحث قرار دهید. روانشناسان می گویند که سکوت در برابر مشکلات اغلب زوج های جوان را به اختلاف در روابط و طلاق می کشاند. اگر هر نوع سکوتی بین خود احساس می کنید و می خواهید رابطه خود را با همسرتان مرتب کنید، بلافاصله در مورد آن صحبت کنید. منتظر نباشید تا رابطه خود به خود به دلیل اشتباهات یا حدس و گمان های شما خراب شود.
احساسات خود را بیشتر نشان دهید. گاهی اوقات تنها راه رفتن و در آغوش گرفتن کافی است تا به عزیزتان نشان دهید که دوستش دارید. و حتی بیشتر از این، اگر از همسر روح خود حداقل یک تعریف در مورد ظاهر امروزش یا اینکه چقدر شام را به خوبی پخته است، کنید، این فقط رابطه شما را تقویت و تقویت می کند. جای تعجب نیست که آنها می گویند که زنان با گوش های خود عشق می ورزند، اما باور کنید، هر مردی نیز دوست دارد مورد تحسین قرار گیرد. و بهتر است اجازه دهید همسر این کار را از هر کس دیگری انجام دهد. به پدر و مادر همسرتان احترام بگذارید. متاسفانه ما حق انتخاب اقوام خود را نداریم، مادرشوهر و مادرشوهر از این قاعده مستثنی نیستند. هیچ کس شما را مجبور نمی کند که به اندازه همسر یا همسرتان آنها را دوست داشته باشید، اما حداقل خود را از کلمات منفی و توهین آمیز خطاب به پدر و مادر خودداری کنید. به هم ندهید برای حفظ روابط خوب در خانواده، گاهی لازم است مصالحه کنید و تسلیم عزیزتان شوید. اگر اکنون آنچه را که جفت روحتان میخواهد انجام دهید، به شما آسیبی نمیرسد، اما بار دیگر آن را به شما خواهد داد. از روتین و یکنواختی دوری کنید. سعی کنید زندگی روزمره معمول خود را با رویدادهای جالب متنوع کنید. به عنوان مثال، سفر کنید، در کنسرت ها و فیلم ها شرکت کنید، آپارتمان خود را تغییر دهید. در یک کلام، هر کاری که مانع از تبدیل شدن زندگی خانوادگی شما به "روز گراند هاگ" می شود را انجام دهید. آنها می گویند برای مردان هیچ چیز بدتر از خستگی و روتین در یک رابطه نیست. اما زنان نیز از این قاعده مستثنی نیستند، به ویژه هنگامی که کودکی ظاهر می شود و برای او هر روز مانند دیگری می شود. نوزاد را برای مدتی به مادربزرگ بسپارید و با دوستان یا با هم خوش بگذرانید. تا هیچ ادعایی برای دوست نداشته باشد که همه چیز خسته است. عشق کجا می رود؟ با گذشت زمان شور و شوق بین زن و شوهر از بین می رود و به نظر می رسد که عشق گذشته است. اما در واقع به جایی نمی رسد، فقط به شکل دیگری تبدیل می شود. اگر در آغاز رابطه زن و شوهر تنها با احساسات پرشور و جاذبه مغناطیسی به یکدیگر هدایت می شدند، به تدریج به احساس لطافت، مراقبت و قدردانی نسبت به همسر شما تبدیل می شود. روابط مانند آتشی است که ابتدا می سوزد و سپس آرام آرام خاموش می شود. و برای اینکه آتش زودتر از موعد خاموش نشود ، باید دائما هیزم پرتاب کنید. همچنین برای حفظ شور و شوق و آتش بین زن و مرد لازم است که زن همواره شوهر خود را مجذوب خود کند و خوش اندام باشد و او نیز به نوبه خود قدر او را بداند و او را تحسین کند. و در عین حال، همیشه باید جایی برای سازش، حمایت از یکدیگر، احترام گذاشتن و شنیدن حرف های عزیزتان پیدا کنید.
بنابراین، ایجاد یک خانواده شاد و مستحکم وظیفه ای است که نیازمند تلاش زن و شوهر برای حفظ روابط اعتماد، عشق و احترام به شریک زندگی خود است. آیا زندگی بعد از ازدواج وجود دارد؟ بهطور دقیقتر، آیا زندگی شاد پس از ازدواج وجود دارد؟ چرا بین همسران جوان، نه تنها جوان، دعوا، سوء تفاهم و اختلاف نظر به وجود می آید؟ دلیل آنها چیست و چگونه می توان روابط برقرار کرد و به درک متقابل رسید. چنین سؤالاتی نگران بسیاری از همسران است، چه جوان و چه با "تجربه" مناسب از زندگی مشترک. تقریباً تمام نزاع ها و اختلافات در خانواده را می توان حل کرد اگر بدانید دلایل آنها چیست و برای بهبود روابط زناشویی چه باید کرد. اجازه دهید ابتدا شرایط لازم برای داشتن یک رابطه شاد در ازدواج را تحلیل کنیم که می توان گفت تضمینی برای عدم درگیری و اختلاف نظر جدی است. البته اول از همه باید در مورد کسانی که. خوب، همه چیز برای کسانی که قبلاً ازدواج کرده اند از دست نمی رود، راه هایی برای بهبود روابط بین زن و شوهر وجود دارد، اما بعداً در مورد آن بیشتر توضیح خواهیم داد. بنابراین، شرایط لازم، پیش نیازهای یک رابطه شاد در ازدواج: 1) دستیابی به آزادی عاطفی و مالی. جدایی عاطفی و مالی از والدین یا همسر قبلی قبل از ازدواج ضروری است. 2) سازگاری مکمل شریک زندگی. آنچه در آن بیان شده است: زن و شوهر نسبت به یکدیگر همان جایگاهی را دارند که نسبت به برادران و خواهران خود در خانواده والدین خود داشتند. به عنوان مثال، شوهر فرزند ارشد خانواده بود و زن، برعکس، کوچکترین فرزند. در این مورد، سازگاری مکمل حفظ می شود.
مشاوره ازدواج
به عنوان مثال، اگر هر دو فرزند ارشد خانواده بودند، ممکن است درگیری ها بر اساس قدرت - "چه کسی در خانواده مسئول است" ایجاد شود. 3) لنگر انداختن مطابق با عقاید و عرف رفتار زن و شوهر پذیرفته شده در خانواده والدین. در غیر این صورت به این پدیده سنگ زنی شخصیت ها نیز می گویند، اما در واقعیت خرد شدن کلیشه ها رخ می دهد. مثلاً در خانواده شوهر اعتقاد بر این بود که مرد باید نان آور خانواده باشد و زن فقط باید از خانه و فرزندان مراقبت کند. و در خانواده زن، این امری عادی بود که زن و شوهر هر دو کار می کنند و به طور مساوی از خانه و فرزندان مراقبت می کنند. در این مورد، قبل از اینکه همسران برای هر دو تسویه حساب مناسب یا توافقی مناسب برای هر دو پیدا کنند، احتمال دعوا و سوء تفاهم وجود دارد. مورد دیگر از همین نقطه. در خانواده شوهر، میهمانان می توانستند بدون هشدار قبلی، بدون هشدار در مورد ورودشان ظاهر شوند. در خانواده همسر، مقررات سختگیرانه ای برای پذیرایی از مهمانان وجود داشت - چه کسی در چه زمانی، چه زمانی و برای چه مدت می آید. و در اینجا نیز باید در نظر گرفت که هر یک از همسران چقدر قوانین و عادات تعیین شده خانواده والدین را دوست داشتند. اگر آنها آن را دوست نداشتند و رویای یک روش زندگی کاملاً متفاوت، اصول ارتباط را می دیدند، پس قوانینی که در خانواده والدین همسر دوم وارد شده بود و اکنون به طور خودکار به خانواده جدید وارد می شود، برعکس. ، فقط می توانید لطفا . تنها چیزی که وجود دارد این است که مجبور نخواهید بود دستوراتی را که والدین به خانواده وارد کرده اند تحمل کنید. از این گذشته، اغلب اتفاق می افتد که همسران آنها را بدیهی می دانند و به حمایت از آنها در خانواده ادامه می دهند و معتقدند که با این کار تنها راه درست را انجام می دهند. و همینطور آن شوخی ریشو. مادربزرگ در پنجاهمین سالگرد ازدواجش اعتراف کرد که همیشه یک لقمه و یک لقمه نان به پدربزرگش به نشانه عشقشان می داد. با اینکه خودش همیشه دوست داشت این ماهی قزل آلا صورتی را بچشد، اما آن را خوشمزه ترین تکه نان می دانست و با عزیزش تقسیم می کرد. مشاوره ازدواج
پدربزرگ که هرگز ماهی سالمون صورتی را دوست نداشت، آن را تحمل کرد و برای اینکه مادربزرگش را آزرده نکند، خورد و در عین حال همانطور که فکر می کرد به او ابراز علاقه کرد. بنابراین، لازم نیست تا پنجاهمین سالگرد ازدواج منتظر بمانید تا ترجیحات خود را آشکارا بیان کنید، شاید همسرتان نیز در سکوت رنج می برد و امیدوار است که انتظارات شما را برآورده کند. شما باید آشکارا درباره چیزهایی که دوست ندارید صحبت کنید، انتظار نداشته باشید که طرف مقابلتان افکار شما را بخواند و خودتان حدس بزنید که واقعاً چه چیزی را دوست دارید. و سپس هیچ انباشته ای از نارضایتی های پنهان علیه یکدیگر یا برای یک زندگی دشوار وجود نخواهد داشت. و دومی لذت و رضایت بسیار بیشتری را به همراه خواهد داشت. 4) منطقه مشترک (مسکن) و خانواده مشترک. فکر می کنم اینجا همه چیز روشن است. 5) احساس عشق و احترام به شریک زندگی، وجود علایق مشترک و تشابه ارزشها. تلخ، اما همیشه صادق است. همسرانی که همدیگر را دوست دارند و به یکدیگر احترام می گذارند، با وجود سایر اختلافات، تضادها و ناسازگاری ها، به راحتی می توانند زبان مشترکی پیدا کنند، موافق باشند. 6) ساختار شکل گرفته و مشخص نقش های خانواده. آنچه در آن بیان شده است: به هر یک از اعضای خانواده نقش ها، قوانین رفتاری، حقوق و تکالیف ناشی از آنها اختصاص داده شده است. متخصصان روانشناسی خانواده متوجه شده اند که اعضای خانواده چه نقش هایی را باید ایفا کنند تا روابط خانوادگی هموار و آرام باشد و همه راضی باشند. تنها تعداد کمی از این نقش ها وجود دارد، تنها شرط آن این است که همه آنها باید اشغال شده و بین اعضای خانواده توزیع شود. نقش های خانوادگی را می توان بین 50 تا 50 بین همسران یا یک نفر تقسیم کرد. به عهده می گیرد . مسئولیت تقریباً بزرگتر (یا اصلی) و بر این اساس اختیارات ناشی از آن را در این زمینه این نقش ها چیست: 1. نقش نان آور، نان آور، تأمین مالی خانواده. گزینه های توزیع این نقش: یا هر دو به طور مساوی، یا سهم یکی از همسران از حمایت مادی خانواده بیشتر است (تا فرض کامل نقش نان آور خانه). 2. نقش مهماندار (استاد) مسئول خانه داری در خانه. اغلب این نقش به کسی داده می شود که مسئولیت نان آور خانواده را بر عهده نمی گیرد یا به طور مساوی بین زن و شوهر تقسیم می شود. 3. نقش مراقب کودک مسئول. در اینجا ما در مورد مراقبت از یک نوزاد تازه متولد شده و یک کودک بالای سه سال صحبت می کنیم. در بیشتر موارد این نقش بدون قید و شرط به مادر کودک واگذار می شود. 4. نقش معلم کودکان. چه کسی در تربیت فرزندان بزرگ نقش خواهد داشت: سهم یکی به همان اندازه یا مهمتر از همسر دیگر خواهد بود. 5. نقش شریک جنسی. هر کسی که ابتدا صمیمیت را آغاز کند، مسئول تنوع زندگی جنسی است. مجدداً، ممکن است توزیع این نقش بین هر دو همسر نیز انجام شود یا فردی بزرگتر یا بزرگتر ابتکار عمل را در دست بگیرد. 6. نقش برگزار کننده تعطیلات. چه کسانی در زمینه اوقات فراغت خانوادگی ابتکار عمل خواهند داشت. به عبارت دیگر او نقش یک سازمان دهنده سرگرمی را برای یک سرگرمی جالب و مفرح در کنار خانواده بر عهده خواهد گرفت. آنچه در اینجا گنجانده شده است: بازدید از سینما، نمایشگاه ها، موزه ها، سفرهای طبیعت گردی، سازماندهی تعطیلات، برنامه ریزی برای تعطیلات و غیره.مشاوره ازدواج
7. نقش سازمان دهنده خرده فرهنگ خانواده. خرده فرهنگ چیست؟ این گروهی از افراد (در مورد ما، یک خانواده) هستند که دارای علایق، وظایف و مشکلات مشترک هستند. نقش سازمان دهنده خرده فرهنگ خانواده شامل شکل گیری برخی ارزش های فرهنگی، جهان بینی، باورهای سیاسی، مذهب و... در بین اعضای خانواده است. 8. نقش مسئول حفظ روابط خانوادگی. چه کسی ارتباط با اقوام را سازماندهی خواهد کرد؟ به شرکت در گردهمایی های خانوادگی، تعطیلات و سایر جشن های تثبیت شده پایبند هستید؟ 9. نقش روانپزشک. چه کسی در خانواده همیشه (یا اغلب) آماده گوش دادن، درک، حمایت، کمک به حل مشکل است؟ ، و در اینجا به اساسی ترین آنها می رسیم. چرا درگیری هایی به وجود می آیند که می توانند حتی برای سال ها ادامه داشته باشند. اگرچه، در حالت ایده آل، آنها اغلب ذاتی فقط برای تازه ازدواج کرده اند و تمام مسائل مربوط به توزیع نقش ها در دوره "ساختن شخصیت ها" حل می شود. بنابراین، نزاع بین همسران زمانی رخ می دهد که نقش های شرح داده شده در بالا به طور واضح توزیع نشده باشد، و به طور شفاهی بین یکدیگر توافق نشده باشند. یا هر دو زن و شوهر به طور مساوی برای یک نقش اعمال میشوند و هر دو میخواهند مسئولیت بیشتری در قبال آن داشته باشند، وزن بیشتری در تصمیمگیری در مورد یک حوزه خاص از زندگی خانوادگی داشته باشند. یا برعکس این اتفاق می افتد، یکی از همسران نمی خواهد ابتکار عمل را به دست بگیرد و نقش های خاصی را ایفا کند (و گاهی حتی از وجود آن اطلاعی ندارد). مکان "خالی" می ماند، اصطکاک و سوء تفاهم به دلیل این واقعیت به وجود می آید که هیچ کس نمی خواهد شکاف در توزیع نقش های خانوادگی را پر کند.
یا هر دو زن و شوهر با تکیه بر آداب و رسومی که در خانواده والدینی وجود دارد، ایفای این نقش را (یا به همسر دادن) ضروری می دانند و مطمئن هستند که همسر نیز باید همان طور که او فکر می کند. در نظر نگرفتن این نکته که ممکن است شیوه زندگی در خانواده والدین همسر دوم کاملاً متفاوت باشد و او نیز به نوبه خود حتی از تعهداتی که بر دوش او گذاشته شده اطلاعی نداشته باشد. گاهی اوقات همسران نیاز به توزیع نقش هایی که به نظر بی اهمیت به نظر می رسند را کاملاً نادیده می گیرند، مثلاً نقش یک سازمان دهنده تعطیلات یا یک روان درمانگر خانواده را بازی می کنند. همه انتظار دارند که دیگری از او حمایت کند و به او گوش دهد و باید همیشه او را شنید و درک کرد. یا در طول هر تعطیلات، تعطیلات، تعمیر، درگیری ایجاد می شود، زیرا به طور پیش فرض نقش برگزار کننده این رویداد به طور ناخودآگاه به همسر دیگر محول می شود و او نیز به نوبه خود، حتی در مورد انتظارات شریک زندگی حدس نمی زند. بنابراین، روانشناسان برای همه کسانی که در یک وضعیت دائمی جنگ خانوادگی هستند، پیشنهاد می کنند برای از بین بردن همه علل احتمالی نزاع و سوء تفاهم، سؤالات زیر را با یکدیگر بحث کنند (به پیوست مقاله مراجعه کنید). و باید سعی کنید مصالحه ای پیدا کنید یا به گزینه ای برسید که مناسب هر دوی شما باشد. شما مجبور نیستید چیزهایی را که برایتان مهم است کنار بگذارید - اما تکه های کوچک را بدهید تا همسرتان بتواند کاری را که برای شما مهم است انجام دهد. چه چیز دیگری می تواند درگیری بین همسران مربوط به توزیع نقش ها در خانواده باشد. گاهی اوقات نقش ها با یکدیگر تضاد دارند یا یکی از همسران (با رضایت ضمنی یا نارضایتی آشکار او) نقش های بیش از حد و تعهدات و مسئولیت های مرتبط با آن ها را بر عهده می گیرد. افراط دیگری وجود دارد - یکی از همسران، که خود را در همه زمینه ها شایسته ترین می داند، تقریباً تمام نقش ها را قهرمانانه بر عهده می گیرد. آنچه برای دیگری باقی می ماند - او احساس می کند غیر ضروری، بی ارزش، بی ارزش احترام است و به طور کلی نمی تواند جایگاه خود را در خانواده پیدا کند. در این صورت، یا باید تحمل کرد، با تهدید از دست دادن عزت نفس در چشمان خود و عزیزان، یا فرار از خانواده به جهنم، جایی که مورد نیاز و قدردانی قرار خواهد گرفت. توانایی ها و قابلیت های او.
قاعده کلی رفع تعارضات در خانواده این است که تمامی نقشهایی که اعضای خانواده بر عهده میگیرند باید متناسب با تواناییها و تمایل هر یک از اعضای خانواده برای ایفای این نقش خاص باشد. فردی که این یا آن نقش را ایفا می کند باید احساس کند که نقش مهم و ارزشمندی را ایفا می کند. به عنوان مثال، نباید کار خانه یا مراقبت از کودک را دست کم گرفت و معتقد بود که مهم ترین نقش تامین مالی خانواده است. همه نقش ها به یک اندازه مهم و ضروری هستند اگر زن و شوهر بخواهند با شادی، آرامش، هماهنگی و در عین حال احساس رضایت از عضویت در خانواده خود زندگی کنند. هنگام تعیین نقش، برای جلوگیری از تعارض، لازم نیست مستقیماً به همسر بگویید که چه کاری باید انجام دهد. ابتدا باید نقش هایی را که می خواهید بازی کنید را شناسایی کنید و به خواسته های مخالف آنها گوش دهید. بیشتر مسئولیت را در نقش هایی که هر دوی شما می خواهید بازی کنید به طور مساوی تقسیم کنید. و سپس، بر اساس توانایی ها و ترجیحات خود و شریک زندگی تان، نقش های خالی باقی مانده را توزیع کنید. اگر برخی از نقش ها توسط همسران خالی بماند، به احتمال زیاد شخص دیگری، غیر مستقیم با این خانواده، "فراز"، ایفای این نقش ها را بر عهده می گیرد که به نوبه خود باعث ایجاد اختلاف می شود. همسر. خوب، آخرین چیزی که همسران برای جلوگیری از تعارض باید بدانند این است که توزیع نقش ها می تواند در طول زمان تغییر کند، بنابراین آنها باید در هر مرحله از چرخه زندگی خانواده با یکدیگر هماهنگ شوند. کاربرد. سوالات همسران در مورد توزیع نقش ها در خانواده. برای تشخیص نقش های خود به خودی خانواده، برای رفع آنها به منظور حل تعارضات بین همسران، توصیه می شود پرسشنامه آزمایشی "توزیع نقش ها در خانواده" را بگذرانید . اختلاف در خانواده در هم زدن شخصیت ها. چگونه رابطه زن و شوهر را بهتر کنیم؟
مشاوره ازدواج