27-12-2020, 03:31 PM
[font=iranyekan][font=Shabnam]سریال قورباغه بعد از حواشی متعدد پخش شد و اولین قسمت آن نوید بخش یک سریال جنایی – هیجان انگیز ناب ایرانی را میدهد؛ سریالی با فضایی به شدت تاریک و خشن که در همین قسمت اول چنان رودستی به مخاطبین خود میزند که تمامی تماشاگران را به بهت فرو میبرد.
سینمای هومن سیدی طی سالها خودش را نشان داده و ثابت کرده که با تفکری جهانی فیلم میسازد و هرچند دست و بالش به خاطر یک سری محدودیتها در سینمای ایران بسته است اما نهایت تلاش خود را میکند تا به این استانداردها تا حد زیادی نزدیک شود.
سینمای خانگی با وجود پیشرفت و رشدی که طی سال کرونا زده داشته از داشتن محتوای خوب و جذاب مدتهاست که بیبهره باقی مانده است. در واقع رشد محتواها همساز با رشد خود VODها نبوده و بهترین سریالی که در بین این پلتفرمها به چشم خورده عنوانی چون همگناه است که خود به اندازه کافی مشکلات زیادی به عنوان یک سریال پلیسی و جنایی ایرانی داشت.
سالها از ساخت شهرزاد به عنوان گوهر درشت و جذاب نمایش خانگی میگذرد و تماشاگران در این مدت نتوانستند به محتوای خوبی دست پیدا کنند. حتی جناب مدیری و هیولایش نتوانستند کاری از پیش ببرد. با عوض شدن بازی پلتفرمهای پخش و رو کردن سریالهای اختصاصی و نه همکاری مشترک، به نظر میرسد بازی وارد مرحله تازهای شده و «قورباغه» شروع متفاوتی برای این مرحله جدید است که عناوین متعدد و احتمالا قدرتمندی در پی آن در راه هستند.
تیتراژ آغازین سریال به شدت یادآور سریالهایی مثل کارآگاهان حقیقی است. نمایش چهرهها و تصاویر تو در توی سکانسهای مختلف در این چهرهها و موسیقی آرام و جذابی که در پس زمینه این تیتراژ است، هر تماشاگری را یاد تیتراژ این سریال تاریک و کارآگاهی جذاب سالهای پیش میاندازد.
نکته خوب ماجرا اینجاست هومن سیدی کاری که در آثارش میکند یک کپی یا تقلید ساده نیست و الهاماتی از بهترینهای سینمای جهان دارد و از آنها برای ساخت یک اثر بومی وام میگیرد. او این کار را با نهایت دقت انجام میدهد و از همین نظر به هیچوجه محکوم به تقلید کردن کورکورانه نمیشود.
در ادامه سریال با نمایی از لوکیشنهای شهرک اکباتان آغاز میشود، شهرکی که در سینمای ایران نماد خلافهای زیرزمینی است و نوع معماری فضای شهرک و خانههای آن نیز بسیار سینمایی هستند. ساختمانهای تو در تو و محکم و بتنی اکباتان، فضایی سرد و بیروحی دارند که با داستان تاریک سریال قورباغه همخوانی بسیاری پیدا میکند.
داستان از همین ساختمانهای اکباتان اغاز میشود و بدون هیچ حاشیهای وارد فضای زندگی بچههای خلاف محله های تهران میشود. سه کاراکتر به ما معرفی میشوند که به جز صابر ابر، دو بازیگر دیگر کمی غلوآمیز بازی میکنند و این موضوع توی ذوق میزند. صابر ابر نیز با اینکه بازی خوبی دارد، اما نه استایل و نه طرز صحبتش به دو شخص دیگر جور در نمیآید و نمیتوان باور کرد یک لات است.
در واقع باید گفت هارمونی خوبی بین این سه نفر شکل نگرفته است و تیپ سازی شخصیت آنها تئاتری از آب درآمده است؛ برخی از دیالوگها و حرکات این کاراکترها مانند رفتارهایی است که از جانب پسران دبیرستانی سر میزند نه افرادی سی و خردهای ساله.
با این وجود سریال تلاش میکند ما را با این مینی گنگسترهای پر ایراد همراه کند و به فضای زیرزمینی و خلاف آنها ببرد. داستان از جایی آغاز میشود که آنها شاهد کشته شدن یک مامور لباس شخصی هستند و از مهلکه میگریزند. آشنایی با این شخصیتها در حد شناخت تیپ خودشان است و پیشینه خاصی از آنها داده نمیشود، هرچند پایان بندی قسمت اول تقریبا دلیل اینکه کارگردان چندان علاقهای به این کار ندارد را به همه تماشاگران ثابت میکند. احتمالا قسمتهای آتی بیشتر از آنها بدانیم.
پایان بندی پایلوت قورباغه با حضور نوید محمدزاده و نقش آفرینی کوتاه ولی به شدت جذاب و گیرایش، یکی از هیجانانگیزترین و مهلکترین پایان بندیها در بین تمام سریالهایی است که تاکنون ساخته شده است. بیش از بیست سال است که مشغول تماشای سریالهای مختلف از کشورهای گوناگون هستم و به یاد دارم کمتر اپیزودهای پایلوتی توانسته باشد تا این حد مرا به بهت فرو ببرد.
رودستی که کارگردان در این بخش به مخاطبین خود میزند، ضمن آنکه مهر دیگری بر مساله جدی بودن و سیاه بودن فضای سریال است و تاکید مجددی است بر شوخی نداشتن کارگردان با شخصیتهای خلق شدهاش، سوالات بسیاری را در ذهن مخاطب ایجاد میکند و تعامل خوبی با او برقرار میکند. بعید است کسی حتی اگر با حال و هوای سریال به اصطلاح حال نکند، دلش نخواهد قسمت بعد را نبیند تا از راز پایان بندی قسمت نخست آگاه شود.
بازی بازیگران همانطور که گفته شد به جز صابر ابر و نوید محمدزاده چندان چنگی به دل نمیزند و کمی مصنوعی به نظر میرسد. اما با وجود لیستی از بازیگران حاذق، بعید است که این موضوع در قسمتهای آتی تداوم پیدا کند؛ لااقل امیدواریم که این مشکل ادامهدار نشود.
فیلمبرداری روی دست و بدون کات فیلم بخصوص در دقایق ابتدایی کمی از کنترل خارج شده و بیش از حد روی چرخش آن مانور داده شده، هرچند این سبک فیلمبرداری با انتخاب صحیح دیالوگها و زمان ادای آنها توسط بازیگران همراه بوده و فضایی نو را پدید آورده اما خوشبختانه خود کارگردان هم اندک اندک دست از این حجم تکان دادنهای دوربین میکشد و بیخیال ژانگولر بازی میشود که صرفا سردرد میآورد و جذابیت خاصی با خودش به همراه ندارد.
هیچ سریالی را نمیتوان با قسمت اول و یا به اصطلاح، قسمت پایلوت آن سنجید اما قورباغه لااقل در همین قسمت نشان میدهد که حرفهای زیادی برای گفتن دارد و آغازگر مرحله بعدی رقابت سریالهای VODهای ایرانی است. باید دید که قورباغه در ادامه چطور پیش خواهد رفت و این مبارزه را با حضور سریالهای رقیبش در پلتفرمهای دیگر میبرد یا خیر.
[/font][/font]
سینمای هومن سیدی طی سالها خودش را نشان داده و ثابت کرده که با تفکری جهانی فیلم میسازد و هرچند دست و بالش به خاطر یک سری محدودیتها در سینمای ایران بسته است اما نهایت تلاش خود را میکند تا به این استانداردها تا حد زیادی نزدیک شود.
سینمای خانگی با وجود پیشرفت و رشدی که طی سال کرونا زده داشته از داشتن محتوای خوب و جذاب مدتهاست که بیبهره باقی مانده است. در واقع رشد محتواها همساز با رشد خود VODها نبوده و بهترین سریالی که در بین این پلتفرمها به چشم خورده عنوانی چون همگناه است که خود به اندازه کافی مشکلات زیادی به عنوان یک سریال پلیسی و جنایی ایرانی داشت.
سالها از ساخت شهرزاد به عنوان گوهر درشت و جذاب نمایش خانگی میگذرد و تماشاگران در این مدت نتوانستند به محتوای خوبی دست پیدا کنند. حتی جناب مدیری و هیولایش نتوانستند کاری از پیش ببرد. با عوض شدن بازی پلتفرمهای پخش و رو کردن سریالهای اختصاصی و نه همکاری مشترک، به نظر میرسد بازی وارد مرحله تازهای شده و «قورباغه» شروع متفاوتی برای این مرحله جدید است که عناوین متعدد و احتمالا قدرتمندی در پی آن در راه هستند.
تیتراژ آغازین سریال به شدت یادآور سریالهایی مثل کارآگاهان حقیقی است. نمایش چهرهها و تصاویر تو در توی سکانسهای مختلف در این چهرهها و موسیقی آرام و جذابی که در پس زمینه این تیتراژ است، هر تماشاگری را یاد تیتراژ این سریال تاریک و کارآگاهی جذاب سالهای پیش میاندازد.
نکته خوب ماجرا اینجاست هومن سیدی کاری که در آثارش میکند یک کپی یا تقلید ساده نیست و الهاماتی از بهترینهای سینمای جهان دارد و از آنها برای ساخت یک اثر بومی وام میگیرد. او این کار را با نهایت دقت انجام میدهد و از همین نظر به هیچوجه محکوم به تقلید کردن کورکورانه نمیشود.
در ادامه سریال با نمایی از لوکیشنهای شهرک اکباتان آغاز میشود، شهرکی که در سینمای ایران نماد خلافهای زیرزمینی است و نوع معماری فضای شهرک و خانههای آن نیز بسیار سینمایی هستند. ساختمانهای تو در تو و محکم و بتنی اکباتان، فضایی سرد و بیروحی دارند که با داستان تاریک سریال قورباغه همخوانی بسیاری پیدا میکند.
داستان از همین ساختمانهای اکباتان اغاز میشود و بدون هیچ حاشیهای وارد فضای زندگی بچههای خلاف محله های تهران میشود. سه کاراکتر به ما معرفی میشوند که به جز صابر ابر، دو بازیگر دیگر کمی غلوآمیز بازی میکنند و این موضوع توی ذوق میزند. صابر ابر نیز با اینکه بازی خوبی دارد، اما نه استایل و نه طرز صحبتش به دو شخص دیگر جور در نمیآید و نمیتوان باور کرد یک لات است.
در واقع باید گفت هارمونی خوبی بین این سه نفر شکل نگرفته است و تیپ سازی شخصیت آنها تئاتری از آب درآمده است؛ برخی از دیالوگها و حرکات این کاراکترها مانند رفتارهایی است که از جانب پسران دبیرستانی سر میزند نه افرادی سی و خردهای ساله.
با این وجود سریال تلاش میکند ما را با این مینی گنگسترهای پر ایراد همراه کند و به فضای زیرزمینی و خلاف آنها ببرد. داستان از جایی آغاز میشود که آنها شاهد کشته شدن یک مامور لباس شخصی هستند و از مهلکه میگریزند. آشنایی با این شخصیتها در حد شناخت تیپ خودشان است و پیشینه خاصی از آنها داده نمیشود، هرچند پایان بندی قسمت اول تقریبا دلیل اینکه کارگردان چندان علاقهای به این کار ندارد را به همه تماشاگران ثابت میکند. احتمالا قسمتهای آتی بیشتر از آنها بدانیم.
پایان بندی پایلوت قورباغه با حضور نوید محمدزاده و نقش آفرینی کوتاه ولی به شدت جذاب و گیرایش، یکی از هیجانانگیزترین و مهلکترین پایان بندیها در بین تمام سریالهایی است که تاکنون ساخته شده است. بیش از بیست سال است که مشغول تماشای سریالهای مختلف از کشورهای گوناگون هستم و به یاد دارم کمتر اپیزودهای پایلوتی توانسته باشد تا این حد مرا به بهت فرو ببرد.
رودستی که کارگردان در این بخش به مخاطبین خود میزند، ضمن آنکه مهر دیگری بر مساله جدی بودن و سیاه بودن فضای سریال است و تاکید مجددی است بر شوخی نداشتن کارگردان با شخصیتهای خلق شدهاش، سوالات بسیاری را در ذهن مخاطب ایجاد میکند و تعامل خوبی با او برقرار میکند. بعید است کسی حتی اگر با حال و هوای سریال به اصطلاح حال نکند، دلش نخواهد قسمت بعد را نبیند تا از راز پایان بندی قسمت نخست آگاه شود.
بازی بازیگران همانطور که گفته شد به جز صابر ابر و نوید محمدزاده چندان چنگی به دل نمیزند و کمی مصنوعی به نظر میرسد. اما با وجود لیستی از بازیگران حاذق، بعید است که این موضوع در قسمتهای آتی تداوم پیدا کند؛ لااقل امیدواریم که این مشکل ادامهدار نشود.
فیلمبرداری روی دست و بدون کات فیلم بخصوص در دقایق ابتدایی کمی از کنترل خارج شده و بیش از حد روی چرخش آن مانور داده شده، هرچند این سبک فیلمبرداری با انتخاب صحیح دیالوگها و زمان ادای آنها توسط بازیگران همراه بوده و فضایی نو را پدید آورده اما خوشبختانه خود کارگردان هم اندک اندک دست از این حجم تکان دادنهای دوربین میکشد و بیخیال ژانگولر بازی میشود که صرفا سردرد میآورد و جذابیت خاصی با خودش به همراه ندارد.
هیچ سریالی را نمیتوان با قسمت اول و یا به اصطلاح، قسمت پایلوت آن سنجید اما قورباغه لااقل در همین قسمت نشان میدهد که حرفهای زیادی برای گفتن دارد و آغازگر مرحله بعدی رقابت سریالهای VODهای ایرانی است. باید دید که قورباغه در ادامه چطور پیش خواهد رفت و این مبارزه را با حضور سریالهای رقیبش در پلتفرمهای دیگر میبرد یا خیر.
[/font][/font]
[font=iranyekan][font=Shabnam]پی نوشت: در این بخش پایان بندی قسمت اول اسپویل شده و اگر هنوز آن را ندیدید، از خواندن این پینوشت کوتاه بپرهیزید.[/font][/font]
[font=iranyekan][font=Shabnam]احتمالا پایان بندی سریال و کشته شدن هر سه شخصیت اصلی ماجرا طی کمتر از سی ثانیه، همه تماشاگران را به بهت و حیرت فرو برده باشد. هنوز نمیتوان دقیق گفت که این وقایع واقعا رخ دادهاند و یا شاید ناشی از مصرف مواد بودند اما از کارهای آوانگارد سیدی بعید نیست که تصمیم گرفته باشد در قسمت اول کار سه قهرمان خود را یکسره کند و داستان را با مابقی کاراکترهای خود پیش ببرد.
اینکه چه اتفاقی افتاد تا این حادثه رخ داد نیز خودش علامت سوال بزرگی است که پاسخ دادن به آن زود است. شخصا حدسهایی داریم که هیچ نمیدانم با واقعیت همخوانی دارد یا نه.
تاکید نوید محمدزاده به سارقین برای اینکه خودشان کارت را بردارند و دگرگون شدن حال و هوای دو سارقی که در حین تماس با این شخص هستند و به نوعی هیپتونیزم شدنشان و در نهایت نمایش یک قورباغه و با توجه به اسم سریال، یک شکی را ایجاد کرده که میتوان آن را به عنوان یک تئوری در نظر گرفت.
قورباغهها انواع مختلفی دارند و بسیاری از آنها سمی هستند و پوستشان اسیدهایی ترشح میکند که مغز انسان را به فنا میدهد. هیچ بعید نیست کاراکتر نوید محمدزاده با استفاده از قورباغهای خاص، بتواند مغز انسانها را به قهقرا بکشد و روی آنها تسلط پیدا کند، قورباغهای که از پوستش اسیدی خاص ترشح کند. این تئوری کمی تا قسمتی سریال را به سمت تخیلی بودن پیش میبرد، موضوعی که در سینمای ایران غریبه است اما در سینمای هومن سیدی و افکار او، چندان موضوع دور از ذهنی به نظر نمیرسد.
از طرفی تصاویری که از شخصیت صابر ابر در کنار نویدمحمدزاده پیشتر از بخشهای مختلف سریال پخش شده نشان میدهد که احتمالا مرگ او نمیتواند واقعا رخ داده باشد. اینکه او چگونه توانسته از گلوله داخل مغزش فرار کند و یا اینکه شاید ماجراها فلش بک خواهد شد (با توجه به اینکه صدای او برای شخصیت نوید محمدزاده آشنا بود و شاید بحث نوعی انتقامجویی مطرح است) تنها مواردی هستند که در اپیزودهای آتی مشخص خواهند شد.[/font][/font]
اینکه چه اتفاقی افتاد تا این حادثه رخ داد نیز خودش علامت سوال بزرگی است که پاسخ دادن به آن زود است. شخصا حدسهایی داریم که هیچ نمیدانم با واقعیت همخوانی دارد یا نه.
تاکید نوید محمدزاده به سارقین برای اینکه خودشان کارت را بردارند و دگرگون شدن حال و هوای دو سارقی که در حین تماس با این شخص هستند و به نوعی هیپتونیزم شدنشان و در نهایت نمایش یک قورباغه و با توجه به اسم سریال، یک شکی را ایجاد کرده که میتوان آن را به عنوان یک تئوری در نظر گرفت.
قورباغهها انواع مختلفی دارند و بسیاری از آنها سمی هستند و پوستشان اسیدهایی ترشح میکند که مغز انسان را به فنا میدهد. هیچ بعید نیست کاراکتر نوید محمدزاده با استفاده از قورباغهای خاص، بتواند مغز انسانها را به قهقرا بکشد و روی آنها تسلط پیدا کند، قورباغهای که از پوستش اسیدی خاص ترشح کند. این تئوری کمی تا قسمتی سریال را به سمت تخیلی بودن پیش میبرد، موضوعی که در سینمای ایران غریبه است اما در سینمای هومن سیدی و افکار او، چندان موضوع دور از ذهنی به نظر نمیرسد.
از طرفی تصاویری که از شخصیت صابر ابر در کنار نویدمحمدزاده پیشتر از بخشهای مختلف سریال پخش شده نشان میدهد که احتمالا مرگ او نمیتواند واقعا رخ داده باشد. اینکه او چگونه توانسته از گلوله داخل مغزش فرار کند و یا اینکه شاید ماجراها فلش بک خواهد شد (با توجه به اینکه صدای او برای شخصیت نوید محمدزاده آشنا بود و شاید بحث نوعی انتقامجویی مطرح است) تنها مواردی هستند که در اپیزودهای آتی مشخص خواهند شد.[/font][/font]