26-08-2020, 04:17 AM
مکانیک شکست
زبان پیگیری ویرایش
مکانیک شکست، مکانیک مربوط به انتشار ترک در مواد است. از طریق علوم تجربی و تحلیلی مکانیک جامدات برای محاسبه نیروی محرک یک ترک و در نتیجه میزان مقاومت مواد در برابر شکست استفاده میشود.
در علم مواد مدرن، مکانیک شکست ابزار مهمی است که برای بهبود عملکرد اجزای مکانیکی مورد استفاده قرار میگیرد. این علم، به منظور پیشبینی مکانیزم ماکروسکوپی اجسام، فیزیک رفتارهای تنشی و کرنشی به ویژه تئوریهای کشش و انعطاف بذیری (موم سانی) را بر روی نواقص کریستالی میکروسکوپی موجود در مواد واقعی، به کار میگیرد. فرکتوگرافی بهطور گستردهای به همراه مکانیک شکست استفاده میشود تا دلایل خرابیها را بیابد و نیز پیشبینیهای نظری مربوط به نواقص را با شکستهای دنیای واقعی تطابق دهد. پیشبینی رشد یک ترک بهطور عمیقی به ویژگی ساختاری تحمل آسیب بستگی دارد.
سه حالت شکست ناشی از اعمال نیرو
ترک در اثر اعمال نیرو به سه روش زیر ایجاد و گسترش مییابد:
اولین حالت شکست: حالت بازشدن (تنش کششی که عمود بر صفحه ترک اعمال میشود) دومین حالت شکست: حالت لغزشی (تنش برشی که به موازات صفحه ترک و عمود بر جبهه ترک اعمال میشود) سومین حالت شکست: حالت گسیختگی یا پارگی (تنش برشی که به موازات صفحه ترک و موازی با جبهه ترک اعمال میشود)
مقدمهویرایش
فرایندهای ساخت مواد، پردازش، ماشینکاری و تشکیل، درنهایت ممکن است منجر به نقص در یک جزء مکانیکی شوند. در کلیه سازههای فلزی نقص داخلی و سطحی ناشی از فرایند تولید دیده میشود. مکانیک شکست عبارت است از تجزیه و تحلیل نقصها برای کشف مواردی که ایمن هستند (یعنی رشد نمیکنند) و آنهایی که باعث شکست جسم ترک خورده میشوند. حتی با وجود این نقصهای ذاتی، میتوان از طریق تجزیه و تحلیل، تحمل خسارت (تحمل آسیب) عملکرد ایمن و مناسب یک ساختار را بدست آورد.[۱][۲]
مکانیک شکست میکوشد تا به سوالات زیر پاسخ دهد:[۲]
قدرت یک جزء به عنوان تابعی از اندازه ترک چیست؟ حداکثر اندازه مجاز یک ترک چقدر است؟ عمر ساختاری که دارای ترک است، چقدر میباشد؟ در طی مدت زمانی که برای ردیابی ترک وجود دارد، چند بار باید ساختار را برای ترک بازبینی کرد؟
مکانیک شکست الاستیکی خطیویرایش معیار گریفیتویرایش
شکاف لبهای به طول a در یک ماده
مکانیک شکست در جنگ جهانی اول توسط مهندس هوانوردی انگلیس A. A. Griffith توسعه یافت؛[۳] بهاینترتیب اصطلاح گریفیت کرک برای توضیح در مورد شکست مواد شکننده ساخته شد.
کار گریفیت بر مبنای دو واقعیت متناقض بود:
تنش لازم برای شکستن مواد شیشهای حدود ۱۰۰ مگاپاسکال است. تنش لازم برای شکستن پیوندهای اتمی شیشه حدود ۱۰۰۰۰ مگاپاسکال است.
یک نظریه برای پیوند دادن این نتایج متناقض لازم بود. همچنین، آزمایشها روی الیاف شیشهای که خود گریفیت انجام دادهاست، نشان میدهد که با کاهش قطر فیبر، تنش شکست افزایش مییابد. از این رو استحکام کششی تک محوره، که قبل از گریفیت بهطور گسترده برای پیشبینی شکست مواد استفاده شده بود، نمیتوانست یک خاصیت مستقل برای مواد باشد. گریفیت اظهار داشت که مقاومت کم شکستگیِ مشاهده شده در آزمایشها و همچنین وابستگی به میزان قدرت، به دلیل وجود نقصهای میکروسکوپی در شیشه است. برای تأیید فرضیات متناقض، گریفیت نقص مصنوعی را در نمونههای شیشهای آزمایشگاهی خود معرفی کرد. نقص مصنوعی به شکل ترک سطحی بود که بسیار بزرگتر از سایر نقصهای موجود در یک نمونه بود. آزمایشها نشان داد که حاصل مجذور مربع طول عیب (a) در تنش شکست (σ f) تقریباً ثابت است که با معادله زیر بیان میشود: σ f a ≈ C {\displaystyle \sigma _{f}{\sqrt {a}}\approx C}
توضیح این رابطه از نظر تئوری کشش خطی، مشکلساز است. نظریه کشش خطی پیشبینی میکند که تنش (و از این رو فشار) در نوک یک نقص تیز در یک ماده الاستیک خطی نامتناهی است. برای جلوگیری از این مشکل، گریفیت یک روش ترمودینامیکی را برای توضیح این رابطه ارائه داد. گریفیت با حل مشکل کشسانی یک ترک محدود در یک صفحه الاستیک، عبارتی برای ثابت بودن C از نظر انرژی سطح ترک پیدا کرد. بهطور خلاصه رویکرد بدین گونه بود:
محاسبه کردن انرژی پتانسیل ذخیره شده در یک نمونه کامل، تحت فشار کششی تک محوره. برطرف کردن مرز به گونهای که بار اعمال شده هیچ اثری نداشته باشد. وارد کردن یک ترک در نمونه؛ ترک باعث کاهش تنش و باعث افزایش انرژی کل سطح نمونه میشود. محاسبه تغییرات انرژی آزاد (انرژی سطح - انرژی الاستیک) به عنوان تابعی از طول ترک. شکست هنگامی رخ میدهد که انرژی آزاد در یک طول بحرانی به اوج خود برسد، که فراتر از آن با افزایش طول ترک، انرژی آزاد کاهش مییابد؛ برای مثال، با ایجاد شکستگی. با استفاده از این روش، گریفیت فهمید که C = 2 E γ π {\displaystyle C={\sqrt {\cfrac {2E\gamma }{\pi }}}}
که در آن، E مدول یانگ مواد و γ تراکم انرژی سطح ماده است. با فرض اینکه E برابر با ۶۲ گیگاپاسکال و Y برابر با ۱ ژول بر متر مربع باشد، تقریب بسیار خوبی از استرس شکست پیشبینی شده گریفیت با نتایج آزمایشگاهی برای شیشه، ارائه میدهد. به تازگی، نشان داده شد که کاربرد مستقیم معیار گریفیت بر «سلول» عددی منفرد منجر به فرمول بسیار محکمی از روش عنصر مرزی میشود.[۴]
برای موادِ بسیار تغییر شکل یافته قبل از انتشار ترک، فرمول مکانیکی شکست الاستیک خطی دیگر کاربرد ندارد و یک مدل اقتباس شده برای توصیف زمینه استرس و جابجایی نزدیک به نوک ترک، مانند روی شکستگی مواد نرم لازم است.
اصلاح ایروینویرایش
ناحیه پلاستیک در اطراف نوک ترک در یک ماده انعطاف پذیر
کارهای گریفیت تا اوایل دهه ۵۰ عمدتاً مورد توجه جامعه مهندسی قرار نمیگرفت. دلایل آن بدین شرح است: (الف) در مواد ساختاری واقعی میزان انرژی مورد نیاز برای ایجاد شکست، میزان بالاتری از سطح انرژی مربوط است، و (ب) در مصالح ساختاری همیشه برخی از تغییر شکلها غیرعادی در اطراف جبهه ترک وجود دارد که میتواند فرض متوسط الاستیک خطی با فشارهای نامحدود را در نوک ترک بسیار غیرواقعی جلوه دهد.[۵]
نظریه گریفیت با دادههای تجربی برای مواد شکننده مانند شیشه توافق بسیار خوبی را ارائه میدهد. برای مواد شکلپذیر مانند فولاد، گرچه رابطه σ y a = C {\displaystyle \sigma _{y}{\sqrt {a}}=C} هنوز هم استفاده میشود، ولی انرژی سطح (γ) پیشبینی شده توسط نظریه گریفیت معمولاً غیر واقعی است. گروهی که تحت آزمایش G. R. Irwin[۶]در آزمایشگاه تحقیقات نیروی دریایی ایالات متحده (NRL) در طول جنگ جهانی دوم کار میکردند، فهمیدند که انعطافپذیری باید نقش مهمی در شکستگی مواد انعطافپذیر داشته باشد.
در مواد انعطافپذیر (و حتی در موادی که به نظر میرسد شکننده است)، یک ناحیه پلاستیکی در نوک ترک ایجاد میشود. با افزایش بار اعمال شده، ناحیه پلاستیک تا اندازه ای افزایش مییابد که شکاف بزرگ شود و مواد کشیده شده الاستیک در پشت نوک ترک خالی شود. چرخه بارگیری و تخلیه پلاستیک در نزدیکی نوک ترک منجر به اتلاف انرژی به عنوان گرما میشود. از این رو، یک اصطلاح اتلاف باید به رابطه تعادل انرژی ابداع شده توسط گریفیت برای مواد شکننده اضافه شود. از نظر جسمی، انرژی اضافی برای رشد ترک در مواد انعطافپذیر نسبت به مواد شکننده مورد نیاز است.
استراتژی ایروین - تقسیم انرژی - دارای دو بخش بود:
انرژی کرنش الاستیک ذخیره شده که در اثر رشد ترک آزاد میشود؛ این نیروی محرک ترمودینامیکی برای شکست است. انرژی اتلاف شده که شامل اتلاف پلاستیک و انرژی سطح (و سایر نیروهای اتلاف کننده دیگر که ممکن است در کار باشند) است. انرژی پراکنده مقاومت ترمودینامیکی در برابر شکست را فراهم میکند. درنتیجه کل انرژی برابر است با: G = 2 γ + G p {\displaystyle G=2\gamma +G_{p}}
که γ انرژی انرژی سطح و Gp اتلاف پلاستیک (و اتلاف منابع دیگر) در واحد سطح رشد ترک است.
نسخه اصلاح شده از معیار انرژی گریفیت میتواند بدین صورت نوشته شود σ f a = E G π {\displaystyle \sigma _{f}{\sqrt {a}}={\sqrt {\cfrac {E~G}{\pi }}}}
برای مواد شکننده مانند شیشه، اصطلاح انرژی سطح غالب است و G ≈ 2 γ = 2 J / m 2 G ≈ 2 γ = 2 J / m 2 {\displaystyle {\displaystyle G\approx 2\gamma =2\,\,J/m^{2}}G\approx 2\gamma =2\,\,J/m^{2}} . در مورد مواد منعطف مانند فولاد، مدت اتلاف پلاستیک غالب است و G ≈ G p = 1000 J / m 2 {\displaystyle G\approx G_{p}=1000\,\,J/m^{2}} . برای پلیمرهای نزدیک به دمای انتقال شیشه، مقادیر واسطه ای G بین ۲ تا 1000 J / m 2 داریم.
ضریب شدت استرسویرایش
یکی دیگر از دستاوردهای مهم ایروین و همکارانش پیدا کردن روشی برای محاسبه میزان انرژی موجود برای شکستگی از نظر تنش بدون علامت و زمینه جابجایی اطراف یک جبهه ترک در یک جامد الاستیک خطی بود.[۶] این بیان بدون علامت برای تنش در حالت بارگذاری I مربوط به ضریب شدت استرس KI از رابطه σ i j = ( K I 2 π r ) f i j ( θ ) {\displaystyle {\displaystyle \sigma _{ij}=\left({\cfrac {K_{I}}{\sqrt {2\pi r}}}\right)~f_{ij}(\theta )}} پیروی میکند.[۷] جایی که σij تنشهای کوچک، r فاصله از نوک ترک، θ از نظر سطح شکاف از زاویه و fij عملکردهایی هستند که به هندسه ترک و شرایط بار بستگی دارند. ایروین مقدار K را عامل شدت استرس (تنش) نامید. از آنجا که مقدار fij بی بعد است، فاکتور شدت تنش را میتوان در واحدهای MPa m MPa m {\displaystyle {\displaystyle {\text{MPa}}{\sqrt {\text{m}}}}{\displaystyle {\text{MPa}}{\sqrt {\text{m}}}}} بیان کرد.
وقتی یک شمول خط سفت و سخت در نظر گرفته شود، یک عبارت مجانبی مشابه برای زمینههای استرس بدست میآید.
انتشار انرژی کرنشویرایش
ایروین اولین کسی بود که مشاهده کرد که اگر اندازه ناحیه پلاستیک اطراف یک ترک در مقایسه با اندازه ترک کوچک باشد، انرژی مورد نیاز برای رشد ترک به شدت وابسته به وضعیت استرس (منطقه پلاستیک) در نخواهد بود، در نوک ترک.[۵] به عبارت دیگر، ممکن است از یک محلول کاملاً الاستیک برای محاسبه میزان انرژی موجود برای شکستگی استفاده شود. برای مثال، نرخ آزادسازی انرژی برای رشد ترک یا میزان آزادسازی انرژی کرنش ممکن است بعنوان تغییر در انرژی کرنش الاستیک در واحد سطح رشد ترک محاسبه شود: G := [ ∂ U ∂ a ] P = − [ ∂ U ∂ a ] u {\displaystyle G:=\left[{\cfrac {\partial U}{\partial a}}\right]_{P}=-\left[{\cfrac {\partial U}{\partial a}}\right]_{u}}
که در آن U انرژی الاستیک سیستم و a طول ترک است؛ و بار P و جابجایی u هنگام ارزیابی عبارات بالا ثابت هستند.
ایروین نشان داد که برای حالت I شکست (حالت باز) میزان آزادسازی انرژی کرنش و فاکتور شدت تنش طبق رابطه زیر مرتبطند:
G = G I = { K I 2 E plane stress ( 1 − ν 2 ) K I 2 E plane strain {\displaystyle G=G_{I}={\begin{cases}{\cfrac {K_{I}^{2}}{E}}&{\text{plane stress}}\\{\cfrac {(1-\nu ^{2})K_{I}^{2}}{E}}&{\text{plane strain}}\end{cases}}}
در رابطه فوق E مدول یانگ، ν نسبت پواسون، و KI عامل شدت استرس در حالت I است. ایروین همچنین نشان داد که میزان آزادسازی انرژی کرنش ترک یک مسطح در بدنه الاستیک خطی میتواند در مورد حالت I، حالت II (حالت لغزشی) و حالت III (حالت پاره شدن) عوامل شدت تنش برای عمومیترین شرایط بارگیری بیان شود.
بعد، ایروین فرضیه دیگری را اتخاذ کرد که اندازه و شکل ناحیه اتلاف انرژی در طول شکست شکننده تقریباً ثابت است. این فرض نشان میدهد که انرژی مورد نیاز برای ایجاد یک سطح شکست، ثابت است که فقط به ماده بستگی دارد. به این خاصیت جدید ماده، چقرمگی شکست نام داده شده و با GIc مشخص میشود. امروزه، این عامل شدت تنش بحرانی KIc است، که در شرایط کرنش سطح یافت میشود، که در مکانیک شکستگی الاستیک خطی به عنوان یک خاصیت پذیرفته شدهاست.
منطقه پلاستیک نوک ترکویرایش
در تئوری، استرس (تنش) در نوک ترک که شعاع تقریباً صفر است، تمایل به بینهایت دارد. این یک تکینگی استرس در نظر گرفته میشود که در برنامههای واقعی امکانپذیر نیست. به همین دلیل، در مطالعات عددی در زمینه مکانیک شکست، غالباً مناسب است که ترکها را به صورت شکافهای غیرتیز نمایان کنید، با یک منطقه وابسته به هندسه از غلظت استرس که جایگزین تکینگی شکاف میشود. در واقعیت، غلظت تنش در نوک ترک در مواد واقعی مشخص شدهاست که دارای ارزش محدود اما بزرگتر از تنش اسمی است که بر روی نمونه اعمال میشود. معادلهای که تنشهای نزدیک به نوک ترک را ارائه میدهد در زیر آورده شدهاست:[۸]
σ l = σ ( 1 + Y c π 2 π r ) {\displaystyle {\displaystyle \sigma _{l}=\sigma \left(1+Y{\sqrt {\frac {c\pi }{2\pi r}}}\right)}}
استرس در نزدیکی نوک ترک ، σ l {\displaystyle {\displaystyle \sigma _{l}}} ، به استرس کاربردی اسمی ، σ {\displaystyle {\displaystyle \sigma }} و یک عامل اصلاح ، Y {\displaystyle {\displaystyle Y}} (که به هندسه نمونه بستگی دارد) و بهطور معکوس وابسته به فاصله شعاعی از نوک ترک است. با این وجود، باید نوعی سازوکار یا خاصیت مواد وجود داشته باشد که مانع از انتشار چنین ترکهایی به صورت خود به خود شود. فرض این است که تغییر شکل پلاستیک در نوک ترک بهطور مؤثری نوک ترک را محکم میکند. این تغییر شکل در درجه اول به استرس اعمال شده در جهت قابل اجرا (در بیشتر موارد، این جهت y از یک سیستم مختصات دنده ای منظم)، طول ترک و هندسه نمونه بستگی دارد.[۹] برای تخمین چگونگی گسترش این ناحیه تغییر شکل پلاستیک از نوک ترک، جورج ایروین استحکام عملکرد مواد را با تنشهای دور از جهت y در امتداد ترک (جهت x) برابر کرده و برای شعاع مؤثر حل کرد. از این رابطه و با فرض اینکه ترک به ضریب شدت استرس بحرانی بارگیری شود، ایروین عبارت زیر را برای شعاع مطلوب منطقه تغییر شکل پلاستیک در نوک ترک ارائه داد:
r p = K C 2 2 π σ Y 2 {\displaystyle {\displaystyle r_{p}={\frac {K_{C}^{2}}{2\pi \sigma _{Y}^{2}}}}}
مدلهای مواد ایدهآل نشان دادهاند که این منطقه از پلاستیک در مرکز نوک ترک قرار دارد.[۱۰] این معادله شعاع تقریبی ایدهآل از تغییر شکل منطقه پلاستیک را فراتر از نوک ترک میدهد، که برای بسیاری از دانشمندان سازه مفید است زیرا تخمین خوبی از نحوه رفتار مواد هنگام تحمل استرس میدهد. در معادله فوق، پارامترهای ضریب شدت تنش و شاخص مقاومت به مواد، K C {\displaystyle K_{C}} و تنش بازده ، σ Y {\displaystyle \sigma _{Y}} ، از آنجا که آنها چیزهای زیادی راجع به مواد و خصوصیات آن و همچنین در مورد اندازه منطقه پلاستیک نشان میدهند اهمیت زیادی دارند. به عنوان مثال، اگر K C {\displaystyle K_{C}} زیاد باشد، میتوان نتیجه گرفت که این ماده سخت است، در حالی که اگر σ Y {\displaystyle \sigma _{Y}} زیاد باشد، مشخص میشود که ماده انعطافپذیر تر است. نسبت این دو پارامتر به شعاع ناحیه پلاستیک اهمیت دارد. به عنوان مثال، اگر σ Y {\displaystyle \sigma _{Y}} اندک باشد، نسبت مربع K C {\displaystyle K_{C}} به σ Y {\displaystyle \sigma _{Y}} بزرگ است، که منجر به شعاع پلاستیکی بزرگتر میشود. این بدان معنی است که مواد میتوانند بهطور پلاستیکی تغییر شکل دهند، و بنابراین سخت است.[۹] این تخمین از اندازه ناحیه پلاستیکی فراتر از نوک ترک میتواند برای تحلیل دقیق تر نحوه رفتار یک ماده با وجود ترک استفاده شود.
همان روشی که در بالا برای بارگذاری یک رویداد واحد توضیح داده شدهاست، همچنین برای بارگذاری چرخه ای کاربرد دارد. در صورت وجود ترک در نمونهای که تحت بارگذاری چرخهای قرار دارد، نمونه بهطور پلاستیکی در نوک ترک تغییر شکل مییابد و رشد ترک را به تأخیر میاندازد. در صورت اضافه بار یا گشت و گذار، این مدل کمی تغییر میکند تا بتواند افزایش ناگهانی استرس را از آنچه قبلاً در آن تجربه شده بود، جبران کند. در یک بار به اندازه کافی زیاد (اضافه بار)، ترک از ناحیه پلاستیکی که در آن قرار دارد خارج میشود و ناحیه تغییر شکل پلاستیک اصلی را پشت سر میگذارد. حال با فرض اینکه استرس اضافه بار به اندازهای کافی نیاشد که نمونه را بشکند، شکاف دچار تغییر شکل پلاستیک بیشتر در اطراف نوک ترک جدید میشود و باعث افزایش ناحیه تنشهای پلاستیکی باقیمانده میشود. این فرایند بیشتر باعث سفت شدن و طولانیتر شدن عمر مواد میشود زیرا منطقه جدید پلاستیک بزرگتر از آن چیزی است که در شرایط تنش معمول قرار دارد. این به مواد اجازه میدهد چرخههای بیشتری از بارگذاری را متحمل شوند. این ایده را میتوان با نمودار آلومینیوم با یک شکاف وسط که در حوادث اضافه بار قرار دارد، بیشتر نشان داد.[۱۱]
تستهای چقرمگی شکستویرایش
کشتی S.S. Schenectady هنگامی که در بندر بود بوسیله یک ترک ترد، شکست.
محدودیتهاویرایش
اما مشکلی برای محققان NRL بهوجود آمدهاست زیرا مواد دریایی، به عنوان مثال، فولاد کشتی، کاملاً الاستیک نیستند اما در نوک ترک دچار تغییر شکل پلاستیک قابل توجهی میشوند. یک فرض اساسی در مکانیک شکست الاستیک خطی ایروین، بازدهی در مقیاس کوچک است، به شرطی که اندازه منطقه پلاستیک نسبت به طول ترک کوچک باشد. با این حال، این فرض برای انواع خاصی از شکست در فولادهای ساختاری کاملاً محدود کننده است اگرچه چنین فولادهایی میتوانند مستعد شکست ترد شوند، که منجر به تعدادی از خرابیهای فاجعه بار شدهاست.
مکانیک شکستگی الاستیک خطی از کاربردهای محدودی برای فولادهای ساختاری استفاده میکند و آزمایش مقاومت در برابر شکستگی میتواند گران باشد.
رشد ترکویرایش
بهطور کلی، شروع و تداوم رشد ترک بستگی به عوامل مختلفی دارد، از جمله خصوصیات فیزیکی مواد، هندسه بدن، هندسه ترک، توزیع بار، میزان بارگیری، بزرگی بار، شرایط محیطی، اثرات زمانی (مانند ویسکوالاستیک یا ویسکوپلاستیسیته)، و ریزساختار.[۱۲] در این بخش، ترکهایی را که مستقیماً از کاربرد یک بار در نتیجه یک حالت شکست رشد میکنند، در نظر گرفته میشود.
شروع مسیر ترکویرایش
با بزرگ شدن ترکها، انرژی با شدت G {\displaystyle G} ، به نوک ترک منتقل میشود که تابعی از بار اعمال شده، طول ترک (یا منطقه) و هندسه بدنه است.[۱۳] علاوه بر این، تمام مواد جامد دارای سرعت ذاتی انتشار انرژی G C {\displaystyle {\displaystyle G_{C}}} هستند، که در آن G C {\displaystyle {\displaystyle G_{C}}} به «انرژی شکست» یا «چقرمگی شکست» مواد گفته میشود.[۱۳] اگر شرط زیر برقرار شود، یک ترک رشد خواهد کرد:
G ≥ G C {\displaystyle {\displaystyle G\geq G_{C}}}
G C {\displaystyle {\displaystyle G_{C}}} به تعداد بیشماری از فاکتورها، مانند درجه حرارت (بهطور مستقیم متناسب، یعنی هرچه مواد سردتر باشد، مقاومت در برابر شکست پایینتر است و برعکس) به وجود یک تنش سطح یا حالت بارگذاری استرس سطحی، ویژگیهای انرژی سطح، سرعت بارگذاری، ریزساختار، ناخالصیها (خصوصاً حفرهها)، تاریخچه عملیات حرارتی و جهت رشد ترک.[۱۳]
ثبات رشد ترکویرایش
منحنی مقاومت برای مواد شکننده و انعطافپذیر
علاوه بر این، با رشد ترک در بدنه مواد، مقاومت مواد در برابر شکست افزایش مییابد (یا ثابت میماند).[۱۳] مقاومت در برابر شکست میتواند با ضریب آزادسازی انرژی مورد نیاز برای انتشار یک ترک ، G R ( a ) {\displaystyle {\displaystyle G_{R}\left(a\right)}} که تابعی از طول ترک است G R ( a ) {\displaystyle {\displaystyle G_{R}\left(a\right)}} به هندسه و ریزساختار مواد وابسته باشد. طرح G R ( a ) {\displaystyle {\displaystyle G_{R}\left(a\right)}} در مقابل a {\displaystyle {\displaystyle a}} به عنوان منحنی مقاومت نامیده میشود.[۱۳]
برای مواد شکننده ، G R {\displaystyle {\displaystyle G_{R}}} یک مقدار ثابت برابر با G R 0 = G C {\displaystyle {\displaystyle G_{R0}=G_{C}}} . برای سایر مواد ، G R {\displaystyle {\displaystyle G_{R}}} با افزایش a {\displaystyle {\displaystyle a}} افزایش مییابد، و ممکن است به یک مقدار حالت پایدار برسد.[۱۳]
شرط زیر باید به منظور ایجاد یک شکاف با طول a 0 {\displaystyle a_{0}} برای پیشبرد یک طول ترک کوچک رعایت شود:
G ( a 0 ) = G R ( a 0 + δ a ) {\displaystyle {\displaystyle G(a_{0})=G_{R}(a_{0}+\delta a)}}
سپس شرط رشد ترک پایدار عبارت است از:
δ G ( a 0 ) δ a < δ G R ( a 0 ) δ a {\displaystyle {\displaystyle {\frac {\delta G(a_{0})}{\delta a}}<{\frac {\delta G_{R}(a_{0})}{\delta a}}}}
در مقابل، شرط رشد ترک ناپایدار به صورت زیر است:
δ G ( a 0 ) δ a ≥ δ G R ( a 0 ) δ a {\displaystyle {\displaystyle {\frac {\delta G(a_{0})}{\delta a}}\geq {\frac {\delta G_{R}(a_{0})}{\delta a}}}}
پیشبینی مسیر ترکویرایش
در قسمت قبل، فقط رشد ترک در مسیر مستقیم در اثر اعمال بار در یک حالت واحد شکستگی مورد بررسی قرار گرفت. به وضوح آن یک حالت کاملاً ایدهآل بود؛ در سیستمهای دنیای واقعی، بارگذاری حالت مختلط (مقداری از بارگذاری حالت I، حالت II و حالت III) اعمال می شود. در بارگذاری با حالت مختلط، ترک ها به طور مستقیم پیش نمی روند.[۱۳] چندین تئوری برای توضیح ایجاد و انتشار ترک در بارگذاری حالت مختلط ارائه شده است، که دو مورد در زیر آورده شده است:
اعمال تنش یکنواخت σ {\displaystyle {\displaystyle \sigma ~}} بر روی ترکی به طول 2 a {\displaystyle {\displaystyle 2a~}} در یک بدن مسطح نامتناهی برای القاء بارگذاری mode-I و mode-II. خطوط جامد که از نوک ترک ها بیرون می آیند، لگد ترک هستند.
نظریه تنش ماکزیمم هوپ یا حلقهویرایش
ترک با طول 2 a {\displaystyle {\displaystyle 2a}} را در نظر بگیرید که از طریق کشش یکنواخت σ {\displaystyle {\displaystyle \sigma }} در یک صفحه نامتناهی که در معرض بارهای مختلط Mode-I و Mode-II قرار دارد، به طوریکه β {\displaystyle {\displaystyle \beta }} زاویه بین صفحه ترک اصلی و جهت تنش اعمال شده و θ ⋆ {\displaystyle {\displaystyle \theta ^{\star }}} زاویه بین صفحه ترک اصلی و جهت رشد ترک است. سیه، پاریس و اردوغان نشان دادند كه عوامل شدت تنش به دور از نوک ترک در این هندسه بارگذاری مسطح صرفاً K I = σ π a sin 2 ( β ) {\displaystyle {\displaystyle K_{I}=\sigma {\sqrt {\pi a}}\sin ^{2}(\beta )}} و K I I = σ π a sin ( β ) cos ( β ) {\displaystyle {\displaystyle K_{II}=\sigma {\sqrt {\pi a}}\sin(\beta )\cos(\beta )}} هستند.[۱۴] علاوه بر این، اردوغان و سیه[۱۵] اصول زیر را برای این سیستم مطرح کردند:
گسترش ترک از نوک ترک آغاز می شود گسترش ترک در صفحه عمود بر جهت بیشترین تنش شروع می شود ضابطه تنش ماکزیمم به صورت 2 π r σ θ ( r , θ ∗ ) ≥ K I C {\displaystyle {\displaystyle {\sqrt {2\pi r}}\sigma _{\theta }(r,\theta ^{*})\geq K_{IC}}} بوده که K I C {\displaystyle {\displaystyle K_{IC}}} عامل شدت تنش بحرانی است (و وابسته به چقرمگی شکست است G C {\displaystyle {\displaystyle G_{C}}} )
این فرضیه حاکی از آن است که شکاف از نوک آن در جهت θ ⋆ {\displaystyle {\displaystyle \theta ^{\star }}} شروع می شود که استرس هوپ σ θ {\displaystyle {\displaystyle \sigma _{\theta }}} حداکثر است.[۱۵] به عبارت دیگر، ترک از نوک آن در جهت θ ⋆ {\displaystyle {\displaystyle \theta ^{\star }}} شروع می شود و شرایط زیر را برآورده می کند:
∂ σ θ ∂ θ = 0 {\displaystyle {\displaystyle {\partial \sigma _{\theta } \over \partial \theta }=0}} و ∂ 2 σ θ ∂ θ 2 < 0 {\displaystyle {\displaystyle {\partial ^{2}\sigma _{\theta } \over \partial \theta ^{2}}<0}}
تنش هوپ یا حلقه بدین صورت نوشته می شود:
σ θ = 1 2 π r cos ( θ 2 ) [ K I cos 2 ( θ 2 ) − 3 2 K I I sin ( θ ) ] {\displaystyle {\displaystyle \sigma _{\theta }={\frac {1}{\sqrt {2\pi r}}}\cos \left({\frac {\theta }{2}}\right)\left[K_{I}\cos ^{2}\left({\frac {\theta }{2}}\right)-{\frac {3}{2}}K_{II}\sin(\theta )\right]}}
جایی که r {\displaystyle {\displaystyle r}} و θ {\displaystyle {\displaystyle \theta }} با توجه به یک سیستم مختصات قطبی که در نوک ترک اصلی قرار دارد، تعیین می شوند.[۱۵] جهت گسترش ترک
زبان پیگیری ویرایش
مکانیک شکست، مکانیک مربوط به انتشار ترک در مواد است. از طریق علوم تجربی و تحلیلی مکانیک جامدات برای محاسبه نیروی محرک یک ترک و در نتیجه میزان مقاومت مواد در برابر شکست استفاده میشود.
در علم مواد مدرن، مکانیک شکست ابزار مهمی است که برای بهبود عملکرد اجزای مکانیکی مورد استفاده قرار میگیرد. این علم، به منظور پیشبینی مکانیزم ماکروسکوپی اجسام، فیزیک رفتارهای تنشی و کرنشی به ویژه تئوریهای کشش و انعطاف بذیری (موم سانی) را بر روی نواقص کریستالی میکروسکوپی موجود در مواد واقعی، به کار میگیرد. فرکتوگرافی بهطور گستردهای به همراه مکانیک شکست استفاده میشود تا دلایل خرابیها را بیابد و نیز پیشبینیهای نظری مربوط به نواقص را با شکستهای دنیای واقعی تطابق دهد. پیشبینی رشد یک ترک بهطور عمیقی به ویژگی ساختاری تحمل آسیب بستگی دارد.
سه حالت شکست ناشی از اعمال نیرو
ترک در اثر اعمال نیرو به سه روش زیر ایجاد و گسترش مییابد:
اولین حالت شکست: حالت بازشدن (تنش کششی که عمود بر صفحه ترک اعمال میشود) دومین حالت شکست: حالت لغزشی (تنش برشی که به موازات صفحه ترک و عمود بر جبهه ترک اعمال میشود) سومین حالت شکست: حالت گسیختگی یا پارگی (تنش برشی که به موازات صفحه ترک و موازی با جبهه ترک اعمال میشود)
مقدمهویرایش
فرایندهای ساخت مواد، پردازش، ماشینکاری و تشکیل، درنهایت ممکن است منجر به نقص در یک جزء مکانیکی شوند. در کلیه سازههای فلزی نقص داخلی و سطحی ناشی از فرایند تولید دیده میشود. مکانیک شکست عبارت است از تجزیه و تحلیل نقصها برای کشف مواردی که ایمن هستند (یعنی رشد نمیکنند) و آنهایی که باعث شکست جسم ترک خورده میشوند. حتی با وجود این نقصهای ذاتی، میتوان از طریق تجزیه و تحلیل، تحمل خسارت (تحمل آسیب) عملکرد ایمن و مناسب یک ساختار را بدست آورد.[۱][۲]
مکانیک شکست میکوشد تا به سوالات زیر پاسخ دهد:[۲]
قدرت یک جزء به عنوان تابعی از اندازه ترک چیست؟ حداکثر اندازه مجاز یک ترک چقدر است؟ عمر ساختاری که دارای ترک است، چقدر میباشد؟ در طی مدت زمانی که برای ردیابی ترک وجود دارد، چند بار باید ساختار را برای ترک بازبینی کرد؟
مکانیک شکست الاستیکی خطیویرایش معیار گریفیتویرایش
شکاف لبهای به طول a در یک ماده
مکانیک شکست در جنگ جهانی اول توسط مهندس هوانوردی انگلیس A. A. Griffith توسعه یافت؛[۳] بهاینترتیب اصطلاح گریفیت کرک برای توضیح در مورد شکست مواد شکننده ساخته شد.
کار گریفیت بر مبنای دو واقعیت متناقض بود:
تنش لازم برای شکستن مواد شیشهای حدود ۱۰۰ مگاپاسکال است. تنش لازم برای شکستن پیوندهای اتمی شیشه حدود ۱۰۰۰۰ مگاپاسکال است.
یک نظریه برای پیوند دادن این نتایج متناقض لازم بود. همچنین، آزمایشها روی الیاف شیشهای که خود گریفیت انجام دادهاست، نشان میدهد که با کاهش قطر فیبر، تنش شکست افزایش مییابد. از این رو استحکام کششی تک محوره، که قبل از گریفیت بهطور گسترده برای پیشبینی شکست مواد استفاده شده بود، نمیتوانست یک خاصیت مستقل برای مواد باشد. گریفیت اظهار داشت که مقاومت کم شکستگیِ مشاهده شده در آزمایشها و همچنین وابستگی به میزان قدرت، به دلیل وجود نقصهای میکروسکوپی در شیشه است. برای تأیید فرضیات متناقض، گریفیت نقص مصنوعی را در نمونههای شیشهای آزمایشگاهی خود معرفی کرد. نقص مصنوعی به شکل ترک سطحی بود که بسیار بزرگتر از سایر نقصهای موجود در یک نمونه بود. آزمایشها نشان داد که حاصل مجذور مربع طول عیب (a) در تنش شکست (σ f) تقریباً ثابت است که با معادله زیر بیان میشود: σ f a ≈ C {\displaystyle \sigma _{f}{\sqrt {a}}\approx C}
توضیح این رابطه از نظر تئوری کشش خطی، مشکلساز است. نظریه کشش خطی پیشبینی میکند که تنش (و از این رو فشار) در نوک یک نقص تیز در یک ماده الاستیک خطی نامتناهی است. برای جلوگیری از این مشکل، گریفیت یک روش ترمودینامیکی را برای توضیح این رابطه ارائه داد. گریفیت با حل مشکل کشسانی یک ترک محدود در یک صفحه الاستیک، عبارتی برای ثابت بودن C از نظر انرژی سطح ترک پیدا کرد. بهطور خلاصه رویکرد بدین گونه بود:
محاسبه کردن انرژی پتانسیل ذخیره شده در یک نمونه کامل، تحت فشار کششی تک محوره. برطرف کردن مرز به گونهای که بار اعمال شده هیچ اثری نداشته باشد. وارد کردن یک ترک در نمونه؛ ترک باعث کاهش تنش و باعث افزایش انرژی کل سطح نمونه میشود. محاسبه تغییرات انرژی آزاد (انرژی سطح - انرژی الاستیک) به عنوان تابعی از طول ترک. شکست هنگامی رخ میدهد که انرژی آزاد در یک طول بحرانی به اوج خود برسد، که فراتر از آن با افزایش طول ترک، انرژی آزاد کاهش مییابد؛ برای مثال، با ایجاد شکستگی. با استفاده از این روش، گریفیت فهمید که C = 2 E γ π {\displaystyle C={\sqrt {\cfrac {2E\gamma }{\pi }}}}
که در آن، E مدول یانگ مواد و γ تراکم انرژی سطح ماده است. با فرض اینکه E برابر با ۶۲ گیگاپاسکال و Y برابر با ۱ ژول بر متر مربع باشد، تقریب بسیار خوبی از استرس شکست پیشبینی شده گریفیت با نتایج آزمایشگاهی برای شیشه، ارائه میدهد. به تازگی، نشان داده شد که کاربرد مستقیم معیار گریفیت بر «سلول» عددی منفرد منجر به فرمول بسیار محکمی از روش عنصر مرزی میشود.[۴]
برای موادِ بسیار تغییر شکل یافته قبل از انتشار ترک، فرمول مکانیکی شکست الاستیک خطی دیگر کاربرد ندارد و یک مدل اقتباس شده برای توصیف زمینه استرس و جابجایی نزدیک به نوک ترک، مانند روی شکستگی مواد نرم لازم است.
اصلاح ایروینویرایش
ناحیه پلاستیک در اطراف نوک ترک در یک ماده انعطاف پذیر
کارهای گریفیت تا اوایل دهه ۵۰ عمدتاً مورد توجه جامعه مهندسی قرار نمیگرفت. دلایل آن بدین شرح است: (الف) در مواد ساختاری واقعی میزان انرژی مورد نیاز برای ایجاد شکست، میزان بالاتری از سطح انرژی مربوط است، و (ب) در مصالح ساختاری همیشه برخی از تغییر شکلها غیرعادی در اطراف جبهه ترک وجود دارد که میتواند فرض متوسط الاستیک خطی با فشارهای نامحدود را در نوک ترک بسیار غیرواقعی جلوه دهد.[۵]
نظریه گریفیت با دادههای تجربی برای مواد شکننده مانند شیشه توافق بسیار خوبی را ارائه میدهد. برای مواد شکلپذیر مانند فولاد، گرچه رابطه σ y a = C {\displaystyle \sigma _{y}{\sqrt {a}}=C} هنوز هم استفاده میشود، ولی انرژی سطح (γ) پیشبینی شده توسط نظریه گریفیت معمولاً غیر واقعی است. گروهی که تحت آزمایش G. R. Irwin[۶]در آزمایشگاه تحقیقات نیروی دریایی ایالات متحده (NRL) در طول جنگ جهانی دوم کار میکردند، فهمیدند که انعطافپذیری باید نقش مهمی در شکستگی مواد انعطافپذیر داشته باشد.
در مواد انعطافپذیر (و حتی در موادی که به نظر میرسد شکننده است)، یک ناحیه پلاستیکی در نوک ترک ایجاد میشود. با افزایش بار اعمال شده، ناحیه پلاستیک تا اندازه ای افزایش مییابد که شکاف بزرگ شود و مواد کشیده شده الاستیک در پشت نوک ترک خالی شود. چرخه بارگیری و تخلیه پلاستیک در نزدیکی نوک ترک منجر به اتلاف انرژی به عنوان گرما میشود. از این رو، یک اصطلاح اتلاف باید به رابطه تعادل انرژی ابداع شده توسط گریفیت برای مواد شکننده اضافه شود. از نظر جسمی، انرژی اضافی برای رشد ترک در مواد انعطافپذیر نسبت به مواد شکننده مورد نیاز است.
استراتژی ایروین - تقسیم انرژی - دارای دو بخش بود:
انرژی کرنش الاستیک ذخیره شده که در اثر رشد ترک آزاد میشود؛ این نیروی محرک ترمودینامیکی برای شکست است. انرژی اتلاف شده که شامل اتلاف پلاستیک و انرژی سطح (و سایر نیروهای اتلاف کننده دیگر که ممکن است در کار باشند) است. انرژی پراکنده مقاومت ترمودینامیکی در برابر شکست را فراهم میکند. درنتیجه کل انرژی برابر است با: G = 2 γ + G p {\displaystyle G=2\gamma +G_{p}}
که γ انرژی انرژی سطح و Gp اتلاف پلاستیک (و اتلاف منابع دیگر) در واحد سطح رشد ترک است.
نسخه اصلاح شده از معیار انرژی گریفیت میتواند بدین صورت نوشته شود σ f a = E G π {\displaystyle \sigma _{f}{\sqrt {a}}={\sqrt {\cfrac {E~G}{\pi }}}}
برای مواد شکننده مانند شیشه، اصطلاح انرژی سطح غالب است و G ≈ 2 γ = 2 J / m 2 G ≈ 2 γ = 2 J / m 2 {\displaystyle {\displaystyle G\approx 2\gamma =2\,\,J/m^{2}}G\approx 2\gamma =2\,\,J/m^{2}} . در مورد مواد منعطف مانند فولاد، مدت اتلاف پلاستیک غالب است و G ≈ G p = 1000 J / m 2 {\displaystyle G\approx G_{p}=1000\,\,J/m^{2}} . برای پلیمرهای نزدیک به دمای انتقال شیشه، مقادیر واسطه ای G بین ۲ تا 1000 J / m 2 داریم.
ضریب شدت استرسویرایش
یکی دیگر از دستاوردهای مهم ایروین و همکارانش پیدا کردن روشی برای محاسبه میزان انرژی موجود برای شکستگی از نظر تنش بدون علامت و زمینه جابجایی اطراف یک جبهه ترک در یک جامد الاستیک خطی بود.[۶] این بیان بدون علامت برای تنش در حالت بارگذاری I مربوط به ضریب شدت استرس KI از رابطه σ i j = ( K I 2 π r ) f i j ( θ ) {\displaystyle {\displaystyle \sigma _{ij}=\left({\cfrac {K_{I}}{\sqrt {2\pi r}}}\right)~f_{ij}(\theta )}} پیروی میکند.[۷] جایی که σij تنشهای کوچک، r فاصله از نوک ترک، θ از نظر سطح شکاف از زاویه و fij عملکردهایی هستند که به هندسه ترک و شرایط بار بستگی دارند. ایروین مقدار K را عامل شدت استرس (تنش) نامید. از آنجا که مقدار fij بی بعد است، فاکتور شدت تنش را میتوان در واحدهای MPa m MPa m {\displaystyle {\displaystyle {\text{MPa}}{\sqrt {\text{m}}}}{\displaystyle {\text{MPa}}{\sqrt {\text{m}}}}} بیان کرد.
وقتی یک شمول خط سفت و سخت در نظر گرفته شود، یک عبارت مجانبی مشابه برای زمینههای استرس بدست میآید.
انتشار انرژی کرنشویرایش
ایروین اولین کسی بود که مشاهده کرد که اگر اندازه ناحیه پلاستیک اطراف یک ترک در مقایسه با اندازه ترک کوچک باشد، انرژی مورد نیاز برای رشد ترک به شدت وابسته به وضعیت استرس (منطقه پلاستیک) در نخواهد بود، در نوک ترک.[۵] به عبارت دیگر، ممکن است از یک محلول کاملاً الاستیک برای محاسبه میزان انرژی موجود برای شکستگی استفاده شود. برای مثال، نرخ آزادسازی انرژی برای رشد ترک یا میزان آزادسازی انرژی کرنش ممکن است بعنوان تغییر در انرژی کرنش الاستیک در واحد سطح رشد ترک محاسبه شود: G := [ ∂ U ∂ a ] P = − [ ∂ U ∂ a ] u {\displaystyle G:=\left[{\cfrac {\partial U}{\partial a}}\right]_{P}=-\left[{\cfrac {\partial U}{\partial a}}\right]_{u}}
که در آن U انرژی الاستیک سیستم و a طول ترک است؛ و بار P و جابجایی u هنگام ارزیابی عبارات بالا ثابت هستند.
ایروین نشان داد که برای حالت I شکست (حالت باز) میزان آزادسازی انرژی کرنش و فاکتور شدت تنش طبق رابطه زیر مرتبطند:
G = G I = { K I 2 E plane stress ( 1 − ν 2 ) K I 2 E plane strain {\displaystyle G=G_{I}={\begin{cases}{\cfrac {K_{I}^{2}}{E}}&{\text{plane stress}}\\{\cfrac {(1-\nu ^{2})K_{I}^{2}}{E}}&{\text{plane strain}}\end{cases}}}
در رابطه فوق E مدول یانگ، ν نسبت پواسون، و KI عامل شدت استرس در حالت I است. ایروین همچنین نشان داد که میزان آزادسازی انرژی کرنش ترک یک مسطح در بدنه الاستیک خطی میتواند در مورد حالت I، حالت II (حالت لغزشی) و حالت III (حالت پاره شدن) عوامل شدت تنش برای عمومیترین شرایط بارگیری بیان شود.
بعد، ایروین فرضیه دیگری را اتخاذ کرد که اندازه و شکل ناحیه اتلاف انرژی در طول شکست شکننده تقریباً ثابت است. این فرض نشان میدهد که انرژی مورد نیاز برای ایجاد یک سطح شکست، ثابت است که فقط به ماده بستگی دارد. به این خاصیت جدید ماده، چقرمگی شکست نام داده شده و با GIc مشخص میشود. امروزه، این عامل شدت تنش بحرانی KIc است، که در شرایط کرنش سطح یافت میشود، که در مکانیک شکستگی الاستیک خطی به عنوان یک خاصیت پذیرفته شدهاست.
منطقه پلاستیک نوک ترکویرایش
در تئوری، استرس (تنش) در نوک ترک که شعاع تقریباً صفر است، تمایل به بینهایت دارد. این یک تکینگی استرس در نظر گرفته میشود که در برنامههای واقعی امکانپذیر نیست. به همین دلیل، در مطالعات عددی در زمینه مکانیک شکست، غالباً مناسب است که ترکها را به صورت شکافهای غیرتیز نمایان کنید، با یک منطقه وابسته به هندسه از غلظت استرس که جایگزین تکینگی شکاف میشود. در واقعیت، غلظت تنش در نوک ترک در مواد واقعی مشخص شدهاست که دارای ارزش محدود اما بزرگتر از تنش اسمی است که بر روی نمونه اعمال میشود. معادلهای که تنشهای نزدیک به نوک ترک را ارائه میدهد در زیر آورده شدهاست:[۸]
σ l = σ ( 1 + Y c π 2 π r ) {\displaystyle {\displaystyle \sigma _{l}=\sigma \left(1+Y{\sqrt {\frac {c\pi }{2\pi r}}}\right)}}
استرس در نزدیکی نوک ترک ، σ l {\displaystyle {\displaystyle \sigma _{l}}} ، به استرس کاربردی اسمی ، σ {\displaystyle {\displaystyle \sigma }} و یک عامل اصلاح ، Y {\displaystyle {\displaystyle Y}} (که به هندسه نمونه بستگی دارد) و بهطور معکوس وابسته به فاصله شعاعی از نوک ترک است. با این وجود، باید نوعی سازوکار یا خاصیت مواد وجود داشته باشد که مانع از انتشار چنین ترکهایی به صورت خود به خود شود. فرض این است که تغییر شکل پلاستیک در نوک ترک بهطور مؤثری نوک ترک را محکم میکند. این تغییر شکل در درجه اول به استرس اعمال شده در جهت قابل اجرا (در بیشتر موارد، این جهت y از یک سیستم مختصات دنده ای منظم)، طول ترک و هندسه نمونه بستگی دارد.[۹] برای تخمین چگونگی گسترش این ناحیه تغییر شکل پلاستیک از نوک ترک، جورج ایروین استحکام عملکرد مواد را با تنشهای دور از جهت y در امتداد ترک (جهت x) برابر کرده و برای شعاع مؤثر حل کرد. از این رابطه و با فرض اینکه ترک به ضریب شدت استرس بحرانی بارگیری شود، ایروین عبارت زیر را برای شعاع مطلوب منطقه تغییر شکل پلاستیک در نوک ترک ارائه داد:
r p = K C 2 2 π σ Y 2 {\displaystyle {\displaystyle r_{p}={\frac {K_{C}^{2}}{2\pi \sigma _{Y}^{2}}}}}
مدلهای مواد ایدهآل نشان دادهاند که این منطقه از پلاستیک در مرکز نوک ترک قرار دارد.[۱۰] این معادله شعاع تقریبی ایدهآل از تغییر شکل منطقه پلاستیک را فراتر از نوک ترک میدهد، که برای بسیاری از دانشمندان سازه مفید است زیرا تخمین خوبی از نحوه رفتار مواد هنگام تحمل استرس میدهد. در معادله فوق، پارامترهای ضریب شدت تنش و شاخص مقاومت به مواد، K C {\displaystyle K_{C}} و تنش بازده ، σ Y {\displaystyle \sigma _{Y}} ، از آنجا که آنها چیزهای زیادی راجع به مواد و خصوصیات آن و همچنین در مورد اندازه منطقه پلاستیک نشان میدهند اهمیت زیادی دارند. به عنوان مثال، اگر K C {\displaystyle K_{C}} زیاد باشد، میتوان نتیجه گرفت که این ماده سخت است، در حالی که اگر σ Y {\displaystyle \sigma _{Y}} زیاد باشد، مشخص میشود که ماده انعطافپذیر تر است. نسبت این دو پارامتر به شعاع ناحیه پلاستیک اهمیت دارد. به عنوان مثال، اگر σ Y {\displaystyle \sigma _{Y}} اندک باشد، نسبت مربع K C {\displaystyle K_{C}} به σ Y {\displaystyle \sigma _{Y}} بزرگ است، که منجر به شعاع پلاستیکی بزرگتر میشود. این بدان معنی است که مواد میتوانند بهطور پلاستیکی تغییر شکل دهند، و بنابراین سخت است.[۹] این تخمین از اندازه ناحیه پلاستیکی فراتر از نوک ترک میتواند برای تحلیل دقیق تر نحوه رفتار یک ماده با وجود ترک استفاده شود.
همان روشی که در بالا برای بارگذاری یک رویداد واحد توضیح داده شدهاست، همچنین برای بارگذاری چرخه ای کاربرد دارد. در صورت وجود ترک در نمونهای که تحت بارگذاری چرخهای قرار دارد، نمونه بهطور پلاستیکی در نوک ترک تغییر شکل مییابد و رشد ترک را به تأخیر میاندازد. در صورت اضافه بار یا گشت و گذار، این مدل کمی تغییر میکند تا بتواند افزایش ناگهانی استرس را از آنچه قبلاً در آن تجربه شده بود، جبران کند. در یک بار به اندازه کافی زیاد (اضافه بار)، ترک از ناحیه پلاستیکی که در آن قرار دارد خارج میشود و ناحیه تغییر شکل پلاستیک اصلی را پشت سر میگذارد. حال با فرض اینکه استرس اضافه بار به اندازهای کافی نیاشد که نمونه را بشکند، شکاف دچار تغییر شکل پلاستیک بیشتر در اطراف نوک ترک جدید میشود و باعث افزایش ناحیه تنشهای پلاستیکی باقیمانده میشود. این فرایند بیشتر باعث سفت شدن و طولانیتر شدن عمر مواد میشود زیرا منطقه جدید پلاستیک بزرگتر از آن چیزی است که در شرایط تنش معمول قرار دارد. این به مواد اجازه میدهد چرخههای بیشتری از بارگذاری را متحمل شوند. این ایده را میتوان با نمودار آلومینیوم با یک شکاف وسط که در حوادث اضافه بار قرار دارد، بیشتر نشان داد.[۱۱]
تستهای چقرمگی شکستویرایش
کشتی S.S. Schenectady هنگامی که در بندر بود بوسیله یک ترک ترد، شکست.
محدودیتهاویرایش
اما مشکلی برای محققان NRL بهوجود آمدهاست زیرا مواد دریایی، به عنوان مثال، فولاد کشتی، کاملاً الاستیک نیستند اما در نوک ترک دچار تغییر شکل پلاستیک قابل توجهی میشوند. یک فرض اساسی در مکانیک شکست الاستیک خطی ایروین، بازدهی در مقیاس کوچک است، به شرطی که اندازه منطقه پلاستیک نسبت به طول ترک کوچک باشد. با این حال، این فرض برای انواع خاصی از شکست در فولادهای ساختاری کاملاً محدود کننده است اگرچه چنین فولادهایی میتوانند مستعد شکست ترد شوند، که منجر به تعدادی از خرابیهای فاجعه بار شدهاست.
مکانیک شکستگی الاستیک خطی از کاربردهای محدودی برای فولادهای ساختاری استفاده میکند و آزمایش مقاومت در برابر شکستگی میتواند گران باشد.
رشد ترکویرایش
بهطور کلی، شروع و تداوم رشد ترک بستگی به عوامل مختلفی دارد، از جمله خصوصیات فیزیکی مواد، هندسه بدن، هندسه ترک، توزیع بار، میزان بارگیری، بزرگی بار، شرایط محیطی، اثرات زمانی (مانند ویسکوالاستیک یا ویسکوپلاستیسیته)، و ریزساختار.[۱۲] در این بخش، ترکهایی را که مستقیماً از کاربرد یک بار در نتیجه یک حالت شکست رشد میکنند، در نظر گرفته میشود.
شروع مسیر ترکویرایش
با بزرگ شدن ترکها، انرژی با شدت G {\displaystyle G} ، به نوک ترک منتقل میشود که تابعی از بار اعمال شده، طول ترک (یا منطقه) و هندسه بدنه است.[۱۳] علاوه بر این، تمام مواد جامد دارای سرعت ذاتی انتشار انرژی G C {\displaystyle {\displaystyle G_{C}}} هستند، که در آن G C {\displaystyle {\displaystyle G_{C}}} به «انرژی شکست» یا «چقرمگی شکست» مواد گفته میشود.[۱۳] اگر شرط زیر برقرار شود، یک ترک رشد خواهد کرد:
G ≥ G C {\displaystyle {\displaystyle G\geq G_{C}}}
G C {\displaystyle {\displaystyle G_{C}}} به تعداد بیشماری از فاکتورها، مانند درجه حرارت (بهطور مستقیم متناسب، یعنی هرچه مواد سردتر باشد، مقاومت در برابر شکست پایینتر است و برعکس) به وجود یک تنش سطح یا حالت بارگذاری استرس سطحی، ویژگیهای انرژی سطح، سرعت بارگذاری، ریزساختار، ناخالصیها (خصوصاً حفرهها)، تاریخچه عملیات حرارتی و جهت رشد ترک.[۱۳]
ثبات رشد ترکویرایش
منحنی مقاومت برای مواد شکننده و انعطافپذیر
علاوه بر این، با رشد ترک در بدنه مواد، مقاومت مواد در برابر شکست افزایش مییابد (یا ثابت میماند).[۱۳] مقاومت در برابر شکست میتواند با ضریب آزادسازی انرژی مورد نیاز برای انتشار یک ترک ، G R ( a ) {\displaystyle {\displaystyle G_{R}\left(a\right)}} که تابعی از طول ترک است G R ( a ) {\displaystyle {\displaystyle G_{R}\left(a\right)}} به هندسه و ریزساختار مواد وابسته باشد. طرح G R ( a ) {\displaystyle {\displaystyle G_{R}\left(a\right)}} در مقابل a {\displaystyle {\displaystyle a}} به عنوان منحنی مقاومت نامیده میشود.[۱۳]
برای مواد شکننده ، G R {\displaystyle {\displaystyle G_{R}}} یک مقدار ثابت برابر با G R 0 = G C {\displaystyle {\displaystyle G_{R0}=G_{C}}} . برای سایر مواد ، G R {\displaystyle {\displaystyle G_{R}}} با افزایش a {\displaystyle {\displaystyle a}} افزایش مییابد، و ممکن است به یک مقدار حالت پایدار برسد.[۱۳]
شرط زیر باید به منظور ایجاد یک شکاف با طول a 0 {\displaystyle a_{0}} برای پیشبرد یک طول ترک کوچک رعایت شود:
G ( a 0 ) = G R ( a 0 + δ a ) {\displaystyle {\displaystyle G(a_{0})=G_{R}(a_{0}+\delta a)}}
سپس شرط رشد ترک پایدار عبارت است از:
δ G ( a 0 ) δ a < δ G R ( a 0 ) δ a {\displaystyle {\displaystyle {\frac {\delta G(a_{0})}{\delta a}}<{\frac {\delta G_{R}(a_{0})}{\delta a}}}}
در مقابل، شرط رشد ترک ناپایدار به صورت زیر است:
δ G ( a 0 ) δ a ≥ δ G R ( a 0 ) δ a {\displaystyle {\displaystyle {\frac {\delta G(a_{0})}{\delta a}}\geq {\frac {\delta G_{R}(a_{0})}{\delta a}}}}
پیشبینی مسیر ترکویرایش
در قسمت قبل، فقط رشد ترک در مسیر مستقیم در اثر اعمال بار در یک حالت واحد شکستگی مورد بررسی قرار گرفت. به وضوح آن یک حالت کاملاً ایدهآل بود؛ در سیستمهای دنیای واقعی، بارگذاری حالت مختلط (مقداری از بارگذاری حالت I، حالت II و حالت III) اعمال می شود. در بارگذاری با حالت مختلط، ترک ها به طور مستقیم پیش نمی روند.[۱۳] چندین تئوری برای توضیح ایجاد و انتشار ترک در بارگذاری حالت مختلط ارائه شده است، که دو مورد در زیر آورده شده است:
اعمال تنش یکنواخت σ {\displaystyle {\displaystyle \sigma ~}} بر روی ترکی به طول 2 a {\displaystyle {\displaystyle 2a~}} در یک بدن مسطح نامتناهی برای القاء بارگذاری mode-I و mode-II. خطوط جامد که از نوک ترک ها بیرون می آیند، لگد ترک هستند.
نظریه تنش ماکزیمم هوپ یا حلقهویرایش
ترک با طول 2 a {\displaystyle {\displaystyle 2a}} را در نظر بگیرید که از طریق کشش یکنواخت σ {\displaystyle {\displaystyle \sigma }} در یک صفحه نامتناهی که در معرض بارهای مختلط Mode-I و Mode-II قرار دارد، به طوریکه β {\displaystyle {\displaystyle \beta }} زاویه بین صفحه ترک اصلی و جهت تنش اعمال شده و θ ⋆ {\displaystyle {\displaystyle \theta ^{\star }}} زاویه بین صفحه ترک اصلی و جهت رشد ترک است. سیه، پاریس و اردوغان نشان دادند كه عوامل شدت تنش به دور از نوک ترک در این هندسه بارگذاری مسطح صرفاً K I = σ π a sin 2 ( β ) {\displaystyle {\displaystyle K_{I}=\sigma {\sqrt {\pi a}}\sin ^{2}(\beta )}} و K I I = σ π a sin ( β ) cos ( β ) {\displaystyle {\displaystyle K_{II}=\sigma {\sqrt {\pi a}}\sin(\beta )\cos(\beta )}} هستند.[۱۴] علاوه بر این، اردوغان و سیه[۱۵] اصول زیر را برای این سیستم مطرح کردند:
گسترش ترک از نوک ترک آغاز می شود گسترش ترک در صفحه عمود بر جهت بیشترین تنش شروع می شود ضابطه تنش ماکزیمم به صورت 2 π r σ θ ( r , θ ∗ ) ≥ K I C {\displaystyle {\displaystyle {\sqrt {2\pi r}}\sigma _{\theta }(r,\theta ^{*})\geq K_{IC}}} بوده که K I C {\displaystyle {\displaystyle K_{IC}}} عامل شدت تنش بحرانی است (و وابسته به چقرمگی شکست است G C {\displaystyle {\displaystyle G_{C}}} )
این فرضیه حاکی از آن است که شکاف از نوک آن در جهت θ ⋆ {\displaystyle {\displaystyle \theta ^{\star }}} شروع می شود که استرس هوپ σ θ {\displaystyle {\displaystyle \sigma _{\theta }}} حداکثر است.[۱۵] به عبارت دیگر، ترک از نوک آن در جهت θ ⋆ {\displaystyle {\displaystyle \theta ^{\star }}} شروع می شود و شرایط زیر را برآورده می کند:
∂ σ θ ∂ θ = 0 {\displaystyle {\displaystyle {\partial \sigma _{\theta } \over \partial \theta }=0}} و ∂ 2 σ θ ∂ θ 2 < 0 {\displaystyle {\displaystyle {\partial ^{2}\sigma _{\theta } \over \partial \theta ^{2}}<0}}
تنش هوپ یا حلقه بدین صورت نوشته می شود:
σ θ = 1 2 π r cos ( θ 2 ) [ K I cos 2 ( θ 2 ) − 3 2 K I I sin ( θ ) ] {\displaystyle {\displaystyle \sigma _{\theta }={\frac {1}{\sqrt {2\pi r}}}\cos \left({\frac {\theta }{2}}\right)\left[K_{I}\cos ^{2}\left({\frac {\theta }{2}}\right)-{\frac {3}{2}}K_{II}\sin(\theta )\right]}}
جایی که r {\displaystyle {\displaystyle r}} و θ {\displaystyle {\displaystyle \theta }} با توجه به یک سیستم مختصات قطبی که در نوک ترک اصلی قرار دارد، تعیین می شوند.[۱۵] جهت گسترش ترک