09-06-2021, 11:51 AM
از نگاه اجتماعی ، ازدواج تک همسر ، دگرجنس گرا و داوطلبانه که شکل جا افتاده و تقریباً انحصاری ازدواج در جهان امروز است ، را می توان همزیستی فیزیکی داوطلبانه دو نفر در یک مکان فیزیکی ( خانه ) برای تشکیل یک گروه اجتماعی ( خانوار ) و برای ایجاد یک زندگی زناشویی و فرزند آوری و تربیت و حمایت از آن ها تا زمان رسیدن به سن جدایی از گروه اول ، تعریف کرد . خانواده که واحد اصلی و اساسی جوامع انسانی است ، بر پایه ازدواج شکل می گیرد و نکته قابل توجه در آن است که مطالعات انسان شناختی در طول قرن بیستم که تقریباً تمام کره زمین را بررسی کرده اند ، هرگز جامعه ای نیافته اند که در آن خانواده وجود نداشته است . مثلاً در جوامع قدیمی ، ازدواج های خانوادگی بسیار بیشتر از جوامع کنونی بوده است و یا ازدواج تا پیش از دوران مدرن عموماً براساس انتخاب زوجین انجام نمی شده و خانواده تصمیم گیری می کردند و یا چند همسری رسمی بوده است که در بسیاری از جوامع سنتی وجود داشته و هنوز هم در برخی از جوامع وجود دارد و ... . اما همان طور که گفتیم ، شکل بسیار رایج ، حتی در جوامع سنتی ، همان شکلی است که از آن سخن گفتیم . در این مقاله به بررسی تاثیر ازدواج بر سلامت اجتماعی می پردازیم .
نقش ازدواج بر سلامت اجتماعی
اهمیت ازدواج پیش از هر چیز به دلایل اجتماعی آن یعنی به دلیل شکل گیری خانواده است . همین امر ازدواج را از یک هدف کوتاه مدت یعنی روابط زناشویی جدا می کند . از همین رو نیز ازدواج هایی که آگاهانه یا ناخود آگاهانه، صرفاً با این هدف انجام گرفته باشند ، به دلیل جذابیت و کشش جنسی دو طرف و به قصد تحقق بخشیدن به این تمایلات ، عموماً عمر کوتاهی دارند زیرا این کشش نمی تواند طولانی مدت باشد ، مگر آنکه با داده های اجتماعی ، عاطفی ، روانی ، فرهنگی دیگری تکمیل شده و تقویت و بازتولید شود . همین را درباره برخی دیگر از جذابیت ها نیز می توان گفت که در جامعه شناسی به آنها " ازدواج های حسابگرانه " گفته می شود مثلاً کسانی که برای بالا بردن قدرت خود از لحاظ سیاسی ، اجتماعی یا اقتصادی با هم ازدواج می کنند . در این ازدواج ها نیز حسابگری ها عموماً نمی توانند پایدار باشند و تغییر می کنند و در نتیجه پایه های ازدواج به پایه های ازدواج به لرزش درآمده و فرو می پاشند . از جمله دلایلی که در جهان مدرن میزان طلاق به شکل غیر قابل مقایسه ای بیشتر از دوران پیش صنعتی است ( که تقریباً طلاق وجود نداشت ) ، این است که بیشتر ازدواج ها بنا بر خواست فردی صورت می گیرد و اغلب یا حسابگرانه اند یا بر پایه عشق و نیاز جنسی .
چگونه ازدواج می تواند ثبات یابد و به یک امر پایدارتر تبدیل شود و اصولاً چرا باید چنین باشد؟
در سال های دهه 1960 تا 1980 یعنی زمانی که در کشورهای اروپایی و آمریکا موضوع " عشق آزاد " مطرح شد ، این تصور یا بهتر بگوییم توهم نیز بسیار رشد کرد که اصولاً باید به سوی حذف ازدواج و حذف خانواده رفت و " عشق آزاد " را پیش گرفت . اما بسیار زود مشخص شد که این اندیشه ها بی پایه هستند و فاقد پشتوانه اجتماعی و چشم اندازهای واقع بینانه ای هستند که هزاران سال است جوامع انسانی را حفظ کرده اند . مساله در ازدواج یعنی قراردادی که هم محدود کننده و تعهد آور است ( تعهد در ازدواج یعنی وفادار ماندن زن و شوهر به یکدیگر و تعهد والدین نسبت به فرزندان ) کاملاً شباهت به قرارداد اجتماعی ای دارد که شهرها و دولت های مدرن را به وجود آورد . در هر دو مورد گروهی از افراد ، که شهرها و دولت های مدرن را به وجود آورد . در هر دو گروهی از افراد ، آزادی های خود را محدود و بخشی از آن ها را به دیگری واگذار می کنند تا در برابرش بتوانند از شرایط جدید برنامه ریزی کنند . هفت هزار سال پیش ، نخستین شهرها به وجود آمدند و مردم هرچه بیشتر در آن ها ساکن شدند . این مردم با سکونت در شهر ناچار بودند که حقوق دیگران را رعایت و از آزادی های خود بکاهند ، اما در عوض شهر نشینی به وجود آمد که از همان زمان برای همه مردم فایده های زیادی داشت و دستاوردهای بعدی اش نیز همه امکانات رفاهی است که امروز ما از آن برخورداریم . در زندگی انسان ها نیز چند میلیون سال است که ازدواج و تشکیل خانواده برای تشکیل سلول اجتماعی مطرح است . این سلول از انسان ها در موقعیت های شکنندگی دفاع می کند ( در کودکی و تا رسیدن به سن بلوغ و سپس در پیری و تا زمان مرگ ). البته دولت های مدرن نهادهایی را ایجاد کردند که بتواند تا حدی به خانواده در هر دو زمینه کمک کند اما همه می دانیم که در هیچ کجای دنیا نهادهای دولتی و خصوصی جای خانواده را نمی گیرد . حتی در بحران هایی که در دهه 1990 و تا امروز داشتیم ، مثل بحران بیکاری ، خانواده بود که توانست از سقوط کامل جوامع انسانی جلوگیری کند ، زیرا مثلاً جوانان در سایه حمایت خانواده توانستند سن ازدواج خود را بالا ببرند و یا بیشتر در نزد خانواده های خود اقامت و از کمک مالی و روانی آن ها بهرمند شوند . ازدواج و داشتن خانواده به انسان ها یاری می کند که بتوانند چشم انداز و هدفی در زندگی داشته باشند و برنامه ریزی های بلند مدتی برای خود بکنند . هم چنین ازدواج یک موقعیت بیولوژیک فرهنگی است که انسان را از تسلیم شدن به سرنوشت محتوم خود یعنی " مرگ " نجات می دهد ؛ یعنی به او امکان می دهد که تدوام حیات خود را از حیات فرزندانش ببیند . از این رو ، تقریباً با قطعیت می توان گفت که هیچ جامعه ای بدون خانواده و در نتیجه بدون ازدواج نمی توان تصور کرد و هر اندازه انجام ازدواج و تشکیل و حفظ خانواده به هر دلیلی دچار مشکل شوند ، ما مشکلات اجتماعی بزرگتری را خواهیم داشت . امروزه مساله رفاهی اجتماعی از جمله در کشور ما به مرزهای خطرناکی رسیده است و این مرزها همان هایی هستند که ازدواج و خانواده را تهدید می کنند . وقتی افراد یک جامعه از آینده خود از لحاظ سلامتی و بهداشت ، آموزش فرزندان ، مسکن و امکانات شهری اطمینان خاطر نداشته باشند ، نباید تعجب کرد که چرا از ازدواج خودداری می کنند . این نکته برای ما بیشتر از بسیاری از کشورهای دیگر اهمیت دارد ، زیرا بیشتر جمعیت کشور ما جوان هستند یعنی افراد اجتماعی که هنوز ازدواج نکرده اند یا در سال های نخست و شکننده ازدواج خود هستند . از این رو باید هر چه سریع تر به اهمیت ایجاد رفاه اجتماعی نسبی و تضمین نیازهای اجتماعی که برای ازدواج و تشکیل خانواده به آن ها احتیاج داریم ، اقدام نماییم . در غیر این صورت ، با جامعه ای سروکار خواهیم داشت که از لحاظ روانی و اجتماعی دائماً ناسالم تر ، خطرناک تر و غیرقابل زندگی تر و هم چنین بدون نشاط تر خواهد شد . چنین جامعه ای بستر انواع آسیب های دیگر اجتماعی و اقتصادی و روانی است ؛ مانند خودکشی ، جرایم خشونت انگیز ،دزدی ، افسردگی و ...
اگر بخواهیم از این سرنوشت تلخ نجات یابیم ، باید هر چه زودتر طرحی جامع برای این موضوع بیندیشیم . منظور من از طرح جامع آن است که با اقداماتی مانند وام های ازدواج و کمک هایی که به این روش ها انجام می شود ، نمی توان لزوماً تغییری اساسی در شرایط بحرانی که ما در آن هستیم انجام داد . بازگرداندن امید ، شادی ، و نشاط به جامعه ، نیاز به اراده اساسی و جدی دارد .
سوالات متداول
1- ✔️ نقش ازدواج بر سلامت اجتماعی چیست؟
✔️ اهمیت ازدواج پیش از هر چیز به دلایل اجتماعی آن یعنی به دلیل شکل گیری خانواده است که در متن مقاله شرح داده شده است.
2- ✔️ چگونه ازدواج می تواند ثبات یابد و به یک امر پایدارتر تبدیل شود و اصولاً چرا باید چنین باشد؟
✔️ مساله در ازدواج یعنی قراردادی که هم محدود کننده و تعهد آور است که در متن مقاله پاسخ کامل به این سوال مطرح شده است.
3- ✔️ آیا نهاد های دولتی جای خانواده را می تواند بگیرد؟
✔️ در هیچ کجای دنیا نهادهای دولتی و خصوصی جای خانواده را نمی گیرد حتی در بحران ها که در متن مقاله توضیح داده شده است.
منبع : تاثیر ازدواج بر سلامت اجتماعی
نقش ازدواج بر سلامت اجتماعی
اهمیت ازدواج پیش از هر چیز به دلایل اجتماعی آن یعنی به دلیل شکل گیری خانواده است . همین امر ازدواج را از یک هدف کوتاه مدت یعنی روابط زناشویی جدا می کند . از همین رو نیز ازدواج هایی که آگاهانه یا ناخود آگاهانه، صرفاً با این هدف انجام گرفته باشند ، به دلیل جذابیت و کشش جنسی دو طرف و به قصد تحقق بخشیدن به این تمایلات ، عموماً عمر کوتاهی دارند زیرا این کشش نمی تواند طولانی مدت باشد ، مگر آنکه با داده های اجتماعی ، عاطفی ، روانی ، فرهنگی دیگری تکمیل شده و تقویت و بازتولید شود . همین را درباره برخی دیگر از جذابیت ها نیز می توان گفت که در جامعه شناسی به آنها " ازدواج های حسابگرانه " گفته می شود مثلاً کسانی که برای بالا بردن قدرت خود از لحاظ سیاسی ، اجتماعی یا اقتصادی با هم ازدواج می کنند . در این ازدواج ها نیز حسابگری ها عموماً نمی توانند پایدار باشند و تغییر می کنند و در نتیجه پایه های ازدواج به پایه های ازدواج به لرزش درآمده و فرو می پاشند . از جمله دلایلی که در جهان مدرن میزان طلاق به شکل غیر قابل مقایسه ای بیشتر از دوران پیش صنعتی است ( که تقریباً طلاق وجود نداشت ) ، این است که بیشتر ازدواج ها بنا بر خواست فردی صورت می گیرد و اغلب یا حسابگرانه اند یا بر پایه عشق و نیاز جنسی .
چگونه ازدواج می تواند ثبات یابد و به یک امر پایدارتر تبدیل شود و اصولاً چرا باید چنین باشد؟
در سال های دهه 1960 تا 1980 یعنی زمانی که در کشورهای اروپایی و آمریکا موضوع " عشق آزاد " مطرح شد ، این تصور یا بهتر بگوییم توهم نیز بسیار رشد کرد که اصولاً باید به سوی حذف ازدواج و حذف خانواده رفت و " عشق آزاد " را پیش گرفت . اما بسیار زود مشخص شد که این اندیشه ها بی پایه هستند و فاقد پشتوانه اجتماعی و چشم اندازهای واقع بینانه ای هستند که هزاران سال است جوامع انسانی را حفظ کرده اند . مساله در ازدواج یعنی قراردادی که هم محدود کننده و تعهد آور است ( تعهد در ازدواج یعنی وفادار ماندن زن و شوهر به یکدیگر و تعهد والدین نسبت به فرزندان ) کاملاً شباهت به قرارداد اجتماعی ای دارد که شهرها و دولت های مدرن را به وجود آورد . در هر دو مورد گروهی از افراد ، که شهرها و دولت های مدرن را به وجود آورد . در هر دو گروهی از افراد ، آزادی های خود را محدود و بخشی از آن ها را به دیگری واگذار می کنند تا در برابرش بتوانند از شرایط جدید برنامه ریزی کنند . هفت هزار سال پیش ، نخستین شهرها به وجود آمدند و مردم هرچه بیشتر در آن ها ساکن شدند . این مردم با سکونت در شهر ناچار بودند که حقوق دیگران را رعایت و از آزادی های خود بکاهند ، اما در عوض شهر نشینی به وجود آمد که از همان زمان برای همه مردم فایده های زیادی داشت و دستاوردهای بعدی اش نیز همه امکانات رفاهی است که امروز ما از آن برخورداریم . در زندگی انسان ها نیز چند میلیون سال است که ازدواج و تشکیل خانواده برای تشکیل سلول اجتماعی مطرح است . این سلول از انسان ها در موقعیت های شکنندگی دفاع می کند ( در کودکی و تا رسیدن به سن بلوغ و سپس در پیری و تا زمان مرگ ). البته دولت های مدرن نهادهایی را ایجاد کردند که بتواند تا حدی به خانواده در هر دو زمینه کمک کند اما همه می دانیم که در هیچ کجای دنیا نهادهای دولتی و خصوصی جای خانواده را نمی گیرد . حتی در بحران هایی که در دهه 1990 و تا امروز داشتیم ، مثل بحران بیکاری ، خانواده بود که توانست از سقوط کامل جوامع انسانی جلوگیری کند ، زیرا مثلاً جوانان در سایه حمایت خانواده توانستند سن ازدواج خود را بالا ببرند و یا بیشتر در نزد خانواده های خود اقامت و از کمک مالی و روانی آن ها بهرمند شوند . ازدواج و داشتن خانواده به انسان ها یاری می کند که بتوانند چشم انداز و هدفی در زندگی داشته باشند و برنامه ریزی های بلند مدتی برای خود بکنند . هم چنین ازدواج یک موقعیت بیولوژیک فرهنگی است که انسان را از تسلیم شدن به سرنوشت محتوم خود یعنی " مرگ " نجات می دهد ؛ یعنی به او امکان می دهد که تدوام حیات خود را از حیات فرزندانش ببیند . از این رو ، تقریباً با قطعیت می توان گفت که هیچ جامعه ای بدون خانواده و در نتیجه بدون ازدواج نمی توان تصور کرد و هر اندازه انجام ازدواج و تشکیل و حفظ خانواده به هر دلیلی دچار مشکل شوند ، ما مشکلات اجتماعی بزرگتری را خواهیم داشت . امروزه مساله رفاهی اجتماعی از جمله در کشور ما به مرزهای خطرناکی رسیده است و این مرزها همان هایی هستند که ازدواج و خانواده را تهدید می کنند . وقتی افراد یک جامعه از آینده خود از لحاظ سلامتی و بهداشت ، آموزش فرزندان ، مسکن و امکانات شهری اطمینان خاطر نداشته باشند ، نباید تعجب کرد که چرا از ازدواج خودداری می کنند . این نکته برای ما بیشتر از بسیاری از کشورهای دیگر اهمیت دارد ، زیرا بیشتر جمعیت کشور ما جوان هستند یعنی افراد اجتماعی که هنوز ازدواج نکرده اند یا در سال های نخست و شکننده ازدواج خود هستند . از این رو باید هر چه سریع تر به اهمیت ایجاد رفاه اجتماعی نسبی و تضمین نیازهای اجتماعی که برای ازدواج و تشکیل خانواده به آن ها احتیاج داریم ، اقدام نماییم . در غیر این صورت ، با جامعه ای سروکار خواهیم داشت که از لحاظ روانی و اجتماعی دائماً ناسالم تر ، خطرناک تر و غیرقابل زندگی تر و هم چنین بدون نشاط تر خواهد شد . چنین جامعه ای بستر انواع آسیب های دیگر اجتماعی و اقتصادی و روانی است ؛ مانند خودکشی ، جرایم خشونت انگیز ،دزدی ، افسردگی و ...
اگر بخواهیم از این سرنوشت تلخ نجات یابیم ، باید هر چه زودتر طرحی جامع برای این موضوع بیندیشیم . منظور من از طرح جامع آن است که با اقداماتی مانند وام های ازدواج و کمک هایی که به این روش ها انجام می شود ، نمی توان لزوماً تغییری اساسی در شرایط بحرانی که ما در آن هستیم انجام داد . بازگرداندن امید ، شادی ، و نشاط به جامعه ، نیاز به اراده اساسی و جدی دارد .
سوالات متداول
1- ✔️ نقش ازدواج بر سلامت اجتماعی چیست؟
✔️ اهمیت ازدواج پیش از هر چیز به دلایل اجتماعی آن یعنی به دلیل شکل گیری خانواده است که در متن مقاله شرح داده شده است.
2- ✔️ چگونه ازدواج می تواند ثبات یابد و به یک امر پایدارتر تبدیل شود و اصولاً چرا باید چنین باشد؟
✔️ مساله در ازدواج یعنی قراردادی که هم محدود کننده و تعهد آور است که در متن مقاله پاسخ کامل به این سوال مطرح شده است.
3- ✔️ آیا نهاد های دولتی جای خانواده را می تواند بگیرد؟
✔️ در هیچ کجای دنیا نهادهای دولتی و خصوصی جای خانواده را نمی گیرد حتی در بحران ها که در متن مقاله توضیح داده شده است.
منبع : تاثیر ازدواج بر سلامت اجتماعی