01-01-2019, 03:47 PM
ممکن نیست به عمرت چنان گرسنگی و سرمایی را تجربه کردی باشی. وقتی می خوابیدیم، البته اگر می توانستیم بخوابیم، خواب غذاهایی را می دیدیم که هفت ماه قبل با بی خیالی می خوردیم. نان کره ای، توپ پوره ی سیب زمینی، سوسیس، همه اش را بدون توجه و احترام می خوردیم، مزه مزه نکرده با بی توجهی قورت می دادیم و آخر سر کلی خرده نان و چربی دنبه توی بشقابمان جا می گذاشتیم. قبل از ژوئن 1941، یعنی قبل از حمله ی نازی ها، فکر می کردیم فقیریم، اما ماه ژوئن در مقایسه با زمستان سال 1942 بهشت برین بود.
قسمتی از کتاب شهر دزدها که به اوضاع فلاکت بار جنگ جهانی و اشغال شهرها اشاره می کند. در یکی از شهرهای مستعمره دو خلافکار به جرم دزدی و تبهکاری زندانی می شود و تا پای اعدام هم می روند اما به دلیل ویژگی های منحصر به فردشون به آن ها ماموریت دادن از انبار تخم مرغی که برای درست کردن کیک عروسی دختر یکی از تزارهای روسیه است نگهبانی کنند آن هم در شهر قحطی زده و درگیر جنگ های داخلی و خارجی...
قسمتی از کتاب شهر دزدها که به اوضاع فلاکت بار جنگ جهانی و اشغال شهرها اشاره می کند. در یکی از شهرهای مستعمره دو خلافکار به جرم دزدی و تبهکاری زندانی می شود و تا پای اعدام هم می روند اما به دلیل ویژگی های منحصر به فردشون به آن ها ماموریت دادن از انبار تخم مرغی که برای درست کردن کیک عروسی دختر یکی از تزارهای روسیه است نگهبانی کنند آن هم در شهر قحطی زده و درگیر جنگ های داخلی و خارجی...
درب اتوماتیک شیشه ای