23-06-2019, 03:54 PM
کتاب درباره دختری به نام آرین لاک می پردازد که دوران خوبی را در حرفه ی خود می گذارند عاشق مردی بلند پرواز به اسم مارک می شود. که پس از مدتی با هم ازدواج می کنند. این زوج تصمیم میگیرن به جزیره ای زیبا و اسرار آمیز به نام بورا بورا بروند همه چی خوب پیش رفت تا این زوج تصمیم به غواصی میگیرن و در کف آب شی نورانی توجه آن ها را به خود جلب می کنند که نوشته هایی بر روی آن حک شده است حال این زوج باید تصمیم بگیرند به دنبال کنجکاوی خود بروند یا جان خود را نجات بدهند. قسمتی از کتاب فوق را با هم می خوانیم :
(( نگاهی به دست هایم می اندازم؛ حلقه خودم هم زیر آفتاب برق می زند. تقریبا همه الماس ها یک اندازه اند. همه شان نیز هم اندازه ی سنگ روی انگشتر خودم هستند. یعنی حدودا دو عیار. وای، خدای من. دوباره سرم را می گیرم پایین و به توده الماس های درخشان و زیبای کف زمین نگاه می کنم، نفسم بالا نمی آید. آفتاب ازشان می گذرد و رد می شود. شاید ارزش این الماس ها چیزی در حدود دو میلیون پوند باشد. وای، وای، وای. خدای من.))
(( نگاهی به دست هایم می اندازم؛ حلقه خودم هم زیر آفتاب برق می زند. تقریبا همه الماس ها یک اندازه اند. همه شان نیز هم اندازه ی سنگ روی انگشتر خودم هستند. یعنی حدودا دو عیار. وای، خدای من. دوباره سرم را می گیرم پایین و به توده الماس های درخشان و زیبای کف زمین نگاه می کنم، نفسم بالا نمی آید. آفتاب ازشان می گذرد و رد می شود. شاید ارزش این الماس ها چیزی در حدود دو میلیون پوند باشد. وای، وای، وای. خدای من.))
درب اتوماتیک شیشه ای