03-01-2019, 03:24 PM
دختر بچه ای با استعداد که در آشپزی می تواند آینده ای روشن داشته باشد در یک جشنواره آشپزی شرکت می کند غافل از اینکه جشنواره توسط فردی اداره می شود که به نوعی دزد استعداد هاست دختر بچه با اتفاقاتی روبه رو می شود که زندگی ش را دچار اتفاقات هولناکی می کند بخشی از کتاب را با هم می خوانیم.
مرد جواب داد: «من فروشنده ی دوره گردم.» البته شکی نبود که این جواب سوال میسن نیست. مرد ادامه داد: «بیشتر خرت و پرت می فروشم. فکر نمی کنم علاقه ای به گره داشته باشی، هان؟» لبه ی سمت راست نیم تنه اش را کنار زد. توی نیم تنه، جایی که بیشتر فروشنده ها ممکن است ساعت یا هر چیز متفرقه ی دیگری آویزان کنند، او چند گره وصل کرده بود. گره ی علف کش، گره ی پاپیونی، گره هایی به شکل 8 و ده ها گره ی دیگر که میسن اسمشان را بلد نبود.»
مرد جواب داد: «من فروشنده ی دوره گردم.» البته شکی نبود که این جواب سوال میسن نیست. مرد ادامه داد: «بیشتر خرت و پرت می فروشم. فکر نمی کنم علاقه ای به گره داشته باشی، هان؟» لبه ی سمت راست نیم تنه اش را کنار زد. توی نیم تنه، جایی که بیشتر فروشنده ها ممکن است ساعت یا هر چیز متفرقه ی دیگری آویزان کنند، او چند گره وصل کرده بود. گره ی علف کش، گره ی پاپیونی، گره هایی به شکل 8 و ده ها گره ی دیگر که میسن اسمشان را بلد نبود.»
درب اتوماتیک شیشه ای