23-07-2023, 03:04 PM
افسردگی
افسردگی
مختصری در مورد افسردگی
به دلایل مختلف، مردم عادی افسردگی را صرفاً به عنوان یک "خلق بد" می بینند، اگرچه این یک بیماری قابل درمان است. به حالتی اطلاق می شود که در آن بیمار زندگی را تاریک و افسرده تجربه می کند و اختلالات خلقی و عاطفی مشخصه او می شود. تفکر بیمار کند می شود، بی تفاوتی و بی انگیزگی غالب می شود و فعالیت او روند کاهشی را نشان می دهد.
موضوع مقاله نسخه تک قطبی افسردگی است که ماهیت آن این است که خلق و خو را فقط می توان به یک جهت یعنی در جهت منفی تغییر داد.
بروز افسردگی
در جوامع صنعتی توسعه یافته، حدود 10-15 درصد از جمعیت به این بیماری مبتلا هستند، داده های مشابهی را می توان در مجارستان مشاهده کرد. در دوران کودکی، بروز در هر دو جنس به تعداد مساوی وجود دارد، اما در بزرگسالی در زنان دو برابر مردان است. در کشور ما بیشتر در حدود دهه بیست و در حدود سنین 45 تا 50 سالگی رخ می دهد.
علل افسردگی
در میان دلایل، چندین توضیح وجود دارد که از جهات مختلف نزدیک می شود.
یکی از این موارد توسعه بیماری را از نظر ژنتیکی بررسی کرد. در اینجا، علم پزشکی به این نتیجه رسیده است که تأثیر عامل ارثی را می توان قطعاً تشخیص داد، زیرا این بیماری در نسبتی نزدیک به یک پنجم از بستگان افراد افسرده ظاهر می شود.
اثرات هورمونی نیز از عوامل موثر هستند. کورتیزول، یعنی هورمون استرس، تولید شده توسط قشر آدرنال نقش تعیین کننده ای در این مورد دارد. سطح این میزان در افراد مبتلا به افسردگی نسبتاً بالا است، زیرا موقعیت های استرس زا در زندگی قبل از افسردگی رایج است. این فرآیند اغلب با از دست دادن شغل یا یکی از اعضای نزدیک خانواده و همچنین سایر رویدادهای منفی زندگی آغاز می شود. پردازش این موارد اغلب برای بیمار به تنهایی بسیار دشوار یا غیرممکن است، بنابراین مشارکت یک متخصص ضروری می شود.
همچنین بر اساس مبانی بیوشیمیایی توضیحاتی برای ایجاد این بیماری ارائه شده است. در اینجا، تعامل، فعالیت و تعادل ترکیبات سروتونین و نوراپی نفرین در درجه اول ظاهر افسردگی را تعیین می کند.
نظریه های روانشناسی نیز موضوع را از دیدگاه های مختلف بررسی می کنند. از نظر مکتب شناختی به اهمیت نقش تفکر منفی اشاره می کنند که ویژگی آن این است که بیمار زندگی خود را با در نظر گرفتن تمام مراحل زمانی منفی می بیند که با بزرگنمایی تجربیات منفی و کم اهمیت جلوه دادن تجربیات مثبت همراه است. مفهوم درماندگی آموخته شده توسط روانشناسی نیز با افسردگی مرتبط است. در چنین مواردی احساس بیمار این است که تاثیری در زندگی خود ندارد و در نتیجه نمی تواند از بروز حوادث منفی نیز جلوگیری کند. روانشناسی رفتاری بر فقدان تقویت مثبت در نقش بیماری تاکید دارد.
علائم افسردگی
در میان علائم، اختلالات عاطفی و خلقی از همه مهمتر است که میزان آن تا حدودی متفاوت است. این مقیاس از بی تفاوتی خفیف تا افسردگی کامل متغیر است. همچنین علائم فیزیکی این امر به خصوص در صورت بیمار مشاهده می شود. نگرانی، افتادگی گوشه های دهان یا خطوط اخم به وضوح قابل مشاهده است. گفتار نادرتر، آرام تر، ضعیف تر است. شدت ابزارهای پشتیبانی ارتباطی مانند حالات چهره و ژست ها کاهش می یابد. در ابتدا، بیمار اغلب تمایل به گریه دارد، اما در مرحله بعدی و شدیدتر، اغلب قادر به انجام این کار نیست.
با تشریح وضعیت عاطفی با جزییات بیشتر، می توان بیان کرد که فردی که از افسردگی رنج می برد، وضعیت خود را منفی می بیند و اطرافش را غمگین و ناامیدی می بیند. او خود را بی فایده و بی ارزش می بیند و آشکارا از اختلالات عزت نفس رنج می برد. او در مورد آینده خود نیز بدبینی و بی انگیزگی را از همه مهمتر می داند. او اغلب در هنگام تصمیم گیری دچار ضرر می شود، علایقش بیشتر و بیشتر محدود می شود و تفکرش کند می شود. اختلال کمبود توجه اغلب با این موارد همراه است و برخی از بیماران نیز بدتر شدن عملکرد ذهنی را گزارش می کنند.
شایان ذکر است که باریک شدن علاقه با جزئیات بیشتری مورد بررسی قرار گیرد، زیرا این علامت مشخص کننده بیماری است. در مراحل خفیف تر، کاهش ابتکار و انگیزه مشاهده می شود. بعداً خستگی، سبک زندگی کند شده، دراز کشیدن طولانی مدت در رختخواب و کمبود زندگی اجتماعی ظاهر می شود. نقطه مقابل بی تفاوتی و تنگ نظری، اضطراب است که جلوه های بیرونی نیز دارد. اینها انقباض مکرر دست ها و حرکات اجباری مختلف بدن است. در مرحله آخر، تعداد قابل توجهی از افسرده ها به طور جدی خودکشی را تنها راه حل رهایی از زیر بار خود می دانند. در چنین مواردی، بیمار حتی نمی تواند افسردگی را تجربه کند.
شایع ترین علامت دیگر اختلال خواب است که می تواند به اشکال مختلف رخ دهد. اینها شامل بیدار شدن زودهنگام، بیدار شدن مکرر و مشکل در به خواب رفتن هستند. بسیاری از اوقات بیمار حتی زمانی که از نظر بیولوژیکی خواب کافی داشته است احساس خستگی می کند. اختلالات گوارشی نیز می تواند مشاهده شود، از جمله کاهش اشتها، یبوست و اسهال. کاهش میل جنسی نیز مشهود است.
همچنین باید به علائم افسردگی آتیپیک اشاره کرد که اغلب برعکس علائم فوق است. به جای بی اشتهایی، پرخوری و به جای اختلالات خواب، نیاز مفرط به خواب است. به جای خلق و خوی منفی یک طرفه، نوسانات خلقی مشخص است، که در آن بیمار می تواند در موارد خاص شادی را تجربه کند.
تشخیص افسردگی
یک روانپزشک یا روانشناس بالینی برای ایجاد تشخیص مورد نیاز است.
برای تشخیص اختلال افسردگی اساسی، وجود شرایط زیر باید بررسی شود:
خستگی مداوم،
اختلالات خواب، بی خوابی یا نیاز بیش از حد به خواب،
تغییر در اشتها، کاهش وزن، افزایش وزن،
کاهش علاقه، کاهش شادی،
خلق و خوی بد و افسرده در بخش قابل توجهی از روز،
بی قراری، اضطراب، نیاز مفرط به حرکت یا احساس مهار در طول زندگی روزمره،
بی اهمیتی، احساس گناه شدید، احساس بی فایده بودن، بی انگیزگی،
اختلال کمبود توجه، ناتوانی در تصمیم گیری، کاهش عملکرد ذهنی، اختلال تمرکز،
افکار بیشتر و بیشتر در مورد مرگ و خودکشی.
فردی که از اختلال افسردگی اساسی رنج میبرد، فردی است که حداقل پنج مورد از علائم فوق را داشته باشد - غیر مرتبط با دارو - و حداقل دو هفته به دلیل دوره افسردگی ناتوان بوده است. ما در مورد افسردگی مکرر صحبت می کنیم اگر دوره افسردگی که توضیح داده شد سه بار در یک سال ظاهر شود. افسردگی را می توان با توجه به آنچه که با آن مرتبط است نیز تعریف کرد. بیماری در صورتی فصلی نامیده می شود که توسعه آن به دنبال فصول باشد. در این حالت میزان بروز در ماه های پاییز و زمستان بیشتر است. افسردگی می تواند در هفته های پس از زایمان نیز رخ دهد که به آن افسردگی پس از زایمان می گویند. بررسی این عوامل نیز هنگام ایجاد تشخیص مهم است. اگر تنها 3-4 مورد از موارد فوق در فرد مبتلا وجود داشته باشد، اما خلق و خوی او را می توان افسرده نامید، در این صورت نام تشخیص اختلال دیس تایمیک است.
همانطور که در بالا ذکر کردیم، افسردگی آنطور که مردم عادی فکر می کنند صرفاً یک روحیه بد نیست، بلکه یک بیماری است که باید تشخیص داده شود و سپس درمان شود. این قطعا نیاز به یک متخصص دارد. در مطب خصوصی ما ، متخصصان ما با حداکثر توجه به شما و شکایات شما به دنبال علل ریشه ای می گردند و درمانی را توصیه می کنند که مناسب شما باشد.
درمان افسردگی در کرج و شهریار
گزینه های درمانی طیف گسترده ای دارند و با توضیح دلایل افسردگی مرتبط هستند.
علم پزشکی افسردگی را یک وضعیت تهدید کننده زندگی می داند، زیرا بدون درمان موثر، بیمار به راحتی می تواند به شرایطی مبتلا شود که به زندگی خود یا دیگران آسیب برساند. زمانی که فرد دیگر قادر به مراقبت از خود نباشد، از خود غفلت کند یا تمایل به خودکشی داشته باشد یا اقدام به خودکشی کند، درمان بیمارستانی قطعا موجه است. در بسیاری از موارد، معاینه بیمارستان حتی برای ایجاد خود تشخیص مورد نیاز است.
هدف درمان در همه موارد یکسان است. باید خوشه های علائم را حذف کرد و درمان کرد، از عود پیشگیری کرد و آسیب پذیری عملکردهای ادراکی و شناختی را کاهش داد.
با درمان دارویی، هدف آنها بازگرداندن هماهنگی و تعادل فرآیندهای بیوشیمیایی مختل در بدن است. در حال حاضر انواع مختلفی از این داروهای ضد افسردگی شناخته شده است. داروهای مورد استفاده در عمل باعث افزایش متابولیسم سروتونین، نورآدرنالین یا دوپامین در سیستم عصبی مرکزی می شوند. به اصطلاح مهارکننده های MAO از تجزیه نوراپی نفرین جلوگیری می کند و در نتیجه سطح آن را در جریان خون افزایش می دهد و در نتیجه علائم افسردگی را کاهش می دهد. مهارکننده های انتخابی بازجذب سروتونین تأثیر مثبتی بر فعالیت سروتونین دارند. آماده سازی های نوع SNRI به طور انتخابی بازجذب نوراپی نفرین را مهار می کنند. آماده سازی هایی که اثر مضاعف دارند باید در یک گروه جداگانه طبقه بندی شوند. اگر اضطراب بیمار عامل تعیین کننده است، ارزش دارد که درمان را با یک عامل ضد اضطراب تکمیل کنید، در غیر این صورت لازم است در مورد استفاده از داروهای آرام بخش تصمیم بگیرید.
لازم به ذکر است که داروهای جدید و مدرن دیگر تأثیر منفی بر توجه و هماهنگی حرکتی ندارند، بنابراین می توان از آنها در هنگام رانندگی نیز استفاده کرد.
به طور کلی، دانستن این نکته نیز ضروری است که اثر درمان دارویی به کندی و حتی در عرض 3-4 هفته شروع می شود، اما در عین حال عوارض جانبی بلافاصله ظاهر می شود. اینها شامل کاهش میل جنسی، درجه خاصی از بی اختیاری ادرار، سرگیجه، حالت تهوع، بی قراری، بی خوابی، خشکی دهان است. بنابراین، اطلاع رسانی به بیمار در مورد همه این موارد به منظور جلوگیری از قطع زودهنگام دارو از اهمیت بالایی برخوردار است. در صورتی که حتی پس از 6-4 هفته وضعیت بیمار بهبود قابل توجهی نداشته باشد، باید دارو را تغییر داد. در صورت موفقیت آمیز بودن درمان دارویی باید حداقل 6 و در حالت بهینه 9-12 ماه ادامه یابد.
با یک درمان موفق، شانس دوره افسردگی بعدی به طور قابل توجهی کاهش می یابد، از 70-80٪ به حدود 20٪. درمان نگهدارنده حداقل یک ماه پس از اولین دوره افسردگی، اما حتی برای سالها پس از چندین دوره مورد نیاز است.
علاوه بر درمان دارویی، گزینه های دیگری نیز وجود دارد که یکی از آنها الکتروشوک درمانی است که امروزه کمتر مورد استفاده قرار می گیرد. آنها معمولاً زمانی تصمیم می گیرند از آن استفاده کنند که به نتایج سریع نیاز است یا زمانی که سایر درمان ها نتایج ملموسی ایجاد نمی کنند. نور درمانی می تواند برای افسردگی فصلی موثر باشد و کم خوابی برای افسردگی خفیف و متوسط موثرتر است.
روان درمانی نیز با ابزارها و روش های مختلف سعی در درمان بیماری دارد. به عنوان مثال، روان درمانی شناختی با هدف ارتقای نگرش مثبت بیمار نسبت به خود، و به عقب انداختن نظرات منفی خود به خود به پسزمینه است. روند روان پویایی مشکلات ایجاد افسردگی را از طریق روش تداعی آزاد آشکار می کند و به بیمار می آموزد که چگونه با شکست ها برخورد کند و آنها را پردازش کند. علاوه بر این، هدف آن حذف مستمر اعتیاد است. همچنین باید به کسانی اشاره کرد که از رفتار درمانی استفاده می کنند، که به اطمینان از شرایط زندگی شاد و توسعه مهارت های اجتماعی بیمار کمک می کند. آنها نظرات منفی و افسرده بیمار را در تلاش برای تقویت رفتار غیرافسرده نادیده می گیرند. در پایان ذکر روش روان درمانی بین فردی نیز ضروری است. نقطه شروع در اینجا این است که چهار حوزه مشکل دار وجود دارد که بر روابط انسانی تأثیر می گذارد و منجر به افسردگی می شود. اینها عبارتند از: غم و اندوه، تغییر نقش (مثلاً پدر و مادر شدن)، تفسیرهای مختلف از نقشها و "چرندهای اجتماعی" که مشخصه روابط است. در ارتباط با این موارد، فردی که درمان را هدایت می کند، بیمار را با پیامدها و آثار رفتار خود بر دیگران مواجه می کند.
احتمال بهبودی از افسردگی
تجربه تاکنون نشان میدهد که ترکیبی از درمانهای توصیفشده در بالا - به ویژه درمان دارویی و رواندرمانی - منجر به بهترین نتایج میشود، در حالی که وقتی به تنهایی استفاده میشوند، تأثیر کمتری دارند.
در ابتدای بیماری، در درجه اول مصرف دارو بود که مؤثرتر بود و بعدها روان درمانی به نتایج بهتری منجر شد. ذکر این نکته ضروری است که از نظر عود، استفاده از روان درمانی شناختی تا کنون مؤثرترین بوده است.
نقش خانواده، اقوام و دوستان از نظر شانس بهبودی از بیماری باید جداگانه ذکر شود. اول از همه، اهمیت آنها باید در شناخت و تقویت مراجعه به پزشک برجسته شود، زیرا در غیر این صورت اکثر بیماران به دلیل احساس ناامیدی و بی انگیزگی به پزشک متخصص مراجعه نمی کنند. حتی پس از آن، آنها نقش مهمی دارند، از جمله بررسی عادات دارویی و تشویق به مشارکت مداوم در درمانها. علاوه بر همه اینها، آنها باید یک محیط مثبت و صبور را فراهم کنند که به بهبودی نیز کمک زیادی می کند.
درمان افسردگی