02-05-2021, 07:43 PM
Cornelius a toujours aimé les tulipes : il a fait construire une serre et il a aménagé une grande pièce où il garde ses oignons et ses caïeux. Ses tulipes, son séchoir et ses cahiers de caïeux son célèbres dans la ville entière.
کورنلیوس همیشه لاله ها را دوست داشته است: او یک گلخانه ساخته بود و یک اتاق بزرگ ایجاد کرد که پیاز و میخک خود را در آن نگهداری می کند. لاله ها ، خشک کن و دفترهای میخک آن در سراسر شهر مشهور است. کورنلیوس ، بدون آنکه بداند ، دشمنی دارد: همسایه اش ایزاک بوکستل ، که او نیز گل دوست دارد و پرورش می دهد.
بوکستل به کورنلیوس حسادت می کند. او یک تلسکوپ خریداری کرد و از لحظه ظهور گلها از زمین تا زمان رشد و ظاهر شدن رنگهای شان و همه کارهای همسایه خود را مشاهده می کند به خصوص گلهایی را که پرورش می دهد.
آنقدر زیبا هستند که باکستل از حسادت حالش بد می شود.!لاله های آقای ون بارل
در این زمان ، شرکت لاله های هارلم برای هر کسی که لاله بزرگ سیاه و سفید و بدون لک را کشف کند ، جایزه 100000 تایی را پیشنهاد داد. ون بارل ، مانند دیگر پرورش دهنده گان لاله، و مانند همسایه خود ،روی پرورش لاله سیاه کار می کند. او بتدریج کاشت و عملیات لازم برای تبدیل لاله ها از قرمز به قهوه ای و از قهوه ای به قهوه ای تیره را آغاز کرد. در یک سال ، او گلهای قهوه ای مایل به سیاه را بدست آورده است ، اما بوکستل فقط قهوه ای روشن راپیدا کرده است.
بوكستل با ديدن اينكه وان بائرل که در شرف پيدا كردن لاله سياه است ، تقريباً بطور تمام وقت پشت تلسکوپ می نشیند تا از كار همسايه خود آگاه مي شود. .
در سال 1672 ، در آغاز سال ، کورنیه دو ویت برای دیدار پدرخوانده خود به دوردرخت آمده بود. او از گلخانه هایی که لاله ها در آن می رویید و سپس از نحوه خشک کردن پیازها بازدید کرده بود ، نمی دانست که باکستل هر قدمی را که برمی داشت زیر نظر داشت.
Cornelius a, sans le savoir, un ennemi : son voisin Isaac Boxtel, qui, lui aussi, aime et cultive les fleurs.
Boxtel est jaloux de Cornelius. Il a acheté un télescope il observe tout ce que fait son voisin et surtout les fleurs qu’il cultive, depuis le moment où elles sortent de terre jusqu’à celui où elles montrent leurs couleurs.
بوکستل به کورنلیوس حسادت می کند. او یک تلسکوپ خریداری کرد و از لحظه ظهور گلها از زمین تا زمان رشد و ظاهر شدن رنگهای شان و همه کارهای همسایه خود را مشاهده می کند به خصوص گلهایی را که پرورش می دهد.
Les tulipes de van Baerle sont tellement belles qu’il devient malade de jalousie !
À cette époque, la société tulipier de Harlem propose un prix de cent mille florins pour celui qui découvrira la grande tulipe noire et sans tache.
Van Baerle, comme beaucoup de tulipiers, et comme son voisin, travaille pour faire pousser une tulipe noire ; il a commencé lentement les semis et les opérations nécessaires pour amener les tulipes du rouge au brun, et du brun au brun fonce. En une année, il a obtenu des fleurs d’un bistre parfait, alors que Boxtel n’a encore trouve que le brun clair.
آنقدر زیبا هستند که باکستل از حسادت حالش بد می شود.!لاله های آقای ون بارل
در این زمان ، شرکت لاله های هارلم برای هر کسی که لاله بزرگ سیاه و سفید و بدون لک را کشف کند ، جایزه 100000 تایی را پیشنهاد داد. ون بارل ، مانند دیگر پرورش دهنده گان لاله، و مانند همسایه خود ،روی پرورش لاله سیاه کار می کند. او بتدریج کاشت و عملیات لازم برای تبدیل لاله ها از قرمز به قهوه ای و از قهوه ای به قهوه ای تیره را آغاز کرد. در یک سال ، او گلهای قهوه ای مایل به سیاه را بدست آورده است ، اما بوکستل فقط قهوه ای روشن راپیدا کرده است.
En voyant que Van Baerle est sur le point de trouver la tulipe noire avant lui, Boxtel devient presque der au télescope ce que fait son voisin.
En 1672, au commencement de l’année, Corneille de Witt était venu à Dordrecht pour rendre visite à son filleul. Il avait visité les serres dans lesquelles poussaient les tulipes, puis le séchoir au se trouvaient les oignons, sans savoir que Boxtel suivait tous les pas qu’il faisait.
بوكستل با ديدن اينكه وان بائرل که در شرف پيدا كردن لاله سياه است ، تقريباً بطور تمام وقت پشت تلسکوپ می نشیند تا از كار همسايه خود آگاه مي شود. .
در سال 1672 ، در آغاز سال ، کورنیه دو ویت برای دیدار پدرخوانده خود به دوردرخت آمده بود. او از گلخانه هایی که لاله ها در آن می رویید و سپس از نحوه خشک کردن پیازها بازدید کرده بود ، نمی دانست که باکستل هر قدمی را که برمی داشت زیر نظر داشت.
Puis, lorsque tous les serviteurs de la maison étaient partis, il avait donné à son filleul un paquet blanc, et Boxtel avait pensé tout de suite qu’il s’agissait de papiers de la plus grande importance. À cette époque, Corneille de Witt n’était déjà plus très populaire Cornelius avait mis le paquet dans un tiroir ou il gardait ses oignons et Corneille de Witt était parti.
Ce paquet était la correspondance de Jean avec, monsieur de Louvois.
Mais Cornelius ne connaissait pas l’importance de ce paquet, ni son contenu. Son parrain lui avait seulement dit de ne jamais parler de ce paquet n’a personne.