12-09-2020, 01:46 AM
(آخرین ویرایش: 16-09-2020, 08:58 PM، توسط محدثه اصغری.)
پردیس فناوری کیش_طرح مشاوره متخصصین صنعت ومدیریت_دپارتمان زبانهای خارجی: http://kishindustry.com
Strong or Weak:
There was a proud teak tree in the forest. He was tall and strong. There was a small herb next to the tree.
The teak tree said, "I am very handsome and strong. No one can defeat me." Hearing this, the herb replied, "Dear friend, too much pride is harmful. Even the strong will fall one day."
The teak ignored the herb's words. He continued to praise himself.
A strong wind blew. The teak stood firmly. Even when it rained, the teak stood strong by spreading its leaves.
During these times, the herb bowed low. The teak made fun of the herb.
One day, there was a storm in the forest. The herb bowed low. As usual, the teak did not want to bow.
The storm kept growing stronger. The teak could no longer bear it. He felt his strength giving way.
He tried his best to stand upright, but in the end, he fell down. That was the end of the proud tree.
When everything was calm again, the herb stood straight. He looked around. He saw that the proud teak had fallen.
قوی یا ضعیف:
یک درخت ساج مغرور در جنگل بود. او قد بلند و قوی بود. کنار درخت یک گیاه کوچک وجود داشت.
درخت ساج گفت: من بسیار خوش تیپ و قوی هستم. هیچ کس نمی تواند مرا شکست دهد. با شنیدن این حرف ، گیاه جواب داد: دوست عزیز ، غرور بیش از حد مضر است. حتی قوی ها نیز روزی سقوط می کنند.
ساج سخنان گیاه را نادیده گرفت. او همچنان به تعریف و تمجید از خود ادامه داد.
باد شدیدی وزید. ساج محکم ایستاد. حتی وقتی باران می بارید ، ساج با پهن کردن برگ هایش ایستاده و محکم می ایستاد.
در این زمان ها ، گیاه کم خم شد. ساج گیاه را مسخره کرد.
یک روز ، در جنگل طوفانی شد. گیاه کم کم خم شد. طبق معمول ، ساج نمی خواست تعظیم کند.
طوفان مدام قوت می گرفت. ساج دیگر تحمل آن را نداشت. او احساس کرد که قدرت خود را تسلیم می کند.
او تمام تلاش خود را برای ایستادن به حالت ایستاده انجام داد ، اما در پایان ، زمین خورد. این پایان درخت غرور بود.
وقتی همه چیز دوباره آرام بود ، گیاه صاف ایستاد. به اطراف نگاه کرد. او دید که ساج مغرور افتاده است.
یک درخت ساج مغرور در جنگل بود. او قد بلند و قوی بود. کنار درخت یک گیاه کوچک وجود داشت.
درخت ساج گفت: من بسیار خوش تیپ و قوی هستم. هیچ کس نمی تواند مرا شکست دهد. با شنیدن این حرف ، گیاه جواب داد: دوست عزیز ، غرور بیش از حد مضر است. حتی قوی ها نیز روزی سقوط می کنند.
ساج سخنان گیاه را نادیده گرفت. او همچنان به تعریف و تمجید از خود ادامه داد.
باد شدیدی وزید. ساج محکم ایستاد. حتی وقتی باران می بارید ، ساج با پهن کردن برگ هایش ایستاده و محکم می ایستاد.
در این زمان ها ، گیاه کم خم شد. ساج گیاه را مسخره کرد.
یک روز ، در جنگل طوفانی شد. گیاه کم کم خم شد. طبق معمول ، ساج نمی خواست تعظیم کند.
طوفان مدام قوت می گرفت. ساج دیگر تحمل آن را نداشت. او احساس کرد که قدرت خود را تسلیم می کند.
او تمام تلاش خود را برای ایستادن به حالت ایستاده انجام داد ، اما در پایان ، زمین خورد. این پایان درخت غرور بود.
وقتی همه چیز دوباره آرام بود ، گیاه صاف ایستاد. به اطراف نگاه کرد. او دید که ساج مغرور افتاده است.