تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum
  • سردر
  • جستجو
  • فهرست اعضا
  • سالنامه
  • راهنما
درود مهمان گرامی! ورود ثبت‌نام
ورود
نام کاربری:
گذرواژه‌:
گذرواژه‌تان را فراموش کرده‌اید؟
 
تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum › پردیس فناوری کیش › کافه کتاب v
« قبلی 1 … 64 65 66 67 68 69 بعدی »

آدمکش کور

امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
حالت موضوعی
آدمکش کور
fompack آفلاین
عضو عادی
***
ارسال‌ها: 87
موضوع‌ها: 86
تاریخ عضویت: Aug 2017
اعتبار: 14
#1
05-11-2017, 05:53 PM (آخرین ویرایش: 06-11-2017, 10:50 AM، توسط admin.)
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]آدمکش کور در سال ۲۰۰۰ توانست جایزه بوکر را نصیب مارگارت اتوود کند. او همچنین یکی از بنیان‌ گذاران بنیاد نویسندگان کانادا است؛ سازمانی غیرانتفاعی که برای تقویت جامعه نویسندگان کانادا می‌کوشد. در کنار خدمات بی‌ شمارش به ادبیات کانادا، او از متولیان بنیان‌گذاری جایزه شعر گریفین است. (+)[/font]
پشت جلد این کتاب آمده است:
نقل‌قول:
پا به پای سرنوشت خانواده ای که جنگ مستقیم و غیر مستقیم بر بادش می دهد، مردی ناشناس برای زنی ناشناس به روایت داستانی سوررئالیستی نشسته است. هر دو داستان در بزنگاهی با هم ترکیب می شوند و آدمکش کور را پدید می آورند؛ داستان کشندگانی که همان‌ قدر هولناکند که دوست داشتنی و همان قدر ظالمند که مظلوم.
[تصویر:  %D8%A2%D8%AF%D9%85%DA%A9%D8%B4-%DA%A9%D9%88%D8%B1-2.jpg]
داستان کتاب آدمکش کور
داستان این کتاب مربوط به زندگی یک خانواده است.
آیریس اکنون در سن ۸۰ سالگی ماجرای هرآنچه بر خودش و خوانواده اش گذشته را مرورد می کند. و این مرور خاطرات با خودکشی خواهش لارا چیس – یکی از شخصیت‌های اصلی – در جوانی آغاز می‌شود.
آیریس کودکی خود و لارا را به خاطر می‌آورد و پس از آن جوانی و ازدواجش با یک مرد ثروتمند تورنتویی که از آن با عنوان رابطه‌رای سرد و غیرعاشقانه یاد می‌ کند و…
در دل این داستان، راوی از کتابی می‌ گوید که لارا نوشته است و پس از مرگش توسط آیریس منتشر می‌ شود. این کتاب، [font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]آدمکش کور نام دارد و داستانی است درباره‌ نویسنده‌ ای به نام آلکس توماس که روابط مبهمی با این دو خواهر دارد.[/font]
رفته رفته با نقل داستان‌ ها در دل یکدیگر واقعیت‌ هایی راجع به زندگی لارا و آیریس و نقش آلکس روشن می‌ شود و…
[تصویر:  20171022_103847.jpg]
درباره کتاب آدمکش کور
آدمکش کور برخلاف اسمی که دارد به هیچ وجه رمانی پلیسی یا جنایی نیست.

این رمان در ۱۵ بخش به دو داستان متفاوت اشاره می کند. داستان هایی که از کلیت آغاز می شود و رفته رفته نویسنده جزئیات را آشکار می کند.

در مورد این کتاب باید بگم که واقعا عجیب بود. وقتی کتاب را شروع می کنید، با یک داستان تقریبا مبهم روبه رو هستید که هیچ ایده ای در مورد آن ندارید. خود داستان و متن کتاب هم جذابیت خیره کننده ای ندارد که تشنه خواندن آن باشید. و در مقابل هم آنچنان خسته کننده نیست که کتاب را کنار بذارید.
همین روال ادامه دارد تا وقتی به وسط های کتاب می رسید، ناگهان احساس می کنید که شما هم در وسط این کتاب گیر کرده اید و دیگر به راحتی نمی توانید از آن کنار بذارید.

ترجمه آدمکش کور هم که توسط شهین آسایش صورت گرفته، ترجمه خوب و روانی است.
[تصویر:  %D8%A2%D8%AF%D9%85%DA%A9%D8%B4-%DA%A9%D9%88%D8%B1-1.jpg]
قسمت هایی از متن کتاب آدمکش کور
نقل‌قول:
ده روز بعد از تمام شدن جنگ، خواهرم لورا خود را با ماشین از روی پل به پایین پرت کرد. پل در دست تعمیر بود و لورا درست از روی علامت خطری گذشت که به همین خاطر آن جا نصب کرده بودند. ماشین شاخه های نوک درختان را که برگ های تازه داشتند شکست، بعد آتش گرفت، دور خود چرخید و به داخل نهر کم عمق دره ای افتاد که سی متر از سطح خیابان فاصله داشت. قطعه هایی از پل روی ماشین افتاد، و چیزی جز تکه های سوخته بدن لورا باقی نماند.
نقل‌قول:
بعد کشیش مدرسه دعا خواند، و برای خدا درباره خیلی از مشکلاتی که جوانان با آن روبه رو هستند حرف زد. مسلما شنیدن این حرف ها برای خدا تازگی ندارد و مثل بسیاری از ما حوصله اش از شنیدن مجدد آن سر می رود.
نقل‌قول:
چرا این‌قدر به نوشتن خاطراتمان علاقه‌مندیم؟ حتی وقتی که هنوز زنده‌ایم، می‌خواهیم وجودمان را، مانند سگ‌هایی که به شیر آتش‌نشانی می شاشند اثبات کنیم. عکس‌های قاب کرده‌مان را، دیپلم‌هایمان را، کاپ‌های روکش‌ نقره‌شده‌مان را به نمایش می‌گذاریم؛ حروف اول ناممان را روی ملافه‌هایمان می‌دوزیم، ناممان را روی تنه درختان حک می‌کنیم، یا با خط بد روی دیوارهای دستشویی می‌نویسیم. همه این‌ها زاییده یک احساس است: امید! یا به کلام ساده‌تر جلب توجه! حداقل در پی شاهدی هستیم. نمی‌توانیم تحمل کنیم صدایمان، مانند رادیویی که از کار می‌افتد، سرانجام ساکت شود.
نقل‌قول:
اگر دوست بد نداشته باشی به دوستان زیاد احتیاج نداری.
نقل‌قول:
تنها راه نوشتن حقیقت تصور هیچ وقت خوانده نشدن نوشته هایت است. نه توسط کسی، و نه حتی، مدتی بعد توسط خودت. در غیر این صورت بهانه تراشی را شروع می کنی.
نقل‌قول:
دیروز آن قدر خسته تر بودم که تمام مدت روی کاناپه دراز کشیدم و هیچ کاری نکردم. بنا به عادت گفتگوی روز تلویزیون را تماشا می کردم، که در آن اطلاعاتی را بدون ملاحظه آشکار می کردند. آشکار کردن بدون ملاحظه اطلاعات مد شده است: مردم اطلاعاتی درباره خود و دیگران آشکار می کنند. این کار را از فرط نگرانی و گناه، و به خاطر خوش آمد خودشان می کنند، ولی بیشتر به این دلیل که می خواهند خودشان را نشان دهند، و آدم های دیگر هم می خواهند تماشایشان کنند. من خود را از آن ها مستثنی نمی کنم: من هم از تماشای این گناهان کوچک زشت، این نابسامانی های کثیف خانوادگی، و این ضربه های روحی لذت می برم.
مشخصات کتاب
[list]
[*]کتاب آدمکش کور

[*]نویسنده: مارگارت اتوود

[*]ترجمه: شهین آسایش

[*]انتشارات: ققنوس

[*]تعداد صفحات: ۶۵۵

[*]قیمت چاپ هشتم – جلد سخت: ۴۲۰۰۰ تومان
[/list]
یونولیت
فوم
پلاستوفوم
فوم سقفی
ورق یونولیت
قیمت یونولیت
یونولیت فشرده
فوم استاندارد
ارسال‌ها
پاسخ
« قدیمی‌تر | جدیدتر »


موضوع‌های مشابه…
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  آدمکش کور re.za 0 526 05-01-2019, 12:21 PM
آخرین ارسال: re.za

  • مشاهده‌ی نسخه‌ی قابل چاپ
پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
  • تیم انجمن
  • صفحه‌ی تماس
  • تالار کیش تک / kishtech forum
  • بازگشت به بالا
  • بایگانی
  • نشانه‌گذاری تمامی انجمن‌ها به عنوان خوانده شده
  • پیوند سایتی RSS
زمان کنونی: 16-06-2025، 08:22 PM Persian Translation by MyBBIran.com - Ver: 6.5
Powered by MyBB, © 2002-2025 MyBB Group.