13-11-2020, 12:33 PM
بطور كلي محدوديت ها و موانع و مشكلاتي كه بر سر راه مشاركت روستاييان در برنامه هاي توسعه روستايي (پايدار) وجود دارد را مي توان بصورت زير دسته بندي كرد:
7) مشاركت بعنوان يك وسيله و ابزار در برنامه هاي توسعه تلقي مي گردد: هر جا كه مشاركت اساسا به عنوان يك وسيله تقسيم مي شود . ضرورتا بيانگر حالت يا نهاده اي در يك طرح توسعه است. در نهايت چنين نگرشي و تلقي از مشاركت منجر به ناديده انگاشته شدن ((عنصر اختييار )) است.
1) محدوديت منابع مالي: تجربه طرحهاي توسعه روستايي نشان مي دهد كه يكي از دلايل عدم مشاركت روستاييان در اجراي طرحهاي توسعه روستايي، مشكل اقتصادي روستاييان است. جذب مشاركتهاي مردمي در طرحهاي توسعه بستگي زياد به امكانات و تواناييهاي اقتصادي مردم دارد.در اكثر روستاهاي ايران به لحاظ پايين بودن سطح درآمد و محدوديت منابع مالي ، روستاييان فاقد قدرت و توانايي براي مشاركت موثر هستند. در روستاهايي كه از نظر اقتصادي و امكانات رفاهي در سطح بسيار پايين از نظر اقتصادي قرار دارند، نمي توان انتظاري جهت همكاري و مشاركت اقتصادي آنها در طرحهاي توسعه داشت.
2) وابستگي به قدرت محلي و دولتي: در بسياري از كشورهاي جهان سوم و به ويژه كشورها ، روستاييان نسل در نسل بطور عمده به گروههاي برگزيده جامعه، رهبران محلي و دولتي يا در جوامع ايراني با ارباب روستايي كه خود نماينده دولت در روستا بود، وابسته بودند در نتيجه بسياري از جوامع به دليل فقدان اتكا به نفس ، نداشتن تجربه در تصميم گيري و اعمال نظر در برنامه هاي مربوط به روستا از مشكلات در اين برنامه ها دور مانده اند بسياري از روستاييان كه متن اصلي جامعه روستايي را تشكيل مي دهند ( فقراي روستايي) ظرفيت ، توانايي، انگيزه ،و جرات كافي را براي مشاركت در فعاليت ها و پروژه هاي توسعه روستايي را ندارند.
3) نبرد نظام تصميم گيري دمكراتيك: يكي ديگر از موانع تحقق امر مشاركت را با مشكل روبرو مي كند. نبود يك نظام تصميم گيري دمكراتيك در جامعه است . چرا كه نظام برنامه ريزي چه در سطح ملي و منطقه اي يا محلي رابطه مستقيمي با نظام حكومتي و اداري وتصميم گيري كلان در مركز دارد . بنابراين شر ط مشاركت در محيط روستايي وجود يك نظام دمكراتيك و آزادي در تصميم گيري است .
4) عدم مطابقت برنامه ها با اعتقادات :رسوم محلي و تجارب روستاييان : در تنظيم و اجراي برنامه ها ي توسعه ، اغلب ويژگيهاي سنتي و فرهنگي روستاييان در نواحي مختلف ناديده گرفته مي شود. اين رسوم و اعتقادات مي تواند بر ساز و كارهاي مشاركت تاثير فراوان بگذارد و روند مشاركت روستاييان را در طرحهاي روستايي تسريع كند. مشكل ديگري كه به نوع ديگر مي توان آن را در اين دسته طبقه بندي كرد ، ورود فناوري و تحولات اقتصادي و اجتماعي در مناطق روستايي طي قرن اخير است با ورود اين عرصه ها به محيط روستا ، عرصه هاي قديمي كه به طور عمده بر مبناي مشاركت پايه ريزي شده بود ،دچار دگرگوني عميقي گرديد . مشكل اصلي تطابق اين عرصه هاي جديد با عرصه هاي قديمي است كه اگر اين تطابق صورت بگيرد بخش عظيمي از سردرگمي روستاييان در مسايل روستايي حل مي شود.
5) نداشتن سواد و مهارتهاي تخصص: اكثريت روستاييان با مشكل نداشتن سواد و يا كم سوادي و مهارتهاي تخصصي دست به گريبان هستند روستاييان بويژه محرومترين آنان اغلب از نهضت سواد و فرصت فراگيري آن به دلايل مختلف محروم مانده اند. اين افراد به دليل اين امر اغلب انگيزه مشاركت در طرحها را ندارند و از شركت در برنامه هاي توسعه باز مي مانند.
6) عدم وجود تشكيلات مناسب براي مشاركت روستاييان : نبود ساختار سازماني مناسب براي تشويق و تقويت روستاييان براي مشاركت موثر در طرحهاي توسعه روستايي است. اين سازمانها با جمع كردن نيروهاي متفرق و پراكنده روستاييان ، ضمن برطرف كردن نيازها و احتياجات افراد در قالب كارهاي جمعي ، مي تواند روابط مناسبي با سازمانهايي كه در رده هاي بالاتر از روستا قرار دارند برقرار كند. روستاييان در قالب اين سازمانها مي توانند نظرات و پيشنهادات خود را در زمينه توسعه روستا ارائه كنند. به هر حال امروزه وجود يك سازمان و تشكيلات مناسب براي تشويق مردم براي حضور در كارهاي مشازكتي يك امر كاملا پذيرفته شده است.
7) مشاركت بعنوان يك وسيله و ابزار در برنامه هاي توسعه تلقي مي گردد: هر جا كه مشاركت اساسا به عنوان يك وسيله تقسيم مي شود . ضرورتا بيانگر حالت يا نهاده اي در يك طرح توسعه است. در نهايت چنين نگرشي و تلقي از مشاركت منجر به ناديده انگاشته شدن ((عنصر اختييار )) است.