11-12-2022, 01:06 PM
تفکر سیستمی چیست؟
این رویکرد، روشی قدرتمند برای حل مساله است که از ابزارها و فرآیندهای مختلف کمک میگیرد. به زبان ساده در انواع تفکر سیستمی به سازوکار کسبوکارها بهعنوان سیستمی جامع و یکپارچه نگاه میکنند.
بهطور عمومی افراد و کسبوکارها از انواع تفکر سیستمی برای تشخیص مشکلات پیچیده و یافتن راهحل برای آنها استفاده میکنند. بهعنوان مثال تفکر سیستمی میتواند از تکرار چالشهای بزرگ و خطرناک در محیط کار جلوگیری کند و مباحث نوینی را برای سیستم تجاری به ارمغان آورد.
مفهوم ساده تفکر سیستمی
برای درک این مبحث بهتر است عناصر مختلفی را تصور کنید که در یک سیستم یا سازمان با یکدیگر تعامل دارند. اگر بخواهید درک درستی از نحوه تعامل و میزان بازدهی این عناصر پیدا کنید، باید تحلیل مناسبی از هر یک داشته باشید.
یادگیری مباحث مختلف تفکر سیستمی و انواع تفکر سیستمی، این موضوع را برای شما آسانتر و ملموستر میکند. چون به اطلاعات نظم میدهد و آنها را برای یک تحلیل جامع و کارآمد طبقهبندی میکند تا بتوان به بهترین و سودآورترین روش ممکن از آنها استفاده کرد.
این تفکر را عموما برای تحقیق و توسعه در مطالعههای تجاری، علمی، منابع انسانی، پزشکی، اقتصادی و زیست محیطی بهکار میبریم.
تفاوت تفکر سیستمی با روشهای تحلیل تجاری
شاید برایتان سوال شود که تفاوت روشهای تحلیلی که تا به امروز استفاده میکردید با تفکر سیستمی چیست؟ زیرا با توجه به توضیحات، این شیوهی نوین تفکر، شباهتهای بسیاری با روشهای مختلف تحقیق و تحلیل دارد.
اما در حقیقت اینطور نیست. روشهای معمول تحلیل و آنالیز عموما اجزای مختلف سیستم را بهصورت جداگانه برای مطالعه در نظر میگیرند تا به راهحل برسند. اما انواع تفکر سیستمی ابتدا به مطالعهی تمام اجزای سیستم میپردازند و سپس تاثیر آنها بر یکدیگر را بررسی میکنند.
بههمین علت کسبوکارهای بزرگ از انواع تفکر سیستمی، برای پیدا کردن راهحلهای دائمی برای مشکلهای پیچیده تجاری استفاده میکنند. این روش بهنوعی آخرین راهحل برای برطرفسازی چالشهایی است که با وجود تلاشهای فراوان، با قدرت باقی ماندهاند.
به عبارتی تفکر سیستمی به ما نشان میدهد که تمام سیستمها دارای اجزای وابسته به هم هستند که با عواملی مانند محیط، زمان، مکان و مسائل دیگر تغییر میکنند. بنابراین میتوان الگوی جامعی از رفتار آنها را تحلیل کرد و راهحل مناسبی را ارائه داد.
مزایای تفکر سیستمی چیست؟
چنین رویکردی مزایای بسیاری نسبت به روشهای قدیمی تحقیق و تحلیل دارد. برای مثال انواع تفکر سیستمی میتواند در بهبود موارد زیر به شما کمک کند.
1. تشخیص ارتباط میان اجزا
بهجای اینکه هر عنصر را جداگانه بررسی کنید، به کمک این تفکر میتوانید ارتباط و نوع تعامل میان عناصر را درک کنید و نتیجه حاصل از آن را بهدست آورید.
2. ارائه فرضیههای متفاوت
بیشتر تحقیقها و فرآیندهای تحلیلی با یک فرضیهی اساسی آغاز میشوند و تلاش میکنند علت و معلول مشکلات را بیابند. اما تفکر سیستمی به یک فرضیه محدود نمیشود و میداند که پاسخ مشکلات همیشه به یک علت ساده ختم نخواهند شد.
3. تقویت کل سیستم
حال که میدانید تفکر سیستمی چیست، میتوانید متوجه شوید که یکی از بزرگترین مزایای آن هدف قرار دادن تمام اجزای سیستم است. این تفکر به جای اینکه به تقویت و بهبود عملکرد بخشی از سیستم بپردازد و باقی آن را دست نخورده بگذارد، تمام سیستم را بهصورت یکپارچه تقویت میکند.
این موضوع به سیستم بررسی این نوع تفکر برمیگردد، زیرا رفتار تمام اجزا را تحت الشعاع تحقیقهای خود قرار میدهد و به یک بخش بسنده نمیکند.
4. فراهم آوردن آزادی عمل
روشهای مختلف تحقیق بهطور کلی ساختار سختگیرانه و غیرقابل انعطافی دارند. در این فرآیندها باید مرحله به مرحله را با دقت طی کنید و انعطافپذیری زیادی ندارید.
اما تفکر سیستمی از روشهای معمول تحقیق استفاده نمیکند و راههای مختلفی را برای ورود به حوزه و انجام عملیات ارائه میدهد. بنابراین انعطافپذیری بسیاری برای بداههپردازی و پیشرفت کاری باقی میگذارد.
5. استقبال از بازخورد
ارائه بازخورد از مهمترین ابزارها و روشهای تفکر سیستمی است. این فرآیند با ارائه صحیح و مرحله به مرحله بازخورد، به کاهش اتلاف منابع، محدود کردن حاشیه خطا و بهبود عملکرد کمک میکند.
6. پشتیبانی از سیستمهای مختلف
رویکرد اساسی این تفکر بهشکلی است که میتوانید آن را در هر فرآیند، صنعت یا حوزهای بهکار بگیرید. میتوانید از مفاهیم و ابزارهای تفکر سیستمی در سطوح شرکت، بخش، تیم یا حتی فردی استفاده کنید.
کاربردهای تفکر سیستمی چیست؟
افراد یا سازمانهایی که از این تفکر کمک میگیرند، میتوانند بدون اتلاف وقت و هزینه، به بالاترین کیفیت ممکن کارها را به انجام برسانند. به عبارتی این روش تفکر افرادی را تعلیم میدهد که بیشترین کارآمدی را دارند و همیشه به نتایج دلخواه میرسند.
از اینرو کاربردهای تفکر سیستمی در هر حوزهای که آن را به کار ببرید، میتواند متفاوت باشد. بهعنوان مثال میتواند به شرکتها کمک کند تا:
[list][*]فرصتهای شغلی جدید را کشف کنند.
[*]دیدگاه واضحی از آینده تجاری ارائه دهد.
[*]چالشهای انسانی پیچیده را که با تغییر ایجاد میشوند، درک کنند.
[*]مشکلهای سخت و غیرقابل حل را برطرف کنند.
[/list]
بنابراین، این تفکر محدودیتی در رفع مشکلها و ایجاد چشماندازهای جدید در کسبوکارها ندارد. یعنی هر فرد میتواند متناسب با نیازهایش آن را بهکار بگیرد.
تا به حال یاد گرفتیم کاربرد تفکر سیستمی چیست و چگونه روی سازمانها تاثیر میگذارد. اما موضوع مهمتر، میزان تاثیر آن در زندگی شخصی است. یعنی به اطراف خود نگاه کنیم و عوامل مختلف تاثیرگذار را تشخیص دهیم.
سپس این عوامل را به نمودارها، ایدهها و مفاهیم تبدیل کنیم و در نهایت بتوانیم آنها را تقسیمبندی، آنالیز و تقویت کنیم. این همان روندی است که درک ما را از تاثیر عوامل بر یکدیگر و بهعنوان یک کل منسجم بهبود میبخشد.
انواع تفکر سیستمی
این رویکرد را میتوان جزوی از اکوسیستمها، ماشینها، بدن انسانها یا حتی سازمانها دانست. یعنی چه؟ یعنی این تفکر به ما یاد میدهد که هر سیستم تنها مجموعهای از اجزای مختلف نیست؛ بلکه حاصل تعامل اجزای آن با یکدیگر است. بنابراین با این تعریف هر چیزی که بهعنوان سیستم شناخته شود (مانند ماشین و بدن انسان)، میتواند از انواع تفکر سیستمی باشد.
اگر اجزای یک ماشین را از یکدیگر جدا کنیم، این وسیله دیگر عملکرد ویژهای نخواهد داشت. اگرچه تنها با دیدن بدنه میتوانیم بگوییم سیستم جلوی روی ما ماشین است؛ اما بدون اجزای ضروری مانند موتور و چرخها، نمیتوانیم رفتار آن را بهعنوان ماشین شناسایی کنیم.
در تفکر سیستمی مدلی وجود دارد که عملکرد سیستم آن را بهتر به نمایش میگذارد. در ادامه آن را معرفی میکنیم.
مدل کوه
ویژگی بارز تفکر سیستمی ارائه چشماندازی فراتر از تصور است. برای درک بهتر این موضوع مدلی تحت عنوان مدل کوه یخ ارائه شده است. آیا تا بهحال به کوههای یخ شناور در اقیانوس دقت کردهاید؟
ما همیشه میتوانیم تنها نوک قله را ببینیم که از آب بیرون است. نوک قله استعارهای از رویدادهایی است که بهسادگی آنها را شناسایی میکنیم، مانند پروژهای که سر موقع تحویل داده نشده است.
در سطح زیرین آب بخش بزرگتری از کوه یخ قرار دارد که تنها برای افرادی که زمان صرف میکنند تا زیر آب بروند، قابل مشاهده است. این بخش مانند الگوهایی است که در طی زمان برای افراد مشخص میشوند.
در مثال تفکر سیستمی ارائه ندادن بهموقع یک پروژه، این الگو ممکن است به موارد متعددی منتهی شود. بهعنوان مثال شاید جلسههای بازبینی پروژه بهطور مداوم عقب افتادهاند یا چالشهای در پیشروی پروژه بهدقت شناسایی نشده بودند.
اما در زیر آب هر چه عمیقتر پیشروی کنیم، به ساختارهای جزئیتری میرسیم. به عبارتی به عوامل بیشتری دست پیدا میکنیم. پس شاید بپرسید انتهای تفکر سیستمی چیست؟ عواملی که باعث بیتوجهی به ارائه بهموقع پروژه شدهاند. دلیل آن این است که شاید مدیریت درستی انجام نشده یا افراد بیتجربه مسئول اجرای آن بودهاند.
اما در این تفکر تنها رفتارها مورد بررسی قرار نمیگیرند، بلکه انگیزهی رفتارها نیز بازبینی میشوند. بنابراین شاید انجام نشدن پروژه به علت نبودن انگیزه یا باور به اهداف و اهمیت پروژه بوده است.
چگونه از تفکر سیستمی استفاده کنیم؟
روش و قوانین دقیق و ثابتی برای اجرای این تفکر در سرتاسر جهان وجود ندارد و هر فرد میتواند روش خود را بهکار بگیرد. اما بهتر است برای شروع با پایه و اساس فرآیند آن آشنا شوید. برای اینکه بدانید فرآیند تفکر سیستمی چیست و چه تاثیری در زندگی خواهد داشت، مراحل زیر را با دقت دنبال کنید.
1. با مشاهده شروع کنید.
از ابتدا سیستم و عوامل مختلف آن را مشاهده، مطالعه و درک کنید. اگر میخواهید فرآیند ویژهای را ارتقا دهید، به ابزارها، نرم افزارها، سخت افزارها، دادهها و کاربرهای مختلف نگاه کنید. ببینید چگونه میتوانید میان آنها ارتباط پیدا کنید و نمودار آن را بکشید.
2. مشکل را شناسایی و تحلیل کنید.
منظور مشکل اساسی و هستهای است که در سیستم اختلال ایجاد میکند. این مشکلات ممکن است در ابتدا بهسختی قابل مشاهده باشند. بنابراین ابتدا مشکلهای کوچکتر را پیدا کنید و سپس جزئیات بیشتری را به آنها اضافه کنید.
از آنجایی که عموما منبع یا راهحل مشکل به یک فرد یا عامل منتهی نمیشود، میتوانید دیدگاه جامعتری از آن بهدست آورید. برای راحتی کار، فلوچارت بکشید و عوامل را به یکدیگر متصل کنید.
3. مولفههای تاثیرگذار را فهرستبندی کنید.
فهرست کوچکی از مولفههای مداخلهکننده که ارتباط و سرعت میان اجزا را دچار مشکل میکنند، گردهم آورید. در این مرحله کاربرد تفکر سیستمی چیست؟ تغییر مولفههای مداخلهکننده.
بهعنوان مثال اگر سخت افزار سیستم ضعیف است و هنگ میکند، آن را عوض کنید. یا اگر استخدام فرد جدید به بهبود عملکرد تیم کمک میکند، این کار را انجام دهید. فهرستی از این تغییرهای ضروری ایجاد کنید تا بتوانید راحتتر آنها را اندازهگیری کرده و اجرا کنید.
4. راهحل ارائه دهید.
با راهحلهای بدیهی و ساده شروع کنید. اما مواظب باشید که چندین تغییر بزرگ را همزمان اعمال نکنید تا یافتن منبع مشکل را برای شما سخت نکنند.
5. نتایج را بررسی کنید.
جلسه برگزار کنید و نظر افراد مختلف تیم را نسبت به تغییرهای ایجاد شده بپرسید. بازخورد افراد میتواند در بررسی نتایج به شما کمک کند. به یاد دارید مهمترین اساس تفکر سیستمی چیست؟ دریافت بازخورد، بهبود عملکرد و تداوم در ایجاد تغییرهای کارآمد. بنابراین راهحلهایی را بیابید که نیازهای آینده را نیز برطرف کنند و در اجرای آنها تردید نکنید.