[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]مرگ قسطی دومین رمان لویی فردینان سلین، نویسنده بزرگ فرانسوی در سال ۱۹۳۶ منتشر شده است. او اولین رمان خود – کتاب سفر به انتهای شب – را در ۳۸ سالگی در ۱۹۳۲نوشت که جامعه ی ادبی را انگشت به دهان کرد.[/font]
[font=iran, Tahoma, sans-serif][font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]آنچه سلین ترسیم می کند واقعیت نیست، وهم و هذیانی است که واقعیت برمی انگیزد. – اندره ژید[/font][/font] [font=iran, Tahoma, sans-serif]در قسمتی از متن پشت جلد کتاب آمده است:
[/font]
از زمان جنگ تا حالا جنون همینطور در تعقیبم بوده، یک بند به مدت بیست و دو سال. معرکه است. هزار جور سر و صدا و قشقرق و هیاهو را روم امتحان کرده. اما من از خودش هم سریع تر هذیان بافته ام. رویش را کم کرده ام.
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]درباره مرگ قسطی سلین زندگی پر فراز و نشیبی داشته که توصیه می کنم حتما در موردش بخوانید. قبل از هر چیزی میخوام رازهایی را در مورد کتابهای سلین به شما بگم:[/font]
[list]
[*]کتابهای سلین رو هرگز به عنوان اولین رمان برای خوندن انتخاب نکنین، چون ممکنه کلاً از خوندن رمان بلند پشیمون بشین!
[*]هرگز در ۵۰ یا ۷۰ صفحه اول در مورد کتاب قضاوت نکنید و رهاش نکنین. این صفحات را شاید باید دوبار خواند تا فهمید برای من که سه بار بود اما اگر هم نخوندید مهم نیست چون اصل رمان تازه از صفحه ۶۰ شروع میشه و تا پایان ادامه پیدا می کنه و کاملا مرتب و بهم پیوسته و خوب نوشته شده است.
[*]کتابهای سلین رو هرگز با عجله و بی حوصله نخوانید، چراکه هم لذت یک کتاب عالی رو از دست میدید و هم سر رشته ماجرا را از دست میدید. چون بدون شک کتابهای سلین، کتابهای روان و ساده ای نیستن و این امر با وجود ترجمه بسیار خوب مهدی سحابی هم برطرف نشده است.
[/list] [font=iran, Tahoma, sans-serif] کتاب مرگ قسطی[/font]
در مرگ قسطی با یک رمان ۷۲۴ صفحه ای روبه رو هستیم که ۶۰ صفحه اول شاید از هم گسیخته و از یک شاخه به شاخه ای دیگر پریدن نویسنده به نظر بیاید.
در ۶۰ صفحه اول نویسنده دردل می کند و از حرفه اش – که پزشکی است – از گوستن سابایو که او هم پزشک است و هم پسر خاله اش، از منشی پیرش از خواهرزاده منشیش و همچنین از مادرش و از رمان افسانه واری که گمشده، شکایت می کند.
در این ۶۰ صفحه گاهی چند پاراگراف مرتب و مربوط بهم داریم و گاه چند صفحه به ریخته و هذیان وار.
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]قطعا ترجمه عالی و خوب مترجم فقید مهدی سحابی، در هر چه بهتر درک شدن این رمان تاثیر بسزایی دارد.[/font]
از صفحه ۶۱ به بعد با [font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]داستان کودکی فردینان – شخصیت اصلی کتاب – طرف هستیم که بی شباهت با زندگی خود سلین نیست و چه بسا اتوبیوگرافی خود سلین است.[/font]
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]تعابیر نویسنده در توصیف مادر، مادربزرگ و مخصوصاً پدرش از فراموش نشدنی ترین بخشهای کتاب مرگ قسطی به حساب می آید. انگار فردینان و پدرش یک جورایی در حال مبارزه هستند و در یک سوم ابتدایی شاهد مبارزه واقعیشان نیز خواهیم بود.[/font]
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]در این کتاب سلین زندگی را تحلیل می کند. می گوید همه انسانها زندگی می کنند تا بمیرند. گریزی از مرگ نیست و این زمان است که انسان را به مرگ نزدیک می کند. با این حال نوشته های او با این همه تلخی و گزندگی از چنان طنز قوی برخوردارند که خواننده ای را که سخت غرق در خشونت متن است را دچار خنده ای تلخ می کند.[/font]
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]ژان پل سارتر معتقد است که سلین عادت به در افتادن با شر در عین پشت کردن به خیر دارد.[/font]
[font=iran, Tahoma, sans-serif] قسمت هایی از متن کتاب مرگ قسطی[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]کار ما، طبابت، کار پدر درآری ست. شب که می شود او هم رُسش کشیده ست. تقریبا همه سوالهایی می کنند که آدم را خسته می کند. چه فایده که تر و فرز کار کنی، چون باید بیست بار همه جزئیات نسخه را شرح بدهی.لذت می برند از این که آدم را به حرف بکشند، جان آدم را به لبش برسانند… هر توصیه و سفارشی که به اشان بکنی گوش نمی دهند، عین خیالشان نیست. اما می ترسند که مبادا به اندازه کافی براشان زحمت نکشی، برای اطمینان بیشتر پافشاری می کنند؛ بله بادکش، رادیولوژی، آزمایش خون… دست مالی و معاینه از بالا تا پائین… اندازه گیری همه چیز… فشار خون و از این مزخرف ها…[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]گوستن میگفت: «میتونی گاه به گاهی چیزهای خوب و خوشایند تعریف کنی… زندگی همیشه هم نکبت نیست.»[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]مادرم میز را می چید. یک بشقاب از دستش می افتاد. پدرم عصبانی می شد، خیز بر می داشت که کمکش کند. آشپزخانه آن قدر کوچک بود که هی می خوردیم این ور و آن ور. برای آدم عصبی ای مثل بابام جا نداشت…[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]روی سنگفرش های کت و کلفت، مادرم دستم را می گرفت و می کشید تا ازش عقب نمانم… آن قدر عجله داشتیم که من توی همان شلوارم خودم را سبک می کردم. اصلاٌ من تا سربازی همیشه کونم گهی بود، بس که همه جوانیم عجله داشتم.[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]پدرم مرد تنومند موبوری بود، برای هیچ و پوچ از کوره در می رفت، یک دماغ گرد مثل بچه شیر خوره و سبیل خیلی کلفتی داشت… فقط گرفتاری ها و بدبختی ها یادش می ماند که صد تا صد تا هم سرش آمده بود. وحشتناک ترین چیزها را پیش خودش مجسم می کرد… با چیزهایی که توی کله اش بود می شد بیست تا تیمارستان را پر کرد. [/font]
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]مشخصات کتاب[/font]
[list]
[*]کتاب مرگ قسطی
[*]نویسنده: لویی فردینان سلین
[*]ترجمه: مهدی سحابی
[*]انتشارات: مرکز
[*]تعداد صفحات: ۷۲۴
[*]قیمت چاپ سیزدهم: ۴۵۸۰۰ تومان
[/list]
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]پس از تو ادامه کتاب من پیش از تو است.[/font]
⛔️ [font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]توجه: اگر کتاب من پیش از تو را نخوانده اید، ممکن است مطالعه این مطلب برخی از ماجراها و قسمت های کتاب من پیش از تو را آشکار کند.[/font]
✔️ کتاب من پیش از تو به ماجرای زندگی لوئیزا کلارک [font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]قبل از اینکه ویل ترینر به زندگی او وارد شود اشاره می کند. در واقع در قسمت عمده این کتاب “لو“ زندگی خودش را داشت و تحت تاثیر ویل زندگی نمی کرد. اما در اواخر کتاب لو به کلی عاشق ویل شده بود.[/font]
» اما کتاب پس از تو به داستان زندگی لو [font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]بعد از اینکه ویل از دنیا می رود اشاره می کند.[/font]
[font=iran, Tahoma, sans-serif] داستان کتاب پس از تو
[/font]
کتاب دوم هم مانند کتاب اول با یک حادثه شروع می شود. حادثه ای که داستان کتاب “[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]پس از تو” بر آن سوار است.[/font]
لوئیزا بعد از مرگ ویل اکنون به لندن آمده است و در آپارتمانی زندگی می کند که با پول ویل خریده است. پولی که ویل برای او گذاشته بود تا زندگی خود را تغییر دهد.
✔️ لو در کافه فرودگاه مشغول به کار است و مدام درگیر خاطرات ویل است، در ذهن خود با او گفتگو می کند و هنوز آن زندگی را که ویل از او خواسته بود در پیش نگرفته است. داستان کتاب با ملایمت پیش می رود تا اینکه اتفاق عجیبی در زندگی لوئیزا رخ می دهد. اتفاقی که زندگی او را به حاشیه می برد و این اتفاق [font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]شروع داستان کتاب پس از تو است.[/font]
[font=iran, Tahoma, sans-serif] درباره کتاب پس از تو این کتاب، بسیار بسیار متفاوت تر از آن چیزی بود که انتظار داشتم. در کتاب من پیش از تو [font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]ویل مدام به لو می گفت که برای زندگی خود نقشه های خوب بریزد و زندگی متفاوتی را تجربه کند.[/font] قسمت هایی از کتاب من پیش از تو که به همین موضوع اشاره می کرد:[/font]
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif] ” – نگو شاید. کلارک باید روزی از این جا بروی. به من قول بده که باقی عمرت را توی این خراب شده نمانی.”[/font]
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif] ” – اصلا نمی توانم فکرش را بکنم که تو همه ی عمرت را این جا بمانی.”[/font]
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif] ” – آدم فقط یک بار دنیا می آید. واقعا وظیفه داری حتی الامکان بهترین زندگی را در پیش بگیری.”[/font]
[font=iran, Tahoma, sans-serif][font=iran-bold, Tahoma, sans-serif] ” – به تو نمی گویم از ساختمان چندطبقه بپر پایین یا کنار نهنگ ها شنا کن یا این جور کارها (گرچه ته دلم دوست دارم از این کارها بکنی)، اما جسورانه زندگی کن، در زندگی ات شجاعت به خرج بده.”[/font][/font]
اما اتفاقات کتاب به نحوی جلو می رود که به لو فرصت یک زندگی ماجراجویانه را نمی دهد. به علاوه خود لو هم نمی داند با زندگی اش چیکار کند. و همین باعث می شود که این کتاب مقداری خسته کننده باشد.
من به شخصه کتاب قبلی را بیشتر دوست داشتم، چرا که در آن کتاب هدف مشخص بود. شخصیت ها انگیزه های درست داشتند و داستان کتاب به خوبی پیش می رفت. اما در این کتاب هدف مشخصی وجود ندارد، بیشتر شخصیت ها سرگردان هستند و نمی دانند می خواهند با زندگی خود چیکار کنند.
[font=iran, Tahoma, sans-serif] قسمت هایی از متن کتاب پس از تو
[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]روی پشت بام می ایستم و به تاریکی سوسو زن لندن در زیر پایم نگاه می کنم. این همه آدم در اطرافم زندگی می کنند، نفس می کشند، غذا می خورند، حرف می زنند. میلیون ها نفر که زندگی شان کاملاً از زندگی من جداست. چه آرامش و نظم عمومی غریبی![/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]می خوام بگویم نمی توانم برگردم به استورتفیلد و برایشان دوباره همان دختر شوم. همان دختری که مجبور است نارضایتی مادرش را حس کند که با همه ی وجودش تلاش می کند کسی نفهمد ناراضی است، و عزم راسخ و سرخوش پدرش را که ” همه چیز رو به راه است، اوضاع خوب است”. طوری یک سره این حرف را تکرار می کند که انگار با گفتنش اوضاع واقعاً روبه راه می شود. نمی خواهم هر روز از جلوی خانه ی ویل رد شوم و به چیزی فکر کنم که روزی بخشی از آن بوده ام و به چیزی که همیشه آن جا وجود خواهد داشت.[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]بعد از مرگ ویل، اولین بار است که در این نه ماه به گذشته فکر می کنم، یک جورایی گیج و بهت زده هستم. مستقیم به پاریس رفته بودم و دیگر به خانه بازنگشتم. سرمت از حس آزادی و اشتیاقی که ویل در وجودم به جوشش در آورده بود.[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]من بهتر از هر کسی می دانستم چهره ای که آدم ها انتخاب می کنند تا از خودشان به دنیا ارائه کنند، با آن چه در اصل هستند بسیار فرق می کند. می دانستم رنج و اندوه می تواند شما را به رفتارهایی وادارد که حتی نمی توانید کمترین درکی از آن ها داشته باشید.[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]حسی که با خواندن اخبار صفحه ی حوادث به من دست می داد، این بود که با آن ها احساس نزدیکی می کردم، من زخم خورده بودم و دنیای اطرافم این را می دانست، و بدتر این که خودم هم به تدریج به آن واقف شدم.[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]گاهی ما آدم ها در اوج غم و اندوه با هر بدبختی که هست روزگار را می گذرانیم و دوست نداریم نزد دیگران اعتراف کنیم که چه قدر در نوسان روحی قرار داریم و غرق در اندوه هستیم.[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]چه فایده ای دارد که آدم بخواهد دائم رنج و اندوهش را بازنگری کند؟ مثل این بود که یکسره با یک زخم وربروی و نگذاری التیام پیدا کند. من می دانم چه بخشی از آن بودم، می دانم چه نقشی در آن داشتم. پس چه فایده ای دارد که بخواهم دائم گذشته را مرور و جزئیاتش را بررسی کنم؟[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]می توانم بگویم از زندگی خودم تقریبا راضی بودم. این قدر در جمع هایی بودم بفهمم باید از شادی های کوچک زندگی هم خوشحال بود. سلامت بودم. دوباره خانواده ام را داشتم. کار می کردم. اگر هنوز با مرگ ویل کنار نیامده بودم، دست کم حس می کردم کم کم دارم از زیر سایه اش بیرون می آیم.[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]حس می کردم توی پیله ی کوچکی قرار دارم، اما باید اعتراف کنم پیله ای که یک فیل عظیم و تنومند در کنجش چمباتمه زده بود… اما دنیای بیرون، مثل موجی پیش رونده، با سرسختی تمام، آرام آرام خودش را تحمیل می کرد.[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]وقتی عزیزی را از دست می دهیم، کسی که عاشقش هستیم، ظاهرا دیگر توان برنامه ریزی نداریم. گاهی افراد حس می کنند دیگه هیچ اعتمادی به آینده ندارند، گاهی هم خرافاتی می شوند.[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]لو: آیونا کی بود؟ دوست دختر قبلی ات. سام: توی آژانس مسافرتی کار می کرد. دختر خوبی بود. لو: ولی تو که عاشقش نبودی. سام: چرا می پرسی؟! لو: هیچ کس در مورد دختری که عاشقش بوده اینجوری اظهار نظر نمیکند. معنی حرفت این است میشود باز هم با بقیه دوست باشیم.[/font]
[font=iran, Tahoma, sans-serif][font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]✔️ مشخصات کتاب[/font]
[/font][list]
[*]کتاب پس از تو
[*]نویسنده: جوجو مویز
[*]ترجمه: مریم مفتاحی
[*]انتشارات: آموت
[*]تعداد صفحات: ۵۴۴
[*]قیمت: ۳۶۵۰۰ تومان
[/list]
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]کتاب ملت عشقعنوان پرفروش ترین کتاب تاریخ ترکیه را به دست آورده است.[/font]
این کتاب در ایران هم با استقبال بسیار خوبی مواجه شده است و توانسته است طرفداران زیادی پیدا کند. در قسمتی از پشت جلد کتاب آمده است:
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]مولانا خودش را «خاموش» می نامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشیده ای که شاعری، آن هم شاعری که آوازه اش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستی اش، چیستی اش، حتی هوایی که تنفس می کند چیزی نیست جز کلمه ها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پرمعنا گذاشته چطور می شود که خودش را «خاموش» بنامد؟[/font]
اولین جملاتی که از این کتاب می خوانید نیز چنین است:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق. یا درست در میانش هستی، در آتشش یا بیرونش هستی، در حسرتش…[/font] [img=700x0]http://kafebook.ir/wp-content/uploads/2017/08/%D9%85%D9%84%D8%AA-%D8%B9%D8%B4%D9%82-1.jpg[/img] داستان کتاب ملت عشق
این کتاب در واقع [font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]دو رمان است که به زیبایی در کنار هم و در یک کتاب گنجانده شده است. دو رمان که موازی هم جلو می رود. یکی در سال ۲۰۰۸ در آمریکا اتفاق می افتد و دیگری در قرن هفتم در قونیه.[/font]
ماجرا مربوط به زنی به نام [font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]اللا است که در بوستون آمریکا زندگی می کند. رابطه او با خانواده اش چندان خوب نیست و رابطه زناشویی اش در حال فروپاشی می باشد.[/font]
در این میان اللا، کاری تحت عنوان یک ویراستار پیدا می کند. او می بایست رمانی را که به او داده شده است را بخواند و در مورد آن گزارشی تهیه کند. رمانی که زندگی او را برای همیشه تغییر خواهد داد. رمانی که به اللا می دهند، رمان [font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]ملت عشق است.[/font]
✔️ داستان [font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]کتاب ملت عشق از یک سو ماجرای زندگی اللا است و از سوی دیگر ماجرای کتابی است که به اللا داده شده است، یعنی رمان ملت عشق.[/font]
ملت عشق در واقع رمانی در مورد عشق مولانا و شمس تبریزی است.
در این بین اللا با نویسنده رمان ملت عشق یعنی [font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]عزیز ز. زاهارا از طریق ایمیل ارتباط برقرار می کند و…[/font]
ملت عشق واقعا کتاب فوق العاده عالی و لذت بخشی است و من بی نهایت از خواندن آن لذت بردم. هنگام مطالعه واقعا حس خوبی داشتم. به همه دوستان پیشنهاد می کنم این کتاب رو مطالعه کنند و لذت ببرند.
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]این کتاب در مورد عشق است. عشقی عمیق و خالص.[/font]
در ابتدا، کتاب با داستان زندگی اللا شروع می شود ولی بعد وارد رمان ملت عشق در قرن هفتم می شود و داستان کتاب، مدام در حال و در قرن هفتم روایت می شود.
هنگامی که داستان شمس تبریزی در رمان ملت عشق را می خوانید شیفته آن می شوید. احساس خوبی به شما دست می دهد و دلتان نمی خواهد کتاب را کنار بذارید. اما وقتی در اوج لذت بردن از داستان قرن هفتم هستید، نویسنده دوباره به ماجرای اللا برمیگردد و این ممکن است یک مقدار لذت شما از کتاب را کم کند و شاید حتی باعث عصبانیت شما شود. (دست کم باعث شد که من خیلی عصبی بشم، ماجراهای شمس بسیار خواندنی و لذت بخش بودند و دلم می خواهد پشت سر هم آن ها را بخوانم اما یک دفعه کتاب به بوستون و زندگی اللا برمی گشت.)
آن چه که در این رمان بسیار چشم گیر و جذاب است نحوه تغییر زاویه دید است. [font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]کتاب مدام از زاویه دید افراد مختلف روایت می شود.[/font]
حدود [font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]۱۸ نفر، اتفاقات را شرح می دهند.[/font]
در کتاب از زاویه دید اول شخص و سوم شخص استفاده شده است که جذابیت مطالب را دو چندان می کند. گاهی مطالب از دید شمس بیان می شود گاهی از دید مولانا، گاهی از دید گل کویر و گاهی از دید متعصب و…
به شخصه وقتی کتاب را می خواندم دوست داشتم قسمت هایی که مولانا داستان را تعریف می کند بیشتر باشد اما چنین نبود و فقط در بعضی مواقع داستان از دید مولانا نقل میشد.
ترجمه این کتاب هم یک [font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]ترجمه عالی و بسیار روان است که هیچ ایرادی ندارد.[/font]
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]سنگی را اگر به رودخانه ای بیندازی، چندان تاثیری ندارد. سطح آب اندکی می شکافد و کمی موج بر می دارد. صدای نامحسوس “تاپ” می آید، اما همین صدا هم در هیاهوی آب و موج هایش گم می شود. همین و بس. اما اگر همان سنگ را به برکه ای بیندازی… تاثیرش بسیار ماندگارتر و عمیق تر است. همان سنگ، همان سنگ کوچک، آب های راکد را به تلاطم در می آورد. در جایی که سنگ به سطح آب خورده ابتدا حلقه ای پدیدار می شود؛ حلقه جوانه می دهد، جوانه شکوفه می دهد، باز می شود و باز می شود، لایه به لایه. سنگی کوچک در چشم به هم زدنی چه ها که نمی کند. در تمام سطح آب پخش می شود و در لحظه ای می بینی که همه جا را فرا گرفته. دایره ها دایره ها را می زایند تا زمانی که آخرین دایره به ساحل بخورد و محو شود.[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]کلماتی که برای توصیف پروردگار به کار می بریم، همچون آینه ای است که خود را در آن می بینیم. هنگامی که نام خدا را می شنوی ابتدا اگر موجودی ترسناک و شرم آور به ذهنت بیاید، به این معناست که تو نیز بیش تر مواقع در ترس و شرم به سر می بری. اما اگر هنگامی که نام خدا را می شنوی ابتدا عشق و لطف و مهربانی به یادت بیاید، به این معناست که این صفات در وجود تو نیز فراوان است.[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]پیمودن راه حـق کار دل است، نه کار عـقل. راهنمایت همیشه دلـت باشد، نه سری که بالای شانه هایت است. از کسانی باش که به نـفـس خـود آگاهـند، نه از کسـانی که نــفــس خـــود را نـادیــده مـی گیـرند.[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]قرآن را می توان در چهار سطح خواند. سـطح اول معـنای ظـاهـــری است. بعدی مـعـنـای بـاطــــنـــی است. ســومـی بــطـــنِ بـــطـــن است. سطح چــهارم چنان عـــمــیق است که در وصـــف نـــمــی گـــنـجــد.[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]صفات خدارا میتوانی در هر ذره کائنات بیابی چون او نه در مسجد و کلیساو دیر و صومعه،بلکه هر آن همه جاهست همانطور که کسی نیست که او را دیده و زنده مانده باشد کسی هم نیست که او را دیده و مرده باشد هرکه او را بیابد تا ابد نزدش می ماند.[/font]
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]دوست داشتن خداوندی که هیچ نقصی در او راه ندارد، سهل است. آنچه سخت است، دوست داشتن انسان های فانی است با همه ی خطا و ثوابشان. فراموش مکن آدمی هر چیزی را به اندازه ای می فهمد که نسبت به آن عشق دارد! پس تا زمانی که برای دیگران از صمیم قلب آغوش نگشایی و بخاطر خالق، مخلوق را دوست نداشته باشی، نه می توانی چنان که شایسته است بفهمی و نه به شکلی لایق دوست بداری..![/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]? تقدیر به آن معنا نیست که مسیر زندگیمان از پیش تعیین شده، به همین سبب اینکه انسان گردن خم کند و بگوید چه کنم “تقدیرم این بوده” نشانه ی جهالت است، تقدیر همه ی راه نیست، فقط تا سر دوراهی هاست، گذرگاه مشخص است، اما انتخاب گردش ها و راه های فرعی دست مسافر است، پس نه بر زندگی ات حاکمی و نه محکوم آنی.[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]هیچ گاه نومید مشو. اگر همه درها هم به رویت بسته شوند، سرانجام او کوره راهی مخفی را که از چشم همه پنهان مانده، به رویت باز می کند. حتی اگر هم اکنون قادر به دیدنش نباشی، بدان که در پس گذرگاه های دشوار باغ های بهشتی قرار دارد. شکر کن! پس از رسیدن به خواسته ات شکر کردن آسان است. صوفی آن است که حتی وقتی خواسته اش محقق نشده، شکر گوید.[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]اکثر درگیری ها، پیش داوری ها و دشمنی های این دنیا از زبان منشا می گیرد. تو خودت باش و به کلمه ها زیاد بها نده. راستش، در دیار عشق زبان حکم نمی راند. عاشق بی زبان است.[/font]
نقلقول:
[font=iran-bold, Tahoma, sans-serif]عمری که بی عشق بگذرد، بیهوده گذشته. نپرس که آیا باید در پی عشق الهی باشم یا عشق مجازی، عشق زمینی یا عشق آسمانی یا عشق جسمانی؟ از تفاوت ها تفاوت می زاید. حال آنکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق. یا درست در میانش هستی در آتشش، یا بیرونش هستی در حسرتش.[/font]
معرفی مهم ترین استراتژی های ویدیویی در اینستاگرام ابزارهای مهم مورد استفاده در اینستاگرام یکی از ابزارهای بسیار مهمی که تمامی برندها از آن استفاده بهینه میکنند هشتگ است. به یاد داشته باشید که هشتگ هایتان را متمرکز استفاده کنید. سعی کنید هشتگ هایتان را انتخابی استفاده کنید. اگر ویدیو یا تصویری با هشتگ های بسیار زیاد منتشر کنید، این معنا را میرساند که مسیر خاصی را دنبال نمیکنید. همچنین در استفاده از کلمات کلیدی مناسب با موضوع دقت زیادی به خرج دهید و از جملات طولانی بپرهیزید. ویدیوی ارزشمند اینستاگرام موقعیت منحصر به فردی را برای شما فراهم میکند تا محتوای بصری خود را با داستانی جذاب به نمایش بگذارید. همچنین با دارا بودن امکان انتشار ویدیوی ۶۰ثانیهای این امکان را فراهم میآورد تا برند خود را معرفی و داستان خود را عرضه کنید. همگام با تکنیکهای بازاریابی مدرن و استاندارد در اینستاگرام سعی کنید با صرف کمی خلاقیت داستان برند یا محصول خود را به صورت کاملا جذاب انتقال دهید. بهترین راه حل برای برجسته کردن محصول خود در این بازار رقابتی ایجاد ویدیوهای انیمیشنی توصیفی است، به این دلیل که انیمیشن بهترین راه حل برای توصیف مسائل در کوتاهترین مدت است. تولید ویدیوهای آموزشی و حل مسئله یک ویدیوی کوتاه برای حل یک مسئله رایج و یا آموزش انجام یک کار بسیار موثر است. میتوانید یکی از محصولات یا خدمات خود را در این نوع ویدیوها معرفی کنید. غالبا معرفی محصول با یک ویدیوی آموزشی بهتر از نگارش یک دفترچه دستورالعمل بلندبالاست. انتشار تصاویر استاتیک را متوقف کنید و از قدرت مسلم ویدیو برای افزایش تبدیل و ثبتنام استفاده کنید.
ساحل آفتاب قصد دارد شما را با راههای اخذ اقامت کشور اسپانیا از طریق سرمایه گذاری در اسپانیا اشنا کند ،از آنجائیکه اسپانیا عضو اتحادیه اروپاست اخذ اقامت اسپانیا به معنی کلید ورود به سایر کشورهای عضو این اتحادیه می باشد که می توان به خرید ملک به عنوان آسان ترین گزینه اشاره کرد. خرید ملک تضمین اخذ ویزاهای بلند مدت و شرایط لازم اخذ اقامت برای مالک و اعضای خانواده است . همانطور که می دانید اقتصاد نوپای اسپانیا در حوزه اروپا برای انطباق و یکپارچگی با دیگر کشورهای این منطقه نیاز به جذب سرمایه های خارجی دارد، به همین دلیل افراد خارجی که متقاضی خرید خانه در این کشور می باشند، می توانند در ازای خرید ملک با رقم پایین تر از 500/000,یورو (با توجه به بودجه خریدار و تناسب بین تعداد اعضای خانواده و وسعت ملک) اقامت این کشور را اخذ نمایند ، و علاوه بر اقامت اسپانیا از مزایای اقامت در اتحادیه اروپا استفاده کرده وبه صورت قانونی در کشور اسپانیا به کسب و کار و زندگی بپردازند.
یکی دیگر از راه های مهاجرت به این کشور از طریق سرمایه گذاری با خرید ملک به مبلغ بیش از 500.000هزار یورو می باشد که به اقامت طلایی (Gold Residency ) معروف است. مزیت این روش اخذ اقامت دائم بدون قید و شرط است و حتی شرط اقامت در اسپانیا جهت تمدید این نوع اقامت را نیز ندارد.
خرید ملک با چنین شرایط استثنائی نه تنها یک سرمایه گذاری مطمئن برای شماست بلکه قدمی محکم جهت اخذ اقامت اروپا برای شما و خانواده تان خواهد بود.
ارسال کننده: mahya68 - 05-11-2017, 03:09 PM - انجمن: گفتگوی آزاد
- بدون پاسخ
کدام سوئیچ باید تعمیر شود
طریقه عملکرد ماشین های لباسشویی کمی پیچیده و با تنظیمات مختلف است، که باعث میشود با لوازم خانگی معمولی که فقط یک یا دو کار را انجام میدهند، مثل توستر، فرق داشته باشند. در اینجا نحوه تعمیر بعضی از سوئیچها و تایمرهای معمولی ماشین لباسشویی را آموزش خواهیم داد.
سوئیچ درب لباسشویی
سوئیچ درب لباسشویی، اغلب به عنوان سوئیچ ایمنی عمل میکند و اگر کار نکند یا اگر سوئیچ باز کردن درب با مواد شوینده گیر کرده باشد، ماشین لباسشویی کار نخواهد کرد. برای بررسی و تعمیر سوئیچ درب لباسشویی باید:
[list=1]
[*]دستگاه را از برق بکشید. میتوانید سوئیچ درب را با استفاده از یک سیخ چوبی یا حتی چاپستیک تمیز کنید.
[*]اگر با تمیز کردن مشکل حل نشد، پوشش بالایی بردارید تا به خود سوئیچ دسترسی پیدا کنید و بررسی کنید تا مطمئن شوید پیچها شل نشده باشند. اگر پیچها شل باشند باعث میشوند وقتی درب بسته است یا ماشین شروع به کار می کند، سوئیچ تکان بخورد. دو سر سوئیچ را بررسی کنید تا مطمئن شوید محکم هستند.
[/list]
سوئیچ درجه حرارت
[font=Webfont, arial, Tahoma, serif]این سوئیچ، درجه حرارت آب داخل وان ماشین لباسشویی را تنظیم میکند. همچنین در کنترل چرخه پر شدن نیز نقش دارد. اگر فکر میکنید این سوئیچ خراب است، آن را بردارید و به یک تعمیرکار حرفهای نشان دهید تا تعمیر ماشین لباسشوییرا انجام دهد زیرا امتحان کردن صحت آن، نیاز به تجهیزات ویژهای دارد.[/font]
[font=Webfont, arial, Tahoma, serif][/font]
اگر هم دمای آب و هم چرخه پر شدن وان ماشین لباسشویی مشکل دارند، احتمالا هم سوئیچ درجه حرارت و هم تایمر دچار مشکل شدهاند. مراحل آزمایش تایمر را میتوانید در صفحه زیر پیدا کنید.
سوئیچ کنترل سطح آب
این سوئیچ معمولا در کنار سوئیچ درجه حرارت قرار دارد و باید یک شلنگ کوچک به آن متصل باشد. گاهی اوقات این شلنگ شل میشود و میافتد. وقتی این اتفاق میافتد، آب داخل وان ماشین لباسشویی معمولا سرریز میکند. برای حل این مشکل، حدود 1 تا 2 سانت از سر شلنگ را ببرید و با استفاده از یک بست، دوباره آن را به سوئیچ وصل کنید.
بست، یک نگهدارنده فلزی ساده است که برای بستن شلنگهای گاز و آب به لوله استفاده میشود. گاهی اوقات ممکن است مشکل از خود سوئیچ باشد که باز هم موجب سرریز آب وان و دیگر مشکلات میشود. اگر فکر میکنید این سوئیچ خراب شده، پیچهای سوئیچ را باز کرده و آن را بردارید و به یک تعمیرکار حرفهای برای تعمیر ماشین لباسشویی نشان دهید.
اگر تمام اینکارها را انجام داید و ماشین هنوز مشکل داشت، ناامید نشوید. در بخش بعدی در مورد این مشکل بیشتر صحبت خواهیم کرد پس همچنان به خواندن ادامه دهید.
مشکلات تایمر
تایمر اکثر عملیات ماشین لباسشویی را کنترل میکند: سطح آب، پر شدن و خالی شدن وان ماشین لباسشویی، زمان چرخه کار کردن و توالیهای تنظیم چرخه. به همین دلیل، هر گونه تعمیرات تایمر باید توسط یک شخص حرفهای انجام شود. با این وجود اگر فکر میکنید مشکل از تایمر است، چند مورد کوچک هست که خودتان می توانید بررسی کنید.
[list=1]
[*]ماشین را از برق بکشید. برای دسترسی به تایمر، دستگیرههای کنترل و پنل که روی کنترلها را پوشاندهاند، بردارید. به دقت سیمهایی که تایمر را به قسمتهای دیگر ماشین وصل میکنند، بررسی کنید. اگر سیمها شل یا قطع شدهاند، سعی کنید آنها را جا بیاندازید؛ این سیمها سوکتی هستند و به راحتی چفت میشوند. با فشار دادن آنها به داخل، از دمباریک استفاده کنید تا سیم قطع نشود.هرگز سیم را با دست نکشید
[*]برای امتحان تایمر، از یک ولت-اهم متر استفاده کنید آن را روی RX1 تنطیم کنید. RX1 کمترین درجه است و باید تنظیم پیشفرض ولت-اهم متر باشد. خروجیهای برق تایمر را قطع کنید و ولت-اهم متر را به هر خروجی متصل کنید. اگر تایمر سالم باشد، ولت-اهم متر باید عدد صفر را نشان دهد. از آنجا که تایمر یک سوئیچ چند منظوره است، آن را به کار بیادازید و سپس هر جفت خروجی را به نوبت امتحان کنید. ولت-اهم متر همچنان باید صفر را نشان دهد. اگر عدد بالاتر از صفر باشد، تایمر خراب است و باید عوض شود.
[*]برای عوض کردن تایمر، پیچهای یکی از دو سر آن را باز کرده و آن را قطع کنید. یک تایمر جدید که مخصوص ماشین لباسشوییتان است را نصب کنید. سیمهای قدیمی را در یک زمان جدا کنید، سیمهای جدید را وصل کرده و چک کنید که اتصالات به درستی انجام شده باشند. پس از اینکه تمام سیمها را وصل کردید، پیچهای تایمر را محکم کنید.
[/list]
[font=Webfont, arial, Tahoma, serif]توصیه ما به شما این است که برای تعمیر ماشین لباسشویی یا دیگر لوازم خانگی مثلتعمیر جاروبرقی حتما از یک تعمیرکار متخصص کمک بگیرید.[/font]
ارسال کننده: motlagh - 05-11-2017, 01:29 PM - انجمن: گفتگوی آزاد
- بدون پاسخ
تقریبا نیمی از عمر ما برای کار کردن سپری میشود. عدم رضایت از محیط شغلی ما را به روزمرگی دچار خواهد کرد. افراد سالم در زندگی شخصی و کاری همواره عادت به سازندگی دارند؛ اما کارمندان ناسالم همه چیز را به نابودی میکشانند. آنها گاهی اوقات حتی در مسیر موفقیت خود نیز سنگاندازی میکنند. انجام وظایف به بهترین شکل، مزایایی فراتر از امنیت شغلی دارد. سطح استرس، روابط خانوادگی و حتی زندگی شخصی تحت تأثیر رضایت شغلی قرار دارند. در ادامه با نظرات لوی کینگ، یکی از کارآفرینان موفق برای بهبود رضایت شغلی آشنا میشویم. ۱- دیگران را به بهتر بودن تشویق کنید کارمندان دنیای کوچکی برای خودشان دارند. آنها همیشه در معرض خیانت رقبا هستند. در زندگی کاری، تأسف و سایر احساسات منفی یک روز در میان به آنها هجوم میآورد. بحرانهای خانوادگی ناشی از این مشکلات بر شدت آسیبپذیری آنها میافزاید. اما این سکه روی دیگری هم دارد. محل کار میتواند محیطی برای شکوفایی استعدادها و رشد افراد باشد. سعی کنید همواره در چنین محیطی قرار بگیرید. هر زمان که با ناامیدی ناشی از دسیسهی بدخواهان مواجه شدید، اجازه ندهید که روحیه شما سرکوب شود. همچنین خودتان در محیط کاری بدون ریاکاری، خود واقعیتان را نمایش دهید. در مواقعی که تحت نظر نیستید، همواره خیرخواه همکارانتان باشید.
۲- کاردان و متکی به نفس باشید کارمند سابق من امکان پیدا کردن آدرسی را بدون پرسوجوهای متعدد از منابع مختلف نداشت. او فوقالعاده و سختکوش بود و همیشه باانگیزه و صادقانه کار میکرد. متأسفانه در کارهای اجرایی اعتماد به نفس مناسبی نداشت. در اموراتی مانند تکمیل گزارشهای مفصل یا نصب یک پرینتر بسیار سردرگم میشد. بدتر از همهی اینها سماجت او در استمداد کمکهای گاهوبیگاه از مسئول بخش بود که او را به ستوه آورده بود. هر چه سریعتر به امور لازم مسلط شوید و اجازه بدهید سرپرستتان درگیر مشکلات خودش باشد. ۳- کارها را به تأخیر نیندازید وقتی تعهدی بر عهده میگیرید، انجام به موقع آن از خود تعهد کماهمیتتر نیست و حتی برخی اوقات مهمتر است. بسیار مهم است که وقتی تعهدی به عهده میگیرید، همواره در زمانی که قول دادهاید آن را انجام دهید. اگر بتوانید زودتر از موعد تمام کنید که بسیار بهتر است. دنیای کسب و کار هرگز قابل پیشبینی نیست. اتفاقات ناخوشآیند بهصورت اجتنابناپذیر همواره رخ میدهند. اگر زمانی برای تطبیق با شرایط پیشبینی نشده کنار نگذاشته باشید، شکست خواهید خورد.
۴- صادق باشید با اینکه صداقت یکی از ابتداییترین اصول در زندگی است؛ اما عمل به آن چندان ساده نیست. هر یک از ما همواره در معرض وسوسههایی برای منفعتطلبی ناجوانمردانه از موقعیتهای خود قرار داریم. منظور من تعهد به وجدان کاری حتی در مواقعی که متضرر میشوید است نه آن مفروضات واضحی که احتمالا در ذهن شما شکل گرفته است. بهعنوان مثال کسی میتواند ادعای وجدان داشته باشد که در رکود بازار و سنگینترین بدهیها، پول گمشدهی هنگفتی را به صاحب آن بازگرداند؛ نه آن کسی که به پولهای خرد روی زمین بیاعتنا است. آیا برای پیشرفت دست به سخنچینی یا تملق میزنید؟ آیا به دلیل ترس از بدنامی از اظهار نظر دربارهی ضعفهای پروژه خودداری میکنید؟ سعی کنید هرگز وجدان و صداقت را فراموش نکنید و از این اعمال اجتناب کنید. ۵- از مبتدیها حمایت کنید احتمالا هر یک از شما به احساس بیپناهی در محیط غریبه و خشن دچار شدهاید. شاید بتوان گفت که احساسی بدتر از آن وجود ندارد. به نظر من افرادی که با آغوش گرم از تازهواردها استقبال میکنند، انسانهای بزرگی هستند. در هر محیطی که هستید حواستان به احساس سردرگمی افراد مبتدی باشد. به آنها کمک کنید که بتوانند خودشان را با مسئولیتهای جدید وفق دهند. این کار باعث میشود علاوه بر احساس رضایت درونی، دوستان مادامالعمری به دست آورید. ۶- از کارتان لذت ببرید لذت از محیط کار بهترین کلید تشخیص مسیر درست شغلی است. اگر نمیتوانید صبح زود از خواب بیدار شوید، شاید به این دلیل باشد که از محیط کاری که باید چند ساعت بعدی را در آن سپری کنید منتفر هستید. در این صورت باید هر چه سریعتر راه حلی برای آن پیدا کنید. شما باید بتوانید درونی یا بیرونی بودن تغییراتی که نیازمند آن هستید درک کنید. اگر از تغییر هراس داشته باشید، با به تمسخر گرفتن قوانین کاری و درگیری با سایر همکاران نیز سرنوشت خوبی در انتظارتان نخواهد بود. از گذشته شروع کنید. تبدیل به آدم مهربانی شوید که تمایل دارید در اطرافتان ببینید. به ویژگیهای شخصی خودتان تمرکز کنید. خواهید دید که مسیر چگونه برای رشد شما هموار خواهد شد.
۷- هرگز دست از تلاش برندارید پذیرش چالشهای جدید یک قدم رو به جلو برای افزایش رضایتمندی از محیط کار است. هر زمان که در کاری مهارت لازم را کسب کردید، به دنبال تخصص دیگری در مسیر شغلی بروید. رئیستان را از جاهطلبیهایتان آگاه کنید. مؤدب و سرسخت باشید. برای انجام کارهای اضافه حتی اگر نفع مادی هم نداشته باشند، داوطلب شوید. به گفتهی ارنست همینگوی (رمان نویس آمریکایی)، لذتی بالاتر از پیشی گرفتن بر همکاران وجود ندارد. البته بهتر است بگوییم لذتی بالاتر از رقابت با خود وجود ندارد. این کلمات را به قلب خود بسپارید. شما همواره میتوانید بهتر از دیروز خودتان باشید. اگر بیانگیزه هستید میتوانید سرزنده باشید یا اگر ناامید هستید میتوانید الهامبخش دیگران باشید.
ارسال کننده: mahya68 - 05-11-2017, 01:24 PM - انجمن: گفتگوی آزاد
- بدون پاسخ
چه فرزند شما بخواهد در آینده تبدیل به یک خواننده مشهور شود و یا فقط بخواهد برای دل خودش بخواند، در هر صورت با دیدن آموزش آکادمیک موسیقی ضرر نمیکند. تحقیقات نشان میدهد که یادگیری نتهای موسیقی، خیلی بیشتر از یادگیری الفبای ساده در پیشرفت بچهها تاثیر دارد.
فراتر از موسیقی
تحقیقات نشان داده است که یادگیری موسیقی، یادگیری موضوعات دیگر را آسان و مهارتهایی که کودکان در بخشهای دیگر استفاده میکنند را تقویت میکند. مری لوریزن (Mary Luehrisen)، مدیر اجرایی انجمن ملی بازرگانان موسیقی (NAMM)، یک انجمن غیر انتفاعی که مزایای موسیقی سازی را ترویج میکند، می گوید: «یک تجربه غنی از موسیقی برای کودکان که شامل آواز خواندن، گوش دادن و رقصیدن است، یک مزیت بسیار جدی برای کودکان در پیشرفت بیشتر در یادگیری رسمیتر خواهد بود. واقعا باعث سوددهی بسیار جدی برای کودکان می شود.»
ساخت موسیقی فراتر از صدا یا ساز زدن است؛ کودکی که میخواهد موسیقی یاد بگیرد باید مجموعهای از مهارتهای متعدد را، اغلب به طور همزمان کسب کند.
مثلا به نقل از کنت گیلمارتین (Kenneth Guilmartin)، یکی از موسسین «موسیقی با هم» (برنامهای با هدف توسعه موسیقی برای کودکان از طریق مهد کودکهایی که با والدین در کلاسهای درس تعامل دارند): «افراد از گوش و چشم و عضلات کوچک و بزرگ دیگر نیز استفاده میکنند».
گیلمارتین میگوید: «یادگیری موسیقی، از تمام یادگیریها پشتیبانی میکند. نه این که یادگیری قطعات موتزارت شما را باهوشتر میکند، بلکه در واقع موسیقی یک فعالیت بسیار سرگرمکننده و تحریککننده و یکپارچه است».
یادگیری زبان
لوریزن میگوید: «وقتی به بچههای دو تا نه ساله نگاه میکنید، یکی از پیشرفتهای یادگیری موسیقی را می توان در توسعه زباناموزی مشاهده کرد که در این مرحله بسیار مهم است». کودکان برای دسترسی به صداها و کلمات آمادگی دارند و آموزش موسیقی به آنها کمک میکند تا این تواناییهای طبیعی را افزایش دهد. او میگوید: «بزرگ شدن در یک محیط غنی از موسیقی، اغلب برای توسعه زبان کودکان مفید است». اما لئوریسن در ادامه می افزاید که این ظرفیتهای ذاتی باید "تقویت شوند، تمرین داده شوند، مورد تقدیر قرار بگیرند» که اینکار میتواند در خانه یا در کلاس موسیقی یا یک محیط آموزشی رسمی موسیقی انجام شود.
با توجه به کارگاه آموزشی کودکان (Children’s Music Workshop)، تأثیر آموزش موسیقی بر توسعه زبانآموزی را میتوان در مغز مشاهده کرد. به ادعای این گروه: «مطالعات اخیر به وضوح نشان داده است که آموزش موسیقی، به طور فیزیکی بخشی از سمت چپ مغز را که با پردازش زبان درگیر است توسعه می دهد و در واقع میتواند مدارهای مغز را به روشهای خاصی به هم متصل کند. پیوند دادن آهنگهای آشنا با اطلاعات جدید همچنین میتواند اطلاعات را در ذهن کودکان تثبیت کند».
این رابطه بین موسیقی و توسعه زبان از نظر اجتماعی نیز برای کودکان بسیار سودمند است. دکتر کایل پروت (Kyle Pruett)، استاد بالینی روانپزشکی کودکان در دانشکده پزشکی ییل و موسیقیدان میگوید: «توسعه زبان در طول زمان، موجب تقویت بخش هایی از مغز میشود که به فرایند موسیقی کمک میکند. مهارت زبانی، ریشه مهارتهای اجتماعی است. تجربه موسیقی، ظرفیتهای مهارت زبانی را تقویت میکند».
افزایش آی-کیو ( IQ)
ای گلن شلنبرگ (E. Glenn Schellenberg) طی مطالعهای که در دانشگاه تورنتو در میسیساگا انجام داد که یافتههای آن در سال 2004 در نشریه علوم روانشناسی منتشر شد، دریافت که ضریب هوشی بچههای شش سالهای که هر هفته درس پیانو و آواز میگرفتند کمی افزایش داشت. در آزمایش شلنبرگ، یک گروه ده نفره از بچههای شش ساله، کلاس پیانو و آواز داشتند، گروه دوم، کلاس تئاتر (برای اینکه مشخص شود آیا قرار گرفتن در معرض هنر به طور کلی باعث افزایش ضریب هوشی میشود و یا فقط موسیقی این اثر را دارد) و به گروه سوم هیچ آموزشی از هیچ نوعی داده نشد. ضریب هوشی بچهها قبل از وارد شدن به مرحله اول، و سپس قبل از وارد شدن به مرحله دوم سنجیده شد.
به طرز شگفتانگیزی، کودکانی که در طول سال تحصیلی آموزش موسیقی دیده بودند، به طور میانگین سه امتیاز بالاتر از سایر گروهها در ضریب هوشی خود داشتند. IQ گروه تئاتر به اندازه گروه موسیقی افزایش نیافت، اما رفتارهای اجتماعی آنها نسبت به گروه موسیقی بیشتر شد.
کار کردن بیشتر مغز
تحقیقات نشان میدهد که مغز موسیقیدانان، متفاوت از کسانی که با موسیقی سروکار ندارند کار میکند. دکتر اریک راسومسن، رئیس بخش «موسیقی از دوران کودکی» در برنامه آمادگی پیبادی (Peabody) دانشگاه جان هاپکینز، جایی که او یک برنامه آموزشی تخصصی برای کودکان دو ماهه تا نه ساله را آموزش میدهد، میگوید: «تحقیقات خوبی در زمینه علوم اعصاب انجام شده که نشان می دهد کودکانی که با موسیقی درگیر هستند، فعالیتهای عصبی بیشتری نسبت به افرادی که آموزش موسیقی نمیبینند دارند. وقتی شما موسیقیدان باشید و یک ساز هم بزنید، باید از مغزتان بیشتر استفاده کنید».
درواقع نتایج مطالعهای که به رهبری الن وینر (Ellen Winner)، استاد روانشناسی کالج بوستون و گاتفریید شلو (Gottfried Schlau)، استاد پزشکی اعصاب در مرکز پزشکی دیکانس (Deaconess) و دانشکده پزشکی هاروارد انجام شد نشان دهندهی تغییراتی را تصاویر مغز کودکانی است که طی مدت 15 ماه از به طور هفتگی آموزش و تمرین موسیقی داشتند. طبق یافتههای بنیاد دانا (Dana)، سازمان خصوصی بشردوستانه که از تحقیقات مغز پشتیبانی می کند، دانشآموزانی که در این مطلعه آموزش موسیقی میدیدند، میتوانستند به خوبی صداها را از هم تمیز دهند، و تصویربرداری مغز آنها نشان میداد که شبکههایی در مغز که با این تواناییها مرتبط هستند تغییر کردهاند.
بهترین روش مهاجرت به استرالیا به وسیله کار و تخصص است که شرایط آن به صورت زیر است:
1-اولین مورد از روش های مهاجرت به استرالیا به روش کار و تخصص ، در مورد سن شماست.سن شما نباید بیش از 49 سال باشد. 2-باید دارای مدارک تحصیلی با ارزش باشید.به عنوان مثال مدرک ICDL و مواردی از این قبیل.مدرک دانشگاهی شما (دانشگاه های مورد تایید مراکز علمی استرالیا) و همچنین معدل مدرک دانشگاهی شما ، دیپلم های فنی حرفه ای و هنرستان از مراکز معتبر که نشان دهد شما حداقل 900 ساعت در رابطه با یک تخصص حرفه ای مطالعات داشته اید که در مهاجرت به استرالیا بسیار تاثیر گذار است. 3-سومین مورد برای شما ، سوابق کاری شماست.شما حداقل میبایست بین یک تا هشت سال سابقه کاری در یک شرکت یا موسسه معتبر و حرفه ای داشته باشید.جزییاتی مانند میزان حقوق ، جزئیات دقیق وظایف کاری شما و طول مدت کاری شما در آنجا باید به طور کامل در گواهی سابقه کاری شما ذکر شده باشد. برای هر رشته دانشگاهی میزان سوابق کاری متفاوت است.برای رشته های فنی حرفه ای حدود 5 سال ، برای بعضی رشته ها حدود 3 سال و برای برخی رشته ها نیز داشتن یک سال سابقه کاری ، کافی است. 4-چهارمین مورد از موارد مهاجرت به استرالیا به روش کار و تخصص ، میزان تسلط شما بر روی زبان انگلیسی است.شما میبایست تا حد مطلوبی به زبان انگلیسی مسلط باشید و تا زمانی که شما مدرک مدرک IELTS خود را ارائه ندهید ، اجازه ورود به استرالیا را دریافت نخواهید کرد.البته برای برخی رشته های خاص شما می توانید مدرک IELTS خود را بر اساس مدارک دیگرتان معادل سازی نمایید.اما برای برخی از رشته ها داشتن این مدرک واجب و ضروری است .(مانند شرایطی که برای دریافت اقامت اروپا وجود دارد.مگر آنگه برخی کشور های خاص مانند مالتا را انتخاب نمایید که باید بدانید شرایط برای دریافت اقامت دائم مالتا کمی متفاوت و البته ساده تر است.) 5-پنجمین نکته مربوط به ویزا های قبلی شما از این کشور است.اینکه شما قبلا از کشور استرالیا ویزا گرفته باشید ، حال میخواهد این ویزا ، ویزای تحصیلی باشد یا آنکه ویزای کاری یا توریستی بوده در کسب مجوز برای ورود به این کشور برای شما تاثیر گذار است. 6-مورد ششم مربوط به همسر شما در صورت متاهل بودن است.اگر متاهل باشید ، سطح تحصیلات همسرتان و نیز سطح زبان آن میتواند در اخذ اقامت شما تاثیر گزار باشد. شما دوستان عزیز برای گرفتن اقامت اروپا و یا پاسپورت دوم نیز میتوانید با ما در تماس باشید.