افسردگی چیست؟ - نسخهی قابل چاپ +- تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum (http://forum.kishtech.ir) +-- انجمن: پردیس فناوری کیش (http://forum.kishtech.ir/forumdisplay.php?fid=1) +--- انجمن: مجموعه مشاوره روانشناسی، تحصیلی و مددکاری (http://forum.kishtech.ir/forumdisplay.php?fid=110) +--- موضوع: افسردگی چیست؟ (/showthread.php?tid=77725) |
افسردگی چیست؟ - lavazemkhanegi - 04-04-2023 افسردگی افسردگی یک اختلال روانی گسترده است که عمدتاً با احساس غم و اندوه، کاهش انرژی و کمبود میل و علاقه مشخص می شود. علاوه بر این، مشکلات خواب، تغییر در اشتها، اعتماد به نفس ضعیف یا عزت نفس و افکار خودکشی از علائم شایع هستند. علائم باید حداقل 2 هفته طول بکشد تا تشخیص داده شود. تخمین زده می شود که 25 درصد از زنان و 15 درصد از مردان در طول زندگی خود دچار افسردگی می شوند که نیاز به درمان دارد، و سازمان تحقیقاتی شناخته شده NICE، درمان شناختی رفتاری را برای درمان موارد خفیف تا متوسط توصیه می کند. برای دوره های افسردگی متوسط تا شدید، درمان شناختی رفتاری همراه با داروهای روانگردان توصیه می شود . روانشناسان ما در Frederiksberg، Helsingør و Aarhus کمک موثری را بدون لیست انتظار طولانی ارائه می دهند. در این صفحه میتوانید اطلاعات بیشتری در مورد علائم، بروز و درمان افسردگی بخوانید و میتوانید با تست آنلاین ما برای افسردگی در بزرگسالان خود را آزمایش کنید . آیا می خواهید با یکی از روانشناسان ما در مورد افسردگی صحبت کنید؟ برای تعیین وقت با ما تماس بگیرید یا اجازه دهید با شما تماس بگیریم. درمان افسردگی افسردگی چیست؟ افسردگی یک اختلال عاطفی - یعنی عاطفی - است و در درجه اول با این واقعیت مشخص می شود که فرد غمگین تر است و خلق و خوی خود را در مقایسه با خلق معمولی خود کاهش می دهد. با این حال، این یک اختلال پیچیده است که شامل تغییرات در خلق و خو، تفکر، ادراک، رفتار و شرایط فیزیکی است. این عوامل به صورت جداگانه در زیر توضیح داده شده است. افسردگی در دورههایی به نام دورههای افسردگی رخ میدهد که در بسیاری از موارد پس از از دست دادن، بیماری، تحولات یا رویدادهای استرسزا زندگی رخ میدهد، اما میتواند بدون هیچ دلیل قابل شناسایی نیز رخ دهد. یک دوره افسردگی معمولاً حدود شش ماه طول می کشد. اگر قبلاً هرگز افسرده نشده اید، به آن «افسردگی مجرد» می گویند و اگر قبلاً حداقل یک دوره افسردگی داشته اید، در مورد «افسردگی مکرر» صحبت می کنید. حدود 85 درصد از افرادی که افسرده بوده اند بیش از یک دوره را تجربه خواهند کرد. تاکید بر این نکته ضروری است که افسردگی یک اختلال روانی است و این وضعیت به هیچ وجه با تنبلی، بی تفاوتی یا تنبلی عمومی ارتباط ندارد. امکان پذیر نیست . علائم خارج از کنترل فرد است و در بسیاری از موارد غلبه بر افسردگی بدون کمک حرفه ای و درمان روانشناس یا درمان دارویی با داروهای ضد افسردگی خلق و خو و احساسات افسردگی در لغت به معنای "وضعیت افسرده" است، که در آن به طور خاص به خلق و خوی اشاره دارد که به میزان قابل توجهی کاهش می یابد. اگر افسرده هستید، ممکن است همیشه غمگین باشید، بی دلیل غمگین باشید، درونتان خالی و افسرده باشید و ممکن است بیشتر از حد معمول گریه کنید. کاهش خلق همچنین می تواند به این معنی باشد که شما به سادگی احساس کمتری می کنید و خود را در یک حالت بی تفاوت از صافی عاطفی می بینید. یکی دیگر از نشانه های افسردگی می تواند احساس گناه باشد، از جمله احساس گناه در مورد ناتوانی در انجام نقش خود به عنوان والدین، دوست، اعضای خانواده و غیره. یا در مورد عدم توانایی در برآوردن خواسته های محیطی. چنین احساس ناامیدی، بی ارزشی و گناه در موارد شدید می تواند منجر به افکار خودکشی یا آسیب رساندن به خود شود . تفکر و ادراک کاهش مشخصه فوق با فرضیات منفی در مورد جهان، خود و آینده همراه است. مثلاً می توان افکار و فرضیاتی داشت که دنیا پوچ و شیطانی است، زندگی بی هدف و دردناک است، یا آینده اش تاریک است. همچنین معمول است که خود را بیش از حد منفی یا حتی کاملاً بی ارزش ارزیابی کنید. ثابت شده است که افراد افسرده در واقع تغییر در ادراک حسی را تجربه می کنند، به طوری که همه چیز خاکستری تر و صاف تر از حد معمول به نظر می رسد. در موارد بسیار شدید افسردگی، گاهی اوقات توهمات به اصطلاح سازگار با احساسات دیده می شود که مثلاً صداهایی را می شنوید که از شما بد می گویند. این علامت را نباید با توهمات و هذیان های مرتبط با اسکیزوفرنی اشتباه گرفت، بلکه می تواند به عنوان یک بیان شدید از تحریف حسی منفی دیده شود. علاوه بر موارد فوق، تحریف های شناختی اغلب در افراد افسرده دیده می شود، به عنوان مثال، تمایل به دست کم گرفتن اهمیت رویدادهای منفی و دست کم گرفتن اهمیت رویدادهای مثبت وجود دارد. حتی خاطرات منفیتر به نظر میرسند و ممکن است در یادآوری رویدادهای مثبت گذشته مشکل داشته باشید. علاوه بر این، مشکلاتی در تمرکز، توجه و تصمیم گیری وجود دارد. رفتار - اخلاق تغییرات عمده در رفتار افراد افسرده اغلب دیده می شود. آنها ممکن است گوشهگیرتر و مطیعتر به نظر برسند، و معمولاً میزان فعالیتها کاهش مییابد. یکی از نشانه های اصلی افسردگی، عدم علاقه به فعالیت هایی است که فرد قبلاً از آنها لذت برده است - چیزی که می تواند به اصطلاح آنهدونیا مرتبط باشد، یعنی ناتوانی در احساس لذت که این اختلال ایجاد می کند. به طور کلی، تمایل به اجتناب از فعالیتهای لذتبخش و رضایتبخش قبلی وجود دارد که به ماندگاری در حالت افسردگی کمک میکند. این اختلال همچنین خطر خودآزاری یا رفتار خودکشی را به همراه دارد. رفتار آسیبرسان به خود را میتوان رفتاری تعریف کرد که قصد آسیب رساندن به خود را دارد، اما پیامدهای مهلکی ندارد. از سوی دیگر رفتار خودکشی قصد دارد به زندگی فرد پایان دهد. اگر فکر خودکشی دارید، یا اگر نگران خودکشی یکی از بستگان خود هستید ، باید فوراً به دنبال کمک باشید. شرایط بدنی یکی از علائم اصلی افسردگی افزایش خستگی یا کمبود انرژی است. در بسیاری از موارد به اصطلاح عقب ماندگی روانی حرکتی دیده می شود که به این معنی است که فرد فعالیت های کمتری انجام می دهد یا کندتر از حد معمول حرکت می کند. ممکن است حرکات فرد سفت به نظر برسد و گفتار کندتر باشد. در حالت های افسردگی شدید، فرد ممکن است حتی صبح ها نتواند از رختخواب بلند شود. در موارد نادر، ممکن است به طور کامل قادر به حرکت نباشید که به آن بیحسی افسردگی میگویند. علاوه بر این، اختلالات خواب اغلب دیده می شود، به عنوان مثال بی خوابی و ناتوانی در به خواب رفتن، مکرر یا زود بیدار شدن. بسیاری گزارش می دهند که با افکار طاقت فرسا و نشخوار فکری افسرده بیدار نگه داشته شده اند. اختلالات اشتها نیز شایع است. حالت افسردگی می تواند منجر به کمبود اشتها یا اشتها شود که به این واقعیت کمک می کند که این اختلال اغلب با کاهش وزن همراه است. با این حال، مواردی وجود دارد که برعکس، فرد در نتیجه حالت افسردگی بیش از حد معمول میخوابد یا غذا میخورد - به عنوان مثال، زمانی که فرد در غذا خوردن آرامش پیدا میکند. فقدان میل جنسی و فعالیت جنسی مکرر است، و همچنین تجربههای درد غیرقابل توضیح یا اغراقآمیز بهشکل سردرد، معده درد، کمردرد یا درد قفسه سینه نیز وجود دارد. به خصوص در کودکان کوچکتر، چنین علائم درد فیزیکی ممکن است بارزترین ویژگی افسردگی باشد، زیرا آنها هنوز قادر به درک یا بیان این اختلال عاطفی نیستند. تشخیص یک دوره افسردگی در سیستم طبقه بندی تشخیصی رایج اروپایی، ICD-10 ، بین افسردگی خفیف، متوسط و شدید بر اساس تعداد علائم و شدت آنها تمایز قائل می شود. سه علامت اصلی افسردگی عبارتند از: اجاره خلق و خوی کاهش یافته است عدم علاقه یا لذت به فعالیت های لذت بخش کاهش انرژی یا افزایش خستگی علاوه بر این، علائم ثانویه زیر اضافه می شود: درمان افسردگی اشتها یا تغییر وزن اختلالات خواب مهار یا تحریک روانی حرکتی کاهش اعتماد به نفس یا عزت نفس سرزنش خود یا احساس گناه کاهش تمرکز یا توجه افکار یا تلاش برای خودکشی یا آسیب رساندن به خود بر اساس تعداد علائم و شدت آنها بین افسردگی خفیف، متوسط و شدید تمایز قائل می شود. با افسردگی خفیف، 2 علامت اصلی و 4 علامت در مجموع دیده می شود. برای متوسط، 2 علامت اصلی و 6 علامت در مجموع دیده می شود. در موارد شدید، هر سه علامت کلیدی و در مجموع حداقل 8 علامت دیده می شود. ایجاد کردهایم که آزمایشی است که توسط پزشکان عمومی انجام میشود. ما یک تست افسردگی آنلاین رایگان بر اساس MDI برای تشخیص افسردگی، این وضعیت باید بیش از دو هفته و بیش از نیمی از زمان در روز ادامه داشته باشد. علاوه بر این، این بیماری نباید با اسکیزوفرنی، یک اختلال ارگانیک یا یک واکنش غم و اندوه مرتبط باشد ، که در بسیاری از موارد می تواند علائم مشابهی ایجاد کند. در عین حال، شما نباید قبلاً اپیزودهای شیدایی را تجربه کرده باشید، زیرا در این مورد اختلال دوقطبی است . افسردگی رایگان پس از Padesky 1986 الماس شناختی همبودی و سایر اختلالات عاطفی دوره های افسردگی تنها در موارد افسردگی منفرد یا افسردگی مکرر رخ نمی دهد. باشند این دورهها همچنین میتوانند بخشی از اختلال دوقطبی ) داشته است ، که در آن علاوه بر حداقل یک دوره افسردگی، فرد چندین دوره شیدایی یا هیپومانیک ( اختلال دوقطبی نوع I یا در جایی که فرد دارای چندین افسردگی بالینی علاوه بر حداقل یک دوره هیپومانیک بوده است. ( اختلال دوقطبی نوع دوم ). علاوه بر این، وضعیتی به نام دیستایمیا رخ میدهد، که در آن اختلال به شکل یک دوره مزمن طی چندین سال به خود میگیرد، اما در آن علائم ماهیتی خفیفتر از دورههای افسردگی معمولی دارند. بنابراین یک فرد مبتلا به دیس تایمیا به این ترتیب افسرده نیست، بلکه در یک دوره زمانی طولانیتر، برای سالها یا حتی یک عمر، خلق و خوی تا حدی افسرده و غمگینتر از افراد دیگر را تجربه میکند. برخی نیز ممکن است به آنچه " افسردگی مضاعف " می گویند، داشته باشند، که در آن فرد دارای یک یا چند دوره افسردگی همراه با خلق و خوی مزمن افسرده است که مشخصه دیس تایمی است. در نهایت، در خفیف ترین انتهای چیزی که اغلب "طیف افسردگی" نامیده می شود، واکنش های افسردگی به عوامل استرس زا خاص، مانند از دست دادن و غم و اندوه، دیده می شود . در این موارد، علائم به اندازه کافی برای برآوردن معیارهای دیس تایمی یا یک دوره افسردگی تلفظ نمی شوند، اما در برخی موارد می توانند تا ۲ سال با قرار گرفتن طولانی مدت در معرض استرس ادامه داشته باشند، که اکنون تشخیصی به نام غم و اندوه پیچیده وجود دارد . در بسیاری از موارد افسردگی، شرایط همزمان دیگری نیز رخ می دهد که اصطلاحاً به آن اختلالات همراه می گویند که شایع ترین آنها اختلالات اضطرابی (59٪ موارد) و سوء مصرف مواد (24٪ موارد) است. اختلالات شخصیت و دیس تایمی نیز در برخی موارد همزمان با افسردگی رخ می دهد. چرا دچار افسردگی می شوید؟ دوره های افسردگی اغلب در پی شرایط استرس زا رخ می دهد - برای مثال اخراج، استرس ، طلاق یا مرگ در خانواده نزدیک. به طور کلی می توان گفت که تمام رویدادهای منفی مهم زندگی می توانند در آسیب پذیری افراد در برابر افسردگی نقش داشته باشند. با این حال، این امر در مورد رویدادهای مهم زندگی مثبت نیز صدق می کند، زیرا اینها نیز می توانند به افزایش سطح استرس و افزایش فشار در طول زمان منجر شوند. به عنوان مثال. شما بیشتر در معرض اپیزودهای افسردگی بعد از عروسی، جابجایی و تغییر شغل هستید، اگرچه برای اکثر افراد این رویدادهای زندگی احتمالاً مثبت و انتخابی هستند. با این حال، رویدادهای زندگی به ندرت تنها علت افسردگی هستند، زیرا بسیاری از آنها بدون اینکه افسرده شوند، بحرانهای شدید زندگی را تجربه میکنند، در حالی که برخی دیگر دوباره تحت تأثیر افسردگی شدید بدون هیچ دلیل محرک خاصی قرار میگیرند. این به این دلیل است که انواع دیگری از عوامل وارد میشوند، جایی که تحقیقات نشان میدهد که هم ژنها، هم تربیت، بیماریهای جسمی و سایر تأثیرات بدنی به مستعد ابتلا به این اختلال کمک میکنند. به عنوان مثال، اگر با فردی که یک یا چند دوره را تجربه کرده است، در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به افسردگی هستید که نشان دهنده یک عامل ژنتیکی است. بزرگ شدن با از دست دادن یا ناراحتی نیز خطر ابتلا به این اختلال را افزایش می دهد. همچنین مشخص است که برخی شرایط و رویدادهای بسیار خاص وجود دارند که خطر خاصی برای شروع دوره های افسردگی دارند که بزرگترین آنها زمستان های تاریک و زایمان است. بنابراین افسردگی مرتبط با همین شرایط شرایط خاص خود را داده است. به ترتیب افسردگی زمستانی و افسردگی پس از زایمان یا افسردگی پس از زایمان. بسیاری از تحقیقات اخیر بر روی بررسی این موضوع متمرکز شده اند که آیا چیز خاصی در مورد این نوع افسردگی وجود دارد، هم از نظر نحوه تظاهر و هم از نظر نحوه درمان آنها. در اینجا می توانید به ترتیب در مورد افسردگی زمستانی و افسردگی پس از زایمان بیشتر بخوانید . با این حال، بزرگترین عامل خطر برای ابتلا به یک دوره افسردگی، افسردگی قبلی است، جایی که 85٪ از افرادی که یک دوره افسردگی را تجربه کرده اند، حداقل یک دوره دیگر را تجربه می کنند. هرچه تعداد دوره های بیشتری داشته باشید، خطر ابتلا به یک دوره افسردگی دیگر بیشتر می شود و پیش آگهی بدتر می شود. غالباً الگویی دیده میشود که در آن افسردگیها طولانیتر و ماهیت شدیدتر میکنند، هر چه فرد دورههای بیشتری داشته باشد. توسعه افسردگی افسردگی یک بیماری روانی است که میتواند خود را به طرق مختلف نشان دهد، اما معمولاً این اختلال عواقب عمدهای برای جنبههای مختلف زندگی فرد، چه شخصی و چه برای نزدیکترین افراد به او دارد. اغلب یک علت واحد در ایجاد افسردگی وجود نخواهد داشت، بلکه تعامل بین جنبه های ژنتیکی، شناختی، محیطی و عصبی شیمیایی وجود دارد . مدلی برای ایجاد افسردگی مدل رشد شناختی فوق برای افسردگی بر اساس داستانهای پسزمینه بیمارانی که تحت درمان افسردگی بودهاند به دست آمده است. این نشان می دهد که چگونه تجربیات منفی فرد، به ویژه تجربیات اولیه زندگی، به حمایت و حفظ مفروضات و باورهای نامناسبی که در شناخت در قالب طرحواره های شناختی فرد ادغام شده اند، کمک می کند. طرحواره ها یک مفهوم اساسی در نظریه شناختی هستند و برای تفکر اساسی فرد در مورد خود، دیگران و جهان که بر اساس تجربیات قبلی به وجود آمده است، استفاده می شود. به عنوان مثال، یک فکر یا فرض اساسی ممکن است این باشد که "من به اندازه کافی خوب نیستم" یا "چیزهای خوب برای من اتفاق نمی افتد". فرمها بعداً توسط رویدادهای جدید که از نظر موضوعی مرتبط هستند فعال میشوند. بنابراین طرحواره ها به میزان زیادی بر نحوه تفکر، احساس و عمل فرد در طول این حوادث تأثیر می گذارند. با گذشت زمان، تجربه فرد از موقعیت ها می تواند تفکری را ایجاد کند که به شدت تحت تأثیر مفروضات اساسی منفی است که تجربه فرد از واقعیت را تحریف می کند. این را تحریفات اساسی و منفی یا گاهی اوقات خطاهای فکری نیز می نامند. تحریف های شناختی افسردگی می تواند به عنوان مثال. یک فیلتر ذهنی منفی باشید که باعث می شود شما فقط چیزهای منفی را در یک موقعیت درک کنید، یا رد صلاحیت داده های مثبت، جایی که رویدادهای مثبت را توضیح می دهید. نتیجه این است که شما موقعیتهایی را بدتر از آنچه که هستند تجربه میکنید، که میتواند به تحریک، حفظ یا بدتر شدن افسردگی کمک کند. درمان افسردگی البته مکانیسم های شناختی تنها دلایل افسردگی نیستند. تحقیقات اخیر نشان می دهد که بیشتر افراد بر اساس آسیب پذیری ژنتیکی به افسردگی مبتلا می شوند. در زیر، مطالعات نشان میدهند که نوع ژن 5-HTTLPR نقش مهمی ایفا میکند، زیرا این تأثیر عمدهای بر درجهای که استرس میتواند واکنشهای شدید احساسی و بدنی منفی را ایجاد کند، دارد. این نوع ژن با ایجاد واکنشپذیری بیشتر در آمیگدال، که مسئول پردازش احساسات منفی در سیستم لیمبیک مغز است، به این امر دست مییابد. به طور خلاصه توضیح داده شد، بنابراین 5-HTTLPR به ایجاد بیشتر در معرض استرس و فشار بیشتر توسط فرد کمک می کند. در بسیاری از افراد، افزایش واکنش لیمبیک منجر به افزایش هوشیاری نسبت به رویدادهای بالقوه منفی می شود، به طوری که جنبه های منفی موقعیت ها منابع توجه بیشتری را به خود اختصاص می دهند و فضای بیشتری را در آگاهی اشغال می کنند. این در تفکر به عنوان سوگیری های شناختی منفی (تحریف) بیان می شود، که به شدت بر نحوه تجربه و تفسیر موقعیت ها تأثیر می گذارد. این می تواند به عنوان مثال اغراق، مقایسه های ناعادلانه، استدلال عاطفی، تعمیم بیش از حد و شخصی سازی، و در نتیجه شکل گیری فرضیات نامناسب در مورد ارزش شخصی، جذابیت و پذیرش. تکرار مکرر این تحریفات شناختی بر محتوای طرحواره های شناختی اساسی در جهت منفی تأثیر می گذارد. نتیجه ممکن است مفروضات اساسی اغراق آمیز و نامناسب مانند "من دوست داشتنی نیستم"، "من بی ارزش هستم" یا "من ناکافی هستم". در عین حال، اعوجاج منفی بر محور HPA (محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال) تأثیر می گذارد و باعث افزایش ترشح "هورمون های استرس" مانند کورتیزول می شود که بر سیستم سروتونین در مغز تأثیر می گذارد. محور HPA معمولاً به دلیل شرایط ژنتیکی مرتبط، که واکنش آمیگدال را افزایش می دهد، حساس تر است. بنابراین، تجربه اغراق آمیز از رویدادهای استرس زا حتی تاثیر بیشتری دارد. از جمله، در نتیجه افزایش فعالیت در سیستم لیمبیک و در محور HPA، مطالعات نشان میدهد که اکثریت افراد افسرده عملکرد پیشپیشانی کاهش یافتهاند. این مهم است، زیرا بخشهای پیشپیشانی مغز معمولاً در اعمال کنترل شناختی (غلبهکردن) بر دیگر سیستمهای «ابتدایی» در مغز، از جمله تنظیم احساسات، مرکزی هستند. نتیجه، درک خود، دیگران و محیط بر اساس احساسات منفی و اختلال در توانایی ایجاد انگیزه در خود و یافتن جایگزین های متعادل و مناسب برای تفکر افسردگی است. مدل رشدی افسردگی وقوع دوره های افسردگی افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روانی است. میزان بروز در دهه های اخیر، به ویژه موارد خفیف و متوسط شدید افزایش یافته است. آمارها نشان می دهد که حدود 25 درصد از زنان و 15 درصد از مردان در طول زندگی خود افسردگی را تجربه می کنند که نیاز به درمان دارد. این اختلال می تواند در همه گروه های سنی رخ دهد، اما در افراد جوان، بزرگسالان و سالمندان بیشتر از کودکان دیده می شود. افراد مبتلا به افسردگی مکرر به طور متوسط 5 تا 9 دوره در طول زندگی خود 20 تا 30 هفته طول می کشد. درمان افسردگی هم موسسه تحقیقاتی مستقل بریتانیا NICE و هم سازمان بهداشت دانمارک ( پیوند به انتشار ) توصیه هایی را برای بهترین عملکرد در درمان افسردگی بر اساس تحقیقات موجود منتشر کرده اند. طبق دستورالعمل ها، درمان باید قبل از هر چیز با شدت افسردگی و وجود احتمالی دوره های افسردگی قبلی سازگار شود. برای افسردگی تحت بالینی و افسردگی خفیف تا متوسط، دستورالعملهای فوق توصیه میکنند که از درمان شناختی رفتاری به تنهایی در درمان استفاده شود، در حالی که برای افسردگی متوسط تا شدید توصیه میشود که درمان شناختی رفتاری با درمان دارویی در قالب روانداروها ترکیب شود. برای مثال، در اینجا از نوعی دارو به نام مهارکنندههای انتخابی بازجذب سروتونین، SSRI استفاده میشود. افرادی که در معرض خطر فوری عود هستند، یا پس از اتمام درمان علائم پایدار قابل توجهی دارند، باید تحت درمان شناختی رفتاری قرار گیرند. مطالعات نشان می دهد که 50 تا 80 درصد از افرادی که فقط تحت درمان پزشکی قرار می گیرند، عود می کنند، در حالی که این تعداد به 20 تا 35 درصد از مراجعانی که درمان شناختی رفتاری نیز دریافت می کنند، کاهش می یابد. به همین ترتیب، به افرادی که دوره های افسردگی مکرر دارند باید درمان شناختی رفتاری یا درمان بین فردی ارائه شود . برای بخشی از این افراد که سه یا بیشتر دوره افسردگی داشته اند و در حال حاضر در دوره افسردگی نیستند، شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند به کاهش خطر عود کمک کند، اگر این با شناخت درمانی یا دارو ترکیب شود. در نهایت، دستورالعملها به این نتیجه میرسند که افرادی که در نتیجه درمان شناختی رفتاری بهبود مییابند، اگر 2 تا 4 جلسه پیگیری در طول یک سال دریافت کنند، میتوانند از عود بیشتر محافظت شوند. طبق تحقیقات جدید (پیرس و همکاران، 2022)، حداقل 2.5 ساعت فعالیت بدنی در هفته می تواند اثر محافظتی قابل توجهی در برابر افسردگی داشته باشد. بنابراین فعالیت بدنی فواید قابل توجهی برای سلامت روان دارد و بنابراین فعالیت بدنی می تواند مکمل خوبی برای درمان افسردگی باشد. درمان با رفتار درمانی شناختی در درمان شناختی رفتاری ، که ما در مشاوره خود در فردریکسبرگ، هلسینگور و آرهوس در آن تخصص داریم، از یک سو با افکار و از سوی دیگر با رفتار کار می کنیم. ایده اصلی پشت این رویکرد این است که شما نمی توانید مستقیماً وارد شوید و از طریق روان درمانی بر احساسات یا علائم بدنی تأثیر بگذارید، بلکه احساسات، حالات بدنی، افکار و رفتار متقابل به هم مرتبط و واسطه هستند، به طوری که با بهبود رفتار و الگوهای فکری می توانید بر احساسات و علائم فیزیولوژیکی تأثیر می گذارد. این مدل پایه عموما "الماس شناختی" نامیده می شود و اساس درمان شناختی رفتاری برای افسردگی را تشکیل می دهد. در بخش شناختی درمان، مفروضات و الگوهای فکری نامناسبی که به حفظ خلق افسرده کمک میکنند به چالش کشیده میشوند و شما به سمت ایدهها و مفروضات مناسبتر و واقعیتر در مورد خود، دنیای اطرافتان و آینده تلاش میکنید. این کار، برای مثال، با شناسایی مفروضات اساسی و تمرین توجه به افکار منفی خودکار مورد نیاز انجام می شود. در جنبه رفتاری، فرد به دنبال ارتقای بهبودی با تغییر شرایط بیرونی است که میتواند به حفظ افسردگی کمک کند - به عنوان مثال، انزوای اجتماعی و عدم فعالیت. این کار، از جمله، با برنامه ریزی فعالیت های شاد و تکالیف مشابه انجام می شود. در روانشناسان یوهانسن و کریستوفرسن در فردریکسبرگ، هلسینگور و آرهوس، ما دقیقاً در درمان رفتاری شناختی تخصص داریم. ما درمان افسردگی را با شرایط زندگی فرد و همچنین آخرین تحقیقات در این زمینه تطبیق می دهیم. |