تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum
دوسال در تعطیلات ، ژول ورن صفحه 54 - نسخه‌ی قابل چاپ

+- تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum (http://forum.kishtech.ir)
+-- انجمن: پردیس فناوری کیش (http://forum.kishtech.ir/forumdisplay.php?fid=1)
+--- انجمن: زبان های خارجی (http://forum.kishtech.ir/forumdisplay.php?fid=60)
+---- انجمن: زبان فرانسه (http://forum.kishtech.ir/forumdisplay.php?fid=13)
+---- موضوع: دوسال در تعطیلات ، ژول ورن صفحه 54 (/showthread.php?tid=53967)



دوسال در تعطیلات ، ژول ورن صفحه 54 - آیدا جابرانصاری - 25-05-2021

Kate et Evans observent discrètement les hommes puis ils déclarent que ce sont Rock et Forbes. Ils vont vite se cacher dans une petite pièce, que les enfants ont construite dans la caverne et qui leur sert à ranger beaucoup d'objets quand ils ne les utilisent pas.
Quelques instants après, Gordon dit aux deux hommes :
- Qui êtes-vous ?
- Des naufragés. Nous nous sommes perdus avec la chaloupe de notre bateau, le Severn .
- Vous êtes anglais ?...
- Non, américains.
- Et vos compagnons ?
- Ils sont tous morts. C'est horrible ! Nous sommes très fatigués. Pouvez-vous nous donner quelque chose à manger et nous permettre de dormir pour reprendre des forces ?
– Entrez, répondent Briant et Gordon.
Après avoir mangé, Rock et Forbes vont aussitôt se coucher. Les enfants sont bientôt de même.
Deux heures passent, C'est alors que, de leurs couchettes, ils voient Rock et Forbes se lever et ramper jusqu'à la porte. Arrivés là, les deux hommes se relèvent pour l'ouvrir.
 
کیت و اوان با دقت آن مرد ها را بررسی کردند و بعد اعلام کردند که آنها راک و فورب هستند.آنها  خیلی سریع رفتن در جایی مخفی شدند که بچه ها ساخته بودند که چیز هایی که استفاده نمیکنند را در آن مخفی کنند.
چند لحظه بعد گوردون به آن دو مرد گفت :
ـ شما که هستید؟
ـ کسانی که نجات پیدا کردند. ما با قایقمان سورن گم شده بودیم.
ـ انگلیسی هستید؟
ـ نه آمریکایی.
ـ همراهانتان چطور؟
ـ آنها همه مردند. خیلی ترسناک است.خیلی خسته هستیم.میتوانیم چیزی برای خوردن به ما بدهید؟ و اجازه بدهید کمی بخوابیم و نیرو بگیریم.
ـ بریان و گوردون : بیایید داخل.
راک و فورب بعد از اینکه چیزی خوردند به خواب رفتند.بچه ها هم بعد همین کار را کردند.
دو ساعت گذشت. آنها رتک و فورب را در تخت دیدند و سینه خیز به سمت در رفتند.وقتی به آنجا رسیدند بلند شدند تا در را باز کنند.