poems - نسخهی قابل چاپ +- تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum (http://forum.kishtech.ir) +-- انجمن: پردیس فناوری کیش (http://forum.kishtech.ir/forumdisplay.php?fid=1) +--- انجمن: زبان های خارجی (http://forum.kishtech.ir/forumdisplay.php?fid=60) +---- انجمن: زبان انگلیسی (http://forum.kishtech.ir/forumdisplay.php?fid=10) +---- موضوع: poems (/showthread.php?tid=45283) |
poems - farasat aminzade - 30-09-2020 پردیس فناوری کیش_طرح مشاوره متخصصین صنعت ومدیریت_دپارتمان زبانهای خارجی:http://kishindustry.com
So you want to be a writer
by Charles Bukowski if it doesn’t come bursting out of you
in spite of everything don’t do it unless it comes unasked out of your heart and your mind and your mouth and your gut don’t do it if you have to sit for hours staring at your computer screen or hunched over your typewriter searching for words don’t do it if you’re doing it for money or fame don’t do it if you’re doing it because you want women in your bed don’t do it if you have to sit there and rewrite it again and again don’t do it if it’s hard work just thinking about doing it don’t do i if you’re trying to write like somebody else forget about it if you have to wait for it to roar out of you then wait patiently if it never does roar out of you do something else if you first have to read it to your wife or your girlfriend or your boyfriend or your parents or to anybody at all you’re not ready8 don’t be like so many writers don’t be like so many thousands of people who call themselves writers don’t be dull and boring and pretentious, don’t be consumed with self love the libraries of the world have yawned themselves to sleep over your kind don’t add to that don’t do it unless it comes out of your soul like a rocket unless being still would drive you to madness or suicide or murder don’t do it unless the sun inside you is burning your gut don’t do it when it is truly time and if you have been chosen it will do it by itself and it will keep on doing it until you die or it dies in you there is no other way and there never was پس می خواهی نویسنده باشی با وجود همه چیز
اگر از درونات فوران نمیکند
ننویس برادر من
مگر اینکه همینطوری بی دعوت
از اعماق وجودت بیاید
و از قلبت و از ذهنت و از دهانت
وگرنه ننویس خواهر من
اگر باید ساعتها بنشینی
خیره به صفحهی کامپیوتر
قوز کرده بالای سر ماشین تحریر
به دنبال کلمات
خب ننویس پدر من
اگر برای پول یا شهرت است که مینویسی
ننویس
اگر برای آوردن زنها توی تختت مینویسی
ننویس
اگر بخواهی آنجا بنشینی
و دوباره و دوباره
هی بنویسی
ننویس
برایت اگر فکر کردن بهش سخت است
ننویس
اگر جان میکنی که مثل کسی بنویسی
اصلا فراموشش کن
اما اگر باید انتظار بکشی تا از تو بیرون بجوشد
پس شکیبا باش و با شکیبایی منتظر بمان
اگر هرگز از تو نمیجوشد
کار دیگری بکن
اگر اول باید برای زنت بخوانی
یا برای دوست دختر یا دوست پسرت
یا پدر و مادر یا هرکس دیگرت
هنوز آماده نیستی
مثل خیلی از نویسندهها نباش
مثل خیلیها که خودشان را نویسنده میدانند هم نباش
اُسکل نباش، خستهکننده نباش، پر مدعا نباش، عاشق خودت نباش
توی کتابخانههایِ دنیا داروی خوابآور زیاد است
بیشترش نکن
ننویس
مگر اینکه مثل موشک از روحات بیرون بجهد
مگر اینکه بودن هنوز دیوانهات بکند
و به سوی خودکشی یا قتل بکشاندت
وگرنه نکن این کار را برادرم
مگر اینکه خورشید از درون جزغالهات کند
وگرنه نکن این کار را خواهرم
وقتی که زمانش برسد
و اگر انتخاب شده باشی
خود به خود مینویسی تا وقتی بمیری
یا نوشتن در تو بمیرد
راه دیگری نیست
و هیچ وقت نبوده است
|