Short story - نسخهی قابل چاپ +- تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum (http://forum.kishtech.ir) +-- انجمن: پردیس فناوری کیش (http://forum.kishtech.ir/forumdisplay.php?fid=1) +--- انجمن: زبان های خارجی (http://forum.kishtech.ir/forumdisplay.php?fid=60) +---- انجمن: زبان انگلیسی (http://forum.kishtech.ir/forumdisplay.php?fid=10) +---- موضوع: Short story (/showthread.php?tid=44895) |
Short story - فاطمه فتحی - 12-09-2020 [font=tahoma]Bad News, Good News[/font]
[font=tahoma][font=tahoma]"My period started today," Ruth said. Brody could hear her sadness over the phone. "Oh, I'm sorry, honey. That's too bad," Brody said. Until now, they both had assumed that she was pregnant, because her period was supposed to start three weeks ago. Brody had mixed feelings about the news. On the one hand, he knew that Ruth wanted a baby more than anything else in the world. So, he naturally wanted her to be pregnant and happy. In fact, he wanted a kid as much as she did. He would love to have a son, so he could teach him how to avoid all the stupid mistakes Brody had made in his own life. On the other hand, he had just read about a new study that said the cost of raising a child was now $225,000. And that was just through high school. College was an additional expense. Right now, the average cost of attending a public university was $6,000 a year--if the student lived at home. Eighteen years from now, how much would it be? Brody and Ruth had only $50,000 in savings, not even enough for a down payment on a nice house. Plus, neither of them had health insurance. Premiums for insuring themselves and the baby would cost at least $400 a month, not to mention the deductibles and co-pays. "You worry about money too much," Ruth had once told him. "Look at you—your parents raised you and five more kids, and they were making much less than we are making now." "That's true," Brody agreed. "But things were a lot different then." [/font][/font] خبر بد ، خبر خوب روت گفت: "دوره من امروز آغاز شد." برودی از طریق تلفن ناراحتی او را می شنید. برودی گفت: "اوه ، ببخشید عزیزم. این خیلی بد است." تاکنون هر دو تصور می کردند که وی باردار است ، زیرا قرار بود سه هفته قبل قاعدگی وی آغاز شود. برودی احساسات متفاوتی نسبت به این خبر داشت. از یک طرف ، او می دانست که روت بیش از هر چیز دیگری در دنیا بچه می خواهد. بنابراین ، او به طور طبیعی دوست داشت که او باردار و خوشبخت باشد. در واقع ، او به اندازه او یک بچه می خواست. او دوست دارد یک پسر داشته باشد ، بنابراین می تواند به او بیاموزد که چگونه از همه اشتباهات احمقانه ای که برودی در زندگی خودش مرتکب شده بود جلوگیری کند. از طرف دیگر ، او تازه در مورد مطالعه جدیدی مطالعه کرده بود که می گفت هزینه تربیت کودک اکنون 225000 دلار است. و این فقط از طریق دبیرستان بود. کالج هزینه اضافی بود. در حال حاضر ، متوسط هزینه حضور در یک دانشگاه دولتی 6000 دلار در سال بود - اگر دانشجو در خانه زندگی کند. هجده سال دیگر ، چقدر می شود؟ برودی و روت فقط 50،000 دلار پس انداز داشتند ، حتی برای پیش پرداخت یک خانه خوب کافی نبود. به علاوه ، هیچ یک از آنها بیمه درمانی نداشتند. حق بیمه برای بیمه خود و کودک حداقل 400 دلار در ماه هزینه دارد ، بدون اینکه کسر کسر و هزینه های دیگر باشد. روت یک بار به او گفته بود: "شما خیلی نگران پول هستید." "به تو نگاه كن - پدر و مادرت تو و پنج بچه دیگر را تربیت كردند و آنها درآمدشان بسیار كمتر از درآمد ما بود." برودی پذیرفت: "این درست است." "اما در آن زمان اوضاع بسیار متفاوت بود."
http://kishindustry.com |