تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum
مردی به نام اوه اثر فردریک بکمن - نسخه‌ی قابل چاپ

+- تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum (http://forum.kishtech.ir)
+-- انجمن: پردیس فناوری کیش (http://forum.kishtech.ir/forumdisplay.php?fid=1)
+--- انجمن: کافه کتاب (http://forum.kishtech.ir/forumdisplay.php?fid=65)
+--- موضوع: مردی به نام اوه اثر فردریک بکمن (/showthread.php?tid=19553)



مردی به نام اوه اثر فردریک بکمن - fompack - 16-04-2018

[تصویر:  %D9%85%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D...00x330.jpg]
نگاهی به رمان «مردی به نام اوه» اثر فردریک بکمن

کتاب مردی به نام اوه اثر فردریک بکمن، اولین رمان نویسنده سوئدی که توانست در سال ۲۰۱۳ عنوان «موفق‌ ترین» نویسنده سوئد را از آن خود کند که این کتاب به بیش از ۳۰ زبان دنیا ترجمه شده است.

در قسمتی از پشت جلد کتاب می خوانیم:

بکمن در این رمان تراژیک – کمیک احساس هایی مثل عشق و نفرت را به زیبایی به تصویر می کشد و انسان و جامعه مدرن را در لفاف طنزی شیرین و جذاب نقد می کند.

ماجرای این رمان در مورد مردی نام اُوِه است که همسرش سونیا را از دست داده است، رابطه اوه و سونیا بسیار خاص و بی نظیر بود به طوری که در قسمتی از کتاب آمده است:

«ولی اگر کسی ازش می پرسید زندگی اش قبلا چگونه بوده، پاسخ می داد تا قبل از این که زنش پا به زندگی اش بگذارد اصلا زندگی نمی کرده و از وقتی تنهایش گذاشت دیگر زندگی نمی کند. »

اوه یک مرد ۵۹ ساله و عبوس است که از سر کار هم به علت داشتن سن زیاد اخراج شده است. به همین خاطر چندان با دنیای بیرون ارتباط برقرار نمی کند و اوقات تلخی دارد او به دنبال این است که زودتر این دنیا را ترک کند و زودتر پیش همسرش برود. او احساس می کند کاری برای انجام دادن ندارد، پس تصمیم می گیرد خودکشی کند.

اما هر بار که تصمیم به خودکشی می گیرد فردی به طور ناخواسته مانع او می شود و…[تصویر:  image_588f39737ec66.jpeg]

درباره رمان

روی جلد کتاب جمله ای از مجله آلمانی اشپیگل آمده است:

«کسی که از این رمان خوشش نیاید بهتر است هیچ کتابی نخواند.»

[/url]




وقتی با این جمله روبه رو شدم یه جورایی از کتاب بیزار شدم. چون درج این جملات صرفا جنبه تبلیغی دارند و باعث می شود احساس بدی به بار کیفی کتاب داشته باشیم.

اما وقتی شروع به خواندن کتاب کردم، در همان صفحات اول – وقتی که اوه می خواهد یک آی پد بخرد –  عاشق شخصیت اوه شدم. وقتی بیشتر جلو رفتم جمله، مجله اشپیگل زیاد به نظرم بی ربط نیامد. (هرچند که هنوز مخالف نوشتن آن جمله روی جلد کتاب هستم.)

این کتاب به صورت جدی دو داستان را به خوبی روایت می کند:

داستان یک عشق ناب و حقیقی

داستان مواجه نسل گذشته با آینده

اما کتاب مردی به نام اوه برای ما ایرانی‌ها جذابیت خاص دیگری هم دارد، کاراکتر دوم کتاب زنی ایرانی به نام پروانه است!

از وقتی پروانه وارد داستان کتاب شد جذابیت کتاب برایم دوچندان شد، چون دوست داشتم ببینم نویسنده از ایرانی ها چه تصویری به نمایش می گذارد. باید بگم شخصیت پروانه، زنی خوش‌ قلب و دوست‌ داشتنی است که مسیر زندگی اُوه را عوض می‌ کند.

در آخر باید بگم اگر دنبال یک [url=http://www.karoj.com/search?search_value=%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86]رمان با لحن ساده و صمیمی هستید که آخر شب ها بخوانید و با یک احساس خوب به خواب بروید، قطعا کتاب مردی به نام اوه گزینه مناسبی خواهد بود.

فیلم مردی به نام اوه

همون طور که احتمالا می دونید از روی این کتاب فیلمی هم ساخته شده است که در سال ۲۰۱۷  نامزد جایزه اسکار در قسمت بهترین فیلم خارجی زبان، می باشد. (رقیب فیلم فروشنده اثر اصغر فرهادی بود.)

بعد از پایان کتاب به دیدن فیلم رفتم که باید بگویم به شدت ضعیف ساخته شده بود حداقل یک ساعت اول فیلم، که خوشبختانه در یک ساعت دوم قابل تحمل شد. صد در صد اگر ابتدا فیلم را می دیدم به هیچ عنوان سراغ این کتاب نمی رفتم، مثل هر فیلم دیگه ای که از روی کتاب ساخته شده است، حوادث و اتفاقات این فیلم هم خیلی سریع و پشت سر هم اتفاق می افتد.


قسمت هایی از رمان

اوه پنجاه و نه سال دارد. اتومبیلش سواری است. با انگشت اشاره طوری به کسانی اشاره می کند که ازشان خوشش نمی آید که انگار آن ها دزد هستند و انگشت اشاره اوه چراغ قوه پلیس است!

دنیایی شده که آدم را دور می اندازند قبل از اینکه تاریخ مصرفش تمام شود.

در زندگی هر کس لحظه ای وجود دارد که در آن لحظه تصمیم می گیرد، می خواهد چه کسی باشد. کسی باشد که بگذارد دیگران بهش بدی کنند یا نگذارد. و وقتی آدم از این موضوع بی خبر باشد، اصلا آدم ها را هم نخواهد شناخت.

دوست داشتن یه نفر مثه این می مونه که آدم به یه خونه اسباب کشی کنه. اولش آدم عاشق همه چیزهای جدید میشه، هر روز صبح از چیزهای جدیدی شگفت زده میشه که یهو مال خودش شده اند و مدام میترسه یکی بیاد توی خونه و بهش بگه که یه اشتباه بزرگ کرده و اصلا نمیتونسته پیش بینی کنه که یه روز خونه به این قشنگی داشته باشه، ولی بعد از چند سال نمای خونه خراب میشه، چوب هاش در هر گوشه و کناری ترک میخورن و آدم کم کم عاشق خرابی های خونه میشه. آدم از همه سوراخ سنبه ها و چم و خم هایش خبر داره. آدم میدونه وقتی هوا سرد میشه، باید چیکار کنه که کلید توی قفل گیر نکنه، کدوم قطعه های کف پوش تاب میخوره وقتی آدم پا رویشان میگذاره و چه جوری باید در کمدهای لباس را باز کنه که صدا نده و همه اینا رازهای کوچکی هستن که دقیقا باعث میشن حس کنی توی خونه خودت هستی.


عشق از دست رفته هنوز عشق است، فقط شکلش عوض می شود. نمیتوانی لبخند او را ببینی یا برایش غذا بیاوری یا مویش را نوازش کنی یا او را دور زمین رقص بگردانی. ولی وقتی آن حس ها ضعیف می شود،حس دیگری قوی می شود. خاطره شریک تو می شود. آن را می پرورانی. آن را می گیری و با آن می رقصی. زندگی باید تمام شود، عشق نه.

فردریک بکمن متولد ۱۹۸۱ در استکهلم، نویسنده و وبلاگ‌نویس سوئدی، تحصیلاتش را در رشته فقه مسیحی نیمه‌کاره رها کرد و به عنوان راننده کامیون و شاگرد گارسون و کارگر در رستوران‌ها و انبارها شروع به کار کرد. او در سال ۲۰۰۷ به عنوان روزنامه ‌نگار آزاد در روزنامه‌ای نه چندان مهم در استکهلم دوره تازه‌ای از زندگی‌اش را آغاز کرد و به زودی به عنوان یک وبلاگ‌نویس به شهرت رسید. در سال ۲۰۱۲ نخستین رمانش «مردی به نام اوه» را منتشر کرد.

دومین رمان بکمن با عنوان «مادربزرگ سلام می‌رساند و می‌گوید متأسف است» هم بسیار پرفروش و موفق بود.

از جمله افتخارات این کتاب می توان به موارد زیر اشاره کرد:

پرفروش ترین کتاب سال سوئد

از پروفروش ترین های سایت آمازون در سال ۲۰۱۶

رتبه یک نیویورک تایمز