تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum

نسخه‌ی کامل: علائم افسردگی
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
اختلالات خلقی
 
احتمالاً قدمت پدیده افسردگی به اندازه ظاهر تمدن بشری است. حالت روانی که قبلاً بقراط آن را مالیخولیا می نامید، از زمان ظهور پزشکی در قرن نوزدهم به عنوان یک بیماری درمان شده است. افسردگی، طبق تعریفش، به حالتی بد خلق و غمگین دلالت می کند که در آن دنیا تاریک به نظر می رسد و مشکلات غیر قابل حل به نظر می رسند.
بد خلقی یا افسردگی؟
 
ما اغلب فکر می کنیم که وقتی غمگین هستیم، نشانه افسردگی است، که افسرده هستیم. با این حال، غم و اندوه افسردگی نیست.
 
افسردگی یک بیماری است، یک اختلال خلقی، در حالی که غم و اندوه یک حالت گذرا، یک احساس است. در تشخیص افسردگی، غم و اندوه تنها یک علامت است. مهمترین تفاوت در طول زمان و عمق شرایط است. به عبارت دیگر، غمگینی و بدخلقی، در صورت طبیعی بودن، ظرف چند روز یا حداکثر چند هفته از بین می‌رود، در حالی که افسردگی بیش از دو هفته و حتی ماه‌ها و در مورد انواع خاص، سال‌ها ادامه دارد.
 
بنابراین، تنها در صورتی می توانیم در مورد افسردگی صحبت کنیم که برخی از علائم معمولی به طور همزمان رخ دهند.
شیدایی و افسردگی؟
 
در تشخیص اختلالات خلقی، حالتی را که با یک دوره افسردگی مشخص می شود، به حالتی که به اصطلاح مشخص می شود، تفکیک می کنیم از یک بیماری مرتبط با شیدایی
 
ماهیت اختلالی که قبلاً به عنوان روان پریشی شیدایی شناخته می شد این است که علاوه بر دوره های افسردگی اساسی، به اصطلاح همچنین مرحله شیدایی اگر شیدایی به طور کامل ایجاد شود، در مورد اختلال دوقطبی I صحبت می کنیم، اگر فقط حالت های هیپومانیک جایگزین افسردگی شود، در مورد دوقطبی II صحبت می کنیم. این یک اختلال است زمینه اختلال دوقطبی در درجه اول می تواند عوامل بیولوژیکی باشد و درمان دارویی آن در درجه اول درمان دارویی است.
علائم افسردگی
 
علائم افسردگی در چندین حوزه ظاهر می شود، بنابراین می توان علائم عاطفی، انگیزشی، رفتاری، شناختی و جسمانی را شناسایی کرد.
 
    علائم عاطفی: غمگینی، بد خلقی، ناتوانی در شاد بودن، نفرت از خود، ناتوانی در عشق ورزیدن.
    علائم انگیزشی: علاقه فرد کاهش می یابد، او تمایلی به انجام هیچ کاری ندارد - "هیچ فایده ای برای گذراندن یک روز بدبخت دیگر وجود ندارد".
    علائم رفتاری: بهره وری و فعالیت او کاهش می یابد، او اغلب فقط در رختخواب دراز می کشد، از کمبود انرژی شکایت می کند، کند می شود. با حالت خمیده و گفتار نرم مشخص می شود.
    علائم شناختی – فکری: فرد مبتلا به افسردگی، خود، دنیا و آینده‌اش را بی‌نهایت منفی می‌بیند، بدبین، ناامید است و توانایی تمرکزش ضعیف می‌شود. با یک تصویر منفی از خود مشخص می شود. تفکر او با "شات" نفوذ کرده است، مهم نیست که او چه دارد. او در گذشته و آینده زندگی می کند، نه در حال.
    علائم فیزیکی: سردرد، سوء هاضمه، کاهش یا افزایش وزن، سرگیجه، مشکل در خواب - مشکل در به خواب رفتن یا بیدار شدن در سحر و ناتوانی در بازگشت به خواب. با خستگی مداوم مشخص می شود.
 
در توضیحات طبقه‌بندی بیماری‌های روانپزشکی، برای صحبت از افسردگی لازم نیست همه علائم ذکر شده در اینجا رعایت شوند، اما بیش از نیمی از شکایات باید برای تشخیص افسردگی وجود داشته باشد.
فراوانی اختلالات خلقی
 
 جمعیت تقریبا 10٪ حداقل یک بار در طول زندگی خود افسردگی شدید را تجربه می کنند. فراوانی اختلال دوقطبی 1-1.5 درصد است.
زمینه
 
 افسردگی یک بیماری چند عاملی است، یعنی ظهور همزمان چندین عامل می تواند منجر به ایجاد بیماری شود. درجاتی از تعیین ژنتیکی در ایجاد افسردگی وجود دارد، زیرا مطالعات دوقلو نشان داده است که اگر یکی از اعضای یک جفت دوقلوی همسان افسرده باشد، احتمال 43 درصد وجود دارد که عضو دیگر نیز افسرده شود. برای دوقلوهای برادر این میزان 20 درصد است. احتمال بروز افسردگی در فردی که والدینش یک یا هر دو افسردگی، اختلالات اضطرابی یا الکلی دارند، بیشتر است. به طور کلی، یک محیط خانوادگی سرد، طردکننده، همدلانه و انتقادی را می توان در دوران کودکی افراد افسرده یافت. علاوه بر تجربیات منفی کلیدی در اوایل دوران کودکی، رویدادهای استرس‌زای زندگی و وجود اختلالات فکری مؤثر بر پردازش اطلاعات نیز می‌تواند در ایجاد یک دوره افسردگی تعیین‌کننده باشد.
عواقب
 
غم انگیزترین پیامد اقدام به خودکشی یا خودکشی کامل است. متأسفانه 7 تا 15 درصد افراد افسرده دست به خودکشی می زنند. مهمترین جنبه این میزان ناامیدی است. بدون درمان، افسردگی می تواند در چند ماه کاهش یابد و از بین برود، اما احتمال عود در موارد درمان نشده زیاد است.
رفتار
 
در صورت بروز افسردگی های شدید و مکرر، درمان دارویی به شکل داروهای ضد افسردگی موجه و اجتناب ناپذیر است. این داروها بر انتقال دهنده های عصبی مغز، عمدتاً نوراپی نفرین و سروتونین تأثیر می گذارند.
 
روان درمانی نیز یک مداخله موجه و مؤثر است. در بخش روان درمانی ما درمان مبتنی بر شناخت یک روش موثر ثابت شده در درمان افسردگی است.
درمان شناختی رفتاری برای افسردگی
 
اولین پروتکل درمانی رویکرد شناخت درمانی برای درمان افسردگی تقریباً نیم قرن پیش ایجاد شد. نظریه شناختی آرون تی بک از این فرض شروع می شود که رفتار انطباقی یا ناسازگارانه یک فرد در نتیجه فرآیندهای پردازش اطلاعات و گزارش دهی ایجاد می شود. اساس این فرآیند به اصطلاح است طرح های اساسی هستند. به عقیده بک، طرحواره های اساسی ساختارهای شناختی هستند که از جریان های سازمان یافته نگرش ها، نظرات و مفروضات در مورد اشیا، رویدادها و روابط تشکیل شده و بر اساس تجربیات اولیه فرد سازماندهی می شوند و ثبات نسبی را در مسیر زندگی نشان می دهند. اگر طرحواره های اساسی که در نتیجه تجربیات منفی اولیه شکل گرفته اند، ادراک تحریف شده از واقعیت را تشکیل دهند، خطاهای ادراکی ایجاد می شود که به دلیل آن فرد به طور غیرواقعی در مورد خود، جهان، آینده خود و رابطه خود با دیگران منفی فکر می کند. این طرز تفکر در زندگی روزمره نیز دیده می شود. هدف اصلی شناخت درمانی این است که بیمار این افکار را بشناسد و دید واقع بینانه و واقع بینانه تری نسبت به رویدادهای داده شده ایجاد کند. علاوه بر این، روش درمان شناختی رفتاری نیز بر افزایش فعالیت فرد افسرده، توسعه راهبردهای حل مسئله و پیشگیری از عود تمرکز دارد.
 
به طور خلاصه، هدف اصلی روان درمانی افسردگی، افزایش احساسات مثبت و کاهش احساسات منفی است.