تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum

نسخه‌ی کامل: L'avare Acte 3
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
Scène 1
HARPAGON, CLÉANTE, ÉLISE, VALÉRE, MAÎTRE JACQUES, SERVANTE ET LAQUAIS
Harpagon réunit tous ses domestiques pour la préparation du dîner qu'il va offrir le soir même. Il donne les ordres pour servir les boissons :ne servir à boire que si les invités le demandent plusieurs fois, et servir surtout de l'eau.
هارپاگون برای تدارک شام مراسم عروسی دخترش همه خدمتکارها را جمع میکند. دستوراتی برای سرو نوشیدنی‌ها میدهد: اگر مهمانان بیش از یک بار نوشیدنی خواستند برایشان سرو نکنند و بیشتر از همه آب سرو کنند.
Élise va recevoir Mariane puis l'accompagner à la foire.
الیز به استقبال ماریان میرود و او را تا جشن سالانه همراهی میکند.
Harpagon pardonne à CLÉANTE leur dispute. Il s'adresse ensuite à Maître Jacques, son cuisinier.
هارپاگون کلئانت را به خاطر بحثی که داشتند می‌بخشد. سپس استاد ژاک ، آشپزش را صدا میزند.
HARPAGON
Ce soir, je vais offrir un dîner. Tu nous fais un bon repas ?
امشب می‌خواهم شام بدهم . میتوانی از پس پختن یک شام خوب بربیایی؟
MAÎTRE JACQUES
Oui, si vous me donnez assez d'argent.
بله. اگر پول کافی در اختیارم بگذارید.
HARPAGON
Que diable !Ils n'ont qu'un mot à la bouche :de l'argent, de l'argent !Toujours parler d'argent !
چه شیطان صفت‌هایی ! تنها یک کلمه برزبان دارند: پول، پول! همیشه از پول حرف می‌زنند.
VALÉRE
Il est possible de préparer un bon repas avec peu d'argent.
با این حال میشودبا پول کمی غذای خوب فراهم کرد.
MAÎTRE JACQUES
Ah bon? Vous serez combien à ce dîner ?
غیب میگویی؟ سرورم حالا چند نفر هستید؟
HARPAGON
Huit ou dix. Mais comptez pour Huit.
هشت یا ده نفر . شما هشت نفر حساب کنید.
Maître Jacques dit tout ce qu'il faut acheter pour le dîner :
Potages, entrées, viande, volaille…Harpagon l'arrête, car il ne veut pas trop dépenser.
استاد ژاک هر چیزی را که برای شام نیاز دارد بخرد نام میبرد: سوپ، پیش غذا، گوشت، ماکیان...هارپاگون حرفش را قطع میکند زیرا نمی‌خواهد زیاد خرج کند.
Pour plaire à Harpagon, Valére dit qu'il ne faut pas trop nourrir les invités, et il propose de s'occuper des achats.
والر برای رضایت هارپاگون می‌گوید که نباید به مهمانان زیاد غذا داد و پیشنهاد میکند که خرید را خودش انجام دهد.
Monsieur Valére s'occupe de tout. Tout cela pour plaire à Monsieur. Mais rien à voir avec ce que j'entends tous les jours sur vous.
آقای والر همه چیز را به عهده خواهد گرفت . همه اینها برای رضایت سرورمان است. اما این دست ودلبازی شما هیچ ربطی با آنچه من هرروز درباره‌تان می‌شنوم ندارد.
Et qu'est-ce qu'on dit de moi ?
چه چیزدرباره من شنیدی؟
J'ai peur de vous mettre en colère.
ازاینکه خاطرتان را مکدر کنم میترسم.
Non! Je veux tout savoir.
نه می‌خواهم همه چیز را بدانم.
Eh bien voilà, on se moque de vous, on parle de votre avarice, on dit qu'il n'y a pas plus avare que vous….
خب مردم شما را مسخره می‌کنند. همه جا از خساستان حرف می‌زنند. میگویند از شما خسیس تر در دنیا وجود ندارد...
Insolent !Apprenez à parler
نمک به حرام! این چه طرز حرف زدن است.
Harpagon sort en donnant des coups à Maître Jacques.
هارپاگون با لگد بیرون میاد