تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum

نسخه‌ی کامل: جیم کالینز / James C. Collins
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
او عضو سابق هیأت علمی دانشکده ی تحصیلات تکمیلی کسب وکار استنفورد، آزمایشگاه مدیریتی را در شهر خود، بولدر، کلرادو  در ۱۹۹۵، بنیان نهاده است. او به خاطر کتابهای خود در مورد آنچه شرکت ها را با دوام و بزرگ می کند، معروف شده است.

[تصویر:  3_57fac467a7d6d.jpg]
وی که در رده بندی پنجاه متفکر در سال ۲۰۰۵ در رده ی شش از رهبران مدیریت قرار گرفت، بیش از همه به خاطر کتاب تأثیرگذار خود با نام “ساخته شده جهت بقا” عادات موفق شرکتهای خیالی که با کمک عضو دانشگاهی دانشگاه استنفورد با نام جری پوراس تألیف گردید و در آن عواملی که به شرکتها کمک می کند تا دوام بیاورند و پرفروش شوند، را تحلیل کرده است. کتاب بعدی کالینز، “از خوب تا عالی ” (چرا برخی شرکتها جهش می کنند ولی ساب اینطور نیستند؟)، از سؤالی ساده پدید آمده است: “آیا یک شرکت خوب می تواند به شرکتی عالی تبدیل شود؟” جواب مثبت است، کالینز جمع بندی می کند که با رهبری درست این کار امکان پذیر است. او دو سطح از رهبری را شناسایی میکند: سطح پنج ( عالی) و سطح چهار (خوب). جیم کالینز در این کتاب بررسی می کند چگونه یک شرکت خوب به یک شرکت استثنائی تبدیل میگردد. کتاب یک اصطلاح جدید را به واژه نامه ی رهبری معرفی می کند “رهبری سطح ۵”. سطح ۵ به بالاترین سطح در یک سلسله مراتب از توانایی های اجرایی اشاره دارد. رهبران در چهار سطح دیگر ممکن است موفق باشند، اما قادر نیستند شرکتها را از حد متوسط به برتری پایدار برسانند.
در کتاب “چگونگی سقوط توانمند: و چرا برخی شرکتها هرگز دست نمی کشند”، کالینز فرایند شکست در شرکتها و چگونگی جلوگیری از نزول و توقف شرکتهایی که دچار مشکل شده اند را مورد بررسی قرار میدهد. این کتاب پنج مرحله ی متوالی نزول را شناسایی میکند که اگر مورد توجه قرار گیرد می تواند به مدیران در جلوگیری از نزول کمک کنند
کتاب آخر وی، “انتخاب عالی”  (نوشته شده با مورتن هانسن )، که در اکتبر ۲۰۱۱ منتشر شد، به دنبال درک این مسأله است که چرا برخی شرکتها در محیطهای ناپایدار رشد می کنند، درحالی که دیگران شکست میخورند و به واسطه ی این کتاب در لیست جوایز کتاب پنجاه متفکر برتر سال ۲۰۱۳ قرار گرفت.
* فکر می کنید ما در سالهای اخیر دیدگاه “مدیرعامل محور در کسب وکار داشته ایم؟
به طورکلی دیدگاه من علیه مدیرعامل محوری است. پاسخهای رهبری اغلب به نظر بیش از حد ساده بوده و در معرض خطر چشم پوشی از متغیرهای متعدد می باشد. اگر یک شرکت واقعاً عملکرد خوبی داشته باشد، ما می گوییم که رهبری خوبی داشته است، اما اگر عملکرد خوبی نداشته باشد، می گوییم که رهبری به آن خوبی که فکر می کنیم نبوده است.
من رهبری را به مثابه نسخه ی قرون وسطی میبینم. در قرن شانزدهم، هر زمانی که چیزی را متوجه نمی شدیم، چه زلزله بود یا از بین رفتن محصولات زراعی یا بیماری، آن را به خدا نسبت میدادیم. اما پس از آن دچار روشنگری شدیم و حوزه های جدید فیزیک و شیمی را کشف کردیم، پس توانستیم توضیحات متفاوتی برای زلزله و از بین رفتن محصولات پیدا کنیم.
در قرن بیست و بیستویک، زمانی که به دنیای اجتماعی، دنیای ساخته ی انسان نگاه می کردیم، هنوز در تاریکی بودیم. این به میزان علاقه ی ما نسبت به یافتن پاسخهای رهبری برمی گردد. رهبری برای قرن بیستم، مشابه خدا برای قرن شانزدهم است. اگر شما جستجو برای یافتن پاسخهایی که به خدا یا رهبری مرتبط میگردند را متوقف کنید، عوامل دیگر را پیدا می کنید.
* چگونه این دیدگاه در مورد رهبری بر تحقیقات شما تأثیر گذاشته است؟
در پژوهشهایمان همواره گفته ام که اجازه دهید نقش رهبر را کمرنگ کنیم تا بتوانیم سایر عوامل را بیابیم. بیایید فرض کنیم که چیزهای دیگری برای کشف کردن وجود دارد، همانند قوانین فیزیک. پس در این مسیر، یافته سطح پنج رهبری که از خوب تا عالی در آمده است، آنچه نبود که انتظار داشتم بیابم.
تیم تحقیقاتی گفت که مدیرعاملهای این شرکتها تأثیر بسیار زیادی بر تغییر شرکت از یک سطح به سطح دیگر، انتقال از سطح خوب به سطح عالی داشته اند. پاسخ من این بود که شرکتهای مورد مقایسه رهبر و آن هم رهبرانی استثنایی داشته اند، اما شرکتها عملکرد فوق العاده ای نداشته اند.
اما تیم تحقیقاتی مرا به عقب راندند. آنها بیان کردند که من نگرشی دیجیتالی به این قضیه دارم، شما یا رهبری فوق العاده هستید یا نبستید، و این سؤالی حیاتی است. اما در واقع بسیار پیچیده تر از این سوال است.
این مسأله در نهایت به این ایده منجر شد که رهبری مجموعه ای در حال تحول از و سطوح بلوغ است. پس سؤال، “مشکل از رهبری هست یا نه”، نیست، بلکه سؤال “چه مرحله ای از رهبری” و سطح بلوغ شما، میباشد.
*پس ایده ی سطح پنج از اینجا آمد؟
بله و به این ببینش منتهی شد به این که شرکتهایی که در طول زمان بهترین و پایدارترین نتایج را تولید کرده اند، خصوصیاتی دارند که ما در سطح پنج آنها را قرار می دهیم و سایر شرکتها رهبرانی دارند که در سطح چهار مانده اند. پس جواب رهبری نبود، جواب واقعی این است که شما رهبر سطح سه، چهار یا پنج هستید؟ و سپس به این سؤال منجر شد که “خصوصیات سطح پنج چیست؟”
* نتیجه گیری شما چه بود؟
به تعریفی ضروری رسیدیم. بعد اصلی سطح پنج، رهبری است که بیش از همه چیز اهداف بلندپروازانه برای شرکت، کار، جنبش و نه برای خودش دارد و اراده ای کاملا آهنین برای تحقق این اهداف بلندپروازانه دارد. این ترکیب مخصوص است، و این متعلق به آنها نیست یعنی مختص آنها نیست، بلکه برای شرکت و اهداف بلند آن است، چیزی که آنها بخشی از آن هستند. اما این یک فروتنی یا ضعف نیست، بلکه روی دیگر سکه است.
* چه کسانی شرکت را اولویت اول قرار میدهد؟
آنها افرادی هستند که برای موفقیت شرکت، برادر یا خواهر خود را اخراج می کنند. آنها روی شرکت شرط میبندند. اگر لازم باشد، زندگی خود را در بدترین شرایط قرار میدهند. حتی از مدیرعاملی کنار می کشند. آنها هر کاری میکنند تا شرکت موفق باشد. مهم نیست که تصمیمشان چقدر دردناک یا از لحاظ عاطفی استرس آور است، آنها اراده ی عملی کردنش را دارند. این ترکیبی بسیار غیرمعمول است، که سطح پنج رهبران را از بقیه متمایز می کنند
* شما یکبار گفتید که اگر مجبور باشید، بهترین مدیرعامل تمام دورانها را انتخاب کنید، چارلز کافین، اولین مدیرعامل جی ای در ۱۹۸۲ را انتخاب می کنید. چه افراد دیگری در لیست مدیران عامل بزرگ تمام دورانها قرار دارند؟
خب، من به دلایل متعدد در مورد مدیران فعال فعلی نظر نمی دهم. اما میتوانم تفکراتم را در مورد شرکتهایی که به اندازه ی کافی برای نظر داشتن، در موردشان تحقیق کرده ام، با شما در میان بگذارم و این لزوما شامل تمام شرکتهای جهان نمی شود. بر اساس معیارهای زیر: عملکرد، تأثیر، انعطاف پذیری، شهرت و در نهایت طول عمر عملکرد، دہ نفر رامی توانم نام ببرم
۔ ده نفر برتر تاریخ، به ترتبب معکوس عبارتند از: دیوید پیکارد مدیر عامل اج پی ، کاترین گراهام فردی که واشنگتن پست را به تعالی رساند، ویلیام مک نایت فردی که ایده مدیریت برای نوآوری  را در دهه ۴۰ و ۵۰ برای سه ام  ابداع کرد، دیوید ماکسول فردی که فانی مائی را به مسیر درست برگرداند، جیم برک مدیرعامل جانسون در زمان بحران، بینش عمیق او باعث شد شرکت قبل از وقوع بحران، برای بحران آماده شود، داروین اسمیت در کیمبرلی کلارک جرج مرکب  در شرکت مرکب است، مثال فوق العاده ی مدیرعاملی بزرگ به دلیل درک تعریف جامع نقش شرکت در جامعه و پس از او سام والتون مدیر والمارت، بیل آلن از بویینگ کسی که در انتهای جنگ جهانی دوم زمانی که بویینگ نود درصد درآمدش را از دست داده بود مدیریت آن را برعهده گرفت و حتی یک هواپیمای تجاری تولید نکرد، این داستان فوق العاده ای است. چیزی را ساخت که حداقل تا دهه ی نود بزرگترین تولید کننده ی هواپیما در جهان بود. تجربه اش فوق العاده است و او یک رهبر سطح پنج کلاسیک بود.
و اما رتبه ی اول چارلز کافین، مدیر عامل جی ای، من او را انتخاب کردم زیرا او درخشید. او بنیانی را ایجاد کرد که سایر مدیران عامل براساس آن عمل کردند. او سیستم را ساخت. اولین نفری بود که توسعه ی مدیریت سیستماتیک را به عنوان یک فرایند ایجاد کرد. اگر شما عقب بایستید و در مورد آن فکر کنید، این یکی از بزرگترین اختراعات قرن بیستم خواهد بود. او هچنین فردی بود که اولین آزمایشگاه رشد و پژوهشی صنعتی را ایجاد کرد. هدیه ای فوق العاده برای حوزه ی سازمانی بود. به همبن دلیل است که رتبه ی اول به او اختصاص دارد.
بسیار عالی ???