تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum

نسخه‌ی کامل: دوسال در تعطیلات ، ژول ورن صفحه 44
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
- Comment es-tu ici ? s'écrie Wilcox.
- Vous le saurez plus tard ! répond Briant. Venez ! Venez!
- Avant, je dois te remercier, Briant! dit Doniphan. Tu m'as sauvé la vie...
- J'ai fait ce que je devais faire ! répond Briant.
La blessure de Briant saigne beaucoup. On le soigne et tous se dirigent vers la yole. Briant raconte rapidement à ses camarades ce que Kate leur a dit. Il ajoute qu’ils courent tous un grand danger avec ces criminels sur l’île. Voilà pourquoi il a dit à Wilcox de ne pas tirer sur le jaguar ; il ne fallait faire aucun bruit.
- Ah ! Briant, tu vaux mieux que moi ! s'écrie Doniphan.
- Non, Doniphan, non, mon camarade, répond Briant. Et puisque je tiens ta main, je ne la lâcherai que si tu acceptes de revenir à French-den...
Oui, Briant, il le faut ! répond Doniphan. Compte sur moi. Maintenant, je serai le premier à obéir.
Le retour se fait sans problème.
ـ ویلکوکس : تو اینجا چه میکنی؟
ـ بریان : بیایید بیایید . کمی بعد تر به شما خواهم گفت.
دونیفان : قبلش باید از تو تشکر کنم بریان.و زندگی مرا نجات دادی.
بریان : کاری را کردم که باید میکردم.
زخم بریان خیلی خونریزی داشت.آن را بستند و به سمت یول رفتند.بریان داستان کیت را برای دوستانش تعریف کرد.و اضافه کرد که آنها از آدم های مجرم در خطر هستند.برای همین بود که به ویلکوکس گفتم جلو نیاید.چون نباید هیچ صدایی به گوش میرسید.
ـ بریان تو همه چیز را بهتر از ما میدانی.
ـ نه دونیفان.این طور نیست دوست من.اگر قبول کنی که با ما به غار فرانسوی برگردی دستت را میگیرم و هرگز تو را رها نمیکنم.
ـ بله بریان. روی من حساب کن. ازین به بعد اولین نفری هستم که از تو اطاعت میکنم.
برگشت بدون مشکل انجام شد.