تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum

نسخه‌ی کامل: ترجمه لاله سیاه اثر الکساندر دوما صفحه13-14
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
Ou sont ces caïeux ? hurle Boxtel. Ou les a-t-il cachés ?
Puis tout à coup, se frappant le front :
Oh ! il les a surement emportés à La Haye ! Il faut qui j
Aille à La Haye ! S’il les a, il ne peut les garder que tant qu’il sera vivant, et…….
 
باکستر به سراغ دفتری که ون بارل تمام چیزهایی که در مورد لاله های خود  می نویسد می رود و بدقت آنرا می خواند.
<امروز 20 آگوست 1672 ، پیاز را از لاله بزرگ سیاه کندم و آن را به سه میخک کامل جدا کردم>
-این میخک ها کجا هستند؟ بوکسل فریاد می زند. یا آنها را پنهان کرده است؟
سپس ناگهان ، با دست ضربه به پیشانی خود زد و گفت::
اوه مطمئناً آنها را به لاهه برده است ! به چه کسی احتیاج دارم
برو به لاهه! اگر آنها را داشته باشد ، فقط می تواند آنها را تا زمانی که زنده است نگه دارد و.....
 
À MINUIT, LE PAUVRE VAN BAERLE entre à la prison du Buytengoff et le geôlier Gryphiusهus le recoit avec ces mots :
-Vous êtes le filleul de Corneille de Witt ? Ah, jeune homme, nous avons justement ice la chambre de famille ; nous allons vous la donner !
Dans le couloir de la prison, Cornelius aperçoit le visage d’une belle jeune fille aux cheveux blonds. C’est Rosa, la fille Gryphius, qui a été réveillée par l’arrivée de Cornelius.
Cinq minutes après, Cornelius entre dans le cachot et s’approche de la fenêtre. Juste en face, il y a encore le gibet avec une pancarte : <Voici qui reste de Jean de Witt et de son frère Corneille de Witt, deux ennemis du peuple, mais deux grands amis du rio de France>
Messieurs de Witt ont été assassines ! murmure Cornelius, en se laissant tomber sur son lit.
Puis , triant de sa chemise les trois caïeux de la tulipe noire, il les cache dans le coin le plus obscur de la pièce.
 
در نیمه شب ، ون بارل بیچاره وارد زندان بویینگف می شود و زندانبان گریفوس او را تحویل می گیرد و به او می گوید:
-شما پدرخوانده کورنیه دو ویت هستید؟ آه ، مردجوان ، ما فقط یک اطاق داریم و آن را به شما می دهیم!
در راهرو زندان ، کورنلیوس چهره یک دختر جوان زیبا و موهای بور را می بیند. این رزا ، دختر گریفوس بود که با ورود کورنلیوس مورد اهانت قرار گرفت.
پنج دقیقه بعد ، کورنلیوس وارد سیاه چال می شود و به پنجره نزدیک می شود. درست در مقابل او ، هنوز چوبه دار با یک علامت وجود دارد: <ببینید آنچه از ژان دو ویت و برادرش کورنیه دو ویت ، دو دشمن مردم ، اما دو دوست بزرگ پادشاه فرانسه باقی مانده است>
 
آقایان ویت به قتل رسیده اند! كورنلیوس زمزمه می كند و روی تخت خود می افتد.
سپس ،  سه میخک لاله سیاه را با احتیاط  از پیراهنش بیرون  آورد و ، آنها را در تاریک ترین گوشه اتاق پنهان کرد.
Le même soir, comme il apporte le souper au prisonnier, Gryphus tombe et se casse le bras.
Pendant ce temps, la porte de la prison reste s’échapper. Au contraire, il porte il immédiatement secours au blesse.
La belle Rose arrive à ce moment.
-Aide-moi à me lever, ma fille, lui dit Gryphous , et aide le prisonnier à me soigner.
Puis Gryphus s’évanouit pendant que Cornelius lui remet le bras en place.
همان شب ، هنگامی که شام رابرای  زندانی می آورد ، گریفوس می افتد و بازویش را می شکند.
در همین حال ، درب زندان برای فرار باز باقی مانده است.بر خلاف انتظار او فرار نمی کند برعکس  ، فوراً به مجروح کمک می کند.