تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum

نسخه‌ی کامل: دوسال در تعطیلات ، ژول ورن صفحه 20
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
Tous accourent et voient Costar monté sur une énorme tortue. Surprise sur la plage, elle cherchait à regagner son élément naturel.
Briant éclate de rire en voyant le spectacle. Mais, pratique, il voit aussitôt l'intérêt de la capturer.
- Il n'y a qu'un seul moyen, dit Gordon, c'est de la renverser sur le dos !
Ils joignent toutes leurs forces et, après bien des efforts, ils arrivent à la renverser. Là, elle est totalement prisonnière car elle ne peut plus se remettre sur ses pattes.
Briant lui frappe alors la tête d'un coup de hache si bien qu'elle perd aussitôt la vie. On la dépèce sur place pour pouvoir la transporter jusqu'au yacht. Cette tortue va donner plus de cinquante livres de viande, ce qui permettra d'économiser les conserves du bateau.
Le mois de mars s'achève dans ces conditions.
Avant que l'hiver arrive, les grands veulent absolument savoir où ils se trouvent et ils décident de faire un voyage de reconnaissance.
 
همه شتاب زده آمدن و دیدند که کستار روی یک لاک پشت عظیم نشسته است.شگفتزده شدند که او داشت دنبال یک چیز طبیعی میگشت.
بریان با دیدن این صحنه از خنده ترکید.ولی چیزی به ذهنشان رسید.
ـ راهی نیست جز اینکه آن را برگردانیم روی لاکش.
آنها هماهنگ شدند و قدرتشان را یکی کردند تا بالاخره توانستند لاک پشت را واژگون کنند.لاک پشت زندانی ای بی نبود چون حتی نمیتوانست روی پاهایش برگردد.
بریان با ضربه ای شدید به سرش زندگی را از لاک پشت کرفت.آنها لاک پشت را تکه تکه کردن تا بتوانند راحت تر به داخل یاچ انتقالش دهند.این لاک پشت تقریبا 50 بسته گوشت به آنها داد. آنها میتوانستت با آن آذوغه را برای مدتی برنامه ریزی کنند.
ماه ماری با این شرایط گذشت.قبل اینکه زمستان برسد ، بزرگتر ها واقعا میخواستند بدانند که کجا هستند و اینکه به جایی آشنا سفر کنند.