12-09-2020, 09:54 PM
پردیس فناوری کیش_طرح مشاوره متخصصین صنعت ومدیریت_دپارتمان زبانهای خارجی:http://kishindustry.com
Blind Saint
There lived a saint in an ashram in the kingdom of Emperor Akbar. He was believed to prophecy the future correctly. Once he had a visitor who had come to treat their niece. The child's parents were killed in front of the girl's eyes. Once she saw the saint, she started to scream loudly saying that that saint was the culprit. Angered by the girl's words the saint demanded the couple to get away with their child. The whole day the girl cried which made the couple to realize that the girl was not lying. Therefore, they decided to seek the help of Raja Birbal. Birbal consoled them and asked them to wait at the Emperor's assembly. Birbal had invited the saint to Akbar's court too. Then in front of all the ministers he drew a sword and neared the saint to kill him. The saint in bewilderment immediately drew another sword and began to fight. Thus by this act of the saint it was proved that he was'nt blind. Therefore
Akbar demanded to hang the culprit and rewarded the girl for her bravery for telling the truth even at the critical situation.
قدیس نابینا
در پادشاهی اکبرشاه، یک قدیس در اشرم که شهری در هندوستان است،زندگی می کرد. اعتقاد بر این بود که او آینده را به درستی پیشگویی می کند. یک بار او ملاقات کننده هایی داشت که برای معالجه خواهرزاده شان آمده بود. والدین کودک درمقابل چشمان دخترکشته شدند. هنگامی که او قدیس را دید ، شروع به داد و فریاد کرد و گفت که آن قدیس مجرم است. قدیس از این سخنان دخترعصبانی شد و از زن و شوهر خواست تا با فرزندشان دور شوند. کل روز دختر گریه کرد که و این باعث شد زن و شوهر متوجه شوند که دختر دروغ نمی گوید. بنابراین ، آنها تصمیم گرفتند که از راجا بیربال کمک بگیرند. بیربال از آنها دلجویی کرد و از آنها خواست درمجلس امپراطور منتظر بمانند،بیربال نیز قدیس را به دربار اکبر شاه دعوت کرده بود. سپس در مقابل همه وزرا شمشیر کشید و به قدیس نزدیک شد تا او را بکشد. قدیس در حیرت و سرگردانی بلافاصله شمشیر دیگری کشید و شروع به جنگ کرد. بنابراین با این عمل قدیس ثابت شد كه او نابینا نیست. از این رو
اکبر شاه خواستار به دار آویختن مقصر شد و به دختر به دلیل شجاعت برای حقایق حتی در شرایط بحرانی پاداش داد.
There lived a saint in an ashram in the kingdom of Emperor Akbar. He was believed to prophecy the future correctly. Once he had a visitor who had come to treat their niece. The child's parents were killed in front of the girl's eyes. Once she saw the saint, she started to scream loudly saying that that saint was the culprit. Angered by the girl's words the saint demanded the couple to get away with their child. The whole day the girl cried which made the couple to realize that the girl was not lying. Therefore, they decided to seek the help of Raja Birbal. Birbal consoled them and asked them to wait at the Emperor's assembly. Birbal had invited the saint to Akbar's court too. Then in front of all the ministers he drew a sword and neared the saint to kill him. The saint in bewilderment immediately drew another sword and began to fight. Thus by this act of the saint it was proved that he was'nt blind. Therefore
Akbar demanded to hang the culprit and rewarded the girl for her bravery for telling the truth even at the critical situation.
قدیس نابینا
در پادشاهی اکبرشاه، یک قدیس در اشرم که شهری در هندوستان است،زندگی می کرد. اعتقاد بر این بود که او آینده را به درستی پیشگویی می کند. یک بار او ملاقات کننده هایی داشت که برای معالجه خواهرزاده شان آمده بود. والدین کودک درمقابل چشمان دخترکشته شدند. هنگامی که او قدیس را دید ، شروع به داد و فریاد کرد و گفت که آن قدیس مجرم است. قدیس از این سخنان دخترعصبانی شد و از زن و شوهر خواست تا با فرزندشان دور شوند. کل روز دختر گریه کرد که و این باعث شد زن و شوهر متوجه شوند که دختر دروغ نمی گوید. بنابراین ، آنها تصمیم گرفتند که از راجا بیربال کمک بگیرند. بیربال از آنها دلجویی کرد و از آنها خواست درمجلس امپراطور منتظر بمانند،بیربال نیز قدیس را به دربار اکبر شاه دعوت کرده بود. سپس در مقابل همه وزرا شمشیر کشید و به قدیس نزدیک شد تا او را بکشد. قدیس در حیرت و سرگردانی بلافاصله شمشیر دیگری کشید و شروع به جنگ کرد. بنابراین با این عمل قدیس ثابت شد كه او نابینا نیست. از این رو
اکبر شاه خواستار به دار آویختن مقصر شد و به دختر به دلیل شجاعت برای حقایق حتی در شرایط بحرانی پاداش داد.