تالار گفتگوی کیش تک/ kishtech forum

نسخه‌ی کامل: نقش قربانی را بازی نکنید! اولین عکس العمل ما در برابر بی ارزشی چیست؟
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
ما در مقابل بی ارزشی چکار می کنیم؟ خوب به این سوال بسیار مهم فکر کنید و پاسخ دهید. عکس العمل شما در برابر احساس بی ارزشی چیست؟ فرض کنید که من به عنوان یک کودک ۸-۹ ساله که احساس بی ارزشی می کند، وارد جامعه شدم. این احساس از درون من فریاد می زند. به نظر شما، در این شرایط من چه کاری انجام می دهم؟ یکی از مهم ترین عکس العمل های انسان در مقابل عدم احساس ارزشمندی، تسلیم شدن است. چرا ما نقش قربانی را بازی می کنیم؟ در این مقاله به بررسی ابن موضوع می پردازیم.

فرض کنید که من به عنوان یک کودک ۸-۹ ساله که احساس بی ارزشی می کند، وارد جامعه شدم. این احساس از درون من فریاد می زند. به نظر شما، در این شرایط من چه کاری انجام می دهم؟

1- چه کسانی نقش قربانی را بازی می کنند؟
همان طور که در کارگاه رسیدن به ارزشمندی گفته شد، یکی از عکس العمل هایی که افراد در مقابل بی ارزشی نشانه می دهند، نقش قربانی است. در ادامه درباره آن بیشتر توضیح می دهیم.

آن افرادی که تسلیم می شوند و دست هایشان را به نشانه تسلیم بالا می آورند.
افرادی که غر می زنند که چرا من در ایران به دنیا آمده ام؟ چرا در این شرایط به دنیا آمده ام؟
افرادی که می گویند: اگر پدر و مادر من این طوری نبودند، اوضاعم فرق می کرد!
آنهایی که می گویند: اگر کمی پولدارتر بودم، الان وضعیتم بهتر بود!
یا می گویند : اگر پدرم آن خانه را نفروخته بود، به فلان جایگاه می رسیدم!
آنهایی که می گویند: اگر این ازدواج ناموفق را نمی کردم، این طوری نمی شد!
این ها کسانی هستند که دارند نقش قربانی را بازی می کنند و در مقابل بی ارزشی ، تسلیم می شوند.

2- یکی از عکس العمل ها در مقابل بی ارزشی ، بازی کردن نقش قربانی است!
زمانی که من نقش قربانی را بازی می کنم، زمانی است که تسلیم می شوم و دو دستم را بالا می برم. یعنی چه؟
یعنی من پذیرفته ام که آدم بدبختی هستم! و هر کسی هم بخواهد این باور من را تغییر دهد، او را رد می کنم.
یعنی من فقط کسانی را در زندگی خود قبول می کنم و به کسانی اجازه می دهم با من صمیمی شوند که نقش قربانی من را تأیید کنند!

هر کسی هم که وارد زندگی من شود و سعی کند به من بگوید که باارزش هستم، من با خودم می گویم که:
این آدم یا کلاه بردار است، یا دارد دروغ می گوید یا کلا بیخیال این آدم می شوم!

3- نشانه های نقش قربانی هنگام احساس بی ارزشی چیست؟
هر وقت مشاهده کردید که دارید بهانه های زیادی می آورید،
یا دائم انگشت اشاره شما به سمت دیگران است؛ به خاطر محل تولدت، وضعیت مالیت، خانواده ات یا هرچیز و هر شخص دیگری،
متوجه باش که داری در نقش قربانی ایفای نقش می کنی!

جایگاه قربانی، جایگاهی است که من دست هایم را به نشانه ی تسلیم بالا برده ام و خودم را بدبخت ترین آدم در زندگیم می دانم.
اما بقیه را مقصر می دانم و فکر می کنم که خودم هیچ کاری برای زندگیم نمی توانم انجام دهم.
وقتی احساس بی ارزشی می کنم و در جایگاه قربانی قرار می گیرم، باور دارم که کاری از دست خودم برای زندگیم بر نمی آید.

4- بازی ناجی و قربانی
هر از گاهی در طول زندگی، آدم های از کنار من (در نقش قربانی) می شوند. به اسم ناجی!
ناجی دست من را می گیرد، مرا همراهی می کند، مدتی به من کمک می کند، اما تا یک مقصدی!
تا جایی که من سرم پایین است و به او می گویم: جشم! شما خوبی…

هر زمان که من به ناجی بگویم: نه تو دیگر خوب نیستی و من به حرفت گوش نمی دهم، مرا رها می کند و می رود.
عده ای از ما هم داریم نقش ناجی را بازی می کنیم. بازی ناجی و قربانی، ده ها سال است که دارد اجرا می شود و به اشتباه بین ما آدم ها تکرار می شود.
کمی با خودت فکر کن!
کجاهای زندگی [font=iranyekan, sans-serif]نقش قربانی
 را بازی کرده ای؟[/font]
قربانی کیست؟
قربانی دقیقا همان کسانی هستند که فقط می نشینند وبدون این که کاری انجام دهند، از دیگران راه حل ئرخواست می کنند.
امیدواریم که با خواندن این مقاله، اگر احساس بی ارزشی می کردید و نقش قربانی را بازی می کردید، متوجه این احساس شده باشید و [font=iranyekan, sans-serif]برای رسیدن به ارزشمندی و رهایی از بی ارزشی اقدام کنید.
[/font]


[font=iranyekan, sans-serif]نشانه های نقش قربانی هنگام احساس بی ارزشی چیست؟[/font]
هر وقت مشاهده کردید که دارید بهانه های زیادی می آورید،
یا دائم انگشت اشاره شما به سمت دیگران است؛ به خاطر محل تولدت، وضعیت مالیت، خانواده ات یا هرچیز و هر شخص دیگری،
متوجه باش که داری در نقش قربانی ایفای نقش می کنی!
جایگاه قربانی، جایگاهی است که من دست هایم را به نشانه ی تسلیم بالا برده ام و خودم را بدبخت ترین آدم در زندگیم می دانم.
اما بقیه را مقصر می دانم و فکر می کنم که خودم هیچ کاری برای زندگیم نمی توانم انجام دهم.
وقتی احساس بی ارزشی می کنم و در جایگاه قربانی قرار می گیرم، باور دارم که کاری از دست خودم برای زندگیم بر نمی آید.
عزت نفس پایین چه آسیب هایی به زندگی فردی و روابط ما وارد می کند؟
۱- قدرت ریسک پذیری را کاهش می دهد
عزت نفس پایین باعث می شود که فرد نتواند ریسک کند.
به طوری که هر کاری، حتی کارهای ساده و بی خطر، برای من ریسک کردن محسوب می شود.
خیلی وقت ها، خیلی کارهایی که برای دیگران هیچ ریسکی ندارد، برای من ریسک و خطر محسوب می شود.

مثلاً کسی که عزت نفس پایینی دارد، وقتی می خواهد برای رفتن به یک مهمانی، هدیه ای تهیه کند، به قول معروف، چشم بازار را در می آورد.
او تمام مغازه ها و فروشگاه ها را جستجو می کند تا بهترین هدیه را انتخاب کند.
زمانی هم که خرید کرد، هنوز نگرانم که نکند هدیه ی من بین بقیه ی هدیه ها بهترین نباشد؟!

آیا می دانید چنین افرادی از چه چیزی می ترسند؟
دلیل ترس کسانی که عزت نفس پایینی دارند، ضعف درونی آنهاست. آنها نگران این هستند که با اعمال و تصمیمات و گفتارشان، ضعف نهان درونی آنها پیدا شود.
زیرا زمانی که دیگران به ضعف آنها پی ببرند، خیلی تحت فشار قرار می گیرند.
برای همین حتی برای یک مهمان رفتن ساده که هدفم لذت بردن و تفریح است، خیلی اذیت می شوند.

به عنوان مثال، کسی که می خواهد به کسی که دوستش دارد، پیشنهاد ازدواج دهد، عزت نفس پایین او منجر می شود که نتواند این کار را انجام دهد.

عزت نفس و ریسک پذیری
۲- مشکلات عزت نفس پایین در روابط عاطفی
۱- صمیمیت گریزی
افرادی که دچار صمیمیت گریزی هستند، وارد رابطه دوستانه یا عاطفی می شوند ولی بعد از مدتی که رابطه صمیمی شد، رابطه را رها می کنند.
چرا کسی که عزت نفسش پایین است، صمیمت گریز می شود؟
زیرا هر چه قدر صمیمیت در یک رابطه بیشتر باشد، طرفین همدیگر را بیشتر و بهتر می شناسند و این باعث می شود که کم کم ضعف درونی آنها مشخص شود.
بنایراین از آنجا که چنین افرادی می ترسند ضعف درونی شان پیدا شود، به صورت خودآگاه و گاهی حتی ناخودآگاه، به محض صمیمی شدن، فرار می کنند و رابطه را ترک می کنند.
متاسفانه گاهی حتی شخص خودش هم خبر ندارد که چرا چنین رفتاری از خود بروز می دهد.

۲- جبران ضعف ها با خدمت رسانی
عزت نفس پایین باعث می شود که در رابطه عاطفی، فرد برای پنهان کردن ضعف های خود، به طرف مقابل خدماتی بدهد که اصلا نیازی به آنها نیست؛
کارهایی انجام می دهد که به خیال خودش خوبی کردن در حق طرف مقابل است.

اما وقتی می بیند که نتیجه عکس دارد و طرف او را رها می کند، عصبانی می شود. با خودش می گوید: چرا مرا با این همه کاری که برای او انجام دادم، ترک کرد؟
در حالیکه خبر ندارد که همین رفتارها باعث شده که طرف مقابل متوجه می شود که آنها دارند قسمتی از وجود خود را پنهان می کنند و می فهمد که بی ارزش هستند.

۳- ماندن در رابطه اشتباه
بعضی از افرادی که اعتماد به نفس پایین دارند، در رابطه ای که می دانند اشتباه است و مدام دارند در آن تحقیر می شوند، می مانند.
ولی چرا؟ زیرا بوی این تحقیرها برای آنها آشناست.
ما انسان ها همواره به دنبال شرایط آشنا هستیم و به شدت از ناشناخته ها می ترسیم.
از طرفی هم کسی که عزت نفس پایینی دارد، به احتمال خیلی زیاد، دچار تله بی ارزشی است. تله بی ارزشی ریشه در کودکی فرد مبتلا دارد.

همان طور که در دوره غیرحضوری تله های روابط عاطفی هم می گوییم که تله ها ریشه در کودکی ما دارند.
بنابراین کسی که به بی ارزشی مبتلاست، در کودکی مورد سرزنش و تحقیر قرار می گرفته و حالا وقتی در رابطه های عاطفی اش تحقیر می شود، چون با آن رفتارها آشناست، نمی خواهد آن رابطه را ترک کند.
به همین دلیل ماندن در رابطه اشتباه را به روابط درست و شرایطی که برایش ناشناخته باشد، ترجیح می دهد.

عزت نفس پایین و روابط عاطفی
۴- مقایسه کردن
من چه زمانی خیلی خودم را با بقیه مقایسه می کنم؟
زمانی که احساس می کنم به اندازه کافی خوب نیستم. یعنی در واقع عزت نفس پایین موجب می شود که خودم را با دیگران مقایسه کنم.
بنابراین کسانی که عرت نفس بالایی ندارند، دائم خود را در هر موردی با بقیه مقایسه می کنند؛
وقتی وارد یک جمع می شوند، از قیافه و ظاهر گرفته تا توانایی و استعداد و … خود را با دیگران مقایسه می کنند.

درنتیجه به ازای هر موردی که حس کنند که بقیه از آنها بهتر هستند، شکست می خورد و بیشتر احساس ضعف می کنند.
این کار این قدر ادامه پیدا می کند که نهایتا آنها دچار جمع گریزی می شوند و دلش نمی خواهد در هیچ جمعی قرار بگیرد.
زیرا می دانند قرارگرفتن در جمع، فقط آنها را به سمت مقایسه کردن می کشاند که نتیجه ای جز احساس ضعف و بی ارزشی بیشتر برایشان ندارد.
[font=iranyekan, sans-serif][font=iranyekan, sans-serif]آیا هرگز اسم تله های زندگی به گوشتان خورده؟
به مثال های زیر دقت کنید:
[/font][/font]

[list]
[*]معمولا در رابطه جذب آدم هایی می شوم که بی مهر و محبتند. این آدم ها مثل یخچال می مانند انگار اصلا روش ابراز محبت را یاد نگرفته اند.
[*]همیشه در زندگی ام خواسته ی دیگران را به خواسته های خودم ترجیح دادم. طوری که انگار آنها بر من اولویت دارند.
[*]همیشه حس بی ارزشی و تنهایی دارم. احساس می کنم از دیگران پایین ترم. هر وقت که به مهمانی یا جایی میروم، احساس میکنم تنها من هستم که چیزی برای عرضه کردن ندارم. به نظرم دیگران از من موفق تر و بهترند.
[/list]
[list]
[*]همیشه منتظر یک اتفاق بد هستم. حتی یک سرماخوردگی ساده طوری مرا می ترساند انگار که یک بیماری لاعلاج گرفته باشم.
[*]یک الگوی تکراری در همه ی رابطه های عاشقانه ام اتفاق میفتد و آن این است که همیشه اول رابطه دوستم دارند و همه چیز خوب است اما پس از مدتی غیبشان میزند و تنهایم میگذراند.
[*]از هر نظر زندگی خوبی دارم. همسرم با محبت است. کار و فرزندان خوبی هم دارم. ولی با این وجود حالم خوب نیست. انگار با تمام این دستاوردها هنوز یک جای کار می لنگد.
[/list][font=iranyekan, sans-serif]
این ها الگوهایی هستند که در زندگی بعضی افراد به طور مداوم تکرار می شوند. به این الگوهای تکرارشونده تله های زندگی یا طرحواره ها می گویند.
[/font]
[font=iranyekan, sans-serif][font=iranyekan, sans-serif][font=iranyekan, sans-serif] تله زندگی چیست و چرا نمی توانیم تله ها را رها کنیم؟[/font]
[/font][/font]

اصلا تله یعنی چه؟
تله های زندگی یا طرحواره ها هسته ی اصلی باورهای انسان هستند. در واقع تله های زندگی، بازخورد هایی هستند نسبت به شرایط مختلفی که کودک تجربه می کند. کودک، آنها را مثل قطعات خانه بازی کنار هم می چیند و مدلی ذهنی از دنیا برای خود تعریف می کند.


اولین بار روانشناسی به نام پیاژه، این کلمه را در علم روانشناسی مطرح کرد و با نظریه ی “رشد مرحله ای” تاثیر طرحواره ها یا تله ها را بر مراحل رشد شناختی کودک بررسی کرد. یکی از بخش های اصلی تئوری پیاژه، اسکیما Schema یا همان طرحواره است.

[font=Iransans]تعریف تله ها از دیدگاه علم روانشناسی[/font]
[font=iranyekan, sans-serif][font=iranyekan, sans-serif]در واقع تله یا طرحواره (Schema) بیانگر مجموعه ای از الگوهای فکری یا رفتاری است که دانش فرد از جهان پیرامون را تعریف می کند. تله زندگی می تواند بر دانشی که فرد از جهان اطرافش بدست می آورد، تاثیر بگذارد.
تجربه های تلخ کودکی باعث ایجاد باورهای اشتباه ما شده است. مثلاً این باور که دنیا در حقیقت سیاه و بد است و همه می خواهند به ما خیانت کنند.


[/font][/font]
[font=iranyekan, sans-serif]برای ورود به دوره غیرحضوری تله های روابط عاطفی، کلیک کنید[/font]

تله اطاعت چیست و چه نشانه هایی دارد؟ آیا من هم به تله اطاعت مبتلا هستم؟
[font=iranyekan, sans-serif][font=iranyekan, sans-serif]۱- تله اطاعت چیست؟
پیش از این بارها به مبحث طرحواره ها یا تله های زندگی پرداخته ایم. بنابراین در این مطلب از تکرار مفهوم طرحواره صرف نظر می کنیم.
پس اگر با تله های زندگی آشنایی ندارید، برای یادگیری مفهوم تله های زندگی یا طرحواره ها کلیک کنید!

به طور کلی اگر به تله اطاعت مبتلا باشید:
۱- احساس می‌کنید نمی توانید به زندگی خود مسیر و جهت بدهید.
۲- فکر می کنید کاری نمی‌توانید برای مشکلات خود انجام دهید و منتظر می مانید تا مشکلات شما خودشان حل شوند.
۳- از آنجا که دنبال رضایت دیگران هستید، جروبحث نمی کنید و با دیگران کنار می آیید.
۴- خودتان را فردی سازگار و منعطف می دانید که با هر آدمی کنار می آید و این را یکی از خصوصیات خود می‌دانید.
اما برایتان ناراحت‌کننده و سخت است تا در برابر درخواستی که دیگران از شما دارند، نه بگویید.
حتی اگر درخواستشان منطقی نباشد، باز هم شما به درخواست آنها جواب مثبت می‌دهید.
چون برایتان سخت است که از دیگران بخواهید رفتارشان را تغییر دهند.

۵- حتی اگر رفتار آنها باعث اذیت و آزارتان باشد، به خودتان افتخار هم می‌کنید که این توانایی را دارید که خواستۀ دیگران را بر طرف کنید.
البته که توانایی کمک به دیگران خوب است. اما شما اغلب به خواسته تان نمی‌رسید و دربارۀ خواستۀ خود کم رو و ساکت می‌نشینید.
تله اطاعت، عزت نفس شما را کاهش می دهد و در روابط میان فردی احساس نمی کنید که شما هم مثل دیگران حق و حقوقی دارید.
[/font][/font]

[تصویر:  %D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A7%D8...%D8%AA.jpg]
[font=iranyekan, sans-serif][font=iranyekan, sans-serif]۲- نشانه های طرحواره اطاعت
در این قسمت ۳۰ نشانه ی تله اطاعت را آورده ایم تا تشخیص این تله برای شما ساده تر شود. این نشانه ها عبارتند از:
۱- می ترسم که اگر مطابق با میل دیگران عمل نکنم، آنها از دست من عصبانی شده و مرا طرد کنند.
۲- در روابط اجتماعی اکثرا به نفع دیگران رفتار می کنم تا نفع خودم.
۳- دوست دارم که همه اطرافیان از من راضی باشند.
۴- اکثر اوقات اجازه می دهم که دیگران، مسیر زندگیم را هدایت کنند.
۵- همیشه نگران پذیرش و تأیید اطرافیان هستم.
۶- کسانی که همیشه دنبال جلب رضایت و تأیید دیگرانند.
۷- بیشتر ناظر اتفاقات زندگی خودم هستم تا عامل آنها.
۸- هدف من در زندگی این است که آدم حرف گوش کن و سر به راهی باشم.
۹- در زندگی آدم مطیع و زیر دستی هستم.
۱۰- احساس میکنم تصمیم های مهم زندگیم را من نگرفتم.
[/font][/font]

[تصویر:  %D9%86%D8%B4%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%87%D8...%D8%AA.jpg]
[size=undefined]
[font=Iransans]ادامه نشانه های طرحواره اطاعت[/font]
۱۱- معمولاً حس میکنم که دیگران هر آنچه دلشان بخواهد را از من تقاضا میکنند.
۱۲- خیلی دل رحم هستم و عموما زحمت مراقبت از نزدیکان روی دوش من است.
۱۳- اجازه میدهم که دیگران زندگی من را کنترل کنند.
۱۴- به شدت نگران پذیرش و تأیید و تحسین دیگران هستم که مبادا مرا طرد کنند.
۱۵- در کارهای خودم سعی میکنم با کسی تعارض و درگیری نداشته باشم و برای همین معمولاً از حق خودم میگذرم.
۱۶- همیشه سعی میکنم با نظرات دیگران، موافقت و همراهی کنم.
۱۷- خودم را مسئول خوشبختی و آسایش دیگران میدانم و در این راه، حتی ایثار و فداکاری میکنم.
۱۸- هرگاه خواسته و نیاز خودم را در اولویت قرار میدهم، سخت دچار احساس گناه میشوم.
۱۹- احساس میکنم بر مسیر زندگی خودت، تسلط کافی و تأثیر لازم را ندارم.
۲۰- در کودکی، تمام زندگی ام تحت کنترل والدینم بود و حس آزادی و انتخاب نداشتم.
۲۱- فکر می کنم آدم خوبی هستم. چون بیش از آنچه به فکر رفاه حال خودم باشم، به فکر حل مشکلات بقیه هستم.
۲۲- دوست ندارم با ابراز نظر مخالف خودم دل کسی را بشکنم.
۲۳- می ترسم اگر مطابق میل دیگران عمل نکنم، آنها عصبانی شوند و مرا طرد کنن.
۲۴- اغلب برای فرار از بحث و درگیری، نظر حقیقی خودم را بیان نمی کنم.
۲۵- در دوران کودکی مخالفت با والدینم مساوی بود با تنبیه و بی اعتنایی و عذاب وجدان.
۲۶-  برای این که به احساس آرامش برسم، باید درد و رنج دیگران را از بین ببرم.
۲۷- نمی توانم خوش بگذارنم، وقتی که می دانم دیگران در سختی و مشقت به سر می برند.
۲۸- پدر و مادرم در دوران کودکی عشق و محبت خودشان را مشروط به مطیع بودنم می کردند.
[/size]

[تصویر:  %D8%AF%D9%84%DB%8C%D9%84-%D8%A7%D8%A8%D8...%D8%AA.jpg]
[font=iranyekan, sans-serif]29- به دنبال مشاغل، تحصیلات و روابطی می روم که پدر و مادرم با آنها مخالف هستند.
۳۰ حس می کنم آزادی، هویت و مدیریت زندگیم را به دیگران سپرده ام.
[/font]
инфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфо
инфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфо
инфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфо
инфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинйоинфоинфоинфоинфоинфо
инфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоlactogenicfactor.ruинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфо
инфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфо
инфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфо
инфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфо
инфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоhttp://selectivediffuser.ruинфоинфоинфоинфо
инфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоинфоtuchkasинфоинфо